آلبرت الیس در ۲۷ سپتامبر ۱۹۱۳ در ایالت پنسیلوانیا ایالات متحده امریکاه به دنیا آمد . وی در سال ۱۹۳۴ مدرک لیسانس خود را از سیتی کالج نیویورک و در سال ۱۹۴۳ مدرک فوق لیسانس، و در سال ۱۹۴۷، مدرک دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.
در سال ۱۹۴۳ بهطور خصوصی به مشاوره و رواندرمانی در حوزههای خانواده، ازدواج و امور جنسی اشتغال ورزید. الیس در سال ۱۹۴۵ میلادی به بعد، شیوهی درمان عقلانی– هیجانی را موثرتر از سایر روشها دانست و همواره سعی کرد از آن در درمان بیماران استفاده کند. رفتار درمانی عقلانی هیجانی او، طلیعه دار رویکرد بسیار مشهور درمان شناختی رفتاری است که دهها هزار درمانگر در سراسر دنیا پیرو آن هستند. آلبرت الیس در ۲۴ جولای ۲۰۰۷ در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
آلبرت الیس در سال ۱۹۵۵ درمان عقلانی خود را پایهگذاری کرد که بر اساس آن مشکلات درمان جویان و مراجعین به خاطر فلسفه شخصی آن هاست که با دردهای هیجانی آنها همراه میشود. این رویکرد بر درمان فعال تأکید میکند تغییر عقاید خودتخریبگر و رفتارهایی است که این عقاید غیرمنطقی و خشک را نشان میدهد. در سال ۱۹۵۷ بهطور رسمی این درمان را شروع کرد و دو سال بعد اولین کتاب خود را منتشر کرد
رفتار درمانی عقلانی ، هیجانی (REBT) آلبرت الیس
نوعی شناخت درمانی است که ابتدا توسط آلبرت الیس مورد استفاده قرار گرفت و بر حل مشکلات عاطفی و رفتاری تمرکز دارد. هدف درمان این است که باورهای غیرمعقول را به کمک شیوههای منطقیتر تغییر دهیم. REBT یک فرد را تشویق میکند تا اعتقادات عمومی و غیرمعقول خود را شناسایی کند (مثلا من باید کامل باشم) و پس از آن فرد را متقاعد میکند که این باورهای غلط را از طریق آزمایش واقعیت به چالش بکشد.
آلبرت الیس (۱۹۵۷، ۱۹۶۲) بر این باور است که هر یک از ما مجموعهای از مفاهیم منحصر به فرد درباره خودمان و دنیای خودمان داریم که در هدایت زندگی ما بهکار گرفته میشود و واکنشهای ما را نسبت به موقعیتهای مختلفی که ما با آن روبرو میباشیم تعیین میکند.
متأسفانه، فرضها و پنداشتهای برخی از افراد به طور چشمگیر و زیادی غیرمعقول میباشد و در نتیجه آنها را به سویی هدایت میکند که رفتار و واکنشهایی نامناسب که شانس سعادت و موفقیت را در آنها از بین میبرد را از خود نشان دهند. آلبرت الیس این پایهها را «فرضهای غیرمعقول یا غیرمنطقی» مینامد.
بعضی از افراد غیرمعقول اینچنین فرض میکنند که چنانچه همه کسانی که آنها را میشناسند دوستشان نداشته باشند، آنها شکست خوردهاند. آنها بهطور مداوم به دنبال دریافت تایید بوده و مکررا احساس طرد شدن از سوی دیگران را دارند. تمام این تعاملات از جانب این فرض تحتتاثیر قرار میگیرند. به طوری که حتی یک میهمانی عالی میتواند باعث نارضایتی آنها شود. زیرا گمان میکنند که به مقدار کافی مورد تعارف و خوشامدگویی قرار نگرفتهاند.
فرض عای غیر معقول از دیدگاه آلیس
بر طبق دیدگاه الیس، موارد زیر تعداد دیگری از فرضهای غیرمعقول میباشند:
* تصور اینکه شخص باید در همه چیز شایسته باشد.
* تصور فاجعه بار بودن زمانی که همه چیز بر وفق مراد شما نیست.
* تصور این که مردم بر شادی خود کنترلی ندارند.
* تصور این که شما به کسی که قویتر از خودتان باشد نیاز دارید تا به او وابسته باشید.
* تصور این که پیشینهی شما در گذشته تا حد زیادی بر زندگی فعلی شما تاثیر میگذارد.
* تصور این که یک راه حل کامل برای مشکلات انسانی وجود دارد و اگر شما آن را پیدا نکنید فاجعه است.
