در جامعه کنونی ما هر انتخابی با یک پشتوانه باوری می تواند دارای محتوا باشد و با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. درک مفهوم و فضای اعتقادی فرد تاثیر زیادی در پذیرش یا عدم پذیرش حجاب دارد.
این تحقیق به دنبال فهم این نکته است که، حجاب امری تعلقی و انتخابی است و یا اجباری. اگر اجباری است آیا تعلق در آن تاثیر گذار است. قانون گذار در زمینه حجاب زمانی موفق است، که مخاطب را وارد فضای شناختی و درونی پیرامون مساله حجاب، کرده باشد. هر چند که در این مسیر از انگیزه های دینی و نمادهای قرآنی و احادیث نیز وام بگیرد. حجاب به معنای یک رفتار انسانی در طول تاریخ فراز و نشیب های فراوانی را داشته است. انواع گرایش های سیاسی ، مذهبی ، اخلاقی بر نوع پوشش و حجاب افراد تاثیر می گذارد. عوامل گوناگونی نظیر بدبینی نسبت به فشارها ، سخت گیری مذهبی ، افراط و تفریط دولت ها و عدم آگاهی افراد از فواید حجاب مزید بر علت شده است. در این پژوهش مروری محقق با بررسی تحقیقات انجام گرفته در زمینه حجاب به این نتیجه رسید که بهترین روش توسعه و بسط شناختی حجاب ایجاد علاقه و نگرش مثبت در افراد است.
مقدمه:
خالق فقط خداست و همه عالم مخلوق خداوند هستند . حجاب و پوشش برای مخلوقات نیز هدیه ای است که از طرف خداوند به داده می شود و انسانها نیز بنا به فراخور و ظرفیت وجودی خود از آن بهرمند می شوند. بررسی روابط ساختاری سبک های هویت مذهبی و سبک های پوششی وبهزیستی روانشناختی می تواند تعیین کننده انتخاب پوششی شود. حجاب از نظر لغوی مصدر(حجب، یحجب) می باشد و در کتابهای لغت به پوشانیدن، در پرده نگه داشتن معنا شده است( حسینی، 1380). در زبان فارسی حجاب به معنای پرده، ستر، روی بند است( رضایی، 1383). تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان می دهد انجام اقدامات پلیسی هر چند که به صورت مقطعی حجاب را گسترش می دهد اما به زودی با کم شدن فشار به صورتی معکوس بدحجابی رشد می کند و چاره کار تنها در فعالیتهای ارشادی و تبلیغی است. لباس وسیله ای برای پوشش است یا آرایش؟ گرایش به حجاب اسلامی یا به عکس آنچه اشاعه بدحجابی یا تغییرات پوششی خوانده می شود. حاصل تغییر ساختارهاست که منجر به تغییر رفتار افراد جامعه در زمینه پوشش می شود. اینها سوالاتی است که ذهن تمامی متخصصان را درگیر ساخته و هر کدام با توجه به توانمندی و امکانات و علایق خود به وجهی از آن پرداخته اند.
حجاب در آینه دین:
دین مجموعه ای از باورها ، اندیشه ها و رفتارهایی است، که انسان را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب می رساند. این باورها بر بستری از عقلانیت استوار است که فطری هم، هست. اگر در دین آموزه ای باشد که با فطرت انسان سازگار نباشد باید به دیده تردید به آن نگریست. علاوه بر آن باید با عقلانیت و معنویت نیز مرتبط باشد. دین کاملا ذاتی و درونی است. اما به این معنی نیست که حجاب نیز که یک پدیده دینی است نیز فطری باشد. احساس دینی، باور دینی و رفتار دینی عناصر شکل گیری شناختی دین هستند. احساس دینی بستر باور دینی و باور دینی بستر رفتار دینی است. حجاب یک رفتار دینی است و اگر محقق نمی شود شاید هنوز پایه های احساسی و شناختی و نگرشی آن شکل نگرفته است. به نظر می رسد که اگر فقط به رفتار دینی پرداخته شود بدون پایه ریزی دیگر عوامل این رفتار کاملا ساختگی و موقعیتی خواهد بود و در این مسیر فرصتهای زیادی را از دست خواهیم داد. عدم تجلی رفتار حجاب را باید در بستر شناختی و احساسی آن کنکاش کرد. بعد احساسی آن از طریق جامعه، همسالان و دیگر منابع ارتباطی ارتزاق می شود ( که با وضعیت فرهنگی موجود می توانیم حدس بزنیم که چه اتفاقی می افتد) ولی در مورد بستر شناختی باید کار علمی انجام گیرد.
مسیر شناخت با کنجکاوی آغاز می شود و ابزار کنجکاوی سوال است. اگر سوالات درست هدایت شود به خلاقیت می رسد و بعد از آن به تفکر و اندیشه منتهی می شود، و سپس به تحیر و و تحیر به تواضع منجر می شود. یعنی به جای استفاده از راهبردهای غیر موثر برای رسیدن به تواضع و فرمانبری که سرشت انسانی است از این طریق درونی سازی ارزشها بهتر شکل می گیرد. انیشتن، زیبا ترین حالت بشر شگفت زدگی او در برابر شگفتی های هستی است. ایمان با یقین مساوی است و غالبا فرد اگر نداند چگونه رفتار و گفتاری داشته باشد به او آسیب جدی می رسد. اما اگر اطلاعات لازم را از عقل و تجربه به دست آورد میزان خسارت پذیری او به حداقل می رسد( امیدی، 1388). اگر در حکمی به یقین برسیم در حقیقت به آن ایمان می آوریم. چنانچه ایمان را فقط به معنی باور لفظی به کار ببریم اما با باور یقینی همراه نباشد، در آن صورت حوزه ایمان و اندیشه از یکدیگر جدا گشته و ایمان به این معنی با شک و ناباوری توام خواهد شد. آنجا که پای چوبین دانش، در برابر ضربات خرد کننده ی تمایلات نامشروع و غرایز سرکش و ویرانگر، تاب پایداری و مقاومت خود را از دست می دهد تنها نیروی ایمان به خداست که نیرومندانه ، مقاوم و استوار ایستادگی کرده و آدمی را از سقوط حتمی نجات می دهد. ایمان اقرار و کردار است و اسلام اقرار بدون کردار است و امام باقر(ع) فرمودند: ایمان چیزی است که در دل باشد و اسلام ، آن است که موجب زناشویی، ارث پذیری و حفظ جان می شود. ایمان اسلام را در بر می گیرد ولی اسلام، ایمان را در بر نمی گیرد( حرانی، 1383). حجاب در اسلام مصونیت است نه محدودیت. حجاب حافظ وقار، شخصیت، کرامت، اصالت و عظمت زن و حافظ زیبای و منافع او برای همسرش است. حجاب بیرونی ، حجاب درونی اگر حجاب بیرونی به حجاب درونی ختم نشود همان داستان تکراری اجبار ی و الزام پیش می آید. امام علی ع معنویت زن حال او را سرشارتر و جمال اورا پایدارتر می سازد( رضایی، 1383). اگر یک فرد نمادی از حجاب را استفاده می کند نباید آن را به اسلام مرتبط کنیم . و تنها به سراغ مصداق ها و نمادها برویم. و دلیلی ندارد که نماد حتما ریشه اسلامی داشته باشد. نقل بعضی از احادیث در مورد حجاب نه تنها کلا الزامی نمی آورد بلکه حداقل این است که در مورد جوان امروزی دینداری و الزام نمی آورد.
