سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

۷۵ مطلب با موضوع «مکاتب و نظریه های روانشناسی» ثبت شده است


عمل و محتوا در اروپا دو قطب یک مشکل بودند. عینى‌گرا که توجه خود را همیشه معطوف ماهیت هوشیارى خود دارد، وادار شد که فعالیت را به‌عنوان اساس روان بپذیرد. آزمایشگر، محتوا را به دلیل اینکه مى‌تواند آن را بى‌آزماید مى‌پذیرد، و پس از پذیرفتن، درون‌نگرى هوشیارى او ممکن است قادر به قبول عمل به‌عنوان مواد روان نباشد. عینى‌گرا، آزمایش‌گرا را متهم به داشتن تعصب نسبت به روش خود مى‌کند. آزمایشگر پاسخ مى‌دهد که مشاهده عینى همیشه در کشف حقیقت شکست‌ خورده و از این رو است که علم به آزمایش متوسل مى‌شود. اختلاف از آنجا برمى‌خیزد که عمل غیرمحسوس و محتوا محسوس است. عمل از مشاهده مستقیم مى‌گریزد، لیکن پس از انجام به هوشیارى مى‌آید و این اطمینان را مى‌دهد که در آنجا بوده است. محتوا که در اساس حسى است قابل بررسى به‌وسیله روش درون‌نگرى است. اما این تفاوت بین آنها در اوایل به‌خوبى شناخته نشد. حال بگذارید ببینیم که حل این تضاد چگونه میسر شد.   
 
 


 behaviorism
گاه گفته می شود که لامُتری یا هابز یا حتی ارسطو نخستین رفتارگرایان بوده اند. اما چنین ادعاهایی موجب می شود که نکته اصلی نادیده گرفته شود و آن اینکه رفتارگرایی در اصل، حرکتی روشمند در روان شناسی بود که تنها باید در بستر تاریخی خود در اوایل قرن بیستم موردتوجه قرار گیرد. این باور که جان. بی. واتسون بنیانگذار این اندیشه آن را چنین نامید، بر این مبنا استوار بود که روان شناسی تنها زمانی می تواند علم شمرده شود که اساس خود را بر گونه ای از مقایسه ها و مشاهدات عینی که دانشمندان علوم طبیعی و زیست شناسان بنا کرده اند استوار کند. این ادعا پذیرفتنی بود، زیرا هنگامی که عنوان شده بود که روان شناسی درون گرایانه(1) با زمینه ای از مباحثات بی پایان دربارة معانی و مفاهیم مواجه بود، هنگامی که به عکس آن مطالعة رفتار حیوانات که با نظریات داروین جهش عظیمی یافته بود، با شتاب به پیش می رفت. در نتیجه زمان برای پیشنهاد بحث انگیز واتسون مناسب بود: پیشنهادی که تنها راه پیشرفت مطالعه علمی انسان را در اتخاذ روشی مشابه روشهای مشاهده ای می دانست که با مطالعه دربارة حیوانات موفقیت و قابلیت بسیار بالای خود را به اثبات رسانده بود. آنچه گفته شد جوهرة رفتارگرایی بود و هم چنین دربارة تنها اصلی بود که در بین همة کسانی که خود را رفتارگرا می نامند، مشترک است.


 دیدگاه انسان گرایی برروی تجربیات زمان حال و ارزش وجودی کل انسان ،خلاق بودن،آزاد بودن،و همچنین توانا بودن انسان برای حل مشکل خود تاکید می کند . دیدگاه انسان گرایی از دو دیدگاه فلسفی ریشه می گیرد :
اول روان شناسی وجودی ،که رویکردی است برای درک تجـربه های جدیدتر مشخص، وضعیتهای وجودی او و نیاز به تمرین آزادی در یک جهان پر هرج ومرج.
دوم رویکرد پدیدار شناختی است که بر تجربه های خصوصی افراد تاکید می کند . به عبارت دیگر هرفردی دارای دنیای مخصوص خود است و واقعیت برای هرفرد چیزی جزء همین دیدگاه مخصوص او نیست.
شناخت انسان سالم و به دست دادن ملاکی منطقی و علمی در این باره دغدغه دیرپای انسان بوده است. از این رو طبیعی است که تاریخ اندیشه بشری از تئوریها, آرزوها, توهمات و اسطوره هایی در این زمینه پر باشد. چنانکه ادیان الهی و مکتبهای فکری, فیلسوفان, عارفان و پیشوای ان دینی و اجتماعی, هر کدام به گونه ای, این مسأله را در نظر داشته و درباره آنها سخن گفته اند.
روان شناسان, با تمام گونه گونی مکتبها و جامعه شناسان, با تفاوت دیدگاه هاشان دراین باره به پژوهش و نگارش پرداخته اند. به همین دلیل حتی اشاره ای کوتاه به همه دیدگاه ها نیازمند نگاشتن کتاب یا کتابهایی حجیم است, از این رو در این مقاله نمی توان انتظار تفصیل یا پردازش به همه نظریه ها را داشت و ناگزیر باید به گزینش و انتخاب رو آورد.

