هانس آیزنگ1 در سال ۱۹۱۶ در برلین به دنیا آمد. اما تقریباً تمام زندگی علمی و تخصصی خود را در انگلیس گذراند و در سال ۱۹۹۷ در لندن درگذشت.
هانس آیزنگ در نظریه خود از نظریات افرادی چون پاولف، یونگ و کرچمر2 استفاده نموده است. او مانند کتل3 با استفاده از روش تحلیل عاملی به اندازهگیری و طبقهبندی صفات پرداخت. وی اگر چه در تحقیقات خود از نمونههای عادی و بیمار استفاده کرده، لکن بیشتر تحقیقات او در موسسه روانی بیمارستان مادسلی در انگلستان انجام گرفته است.4
آیزنک مانند کتل، از نظریهپردازان صفت بود.
آیزنک در نخستین تحقیقات خود به دو بعد اولی دست یافت و بیشتر تاکید وی بر روی این دو بعد بود. آیزنک معتقد بود که به وسیله ترکیب این دو بعد، افراد به چهار نوع شخصیتی اصلی تقسیم میشوند: درونگرای باثبات، درونگرای بیثبات، برونگرای باثبات، برونگرای بیثبات. هر کدام از این انواع شخصیت، دارای ویژگیهای بخصوصی است. در تحقیقات بعدی، آیزنک بعد سوم را به آن دو بعد افزود، اما به خوبی آنها تایید یا پژوهش نشد.8 به اعتقاد آیزنک هر یک از تیپهای شخصیتی دارای ویژگیهایی هستند.
درونگرایان
تحت تاثیر سیستم عصبی مرکزی هستند. استعداد سرشتی آنها برای تحریکپذیری زیاد است. احساسات خود را به خوبی مهار میکنند و معمولا کوشش میکنند تا از تحریکات، تغییرات و بسیاری از فعالیتهای اجتماعی اجتناب کنند. خوددار، آرام و محتاط هستند. قابل اعتماد و غیر پرخاشگرند و برای هنجارهای اخلاقی ارزش زیادی قایلند. کمتر معتاد به دود هستند. میزان هوششان بالاست. قدرت بیانشان عالی است. معمولا در کارها دقیق هستند. ولی برای کارهایی که انجام میدهند به قدر کافی ارزش قایل نیستند. گرایش به احساس حقارت در آنها زیاد است و برای ابتلا به دلواپسی، افسردگی و وسواس آمادگی بیشتری دارند.9
برونگرایان
تحت تاثیر سیستم عصبی مرکزی هستند. استعداد آنها برای تحریکپذیری کم است. آیزنک این افراد را با مشخصههای جامعهطلبی، برانگیختگی، خوشبینی و نیاز به محرک و تغییر محیط تعریف میکند. برونگراها بسیار دچار تغییرات خلقی و پرخاشگری میشوند و معمولا قابل اعتماد نیستند. به بودن در جمع علاقهمندند، از میهمانیها لذت میبرند و زیاد حرف میزنند. به کار و کوشش علاقه چندانی ندارند. در کارهایشان شتابزدگی وجود دارد. بادقت نیستند. گرایش بیشتری برای تظاهرات ناشی از هیستری دارند.10
رواننژندی
آیزنک برای اندازهگیری این متغیرهای شخصیت، دو پرسشنامه به نامهای پرسشنامه شخصیت مادسلی و پرسشنامه شخصیت آیزنک را تهیه کرد. به نظر وی عوامل زیستی و ارثی سهمی حدود دو سوم را در تعیین شخصیت یک فرد بر عهده دارد.13 در نظر آیزنک، صفتها و سنخها عمدتا به وسیله وراثت تعیین میشود. او منکر تاثیر عوامل موثر اجتماعی، محیطی یا موقعیتی بر شخصیت نیست، اما معتقد است که چنین اثرهایی محدود هستند و نباید بیجهت مورد تاکید قرار گیرند. آیزنک شواهد تجربی زیادی را عرضه کرده است تا اعتقاد خود را در این زمینه که صفتها و سنخها اساسا ارثی هستند، به اثبات برساند. به ویژه او به پژوهشهایی در مورد دوقلوها و فرزندخواندهها اشاره میکند.14
ارزیابی شخصیت
آیزنک برای ارزیابی عوامل و ابعاد مورد نظر خود، چهار آزمون شخصیتی تهیه کرد. مشهورترین آن، آزمون شخصیت آیزنک (EPQ) میباشد که هر سه بعد موجود در نظریه آیزنک را اندازه میگیرد. هم مدل بزرگسال و هم مدل کودک این آزمون، ساخته شده است.