ایمان، اقرار و کردار است در این دوره باید مفهوم و فضای دینداری را درک کرد این موضوع و درک مفهوم به کسانی برمی گردد که باید این فضا را تغذیه کنند اما در نهایت متولیان اصلی فکر و دین خود مردم هستند که باید از منظر خود به این پدیده بنگرند. احادیث باید به معرفت تبدیل شود و آن معرفت توسط فرد درونی شود تا دیگران با روبرو شدن با آن تجربه و حس روحانی و فهم دینی را درک کنند. جامعه ما نیاز به معرفت دینی دارد و آنچه هم اکنون در جامعه از آن ناراضی هستیم ثمره تحقیقات انجام شده و کاستی تحقیقات انجام نشده نیست، بلکه نقصان فهم معرفتی از حجاب است.نیرویی که در انسان دین باور است او را از وساوس شیطانی و نفسانی حفظ می کند . باور و ایمان قلبی می تواند زمینه ساز رشد فضایل و طرد مفاسد هم در حوزه ی زندگی فردی وهم اجتماعی باشد. تزلزل ایمان و باور قلبی یکی از مهمترین عوامل بروز آسیب های فردی و اجتماعی است. نیروی دین برای جوانان در جامعه سودمند است. و همین ضامن اجرای مقررات دینی و اجتماعی سودمند است و سبب کاهش بسیاری از لغزشهای آنان می شود. عاملی برای رشد و کسب استقلال و اعتماد به نفس است. موجبی برای کنترل آزادی ها و مشروط کردن و مقید کردن به آنهاست. شخصیت انسان را پایه ریزی می کند( قایمی، 1363).آزادی پس از پذیرش دین، در چارچوب دین و محدود به حدود دینی خواهد بود. بعد از اینکه انسان آزادانه دین را انتخاب کرد مجموعه ای از دین اعم از امور اعتقادی و دستورات عملی را پذیرفته است و به لوازم این پذیرش گردن نهاده آزادانه خودش را تابع اوامر و نواهی خداوند متعال ساخته است( مصباح یزدی، 1381). فرد هنگامی این پذیرش را درونی می کند که وارد فضای انتزاعی روحی و معنوی شود . اگر هر چیز حجاب و دین داری ) به صورت غیر عادی در کنار چیز دیگر قرار گیرد . احساس متافیزیکی را به مخاطب منتقل می کند. و اسم آن مفهوم دینی گذاشته می شود در حالی که آن مفهوم دینی نیست. گرایش به دین، در راستای پاسخهایی است که این دین به نیازهای بشر می دهد. به عبارت روشن تر، دین پاسخ به نیازهای بشری است و گرایشهای دینی در این پاسخ نهفته است.
اگر یک دین بتواند با به هنگام کردن و به روز نمودن خودش، در راه رفع نیازهای افراد گام بردارد، می تواند تأثیر بسیاری در افزایش گرایشهای دینی مردم داشته باشد. البته، باید به این نکته توجه شود که هر چند اهتمام به نیازهای اجتماعی افراد، از درجه اهمیت بالایی برخوردار است؛ اما در عین حال، هیچ جامعه ای را نمی یابیم که گرایش به دین در آن به عدد صفر برسد. گرایش دینی همواره در جوامع وجود داشته است، اما افزایش یا کاهش این گرایشها، تابع زنده بودن و به هنگام بودن دین در پاسخ به نیازهاست. در برخی از جوامع، مجریان دین با ایجاد یک سیستم خبره و آگاه ساز، برآیندی از نیازهای بشری و تعامل پویای دین و زندگی اجتماعی به دست آورده و تلاش می کنند دین را معبری برای پاسخ گویی به نیازهای مردم معرفی کنند. در چنین جوامعی، گرایش مردم به دین افزایش می یابد. مجریان دین، باید چه در بعد جامعه شناختی و چه روان شناختی، به اعمال و رفتارهای دینی و همچنین به انگیزه ها و مسایل روانی دینداری، توجه کنند. دین خیلی جامع است و از آنجا که ابعاد مختلفی دارد، دارای حرکت و جنبش اجتماعی است. این جنبش سه بعد دارد؛ بعدشناختی، روان شناختی و اجتماعی. اگر کسی می خواهد میزان گرایش مردم یک جامعه نسبت به دین را اندازه گیری کند، باید به هر سه بعد با یک نگرش سیستمی توجه نماید. یعنی می توان با ترکیب شاخصهای عاطفی و روان شناختی، حوزه های معرفتی و اجتماعی دین را که در اعمال و مناسک دینی تجلی پیدا می کند، سنجید. البته، اگر در برخی موارد بعضی از شاخصهای مناسکی دین( حجاب) در بعد اجتماعی کمرنگ شود، نمی تواند دلیل بر کاهش گرایشهای دینی مردم باشد، چون ابعاد روانی و عاطفی و معرفتی آن خیلی مهم هستند.
