سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

۲۱۰ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

طی بیست و پنج سال گذشته، در بیشتر کشورهای غربی تغییرات عمده ای رخ داده که در وضع افرادی که در سازمانهای بازداشتگاهی به سر می برند مؤثر بوده است. (Cohen, 1985).
حوزه مهم رفتار کجروانه که مسلماً دولت با آن در ارتباط است، و نیز متضمن استفاده از سازمانهای بازداشتگاهی(1) است، بیماری روانی است. این اندیشه که دیوانگان از نظر روانی "بیمار" هستند، همان گونه که گفته شد، تنها از حدود دو قرن پیش آغاز می گردد. بیش از آن زمان، افرادی که ما اکنون دچار آشفتگی روانی می دانیم به جای اینکه بیمار در نظر گرفته شوند، "جن زده"، "شریر" یا "مالیخولیایی" پنداشته می شدند.

روان پریشی و نژندی

در همان حال که دیوانگی بیش از پیش به عنوان بیماری در نظر گرفته شد، کوششهایی برای شناخت منشأ فیزیکی آن در بدن آغاز گردید. اکثر روانکاوان امروز معتقدند که دست کم بعضی اشکال بیماری روانی علل جسمانی دارند. آنها همچنین برای تشخیص انواع مختلف آشفتگی، راهنماهای استاندارد شده معیارهای تشخیصی را به کار می برند. روانکاوان آشفتگی روانی را به دو گروه اصلی، روان پریش و نژند تقسیم می کنند. روان پریشی وخیم ترین نوع در نظر گرفته می شود، که متضمن حس آشفته ای از واقعیت است. اسکیزوفرنی(2) متداول ترین شکل شناخته شده ی روان پریشی است و بخش قابل توجهی از بیماران بیمارستانهای روانی را افرادی تشیکل می دهند که بیماری آنها اسکیزوفرنی تشخیص داده شده. علایم مشخصه ی اسکیزوفرنی شامل سخن گفتن به شیوه ی ظاهراً غیرمنطقی یا بی ربط، شنیدن یا دیدن اوهام، داشتن توهمات بزرگ بینی یا تعقیب و آزار، و واکنش نشان دادن نسبت به شرایط محیطی یا رویدادهاست.
اکثراً، آشفتگیهای نژندی افراد را از ادامه ی زندگی عادیشان باز نمی دارند. ویژگی اصلی رفتار که به این ترتیب رده بندی می شود نگرانی فراگیر درباره ی موضوعاتی است که دیگران نسبتاً بی اهمیت می دانند. برای مثال فرد ممکن است به هنگام برخورد با غریبه ها برای نخستین بار، یا از فکر مسافرت با اتوبوس، اتومبیل یا هواپیما دچار اضطراب شدید شود. علایم روان نژندی همچنین گاهی شامل فعالیتهای اجباری است، که فرد ممکن است خود را به اجرای آنها مجبور احساس کند. برای مثال، کسی ممکن است هر روز صبح تختخوابی را سی یا چهل بار درست کرده و از نو مرتب کند پیش از آنکه راضی شود به یکی دیگر از کارهای خانه بپردازد. (Prins, 1980)

درمانهای جسمانی


 اضطراب مرضی و عوامل ایجاد آن

 

تفاوت طبیعی و اضطراب مرضی در چیست؟

می توان گفت که اضطراب یک حالت کاملاً طبیعی و سهم کسانی است که فکر می کنند. انواع متعدد مسائل زندگی فردی، اجتماعی و جهانی ایجاب می کند که ما به طور دایم از خود سازگاری نشان دهیم؛ غیر از اضطراب چه چیزی ما را به سازگاری وامی دارد؟ غیر از اضطراب چه چیزی ما را به تلاش وامی دارد؟ همه ی قدم هایی که انسان به جلو برمی دارد و همه ی کشف های علمی، هنری و ادبی نیز بر اساس اضطراب انجام می گیرد. می توان گفت که انسان عادی به مقداری اضطراب نیاز دارد تا به تکاپو بیفتد. اضطراب زمانی مسئله ساز می شود که از تحمل انسان فراتر رود. هنگامی که اضطراب غیر انطباقی شود، دیگر طبیعی نیست بلکه جنبه ی مرضی پیدا می کند. اضطراب مرضی یک بیماری مخرب است و احساس دردآوری است که جلوه های جسمی نظیر رنگ پریدگی، تعریق، بحران های عصبی، احساس خفگی، درد قفسه ی سینه، تپش قلب و... را به همراه دارد.
بیماری های اضطرابی که یکی از شایع ترین مشکلات روانی در جمعیت عمومی می باشند، اغلب همراه با عوارض قابل توجه هستند و معمولاً مزمن و مقاوم نسبت به درمان بوده و در ایجاد آن ها عوامل ژنتیکی و وقایع مهم زندگی نقش دارند.
این اختلالات در بین حدود 30 درصد زنان و حدود 19 درصد مردان دیده می شود.
برخلاف اضطراب طبیعی که جزء تفکیک ناپذیر زندگی بشری است و می تواند منجر به افزایش عملکرد و کارایی فرد در زمینه های مختلف شود، اضطراب مرضی با تداخل در زندگی روزمره ی فرد منجر به بروز انواعی از مشکلات تحصیلی، شغلی، خانوادگی و... می شود که ضرورت توجه جدی به آن کاملاً احساس می شود.

