ریک فرام (1) به سال 1900 در شهر فرانکفورت آلمان (2) چشم
به این جهان گشوده است. وی پس از تحصیلات مقدماتی در دانشگاه های فرانکفورت
و هایدلبرگ (3) و مونیخ (4) به تحصیل روان شناسی و جامعه شناسی پرداخت و
دانشنامه ی دکتری را در سال 1922 از دانشگاه هایدلبرگ بدست آورد و پس از آن
مدتی در دانشگاه مونیخ و در مؤسسه ی روان کاوی شهر برلن تحصیلات و مطالعات
خود را دنبال کرد و در 1933 میلادی به آمریکا رفت و در آنجا نخست در مؤسسه
ی روان کاوی شیکاگو و بعد در چند دانشگاه و مؤسسه ی عالی فرهنگی دیگر به
تدریس و ایراد سخنرانی پرداخت و چندی ریاست مؤسسه ی روان کاوی مکزیک را در
مکزیکوسیتی (5) پایتخت آن کشور عهده دار شد و در عین حال به عضویت
فرهنگستان علوم نیویورک و انجمن روان کاوی واشینگتن و فرهنگستان پزشکی
مکزیک درآمد. فرام آثار قلمی فراوانی دارد که فهرست پاره ای از آنها داده
خواهد شد.
تنهائی- آزادی:
یکی از نخستین نکاتی که در مطالعه ی نظریه ی فرام به چشم می خورد این است که می گوید: انسان خود را تنها احساس می کند و این احساس ناشی از این است که او برای کسب آزادی از طبیعت دوری جسته و با سایر آدمیان قطع رابطه و از آنها کناره گیری کرده است. باری او از قید دیگران آزاد شده ولی حس می کند که تنها و بی پشت و پناه است. نخستین عمل او برای آزادشدن از همان دوران خردسالی، یعنی از هنگامی که خود را از زیر فرمان و حمایت مادر خلاص می کند، آغاز می شود.کارل راجرز (1) در سال 1902 میلادی در آمریکا تولد یافت. تحصیلات عالی خود را نخست در رشته کشاورزی و در رشته تاریخ آغاز کرد ولی در 24 سالگی به رشته آموزش و پرورش و به روان شناسی روی آورد و در نیویورک به دانشگاه کلمبیا رفت و پس از گذراندن امتحانات فوق لیسانس ( M.A. ) در سال 1931 به دریافت درجه دکتری ( ph.D. ) نائل گردید وتوجه و علاقه مندی خود را به روان درمانی معطوف داشت، و در دانشگاه های اوهایو (2) و شیکاگو (3) و ویس کنزین (4) به تدریس و تحقیق پرداخت. در این ضمن راجرز عضویت، و احیاناً ریاست چندین مؤسسه و انجمن علمی را داشته است. از آن جمله اند انجمن روان شناسان آمریکا (5) ( APA ) و « آکادمی آمریکائی روان درمانکاران » (6) و « انجمن امریکائی روان شناسان کاربردن (7) »...
ظریه دلبستگی (به انگلیسی: Attachment theory)، نظریه ای در روانشناسی است که سعی در توضیح دلایل دلبستگی انسانها به یکدیگر دارد.
اصطلاح دلبستگی برای اشاره به روابط اجتماعی عاطفی محکم و دایمی به کار میرود.
کودکان
تمایل دارند به برخی اشخاص به ویژه مادرشان بچسبند و در حضور انها احساس
امنیت کنند. روان شناسان در ابتدا براین باور بودند که دلیل دلبستگی به
مادر، منبع غذا بودن اوست و غذا یکی از نیازهای نخستین نوزادان را تشکیل
میدهد. اما پرسشهایی پیش آمد. برخی حیوانات به ویژه پرندگان، نیدی-فوژ
یعنی لانه-گریز هستند و بچههای انها بلافاصله پس از انکه به دنیا می ایند
و یا سر از تخم در میاورند، از لانه بیرون میروند و غذای خود را خودشان
به دست می اورند. مثلاً جوجه اردک و جوجه مرغ، از همان بدو تولد خودشان غذا
میخورند، اما با این حال باز هم به دنبال مادرشان میروند.
احساس
راحتی از حضور مادر نمیتواند به دلیل نقش وی در تغذیه بچهها باشد. سری
ازمایشهای بسیار معروف دربارهٔ میمونها نشان داده است که در دلبستگی
مادر-فرزند، نیازهای دیگری، جز نیاز به تغذیه وجود دارد. در حالی¬که پژوهش
درباره دلبستگی توسط مشاهده خانوادههایی جرقه خورد که بخاطر جنگ جهانی
دوم از هم¬گسیخته شده بودند، ریشه های نظری آن را می توان در نظریه تکاملی
نوین ردیابی کرد (سیمپسون،۱۹۹۹؛ فرالی، ۲۰۰۲).
همانگونه که بالبی
مشاهده کرد، مجاورت مادر- کودک برای بقای ژنتیکی ضروری است (بالبی،
۱۹۶۹،۱۹۸۲). نوزادان میتوانند با تولید صداهای ناراحت کننده هنگام جداشدن
از مراقبشان و درخواست نیرومند برای بازگشت آنها در حفظ مجاورت نقش داشته
باشند. بالبی این را یک راهبرد خوب برای تضمین زنده ماندن نوزاد کوچک و
درمانده می داند