سنجش میزان گرایشهای دینی مردم با توجه به اعمال مناسکی سنجش کاملی نیست، بخصوص زمانی که افراد یک جامعه از پیچیدگی های خاصی برخوردار باشند. به عنوان مثال، مردم ایران از تنوع و پیچیدگی شخصیتی خاصی برخوردارند. در بعضی موارد، این ویژگی شخصیتی باعث می شود افراد یک جامعه بخشی از رفتار دینی مثل حجاب، را در مناسک و زندگی شان پیاده نکنند.
بنابراین، بهترین راه برای اندازه گیری تمایل یک جامعه به دین، استفاده از سه بعد معرفتی، عاطفی و اجتماعی دین برای پاسخ گویی به نیازهای آنان است. مهمترین آسیبی که در ارایه نکردن تصویر شفاف از دین متوجه مردم می شود، نمایاندن چهره ای مبهم و مه آلود از دین است. در حالی که باید دین را به شکل شفاف به مردم نشان داد. اگر دین را به عنوان مددکار اجتماعی معرفی کنیم، هم به دین جفا می شود و هم به افکار عمومی جامعه. لذا مهمترین آسیبی که در این زمینه به دین و مردم روا داشته می شود، مادی کردن دین و تبدیل آن به ابزاری برای پاسخ به نیازهای این جهانی انسانهاست. در حالی که ماهیت دین تعالی و تکامل بشری و توجه به نیازهای عالی اوست.
اگر دین بخواهد کارکرد داشته باشد، باید از آسمان به زمین بیاید. هر چه دین دست نیافتنی تر و از زندگی مردم دورتر باشد و مردم را در لحظه لحظه زندگی همراهی نکند، فاصله اش از مردم بیشتر می شود. برای اینکه این اتفاق نیفتد، باید دین را زمینی کرد تا کارکردهای مد نظر خالق آن برای بهتر زندگی کردن بشر تأمین شود. این اولین کاری است که باید صورت بگیرد. بسیاری از هنجارهای اجتماعی،فرهنگی یک قوم، برای اینکه پویا و قابل مصرف باشند و مورد تعرض واقع نشوند، یک لایه از دین را به خود می گیرند. به همین دلیل، دین مدام نیاز به پالایش دارد و اگر این پالایش توسط خبره ها انجام نشود؛ یک دین ناب در اختیار مردم قرار نمی گیرد. اگر چنین نباشد، دین مسموم کننده است و نقشهای مثبت خود را در زندگی مردم ایفا نمی کند.
مسأله دیگری که طرح آن ضروری است، وجود یک سیستم خبره و آگاه ساز در امور دین است تا با رصد کردن نیازمندیهای اجتماعی افراد، مردم را در مسیر بهره مندی از دین یاری کنند. گسترش پژوهشهای اجتماعی با محتوای دینی در این زمینه، کمک بزرگی به متولیان امور دینی جامعه خواهد کرد. نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که دین باید با تغییرات اجتماعی هماهنگ شود و پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. جلو افتادن یا عقب ماندن از این تغییرات، خسارتهایی را بر بشریت وارد خواهد ساخت. بین دین و زندگی اجتماعی افراد تعامل وجود دارد.
آیا حجاب فطری است؟
همه خوبی ها در فطرت انسان است و احساس ناراحتی از گناه و گرایش انسانها به سمت خوبی نشان دهنده فطری بودن این مسایل است. آیا واقعا حجاب یک مساله خوب است اگر هست که باید به طور فطری به سمت آن گرایش پیدا شود. یا نه معرفی حجاب به عنوان یک خوب، خوب صورت نگرفته است. که تمایل فطری به آن علیرغم تقویت های اجتماعی کاسته شده است. به نظر می رسد که افراط و تفریط در زمینه حجاب اصل وجودی آن را تحت تاثیر قرار داده است. در تایید اینکه حجاب امری فطری است از وجود حیا در نهاد انسان نام می برند که دو صورت بازدار نده و هدایت کننده اایفای نقش می کند. حیا تعدیل کننده غرایز و ضامن اجرای بسیاری از قوانین اجتماعی و اخلاقی است(آشنایی، 1373).ولی استاد مطهری معتقد بودند که باید اسلام را آنطور که هست به مردم معرفی کنیم، نه چیزی به آن اضافه کنیم و نه چیزی از آن کم کنیم، به تعبیر دیگر اسلام را بدون آرایش و پیرایش عرضه کنیم، آنگاه فطرت حقیقتجوی انسانها به سوی آن جذب خواهد شد. حجاب برای هر فردی با توجه به اینکه همخوان با نیازهای فطری اوست قابل پذیرش است اما برای رسیدن به باور حجاب آشفتگی های ذهنی ایجاد می کند. اگر نوع پوشش انتخابی نباشد و این آشفتگی ذهنی توسط دیگران حل شود فرد در هویت یابی دچار مشکل خواهد شد. حجاب گویای انتخاب یک عقیده است و آدمی عقیده و مرام را با دو خصیصه شناخت و انتحاب بر می گزیند و بر اساس آن زندگی می کند و تمام رفتارهای خود را بر اساس آن شکل می دهد. هر قدر شناخت و اختیار انسان عمیق تر باشد عقیده و مرام او نیز پایدارتر است. حجاب محصول شناخت و بینش هایی است که زن از هستی انسان، روابط اجتماعی و چگونگی تکامل رشد صحیح خود دارد، و به این نگرش رسیده که با پوشش خود سیر معنوی جامعه سرعت می یابد. اسلام واضع قانون حجاب نیست بلکه آن را قانونمند کرده است. مسیحیت نه تنها حجاب را واجب دانسته بلکه کوشیده تا عفاف درونی را پشتوانه بیرونی قرار دهد.
