بر این اساس، انسان تنها موجودی از آفریده های خداوندگاری است که از ظرفیت انس گرفتن بی پایان با شرایط و متغیرات گوناگون برخوردار می باشد. از این رو انسان را انسان گفته اند، زیرا تا بی نهایت از قابلیت انس گیری و تغییر ماهیت و شدن برخوردار است.
همین قابلیت انس گیری به بشر این قابلیت را نیز بخشیده است تا با هر کسی انس گیرد و الفت پیدا کند. البته این نیاز بشر است که بخواهد با دیگری انس گیرد، به ویژه اگر این دیگری از جنس مقابل خود یعنی مرد یا زن باشد. ارتباط اجتماعی و مودت و دوستی در میان مرد و زن در حقیقت پاسخ گویی به یک نیاز طبیعی و فطری در بشر است. این ارتباط در مرتبه پایین تر، خود را در الفت و انس گیری با فرزندان و خویشاوندان و در نهایت با دیگر انسان ها نشان می دهد. از این رو ارتباط اجتماعی انسان ها حتی اگر به قصد استخدام باشد، یک امر طبیعی و فطری برای آنهاست.
انسان ها برای ایجاد و تداوم این ارتباط اجتماعی با یک دیگر، نیازمند شرایط، ابزارها و اموری چند هستند، که یکی از مهم ترین آن ها، تحمل دیگری است. تحمل دیگری به معنای این است که بتوان از برخی از خواسته های خود برای حفظ دوستی و بهره مندی از ارتباط اجتماعی گذشت و یا خواسته های دیگری را پذیرفت و به آن بها داد. این جاست که عفو و گذشت و نیز ایثار و احسان به عنوان ابزارهای کارآمد و کلیدی برای ارتباط اجتماعی مطرح می شود.
" چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست، واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد؛ با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی ، تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است "
سهراب سپهری
زندگی کوتاهتر از آن است که معمولا خیالش را می کنیم، بی گمان زمانی به خود می آئیم که خیلی زود دیر شده است و افسوس هزاران آرزوی نکرده و نرسیده دامن گیرمان می شود. بی دریغ گذر زمان است که فغان مان را بلند می کند و آه نهادمان را به فلک می رساند. دست های هیچی که به آمال نرسیده اند، فکرهایی که برملا نشده اند، روزهای بی هدفی که گذشته و تمام شده اند، همه و همه گریبان درد مان را می فشارد و با ناله ناسوری از حنجره با این جمله آشنا اما غریب «چطور اینقدر زود دیر شد؟» معنا می شوند. لاجرم این زمان است که ناگزیریم از فراموشی و بهانه تراشی و صد البته هیچ هم نمی توان کرد.
اما اگر هم اکنون به خودتان بیائید و وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه میخواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید، قطعا از نیمه راه ضرر برگشته اید و از منفعت مابقی راه نرفته چونان استفاده خواهید کرد که جبران مکافات هم خواهید نمود.
در این یادداشت نکاتی را قبل از آن که خیلی دیر شود متذکر می شویم تا با فراگیری آن، بتوانید با توشه ای غنی در مسیر ناهموار زندگی موفق و شاد گام بردارید.