اغلب هیجان ها ما را برانگیخته می ‌کنند اما هیجان و انگیزش همیشه دارای هم پوشی نیستند. یکی از عناصر اصلی در انگیزش نحوه احساس کردن ماست. هیجان های ما واکنش های غیر عینی در مقابل محیط می‌ باشند که همراه با پاسخ های عصبی و هورمونی هستند. هیجان ها را واکنش های انطباق نیز می‌ دانند که روی نحوه فکر کردن ما اثر می ‌گذارند و عموما تحت عنوان خوشایند تجربه می ‌شوند. اغلب هیجان ها ما را برانگیخته می ‌کنند اما هیجان و انگیزش همیشه دارای هم پوشی نیستند. بسیاری از اوقات ممکن است ما در جهت خاصی برانگیخته شویم بدون این که هیجانی را احساس کنیم. از طرفی این دو به هم مربوطند. رفتار ما نسبت به کسی که به او اعتماد داریم و نسبت به کسی که از او می ‌ترسیم متفاوت است و در مقابل رویداد ها وقتی سرحال و خوشحال هستیم و هنگامی که احساس غمگینی یا عصبانیت می‌ کنیم بطور متفاوت پاسخ می‌ دهیم به عبارت دیگر حالات هیجانی اغلب رفتار ما را برانگیخته می‌ کنند.

 برای دختری که جز محیط خانه و مدرسه، جایی را نمی شناخته و برای پسری که تنها فاصله اش با خانه، چند ساعت فوتبال بازی کردن بوده، جدا شدن از خانه کار ساده ای نیست. به همین دلیل روانشناسان می گویند بچه ها را قبل از آنکه به 18 سالگی برسند، باید آرام آرام از خانه و دلبستگی هایش جدا کنید و به آنها قدرت ایستادن روی پاهایشان را بدهید.

برای خانواده ها جدا شدن از فرزندی که اگرچه به 20 سالگی نزدیک می شود اما هنوز دوره نوجوانی اش را پشت سر نگذاشته کار ساده ای نیست. برای بچه های امروزی هم دور شدن از این دنیای آرام آسان نیست. اگر شما هم نگران جدایی فرزندتان هستید، ما به شما کمک می کنیم تا با این شرایط کنار بیایید.

اگر فرزند کوچک ترتان دلتنگ شده ...

اگر قرار است فرزند بزرگتان از خانواده جدا شود، باید فرزندان دیگر را آرام آرام با این شرایط تازه آشنا کنید و با جدایی ناگهانی آنها را آشفته نکنید. قبل از آنکه فرزند بزرگتان از خانه برود، می توانید گاهی او را به بهانه مسافرت های مدرسه ای و دوستانه از خانه دور کنید و یا فرزند کوچکتان را با چنین برنامه هایی، به تنهایی عادت دهید.

چطور دلتنگی کنیم؟


از نظر برخی از جوانان امروز، این دیگران هستند که باید شرایط، محیط و فضای اجتماعی مناسبی را مهیّا کنند تا او به موفقیت برسد.

موفقیت

هر یک از ما به قصد تشکیل یک خانواده ی موفق اقدام به ازدواج کرده ایم. اما چرا برخی در این مهمترین مرحله زندگی موفق می شوند و برخی شکست می خورند؟ خانواده موفق ، محصول جامعه پیشرفته است  و یا سنتی؟ والدین چه تاثیری در نگاه جوانان، به این امر دارند؟ امروزه اساساً خیلی از تردیدها و تأخیرهای جوانان در امر ازدواج، به دلیل نداشتن حس موفقیت درباره ی خانواده و والدین شان است. به همین دلیل جوان، پیوسته در تردید و تأمل می ماند که با چگونه ازدواجی به موفقیت دست پیدا می کند؟! به ویژه این که اقتضای فرهنگی جامعه ی ما نسبت به ازدواج، به گونه ای است که غالباً سعی و خطایی هم در آن پذیرفته نمی شود. در واقع فرهنگ و سنّت ما با تأکید بر یک انتخاب، حساسیت و لزوم یک انتخاب شایسته را برای جوان دو چندان می کند.

متاسفانه نگاه غالب جوان های امروز نسبت به موفقیت، نگاهی مصرفی است. از نظر جوان امروز، این دیگران هستند که باید شرایط، محیط و فضای اجتماعی مناسبی را مهیّا کنند تا او به موفقیت برسد. مثلاً اگر از او درباره ی شغل آینده اش سوال شود، پاسخ می دهد: «یک مغازه ی سه نبش برایم تهیه کنید، فلان مبلغ سرمایه نیز در اختیارم بگذارید تا ثابت کنم که می توانم بسیار در کسب و کار موفق باشم!» یا درباره ی ازدواج می گوید: «همسری خوب و بساز با خانواده ای فهیم برایم پیدا کنید، آن وقت موفقیتم را در زندگی به شما ثابت خواهم کرد!»