اگر قانونی با ساختمان وجودی فطری جامعه و یا فرد مورد تکلیف سازگار نباشد، موضوع خود را تخریب و غیر قابل اجرا می کند. در آیه معروف" فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الذین القیم" (روم، 30). تصریح می کند که دین معتبر و پابرجا همان چیزی است که با فطرت الهی مردم سازگار باشد، حتما کسی که قانون می گذارد، مایل است چنین کاری بکند اما اطلاعات لازم را ندارد. شناختی که خالق از انسان به دست می آورد با شناختی که مخلوق پیدا می کند متفاوت است. مبارزه با فطرت خطرناک است، قوانینی که با فطرت انسان سازگار نباشد ممکن است جایی را اصلاح کنند، اما بدون شک جای دیگر را تخریب می کند. خیلی از کارها که مخالف فطرت انجام می گیرد آثارش در دراز مدت مشخص خواهد شد. بخش از قوانین با فطرت مناسبت دارد اما همان جایی که کار به تضاد می کشد، تخریب می شود . قوانین مربوط به پوشش و حجاب نیز از طرفی با فطرت انسان هماهنگی دارد و از سوی دیگر کششی که برای جلب توجه در فرد وجود دارد را ارضا نمی کند و شاهد نوعی جهت گیری منفی در برابر حجاب هستیم. به نظر می رسد که اگر تنوع محصولات با حفظ اصول در سطح وسیع و توسط هنرمندان والگوهای جامعه ارایه شود و از طرفی اصل مقوله و موضوع حجاب برای فرد درونی شود، دیگر نیازی به ابزارهای کنترلی نداشته باشیم و هر فرد باورها و سرشت وجودی کنترل و نظارتی را خواهد داشت. در این صورت هم هزینه های اجتماعی و هم هزینه های فردی کاهش خواهد یافت. امروزه همراهی افراد و شکل گیری روابط می تواند رسیدن به اهداف را سرعت ببخشد .
حجاب در آینه فرهنگ
پوشش در هر جامعه ای بارزترین عنصر و نماد فرهنگی و ارزش های اجتماعی آن جامعه است، که رابطه دوسویه با فرهنگ دارد. حجاب برخواسته از ارزشهای جامعه اسلامی است که مانند فرهنگ با تفکر دوگانه خصوصی و عمومی بودن روبروست. اگر حکم الهی است که اختیار مکلف در آن راهی ندارد و حکومت اسلامی نیز در قبال احکام وظیفه پیاده سازی حداکثری آنها را به عهده دارد. در این صورت پوشش اجتماعی امری در معرض دخالت حوزه عمومی خواهد بود. از سوی دیگر می توان گفت که پوشش و لباس افراد جامعه در درجه اول حق شخصی افراد و مربوط به حوزه خصوصی است که اگر در این محدوده باشد دولت حق دخالت در آن را نخواهد داشت. اما اگر همین امر خصوصی در برابر مصلحت اجتماعی قرار بگیرد دخالت دولت نیز الزامی خواهد بود. که این دخالتها نیز می تواند شامل رویکردهای کیفری و غیر کیفری باشد. میزان دخالت دولت در سیاستگذاری و برنامه ریزی فرهنگی امری است که باید به آن توجه کرد خلاقیت فرهنگی وظیفه مردم و خصوصا هنرمندان و دانشمندان است(حسین لی، 1379). مردمان کشور ما که دارای نیازهای متلون هستند بر اساس سرگذشت همگانی و فراگیرشان که آن را منش و تاریخ بومی و ملی می نامیم از سایر افراد و قومیت ها جدا و منفک می شوند. و چیستی و هویت ملی خاصی می یابند و بدین گونه به صورت کاملا خود آگاهانه و ارادی به تاریخ خود رجعت می کنند. به همین دلیل است که باور عمومی بر آنست که فرهنگ و منش بومی، پیوندی دوسویه و ناگسستنی دارند. با این توصیف برای آراستن و پیراستن خویش باید به فرهنگ بومی و اسلامی متوسل شویم تا صرفا شاهد سازه هایی از پیش ساخته و مغایر با فرهنگ ایرانی اسلامی نباشیم . بررسی دقیق و نگرشی ژرف و با الهام از عناصر بومی و مذهبی که برگرفته از فرهنگ غنی اسلامی- ایرانی باشد بتوانیم در فرایند درونی سازی حجاب گامهایی را برداریم.
اگر فرهنگ یک امر درونی و معنوی پنداشته شود چگونه یک امر اخلاقی و معنوی قابل برنامه ریزی است. عملا فرهنگ غیر قابل برنامه ریزی توصیف می شود. فرهنگ دارای ساختار ویژه ای است که مسیر تطور و تحول آن کاملا جبری است و شاید ماورایی است. حداقل اینکه تغییرات آن تابع مکانیسم های درونی و بیشتر تاریخی ویژه خود بوده و به این ترتیب نمی توان از بیرون و مطابق طرح و برنامه ای خاص تغییرات پیش بینی شده ای را در آن پدید آورد( اکبری، 1379).
بررسی حجاب در میان ملل مختلف و فرهنگ ها و مذاهب گوناگون نشان می دهد که پوشش و رفتارحجاب از فطرت انسان سرچشمه گرفته نه از تمدن و فرهنگ و عقاید مذهبی. در جوامعی که توسط افراد این مساله رعایت نمی شود عقب ماندگی ذاتی وجود دارد. کم کاری فرهنگی، تغییر تلقی این که حجاب یکی از ملاکهای دینداری است و زنان محجبه ای که انواع فساد اجتماعی دارند این توجیه را ایجاد می کند که این فقط پوششی برای رفتارهای ناشایست فرد است. بررسی نگرش مختلف فرهنگ ها در مورد اصالت دادن به حوزه تفکر و اندیشه در مورد حجاب همواراره با دو فلسفه همراه بوده است. گاهی معتقدند که فرهنگ توانسته اصالت را در فرد ایجاد کند و و ارزش های از دست رفته را به افراد برگرداند در حالی که مخالفین این نظریه معتقدند که با فرد برخوردهایی شده که هرگز با اندیشه و تفکر سازگاری نداشته است و این باعث سوگیری افراد در برابر توصیه ها و نمادهای فرهنگی می شود.
