یک تصویر معروف را حتما شما هم مثل من بارها و بارها دیده اید: دو مرد
به دنبال یافتن الماس هستند، یکی از آن ها تنها چند سانتی متر مانده به
موفقیت تسلیم می شود، او زحمات خود را هدر داده است، او می توانست با کمی
تلاش بیش تر موفق شود اما تسلیم شد.
یک تصویر معروف را حتما شما هم مثل من بارها و بارها
دیده اید: دو مرد به دنبال یافتن الماس هستند، یکی از آن ها تنها چند سانتی
متر مانده به موفقیت تسلیم می شود، او زحمات خود را هدر داده است، موفقیت
بزرگی را از خود دریغ کرده است، او می توانست با کمی تلاش بیش تر موفق شود
اما تسلیم شد. مرد بالایی هنوز در حال کلنگ زدن است، او راه بیش تری تا
موفقیت دارد و کسی نمی داند که آیا او نیز تسلیم خواهد شد یا به قدر کافی
اراده دارد تا به موفقیت دستی یابد.
این تصویر خلاصه سخنرانی های
انگیزشی است. سخنران انگیزشی یا نویسنده کتاب انگیزشی می خواهد شما را قانع
کند که باید از فرد پایینی عبرت بگیرید. نباید تسلیم شوید و باید تا
موفقیت تلاش کنید. اما در زندگی واقعی ما تصویری از مقطع زمین را نداریم که
بدانیم چه قدر با الماس ها فاصله داریم؟ دو سانتی متر یا 200 کیلومتر؟ آیا
اصلا الماسی در کار است؟ این یادداشت نقدی است بر این گونه متون و سخنرانی
های انگیزشی. در این یادداشت می خواهم زیرآب این قبیل حرف های پوچ را
بزنم.
ادعایی که نمی توان آن را رد کرد