پیش داوری ، قضاوت زودهنگام، پندار یا احساسی ویژه نسبت به یک موضوع ، شی یا فرد است که معمولا قبل از جمع آوری و بررسی اطلاعات لازم پدید می آید و بر شواهد ناکافی، یا حتی خیالی مبتنی است.

روانشناسی پیش‌داوری

در واقع پیش داوری بر اساس منطق و واقعیت نیست بلکه بر پایه مجموعه ای از فرضیات، مفاهیم نیمه درست و گمانه زنی ها شکل می گیرد و مبتنی بر تعمیم غلط و انعطاف ناپذیر است. برای مثال هنگامی که با فرد جدید و ناآشنا برخورد می کنیم، به جای اینکه سعی کنیم او را بشناسیم، صرفا به این دلیل که فرد مورد نظر عضو صنف یا گروهی است ، در مورد تمام ویژگی ها و خصوصیات وی قضاوت می کنیم.

اگر پیش داوری نوعی نگرش است، تبعیض تجلی آن و تحقیر یا برچسب زدن، پیامدهای آن می باشد.  بخش عمده ای از پیش داوری بصورت ناآگاهانه انجام می شودو در فرضیات قالبی  روزمره در مورد سایرین نمود پیدا می کند. این تعمیم ها رفتار ما را تحت تاثیر قرار می دهند و موجب می شود که در مورد بخش های مختلف اجتماع تبعیض قائل شویم.

غالبا  یاد گرفتیم که حقایق را به غلط تعمیم می دهیم. نه به دلیل بد خواهی یا تنفر، بلکه به این دلیل که در اغلب موارد این کار آسانتر از درک تفاوت ها و پیچیدگی های واقعی دنیای اطرافمان است.

در ابتدا ممکن است فکر کنیم که زنان عاطفی تر از مردان اند. یا قوم خاصی را خسیس یا ساده لوح فرض کنیم. این فرض ها و بیانات مبتنی براطلاعات ناقص و ناکافی است که به تدریج از انها برای طبقه بندی و در نهایت قرار دادن اعضای این گروه ها در قالب های سفت و سخت و تغییر ناپذیر استفاده می کنیم.

روانشناسان معتقدند که پیش داوری حاصل تمایل طبیعی ما برای قالب بندی جهان به منظور معنا دادن به آن است. این قالب ها مبتنی بر واقعیت نیستند بلکه بر اساس تجارب قبلی محدود ما که آن را درست و قطعی تلقی می کنیم، شکل می گیرد.

جهت دست یافتن به درک درستی از پیش داوری، روانشناسان مطالعاتی را در زندگی روزمره انجام داده اند. برای مثال در یکی از پژوهش های مشهور در این حوزه، یک گروه 22 نفری از پسرانی که در یک اردوی تابستانی شرکت کرده بودند به دو گروه به نام ( مارها و عقب ها) تقسیم شدند. سپس دو گروه در یک سری فعالیت های رقابتی که مستلزم عملکرد اعضای گروه ها در مقابل یکدیگر بود، شرکت کردند. پس از مدت کوتاهی اعضای هر گروه ، نگرش های منفی و تصورات قالبی در مورد اعضای گروه مقابل پیدا کردند. از جمله اینکه تمام مارها متقلب اند. و همه عقاب ها در فعالیت ورزشی ضعیف عمل می کنند. این تجربه نشان می دهد که افراد به سرعت  با گروه های خود همانندسازی کرده و ویژگی های نادرست را به اعضای گروه دیگر نسبت داده و احساسات تنفر آمیز در مورد آنها کسب می کنند. 




در زیر ۶ نکته عنوان می‌کنیم که کمکتان می‌کند وقتی زیر بار استرس زندگی خسته و کلافه شدید، احساس بهتری پیدا کنید.

۱. اسیر دام «اعتقاد به دنیای عادل» نشوید.


اعتقاد به دنیایی عادل نوعی تعصب شناختی است که توسط روانشناسان اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته است. بعنوان مثال، افراد اکثراً این رویکرد را دارند که می‌گویند اگر دیگران فقیر هستند، مستحق آن فقر هستند.

اسیر این دام نشوید که فکر کنید اگر دچار مشکل هستید، مستحق آن مشکلاتید و به این دلیل باید عذاب بکشید که انسان بی‌ارزشی هستید.

روزگار به هیچ وجه عادل نیست. بسیاری افراد باهوش و بااستعداد در شرایط بسیار سخت زندگی می‌کنند. همه ما تصمیمات ضعیف در زندگی زیاد گرفته‌ایم. گاهی‌وقت‌ها این تصمیمات عواقب کمی به دنبال دارند و گاهی  مجبور می‌شوید تا آخر عمر با عواقب این تصمیمامتان دست و پنجه نرم کنید.