نکته قابل تامل این است که همواره در بحث حجاب و پوشش برای زنان ما با دو رویکرد مواجه بوده ایم . غرب به نام آزادی غریزه ی جنسی، اصالت زن را از او گرفته و شرق نیز به اسم اصالت انسانی، آزادی اندیشه و بیان و غریزه جنسی را در زن به فراموشی سپرده است. فلاسفه به حکم خرد گرایی زن را ناقص پنداشتند و فقها به حکم عمل به ظنون معتبره حقوق او را نادیده گرفتند. ادیبان با تمسخر گرفتن لطافت ها و ارزش های وجودی زن او را در گردبادی از هجویات خود قرار دادند و زیر چکمه های قالبی و طنزی امثال و حکم گوناگون او را له کردند. در حالی که زن حامل ارزش های اخلاقی، انسانی و الهی کاملی هست که در هیچ یک از پدیده های طبیعت یافت نمی شود( مکنون، 1380). در فرهنگ غربی زن را از کانون خانواده بیرون می کشد و آنگاه به ارزش های او می پردازد و از نظر جهان بینی به طور طبیعی به زن اصالت فردی می بخشند نه اصالت اجتماعی، در حالی که در فرهنگ شرق، زن در کانون خانواده و به عنوان عضوی از خانواده مورد ارزیابی قرار می گیرد. شاید یکی از دلایل تزلزل بنیاد خانواده در غرب همین باشد اما نباید غفلت کرد که در فرهنگ شرقی نیز آن چنان که باید حق آزادی و ارزشها و عظمت های زن مطرح نگردیده است(حقی، 1385). فرهنگها، بر اساس جهت گیری جمع گرا یا فرد گرا متمایز می شوند. فرهنگ های جمع گرا بر اهمیت گروه تاکید می کنند (بدار، دزیل و لامارش، 1999؛ ترجمه گنجی، 1381). به نظر می رسد هر قدر جوامع به سمت فرد گرایی پیش بروند ارزشهای فرهنگی در آنها کمرنگ می شود. در کل برخورد هر دو گروه با زن و سبک پوشش او هرگز با تفکر و اندیشه او سازگاری نداشته است. فرهنگ پذیری دینی، به عنوان یک اصل باید توجه جدی شود و آن این که شیوه تقلید، یکی از شیوه های فرهنگ پذیری و جامعه پذیری دینی است. شیوه تلقین و تقلید در این فرایند بسیار کاربرد دارد و از طرف بزرگان هم انجام می شود. اگر این تجسمها که در افراد جاری می شود، به شکل صحیح صورت نپذیرد؛ در انتقال مفاهیم دینی و علاقه مندی به دین، تأثیر منفی خواهد داشت. یک الگوی خوب، در میزان جامعه پذیری دینی افراد تأثیر بسیار زیادی دارد. نوع نگاه دینداران و دیدگاه آنان در ارتباط با معرفی دین به جامعه و تقویت آن در جامعه، بسیار مؤثر است و با این مسأله ارتباط تنگاتنگ دارد. اولین و مهمترین ایرادی که به همه رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری و همچنین عوامل اجتماعی کننده مثل مساجد و مدارس وارد است، این است که یک هماهنگی معین در انتقال مفاهیم دینی و رفتار دینی( مثل حجاب) به جامعه وجود ندارد. تعارض ارایه الگوها و فرایند اجتماعی کردن دین در جامعه زیاد است و چون نسبت به اینکه ما به چه قسمتی از دین بیشتر نیاز داریم، نیازسنجی نمی شود، عرضه کنندگان کالاهای دینی، تولیداتشان متناسب با نیازهای دینی مردم نیست. یکی از مسایل مهمی که حتی گهگاه فراموش شده، بعد قوی و در عین حال مهم و حیاتی اجتماعی دین است. آن تصویری که از دین و تعریفی که از آن ارایه می شود، بیشتر آن بعد معرفت شناسی و مباحث فلسفی دین است. این مباحث شاید نیاز حوزه محدودی از جامعه باشد؛ اما باید به توده مردم و مخاطبان عامه دین هم توجه شود. ما نیازمند بررسی جامعه شناختی دینی هستیم. کسانی که در امور دین مسؤولیت دارند، باید پاسخگوی این نیازها باشند.
حجاب از دیدگاه روانشناسی
از دیدگاه روانشناسی حجاب به معنای یک رفتار آموخته شده است که در محیط زندگی فرد اتفاق افتاده است. اگر حجاب را به معنای یک رفتار انسانی در طول تاریخ در نظر بگیریم در طول تاریخ فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته است. انواع گرایش های سیاسی، مذهبی، اخلاقی بر نوع حجاب افراد موثر بوده است. عوامل گوناگونی نظیر بدبینی نسبت به فشارها، سخت گیری مذهبی، افراط و تفریط دولت ها و عدم آگاهی افراد از فواید حجاب را می توان عنوان کرد. نوجوانان و جوانان علاقه به خود نمایی و جلب نظر دیگران را به طور غریزی دارند. کاهش و محدودیت های انتخاب این راههای جلب توجه سالم و افزایش راهها و فرصت های ناسالم و جذابیت الگوهای غربی از جمله عوامل تمایل به سبک پوششی و آراستگی خاص است. تعدادی از روانشناسان نیز ریشه حیا و پوشش و حجاب زنان را تدبیر هوشمندانه فطری او برای جذابیت بیشتر معرفی می کنند. این دیدگاه نیز به نوعی بر طبیعی بودن حیا و حجاب دلالت می کند.
شهید مطهری : تربیت اسلامی و الهی انفجاری و آنی نیست بلکه تدریجی است. یونگ در یکی از کتابهای خود می گوید"طی سی سال گذشته مردمانی از کشورهای متمدن جهان به من مراجعه کرده اند من صدها بیمار را معالجه کرده ام، در بین تمام این بیماران ( بالای 35 سال) یکی پیدا نشد که مشکلش به عقاید مذهبی بازگشت نکند. با اطمینان خاطر می گویم که هر یک از آنها یی که عقیده و باور دینی خود را نیافتند هرگز درمان نشدند") امیدی، 1388(.