آیزنک مانند کتل، از نظریهپردازان صفت بود.
ساخت شخصیت
آیزنک در تحقیقات خود به چهار عامل در ساخت شخصیت دست یافت که مقارن با چهار گونه رفتار است:
1- عامل گروهی مقارن با تیپ یا سنخ
2- عامل گروهی مقارن با صفات
3- عامل اختصاصی مقارن با پاسخهای عادت شده
4- عامل خطا مقارن با پاسخهای جزئی معین یا پاسخهای خاص که همان رفتارهای ساده و قابل مشاهده هستند.5
آیزنک معتقد است که در سادهترین سطح، پاسخهای ساده قرار دارند. بعضی از این پاسخها معمولا به یکدیگر پیوند خورده و عادتها را به وجود میآورند. گروهی از این عادات با یکدیگر همراه میشوند و صفات را تشکیل میدهند. مثلا افرادی که ملاقات با دیگران را به مطالعه ترجیح میدهند، معمولا از شرکت در میهمانیهای شاد نیز لذت میبرند. از ترکیب این دو عادت میتوان به صفت اجتماعی بودن دست یافت. در سطوح بالاتر، ممکن است صفات مختلفی با یکدیگر ترکیب شوند و آنچه را که آیزنک "سنخ یا تیپ" نامیده است، به وجود آورند. تیپ از لحاظ کلیت در بالاترین درجه قرار میگیرد و نوع شخصیت و رفتار را میرساند.6
تیپهای شخصیت
به اعتقاد آیزنک، شخصیت در سطح تیپها دارای سه بعد کلی است.
ابعاد شخصیت در نظریه آیزنک آیزنک، سه عامل برتر یا ابعاد شخصیت را بهدست آورد: برونگرایی، روانرنجورخویی و روانپریشخویی.
همچنین او احتمال اینکه بعدها ابعاد دیگری اضافه شوند را منتفی ندانست. آیزنک هر سه عامل را به صورت بخشی از ساختار شخصیت بهنجار، در نظر داشت. هر سه عامل، دوقطبی هستند؛ یعنی برونگرایی در برابر درونگرایی، روانرنجوری در برابر ثبات هیجانی و روانپریشخویی در برابر کنترل تکانه (یا کارکرد فراخود). این ابعاد عبارتند از:
1- برونگرایی(Extraversion) در برابر درونگرایی(Introversion) bsp;
2- رواننژندی(Neuroticism) یا نااستواری هیجانی در برابر استواری هیجانی
3- روانپریشی(Psychotisism) در برابر کنترل تکانه یا کارکرد فراخود.7
آیزنک در تحقیقات خود به چهار عامل در ساخت شخصیت دست یافت که مقارن با چهار گونه رفتار است:
1- عامل گروهی مقارن با تیپ یا سنخ
2- عامل گروهی مقارن با صفات
3- عامل اختصاصی مقارن با پاسخهای عادت شده
4- عامل خطا مقارن با پاسخهای جزئی معین یا پاسخهای خاص که همان رفتارهای ساده و قابل مشاهده هستند.5
آیزنک معتقد است که در سادهترین سطح، پاسخهای ساده قرار دارند. بعضی از این پاسخها معمولا به یکدیگر پیوند خورده و عادتها را به وجود میآورند. گروهی از این عادات با یکدیگر همراه میشوند و صفات را تشکیل میدهند. مثلا افرادی که ملاقات با دیگران را به مطالعه ترجیح میدهند، معمولا از شرکت در میهمانیهای شاد نیز لذت میبرند. از ترکیب این دو عادت میتوان به صفت اجتماعی بودن دست یافت. در سطوح بالاتر، ممکن است صفات مختلفی با یکدیگر ترکیب شوند و آنچه را که آیزنک "سنخ یا تیپ" نامیده است، به وجود آورند. تیپ از لحاظ کلیت در بالاترین درجه قرار میگیرد و نوع شخصیت و رفتار را میرساند.6
تیپهای شخصیت
به اعتقاد آیزنک، شخصیت در سطح تیپها دارای سه بعد کلی است.