آلبرت الیس معتقد است که مردم اغلب با این روش غیرمعقول فکر میکنند و به همین دلیل او تکنیکهای بسیار احساسی را برای کمک به آنها بهکار میگرفت تا بتواند تغییرات قاطع و نیرومندی در این تفکرات غیرمعقول آنها ایجاد کند.
مدل ABC
یک کمک بزرگ در شناخت درمانی همان چیزی است که آلبرت الیس (۱۹۵۷) آن را تکنیک ABC باورهای غیرمعقول نامید. سه مرحله اول، فرایندی را بررسی میکند که توسط فرد دارای عقاید غیرمعقول ایجاد شده و ممکن است در یک جدول سه ستونه ثبت شود.
A – فعال شدن رویداد. ستون اول وضعیت عین را ثبتمیکند. یعنی یک رویداد که درنهایت منجر بهنوعی پاسخ عاطفی شدید یا تفکری ناکارمد و منفی میشود.
B – باورها. در ستون دوم، مراجع افکار منفی که به ذهن او خطور کرده را مینویسد.
C – نتیجه. ستون سوم برای احساسات منفی و رفتارهای غیرکاربردی است که به نتیجه و عواقب منتهی شدهاند. افکار منفی در ستون دوم به عنوان یک پل ارتباطی میان وضعیت و احساسات ناراحت کننده دیده میشود. ستون سوم C با توصیف احساسات یا افکار منفی که مراجع فکر میکند توسط A ایجاد میشود توضیح داده میشود. این مورد میتواند خشم، غم و اندوه، اضطراب و یا سایر موارد باشد.
الیس معتقد است که این فعالسازی رویداد نیست (A) که منجر به پیامدهای عاطفی و رفتاری منفی میشود (C)، بلکه دلیل این است که یک شخص این وقایع را غیرقابل واقعبینی تفسیر کرده و بنابراین دارای یک سیستم اعتقادی غیرمعقول (B) است که کمک میکند تا عواقب (C) ایجاد شوند.
نمونه REBT
جینا ناراحت است، زیرا او در امتحان ریاضی نمرهی پایینی را کسب کرده است. فعالسازی رویداد یا A، این است که او در آزمون خود ناموفق بوده است. باور یا B، این است که او باید نمرات خوب داشته باشد، در غیر اینصورت او بی ارزش است. نتیجه یا C، این است که جینا دچاVافسردگی شده است.
پس از شناسایی باورهای غیرمعقول، درمانگر اغلب با مراجع به چالش و بحث در خصوص افکار منفی دوباره کادرسازی شدهای که بر شواهد بنا شدهاند میپردازد. این امر به معنای آن است که مسأله را مجددا؛ اما اینبار در یک نور واقعیبینانهتری تفسیر کنند. این کار به مراجع کمک میکند تا باورهای عقلانی و استراتژیهای مقابلهای سالم را توسعه دهد.
یک درمانگر به جینا کمک میکند که دریابد هیچگونه شواهدی دال بر اینکه او باید نمرات خوبی بگیرد تا ارزشمند باشد و یا اینکه گرفتن نمرات بد یک بدبختی است وجود ندارد. او خواستار نمرات خوب است و با داشتن آن حال او خوب خواهد بود. اما این خواسته بهشدت باعث به وجود آمدن احساس بیارزشی در او میشود.
اگر او متوجه شود که بهدست آوردن نمرات بد ناکامی است، اما افتضاح نیست و این بدان معنی است که او در حال حاضر در درس ریاضی یا در تحصیل وضع نامساعدی دارد اما شخصیت بدی ندارد، او غمگین یا ناامید خواهد شد، اما افسرده نخواهد شد. ناراحتی و ناکامی احتمالا احساسات منفی سالم هستند و ممکن است از آن به بعد. منجر به کوشاتر شدن شخص در تحصیل شود.
ارزیابی انتقادی
درمانگران شیوهی رفتار درمانی عقلانی – هیجانی، در حمایت از این رویکرد، به مطالعات بسیاری اشاره کردهاند. اغلب مطالعات اولیه در افراد مبتلا به اضطراب ناشی از آزمایش یا مشکلات غیربالینی مانند ترس ملایم مارها انجام شد. با این حال، تعدادی از مطالعات اخیر بر روی افراد بالینی واقعی صورت گرفته است و همچنین دریافتند که رفتار درمانی عقلانی – هیجانی (REBT) اغلب مفید میباشد.
مرجع : میگنا به نقل از ویکی پدیا ، وبگاه دکترثنایی