.
در تحقیقی که توسط حاجی حسینی و همکاران(1390) در دانشگاه علامه طباطبایی انجام گرفت مشخص گردید که بین سبک های هویتی و سوگیری مذهبی رابطه معناداری وجود دارد.سبک هویتی هنجاری و اطلاعاتی با با سوگیری مذهبی ارتباط معنی دار و مثبت دارند و گرایش بیشتری به رفتارها و نمادهای مذهبی دارند. سبک هویتی سردرگم/پرهیزی با جهت گیری مذهبی رابطه منفی دارد. یکی از دلایل وجوب حجاب را ایجاد امنیت روانی و آرامش درونی در جامعه عنوان می کنند. آیا این رابطه نمی تواند دو سویه باشد یعنی افرادی که آرامش و امنیت روانی دارند بیشتر به سمت حجاب متمایل می شوند. چرا که تزلزل موقعیتی فرد را بیشتر به سمت رفتارهای جلب توجهی مخرب هدایت می کند( فنون مدیریت رفتاری آدلر) در تحقیقی روی دانشجویان دانشگا ههای کرمان انجام گرفت مشخص شد که دانشجویانی که عزت نفس بالاتری دارند بیشتر به سمت حجاب گرایش دارند و سبک انتخابی آنان بیشتر با معیارهای اجتماعی حجاب همگون است(رجبی، 1390(.
نگرش رفتار را تحت تاثیر مستقیم دارد. افرادی که نگرش هایشان توسط مطالعه و تحقیق و تجربه خودشان حاصل شده بیشتر قابلیت پیش بینی، دارد تا زمانی که این باورها به او دیکته شده باشد(بارون، بیرن وبرنسکومب، 2008). روشهای غیر مستقیم ترغیب موثر تر از روش مستقیم است(سیف، 1380). اگر انتخاب کنندگان اجازه اظهار نظر داده شود که بدانند چه چیزی را و به چه دلیلی انتخاب می کنند ، شان و منزلتشان بیشتر مورد احترام قرار می گیرد.
یکی از روشهای درونی سازی ارزشها، تغییر ارزشها به سبک زندگی است. اگر حجاب در فرد یک ارزش محسوب شود، باید مراحل ویژه ای را طی کند. اولین مرحله توجه کردن است، حساسیت به وجود بعضی پدیده ها ، این مرحله تا اندازه ای شناختی است. آگاه شدن از عوامل زیبایی شناختی در پوشش انتخابی، هر چند که نتواند دلیل توجه را بیان کند. مرحله دوم : میل به پذیرش است که در این مرحله تمایل به مورد ملاحظه قرار دادن اندیشه ها و عقاید دیگران مطرح می گردد. این مرحله نیز شناختی است. افزایش حساسیت نسبت مباحث اجتماعی، نیازهای انسانی است که میل به تحمل یک پدیده است. این مرحله یک گام از مرحله توجهی پیشرفته تر است.
توجه انتخابی یا کنترل شده : در این قسمت فرد به فقط به محرکهای دلخواه خود توجه می کند و محرکهای دیگر بی توجه خواهد بود. راجع به بحث حجاب اگر فرد در مراحل پیشین شناخت کسب کرده باشد، این مرحله دشوار نیست. توجه به الگوها در این مرحله شکل می گیرد.
پاسخ دادن: در این مرحله فرد علاوه بر توجه کردن به محرکها نسبت به آنچه می بیند و یا می شنود فعالیت نیز می کند، در این فرایند پاسخدهی به صورتهای گوناگون رضایت به پاسخدهی که پیامد آن اجابت و اطاعت است، و یا میل به پاسخدهی و خرسندی به پاسخدهی که همراه با خوشی و مسرت است. در این مرحله انتخاب الگوها و کپی برداری از رفتار و سبک پوشش آنها شکل می گیرد.
ارزش گذاری:ابراز عقیده ی یا نگرش نسبت به رفتار حجاب در این مرحله صورت می گیرد. این مرحله سه زیر مجموعه دارد: پذیرش یک ارزش، ترجیح دادن یک ارزش، تعهد و سرسپردگی نسبت به یک ارزش است. آخرین مرحله شخصیت پذیرفتن به وسیله مجموعه ای از ارزشها است.تبدیل سبک زندگی یا یک دیدگاه فلسفی است. این مرحله فراتر از درهم آمیزی صرف ارزشها و تعیین روابط بین آنها است و نوعی فلسفه پایدار زندگی را شامل می شود(سیف، 1380). پذیرش حجاب نیز اگر در طی این مراحل اتفاق بیفتد رضایت درونی همراه با پذیرش و دفاع از این سبک پوششی در جوامع مخالف، خواهد بود.
حجاب از دیدگاه جامعه شناسی
با توجه به پذیرش حجاب به عنوان یکی از احکام الهی و اساسی برای افراد جامعه در دین مبین اسلام و نقش آن در استقلال فکری ، سیاسی و اجتماعی جامعه تعمق در راهکارهای اجتماعی شدن آن را ضروری تر می سازد. حجاب به عنوان یک موضوع مهم فرهنگی در تمام مکاتب اجتماعی و ادیان الهی از حیث ابزار مقابله با مفاسد اخلاقی و جنسی در خور توجه است. حجاب امری مورد قبول و تاکید تمام ادیان الهی و آسمانی و ملل شرق و غرب است.از دیدگاه جامعه شناسی گرایش به حجاب یا بد حجابی حاصل عملکرد سازمانها در عین حال تغییر ساختارهای اجتماعی است ؟ سازمانهای اجتماعی نه تنها، متاثر از فرهنگ هستند بلکه بر فرهنگ جامعه تاثیر گذار نیز هستند( لاوسون، گرابام و بیکر، 2008). تفاوت قابل توجه بین حجاب نسل اول با نسل دوم و سوم انقلاب ملاحظه می شود. پوشش های نامناسب عموما در فاصله سنی 15 تا 30 سالگی مشاهده می شود. این تغییر حاکی از تاثیری است که روحیات جوانی در افراد می گذارد. جریان مدرنیزاسیون به بهترین شکل از آن بهره برداری می کند. روش های درست و موثر ارزش گذاری برای حجاب و سنگین کردن کفه به نفع حجاب و پوشش دینی وارد شدن صحیح و مناسب به چرخه مد و ارایه مدهای شرع پسند و عامه پسند استفاده از بستر خانواده برای تقویت فهم درست در پوشش مناسب دینی امری ضروری است.