ابعاد شخصیت در نظریه آیزنک آیزنک، سه عامل برتر یا ابعاد شخصیت را بهدست آورد: برونگرایی، روانرنجورخویی و روانپریشخویی.
همچنین او احتمال اینکه بعدها ابعاد دیگری اضافه شوند را منتفی ندانست. آیزنک هر سه عامل را به صورت بخشی از ساختار شخصیت بهنجار، در نظر داشت. هر سه عامل، دوقطبی هستند؛ یعنی برونگرایی در برابر درونگرایی، روانرنجوری در برابر ثبات هیجانی و روانپریشخویی در برابر کنترل تکانه (یا کارکرد فراخود). این ابعاد عبارتند از:
1- برونگرایی(Extraversion) در برابر درونگرایی(Introversion) bsp;
2- رواننژندی(Neuroticism) یا نااستواری هیجانی در برابر استواری هیجانی
3- روانپریشی(Psychotisism) در برابر کنترل تکانه یا کارکرد فراخود.7
آیزنک در نخستین تحقیقات خود به دو بعد اولی دست یافت و بیشتر تاکید وی بر روی این دو بعد بود. آیزنک معتقد بود که به وسیله ترکیب این دو بعد، افراد به چهار نوع شخصیتی اصلی تقسیم میشوند: درونگرای باثبات، درونگرای بیثبات، برونگرای باثبات، برونگرای بیثبات. هر کدام از این انواع شخصیت، دارای ویژگیهای بخصوصی است. در تحقیقات بعدی، آیزنک بعد سوم را به آن دو بعد افزود، اما به خوبی آنها تایید یا پژوهش نشد.8 به اعتقاد آیزنک هر یک از تیپهای شخصیتی دارای ویژگیهایی هستند.
درونگرایان
تحت تاثیر سیستم عصبی مرکزی هستند. استعداد سرشتی آنها برای تحریکپذیری زیاد است. احساسات خود را به خوبی مهار میکنند و معمولا کوشش میکنند تا از تحریکات، تغییرات و بسیاری از فعالیتهای اجتماعی اجتناب کنند. خوددار، آرام و محتاط هستند. قابل اعتماد و غیر پرخاشگرند و برای هنجارهای اخلاقی ارزش زیادی قایلند. کمتر معتاد به دود هستند. میزان هوششان بالاست. قدرت بیانشان عالی است. معمولا در کارها دقیق هستند. ولی برای کارهایی که انجام میدهند به قدر کافی ارزش قایل نیستند. گرایش به احساس حقارت در آنها زیاد است و برای ابتلا به دلواپسی، افسردگی و وسواس آمادگی بیشتری دارند.9
برونگرایان
تحت تاثیر سیستم عصبی مرکزی هستند. استعداد آنها برای تحریکپذیری کم است. آیزنک این افراد را با مشخصههای جامعهطلبی، برانگیختگی، خوشبینی و نیاز به محرک و تغییر محیط تعریف میکند. برونگراها بسیار دچار تغییرات خلقی و پرخاشگری میشوند و معمولا قابل اعتماد نیستند. به بودن در جمع علاقهمندند، از میهمانیها لذت میبرند و زیاد حرف میزنند. به کار و کوشش علاقه چندانی ندارند. در کارهایشان شتابزدگی وجود دارد. بادقت نیستند. گرایش بیشتری برای تظاهرات ناشی از هیستری دارند.10
رواننژندی
