آلبرت بندورا با اسکینر موافق است که رفتار آموخته می شود، ولی شباهت آنها به همین جا ختم می شود. بندورا از تاکید اسکینر بر آزمودنی های حیوان تکی به جای آزمودنی های انسان که با یکدیگر تعامل می کنند، انتقاد می کند. رویکرد بندورا، نظریه یادگیری اجتماعی است که رفتار را به صورتی که در موقعیت اجتماعی شکل می گیرد و تغییر می یابد، بررسی می کند. او بر این موضوع تاکید دارد که تقریبا تمام رفتارها را می توان بدون تجربه کردن مستقیم تقویت، یاد گرفت. رویکرد بندورا یادگیری مشاهده ای (observational learning) نیز نامیده می شود.
ما از طریق تقویت جانشینی (vicarious reinforcement) با مشاهده کردن رفتار دیگران و پیامدهای آن رفتار، یاد می گیریم. این تاکید بر یادگیری مشاهده ای ویژگی برجسته نظریه بندورا است. ویژگی دیگر، برخورد آن با فرایندهای درون شناختی است. ما برای رفتار کردن به همان صورت، تصمیم حساب شده و آگاهانه می گیریم. باید بتوانیم پیامدهای رفتارهایی را که مشاهده می کنیم، پیش بینی و درک کنیم. نظریه او بر پژوهش آزمایشگاهی دقیق با آزمودنی های انسان بهنجار در تعامل اجتماعی، استوار است.
بیشتر روانشناسان امروزی بر این باورند که ۵ بعد شخصیتی وجود دارد که اغلب به آن ۵ صفت شخصیتی مهم میگویند. صفات شخصیتی ویژگیهای دایمی میباشند که شخص در بیشتر مواقع آنها را از خود نشان میدهد. معمولاً صفات شخصیتی از رفتار استنباط میگردد. ۵ مورد از صفات شخصیتی مهم که توسط این نظریه توضیح داده میشود در برگیرنده برونگرایی،گشودگی به تجربه(یا همان روشنفکری)،توافق پذیری،وظیفه مداری و روان نژند(روان رنجوری) است. نظریه صفات تلاش میکند تعداد دقیق صفات شخصیتی موجود را پیدا کند و در طبقه بندیهای مختلف جای دهد. نظریههای اولیه موارد متعددی از صفات محتمل را پیشنهاد کرده اند که برخی از آنها در برگیرنده لیست ۴۰۰۰ موردی گوردون آلپورت، ۱۶ فاکتور شخصیتی ریموند کتل و نظریه سه فاکتوری هانس آیزنک است. با این وجود برخی از محققان بر این باورند که نظریه کتل بسیار پیچیده و نظریه آیزنک بسیار محدود است. به همین خاطر نظریه ۵ فاکتوری توسعه داده شد تا صفات شخصیتی مهم در آن توضیح داده شود.