گسترش روزافزون بدحجابی در جامعه و تمایل و موج فزاینده گرایش به حجاب و پوشش اسلامی و مبارزه برای آزادی حجاب در اکثر نقاط جهان چه پرسشی را در ذهن ایجاد می کند؟ شکاف عمیق فرهنگی بین بی حجابی و حجاب؟ آیا حجاب یک امر شخصی است؟ حضور یک دختر یا پسر بی حجاب در کنار والدین با حجاب چه ذهنیتی برایتان ایجاد می کند عدم اعتقاد والدین به حجاب، یا بی اعتقادی فرزندان به سبک پوششی والدین؟
در روانشناسی اجتماعی برای ایجاد یک رفتار مطلوب از متابعت صرف آغاز و در نهایت باید به درونی سازی منجر شود. اگرحجاب یک امر فردی است، پذیرش درونی، عادت، موانست نیز لازم است اتفاق بیفتد. اسلام در همه ابعاد زندگی، به ویژه بعد اجتماعی، برای شناخت صحیح اهمیت بسیار قایل است و راه های نیل به شناخت صحیح از جمله تفکر و تامل ، جست و جوی اطلاعات و استنتاج منطقی را بسیار تشویق می کند( آذربایجانی و همکاران، 1385).توجه به اینکه بیشتر توجه پوششی به سمت زنان است به نوعی به جای اینکه یک موضوع وجودی در نظر گرفته شود بیشتر یک مساله جنسیتی و سوگیری جنسیتی را بر می انگیزد. در حالی که می توان اصل موضوع را در ابتدا درونی کنیم و سپس به دنبال رویکردهای تفکیک حدو مرزهای جنسیتی برویم. هر امری اگر در ابتدا به عنوان یک امر فردی در نظر گرفته نشود مسولیت و تعهدی ایجاد نمی کند افراد به مانند کسانی که انتقام گیرندگانی در جامعه هستند با کوچکترین نشانه برخوردهای غیر متعهدانه انجام می دهند. این سبک برخورد با حجاب اصل مساله را حل نمی کند بلکه فقط از چشم ما دور می کند و به نهانخانه می برد. و بهانه اینکه حجاب امری اجتماعی است و اگر در اجتماع نبود کفایت می کند باعث می شود که غافلگیر شویم.
اینکه خانواده به طور کامل روی سبک پوششی فرزندان تاثیر دارد کاملا مردود است چرا که در فرایند جهانی شدن الگو پذیری فرزندان تنوع بیشتری می یابد. تاکید بر این که والدین و چارچوب خانواده تنها تعیین کننده سبک پوششی است باعث ایجاد یک ناهماهنگی شناختی می شود. جوان تحت تاثیر خانواده، دوستان، تلویزیون، ماهواره، اینترنت قرار می گیرد و تمامی آنها در مسیرهای کاملا متفاوت حرکت می کنند. حال هر کدام مها رت بیشتری برای برقراری ارتباط داشته باشند می توانند سهم بیشتری در اثربخشی دارند. در تحقیقی که توسط رجبی(1390) انجام گرفت مشخص گردید که یکی از پیامدهای حجاب رضایت از زندگی و شادکامی دانشجویان است و همچنین بین نگرش به حجاب در بین افراد در موقعیتهای مختلف تفاوت وجود دارد. محیط هایی که فراوانی رفتارهای بدحجابی در آن بیشتر است تمایل بیشتری را برای ارایه اینگونه رفتارها در افراد ایجاد می کند.
دیدگاه جوان امروزی در مورد حجاب، بیشتر جبر اجتماعی است. از دیدگاه روانشناسی اجتماعی اثر سوگیری نیز می تواند در سبک اسنادی جوانان تاثیر بگذارد و مسولیت این رفتار خود را به جامعه نسبت بدهند. این افراد معمولا در مواردی که نتوانند تاییدهای لازم را از محیط دریافت کنند نسبت به محیط حالت خصمانه می گیرند(بدار، دزیل و لامارش، 1999؛ ترجمه گنجی،1381). اعمال ناشی از متابعت به طور کلی گذرا و ناپایدارند(ارونسون، 1999 ؛ ترجمه شکرکن، 1382). دیگر از عناصر ی که ایجاد ناهماهنگی شناختی می کند، تلاش غیر مستقیم رسانه ها برای متقاعد سازی همگان است. هر بار که روزنامه ،مجله را می گشاییم و یا رادیو و تلویزیون را روشن می کنیم کسی می خواهد ما را آموزش دهد. نفوذ از طریق ارتباط جمعی بسیار زیرکانه تنظیم می شود. از سوی دیگر قدرت رسانه ها را می توان به بهترین وجه از طریق واگیری هیجانی نشان داد(ارونسون، 1999 ؛ ترجه شکرکن، 1382). ما انسانها از لحاظ شناختی ممسک هستیم بدین معنا که همواره می کوشیم انرژی شناختی خود را ذخیره کنیم . با توجه به اینکه ظرفیت محدودی برای پردازش اطلاعات داریم تلاش می کنیم راهبردهایی را بپذیریم که زیاد پیچیده نیست. برای انجام این کار بخشی از اطلاعات را به منظور کاهش بار شناختی خود نا دیده می انگاریم. (ارونسون، 1999 ؛ ترجمه شکرکن، 1382(.
