درد فقط درد است. همهٔ ما آن را داریم. به عنوان مثال ما میدانیم که خواهیم مُرد. این آگاهی مقداری دردناک است و شما میتوانید در هر زمان و هر مکانی با آن روبه رو شوید؛ اما این آگاهی بهخودیخود رنج زا نیست.
اگر "عدم تمایل به احساس درد" را به این آگاهی اضافه کنید، در دام افکار خود دربارهٔ درد بیفتید و دیگر اقداماتی مبتنی بر ارزشهای خود انجام ندهید به دست خود درد را تبدیل به رنج میکنید. درد بهخودیخود به رنج تبدیل نمیشود بلکه شما این کار را انجام میدهید. شما این فرمول را در حوزههای مختلف پیدرپی میبینید:
.
اضطراب + عدم تمایل به زندگی در جهت ارزشمند = حمله هراس.
غصه، فقدان، اضطراب یا خشم + عدم تمایل به احساس غصه، فقدان، اضطراب یا خشم در حین زندگی در جهت ارزشمند = افسردگی.
درد + عدم تمایل به احساس درد = روان زخم تروما).
✔️ اجتناب از درد در واقع طبیعی و خودکار است.
نکته همینجاست.
اجتناب از بسیاری از موقعیتهای دردناک هیچ اشکالی ندارد.
هیچ دلیلی ندارد که مثلاً دست خود را روی قابلمه داغ بگذارید؛ اما رنج مربوط به پیشینهٔ زندگی چیز متفاوتی است.
اگر خاطرهٔ دردناکی دارید نکته این است که این خاطره ساکن همیشگی ذهن شما است و اجتناب از آن زندگی شما را به هم میریزد.
اگر فکر نامطلوبی دارید تلاش برای فکر نکردن به آن شبیه تلاش برای فکر نکردن به یک قطعه کیک شکلاتی است...
وقتی به طور عمدی تلاش میکنید تا به آن فکر نکنید به طور خودکار به آن فکر میکنید.
🔵 دلایل من برای اینکه چرا اجتناب از چنان دردی مشکلساز است عبارت است از:
⚫️ اول اینکه رویداد دردناک با این کار واقعاً از خاطر نمیرود، بلکه فقط از آن اجتناب میشود و دفعهٔ بعد که با آن تماس پیدا میکنیم بزرگتر و قویتر میشود و حتی رفتار ما را تحت کنترل میگیرد.
⚪️ دوم اینکه اجتناب از درد باعث توجه بیشتر ما به آن میشود؛ مثل وقتیکه صدایی در پسزمینه جریان دارد و همینکه به آن توجه میکنیم تحمل آن در مقایسه با چند لحظه قبل بسیار مشکلتر میشود.
🔴 سوم اینکه، مبنای اجتناب از افکار یا احساسات دردناک این فکر است که "واکنش نشان دادن خیلی بد است"- اما اجتناب به این معنا نیز هست که از همان وقتی که ما شروع به اجتناب از چیزها میکنیم، به دست خود به اهمیت آنها در چشم خود اضافه میکنیم چون چنین رویدادی با این باور آغاز میشود که چیزهای مورد اجتناب ما واقعاً خطرناک هستند.
🔵 ما به معنای واقعی کلمه، کابوسهای خودمان را به واقعیت تبدیل میکنیم چون آسیب واقعی آن لحظهای وارد میشود که ما آنها را به صورت چیزهایی عینی و واقعی در نظر میگیریم. در این نقطه آن تجربیات درونی، از وضعیت فرایندهای ذهنیِ کمارزش به جایگاهی میرسند که میتوانند زندگی ما را کنترل کنند. بالاخره وقتی میتوانند تلاشهای مبتنی بر اجتناب ما را کنترل کنند در همان حال دارند زندگی ما را هم کنترل میکنند.
🔘 ما بهتر است دست از اجتناب، اعتیاد و نبردهای ذهنی برداریم چون ادامه دادنِ این رفتارها به بهای از دست دادن آنچه در زندگی برایمان ارزشمند است ممکن میشود.
💎 جالب است که بسیاری از افراد هرگز در این باره فکر نکردهاند که واقعاً در زندگی چه میخواهند.
آنها درگیر نبردهای ذهنی شدهاند، منتظر آغاز زندگی خود هستند و هرگز با این سؤال مواجه نشده و به آن پاسخ ندادهاند که "منتظر چه نوع زندگی برای زیستن هستند".
❇️ چشمانداز شاد "اکت" این است که شما میتوانید زندگی دلخواه خود را «همین الان» با افکارتان، با احساسهایتان، با خاطراتتان، با خاطراتتان و با حسهای بدنی خود شروع کنید. شما میتوانید این سفر را با این پرسش از خودتان شروع کنید که" واقعاً میخواهید زندگی شما در چه جهتی و درباره چه چیزی باشد؟" جواب همان جهت قطبنمای زندگی شما خواهد بود.
👤دکتر استیون هیز
( قسمت هایی از مصاحبهٔ انتشارات نیوهاربینگر با دکتر استیون هیز)
🖍مترجم: علی فیضی
منبع : میگنا