جهانی که علوم پیوسته مفاهیم و روش ها را از همدیگر به عاریت می گیرند معنی شناسی شناختی در نتیجه تاثیرپذیری زبان شناسی از روانشناسی گشتالت و روانشناسی شناختی پدید آمد.
در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در امریکا تحت تاثیر نگرش های لیکاف (۱۹۸۷)، جانسون (۱۹۸۷) و لانگاکر (۱۹۸۷) حرکت جدیدی در معنی شناسی به وجود آمد که بعدتر با نام معنی شناسی شناختی معرفی شد. پیدایش این نگرش جدید رویداد مهمی در مسیری که زبان شناسی به ویژه در امریکا طی می کرد، محسوب می شد زیرا از اوایل قرن بیستم با شکل گیری زبان شناسی ساختگرای امریکایی تحلیل های معنایی به کنار نهاده شد تا زبان شناسی بتواند به عنوان حوزه مطالعه ای که از روش های پژوهشی، علمی در تحلیل ساختار بهره می جوید در فهرست علوم قرار گیرد. پس از آن نیز با پیدایش شکوفایی و اوج گرفتن دستور زایا که با معرفی آرای چامسکی اتفاق افتاد، معنی شناسی هر چه بیشتر مطرود شد و بررسی های نحوی کانون مطالعات زبانی قرار گرفت.

نظریه یادگیری کلارک هال

کلارک لئونارد هال (Clark Leonard Hull: 1884-1925) یکی از روان‌شناسان معروف آمریکایی، پژوهش‌های پردامنه‌ای در مورد آزمون استعدادها، تلقین‌پذیری، ‌خواب مصنوعی و به‌ویژه یادگیری انجام داده است.
کتاب‌های اساس رفتار (1951)، روان‌شناسی‌های متعارض یادگیری (1935) و اصول رفتار (1943) او نفوذ انکارناپذیری در روند روان‌شناسی قرن بیستم آمریکا به جای گذاشته است.[1]
در سال 1930 که شهرت و اهمیت کار ثرندایک در مورد آزمایش و خطا در روان‌شناسی یادگیری رو به کاهش نهاد، هال ‌با نظریه معروف خود به نام کاهش سایق (Drive Reduction)‌ بر بنیاد تقویت نخستین (Primary Reinforcement) شهرت یافت.[2]
او در سال 1952 در نظریه خود تجدیدنظر نمود و آن را با نام "یادگیری کاهش محرک سایق" منتشر کرد.

 نظریه کارن هورنای- نیازهای نابهنجار


یکی از دانشمندان دیگر که در روان کاوی کلاسی تصرفاتی کرده و به آن تغییراتی داده است بانو کارن هورنای (1) است که در 1886 میلادی در شهر هامبورک ( آلمان ) به دنیا آمده و در 1952 در شهر نیویورک از دنیا رفته است.
بانو هورنای تحصیلات پزشکی را در برلن بپایان رسانید و در همانجا به روان کاوی علاقه پیدا کرد و چهار سال در بیمارستان روان پزشکی آن شهر به کار اشتغال داشت. پس از آن به روان کاوی پرداخت و دو سال در مؤسسه روان کاوی برلین تدریس کرد. در 1932 دعوتی را که برای رفتن به آمریکا از او شده بود پذیرفت و به آنجا رفت و بقیه ی عمر را در آن کشور به تدریس و تحقیق و تألیف پرداخت.
هورنای در ضمن تدریس و کار در مؤسسان روان کاوی متوجه شد که روان کاوی کلاسی رضایت خاطرش را فراهم نمی سازد. ازینرو با چند تن دیگر از همفکران به تأسیس « انجمن برای پیشرفت روان کاوی » (2) و همچنین « مؤسسه ی آمریکائی روان کاوی (3) » اقدام نمود و چندی بعد به ریاست این مؤسسه برگزیده شد

 نظریه ی شخص شناسی ماری


هنری الکتزاندر ماری (1) در 13 ماه 1893 در شهر نیویورک به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه تحصیلات عالی خود را نخست در پزشکی و بیوشیمی دنبال کرد و در این رشته ها بدرجه ی دکتری رسید؛ سپس در زیست شناسی و روان شناسی نیز به همان درجات عالی نائل گردید و در این رشته ها در مؤسسات علمی به تدریس و تحقیق پرداخت. ماری در رشته های علوم انسانی و ادبی نیز مقامی ارجمند دارد و نوشته هایش وسعت معلومات و قریحه ادبی او را به خوبی نشان می دهند.
فروید و یونگ در ماری تأثیر فراوان داشته اند ولی او بخصوص از تأثیر آثار یونگ و ملاقات و مذاکره ای که در شهر زوریخ با او داشته یاد می کند و می گوید بر اثر این ملاقات: « سد بزرگی که عجایب عالم را از من پنهان کرده بود بکلی فرو ریخت ... » از آن پس ماری تمام وقت و همت خود را درجه ی اول صرف و وقف مطالعات و تحقیقات روان شناسی می کند و علوم دیگر را درجه دوم قرار می دهد.