مسألهی سعادت کودکان امری است که در حال حاضر در همه جا مطرح است. شاهد روشن این مدّعا اختصاص و انتشار یک شماره کامل از مجلّه « مسائل اجتماعی » (1) به موضوع حقوق کودکان در سال 1978، و نیز انتشار یک شمارهی مخصوص از جمله « روان شناسان امریکا » (2) در سال 1979، دربارهی نقش و مسؤولیّت روان شناسی در برابر کودکان است. حتی چشمگیرتر از اینها، بیانیّه سال 1979 سازمان ملل است که این سال را سال جهانی کودک اعلام میدارد، حرکتی که حاکی از نیازهای جوانان در گوشه و کنار جهان است. تمام اینها بازتاب مناقشههای بسیاری است که امروزه دربارهی دنیای در حال تغییر، و چگونگی تأثیر آن بر کودکان وجود دارد. به نظر میآید که همهی ما از مسائلی چون کمبود موادّ غذایی، نیاز به مراقبتهای بهداشتی تغییر ساختار خانواده، دگرگونی نقش زن و مرد و اثرات احتمالی پیشرفت در حمل و نقل و ارتباطات به میزان فراوان آگاهی داریم ( ب.م. آنتونی، و چیلاند Chiland، 1980 ).
در عین حال، به رغم وجود این نشانههای مثبت، واقعیت آن است که در ایالات متحدهی امریکا و بسیاری کشورهای دیگر، از کودکان مراقبت کافی به عمل نمیآید. این موضوع را میتوان از طریق فهرستی دریافت که اخیراً اِدِل من (1981) از مسائلی که صندوق دفاع از کودکان با آنها دست به گریبان است، منتشر ساخته است.