بررسی روی عوامل موثر بر بدحجابی در دانشگاه شهید باهنر نشان داده است که مدرک تحصیلی والدین، وضعیت اعتقادی والدین، اختلاف بین والدین، نگرش سیاسی و خصوصیات دوستان در بدحجابی موثر است. در حالی که وضعیت جسمانی ، تعداد افراد خانواده، وضعیت اقتصادی در بدحجابی تاثیر ندارد. در تحقیقات دیگری که روی این علل انجام گرفته مشخص شده که هجوم فرهنگ غرب، تلاش استکبار برای نابودی حجاب، اعتقاد به آزادی غلط و ناآگاهی از آزادی صحیح و معقول ، اعتقاد به دست و پاگیری بودن حجاب برای کار و تلاش، پیروی از هوسهای نفسانی و خوشگذرانی بی قید و شرط ، دگرگونی ارزشها( زن به دنبال آشکارسازی زیبایی هایش است)، الگوهای دروغین، تقلید کورکورانه که به دلیل جهل و عدم اعتماد به نفس و کمبود شکل گرفته است. وضعیت روانی دانشجویان در وضعیت حجاب آنها موثر است . با توجه به آزمون عزت نفس آیزنگ مشخص گردید که دانشجویانی عزت نفس بالاتری دارند نوع سبک پوششی با حجاب تری را انتخاب می کنند( رجبی، 1390).
بحث و نتیجه گیری:
اگر دقت کنید می بینید که حجاب در شهر ما پر از وصله پینه است چون پنداشت و ذهن ما در مورد حجاب پر از وصله پینه است. بررسی تاریخی بد حجابی و انتخاب سبک پوششی همواره از بالا به پایین و یا به عبارتی از معلول به علت است. یعنی سبک پوشش خاص ابتدا در دربار استفاده قرار می گرفت در مهمانی ها مصرف می شوند و سپس در میان عموم مردم رواج می یافت با توجه به شکل حرکتی چگونه ما انتظار داریم وقتی الگوهای جامعه شکل خاصی دارد از عامه مردم خواسته شود که نوع پوششی دیگری را انتخاب کنند که مورد تایید مجریان قانون باشد. اگر اینچنین راهبردی داشته باشیم نقش یادگیری مشاهده ای و نقش الگوپذیری را به درستی متوجه نشدیم.
گذشتگان ما از روشهای کاملا متفاوت با پدیده بدحجابی برخورد می کردند. به جای اینکه برچسب بدحجابی بزنیم بهتر نیست که ظرفیتهای هر فرد را برای بهره مندی از این فیض مورد بررسی قرار دهیم. الزاما همه روش ها و قالبهای سنتی، مدلهای نهایی و کاملی نیست آما آنچه مهم تر است این مساله است که در این تعارض و رویارویی اصول مبانی و هنجارها و ارزشهای بنیادین یک جامعه و در یک تمدن به بهترین شکل ممکن پابرجا بماند و استحکام یافته است و ثمر ه های خود را به عرصه اجتماع و نسل های آینده نمایان سازد. حجاب نیز مثل دین بعد درونی و بیرونی دارد که پرداختن به ابعاد بیرونی آن باعث محروم شدن از لذتهای درونی آن است. دغدغه جنسیتی حجاب اکنون تبدیل به یک عمومیت شده است با توجه به وضعیت حجاب و آرایش ظاهری زنان ایران به درست یا غلط معرف پایبندی مردم به رعایت قوانین حکومت اسلامی و در عین حال عقاید مذهبی است. راهکارهای کاربردی نمودن حجاب در زندگی فردی و اجتماعی افراد چیست؟ اعتقاد بر این است که دین را می توان قدری ساده تر هم تعریف کرد. یعنی اگر بخواهیم دین را مجموعه ای از آیین نامه ها، دستورالعملها، مجموعه فرهنگ و ارزشها و هنجارهای خوب زیستن تلقی کنیم، آن زمان باید به ضرورت دین در زندگی اجتماعی توجه داشته باشیم. کارکردهای دین می تواند پنهان یا آشکار باشد. از نظر جامعه شناسی، کارکردهای پنهان دین، اثربخش تر از کارکردهای آشکار آن است. دین کارکردهای بسیار زیادی دارد و با توجه به همین کارکردها، اگر آن را از زندگی اجتماعی افراد حذف کنیم، زندگی آن افراد دچار مشکل خواهد شد. به همین دلیل، شما جامعه ای را که در آن دین وجود نداشته باشد، نمی یابید. حتی کشورهایی که سیاست زده اند، با اینکه برای پیشبرد اهدافشان سیاستهای خلاف دین را مطرح می کنند، اما باز هم شاهد اعتقادات دینی مردم آنها هستیم. به عبارت دیگر، بر اساس یافته های پژوهشهای اجتماعی، حذف دین از زندگی اجتماعی امری غیر ممکن است. عرصه ها و کارکردهای دین بسیار گسترده است که مهمترین بخش آن، گستره اجتماعی آن است. همانطور در در مطالب پیشین گفتیم حجاب نیز یک رفتار دینی است با همین روش عملیاتی قابلیت اجرایی پیدا می کند.
اگر همه این عواملی که ذکر شد در راستای ضروری کردن رفتار دینی( حجاب) در زندگی اجتماعی افراد ،که از آن اجتنابی نیست، به کار گرفته شود، فرایند جامعه پذیری حجاب در جامعه نهادینه می شود و افراد را به یک دین پویا و سازنده باورمند می سازد. اگر این اتفاق بیفتد، ضرورت اجتناب ناپذیری دین در جامعه و رفتار دینی( حجاب) و استفاده آن برای بهینه سازی زندگی مردم، بر همگان روشن خواهد شد. و این همان تعامل پویای دین و زندگی افراد است. برای ایجاد این تعامل که لازمه یک زندگی خوب در اجتماع است، باید نگرش طبقاتی به دین حذف شود و راه یافتن پاسخهای متناسب با نیاز جامعه از دین فراهم گردد و مهمترین عمل در این راستا، انتقال مداوم نیازهای جامعه به مجریان دینی است. اگر افراد جامعه بدانند که اسلام و حتی دین واضع حجاب نیست بلکه فقط آن را قانونمند کرده و با روحیه افراد متعادل ساخته شاید دیگر با آن تقابلی برخورد نکنند. پرداختن به لایه درونی حجاب، ایجاد شناخت و نگرش صحیح راجع به رفتار حجاب باعث بی نیاز شدن به استفاده از رویکردهای تنبیهی در برابر بدحجابی می شود.