آیزنک برای اندازهگیری این متغیرهای شخصیت، دو پرسشنامه به نامهای پرسشنامه شخصیت مادسلی و پرسشنامه شخصیت آیزنک را تهیه کرد. به نظر وی عوامل زیستی و ارثی سهمی حدود دو سوم را در تعیین شخصیت یک فرد بر عهده دارد.13 در نظر آیزنک، صفتها و سنخها عمدتا به وسیله وراثت تعیین میشود. او منکر تاثیر عوامل موثر اجتماعی، محیطی یا موقعیتی بر شخصیت نیست، اما معتقد است که چنین اثرهایی محدود هستند و نباید بیجهت مورد تاکید قرار گیرند. آیزنک شواهد تجربی زیادی را عرضه کرده است تا اعتقاد خود را در این زمینه که صفتها و سنخها اساسا ارثی هستند، به اثبات برساند. به ویژه او به پژوهشهایی در مورد دوقلوها و فرزندخواندهها اشاره میکند.14
ارزیابی شخصیت
آیزنک برای ارزیابی عوامل و ابعاد مورد نظر خود، چهار آزمون شخصیتی تهیه کرد. مشهورترین آن، آزمون شخصیت آیزنک (EPQ) میباشد که هر سه بعد موجود در نظریه آیزنک را اندازه میگیرد. هم مدل بزرگسال و هم مدل کودک این آزمون، ساخته شده است.
منابع :
1. Hans Eysenck
2. Kretschmer,Pavlov,Jung
3. Cattell
4. پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، محمدجعفر جوادی، پروین کدیور، تهران، رسا، 1374، چاپ اول، جلد دوم، ص 12.
5. قلیزاده فرضالله؛ روانشناسی شخصیت، تبریز، نشر هادی، 1376، چاپ اول، ص 117.
6. پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، ص 5.
7. شولتز، دوان؛ نظریههای شخصیت، یوسف کریمی و همکاران، تهران، ارسباران، چاپ اول، ص 78.
8. Hockenbury Don H. & Hockenbury Sandra E. -Discovering Psychology
9. قلیزاده، روانشناسی شخصیت، ص 115.
10. دادستان، پریرخ؛ روانشناسی جنایی، تهران، نشر لیلی، 1386، چاپ چهارم، ص 109.
11. همان، ص 113.
12. همان، ص 115.
13. پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، ص 16.
14. نظریههای شخصیت، ص 312.
-زهرا غلامی
پژوهشکده باقرالعلوم - با اندکی اضافات-میگنا
1. Hans Eysenck
2. Kretschmer,Pavlov,Jung
3. Cattell
4. پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، محمدجعفر جوادی، پروین کدیور، تهران، رسا، 1374، چاپ اول، جلد دوم، ص 12.
5. قلیزاده فرضالله؛ روانشناسی شخصیت، تبریز، نشر هادی، 1376، چاپ اول، ص 117.
6. پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، ص 5.
7. شولتز، دوان؛ نظریههای شخصیت، یوسف کریمی و همکاران، تهران، ارسباران، چاپ اول، ص 78.
8. Hockenbury Don H. & Hockenbury Sandra E. -Discovering Psychology
9. قلیزاده، روانشناسی شخصیت، ص 115.
10. دادستان، پریرخ؛ روانشناسی جنایی، تهران، نشر لیلی، 1386، چاپ چهارم، ص 109.
11. همان، ص 113.
12. همان، ص 115.
13. پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، ص 16.
14. نظریههای شخصیت، ص 312.
-زهرا غلامی
پژوهشکده باقرالعلوم - با اندکی اضافات-میگنا