پژوهش "بررسی وضعیت کیفیت زندگی ایرانیان : نقد تحلیلی بر فرآیندهای اجتماعی سایستگزاری توسعه" توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، در مقدمه این پژوهش و در تشریح چرایی و دلیل انجام پژوهش فوقالذکر آمده است: در سالهای اخیر، موضوع کیفیت زندگی توسعه انسانی، تحولی در ادبیات توسعه ایجاد کرده و اذهان عمومی را به خود جلب کرده است.
طرح پژوهشی حاضر با هدف بررسی فضای مفهومی و چالشهای مرتبط با کیفیت زندگی در ایران نگارش یافته که در بخشهای ابتدایی، ابعاد و چارچوب مفهومی سطح زندگی در ارتباط نزدیک با مفهوم کلان توسعه و توسعه انسانی مورد بررسی قرار میگیرد.
این مقدمه میافزاید: ترسیم وجوه اشتراک و افتراق مفاهیمی نظیر سبک زندگی، کیفیت زندگی، استانداردهای زندگی، سطح زندگی، رضایت از زندگی، از اهداف این بخش و در بخشهای واپسین، موضوع مورد مطالعه با تکیه بر گزارشها و آمارهای بین المللی در سطح جهانی به صورت تطبیقی مورد مقایسه قرار گرفتهاند و هچنین در این بخش جایگاه ایران در جدول مربوط به شاخصهای کیفیت زندگی در سطح جهان مورد ارزیابی قرار گرفته است.
بر حسب یافتههای این تحقیق، ایران کشوری با سطح کیفیت زندگی متوسط رو به پائین در دنیا بوده و هرچند ارقام شاخص توسعه انسانی کشور در طول سالهای اخیر افزایش یافته اما این افزایش به گونهای نبوده است که جایگاه ایران را از حیث موضوع در جهان ارتقاء دهند.
این پژوهش حاکی است ایران از حیث شاخصهای سواد و برخی شاخصهای مربوط به بهداشت و توسعۀ جنسیتی، تحولات مثبتی گاهی به مراتب بهتر از کشورهای همسایه را تجربه کرده است اما وضعیت تغذیه در ایران دچار نوسان و عدم تعادل شده است؛ یعنی این شاخص از نظر کمی [سیری شکم] رشد خوبی داشته است، اما از نظر کیفی [تغذیه بهینه] و از نظر توزیع میان قشر های مختلف بهبود نداشته است. از نظر شاخصهای درآمدی و فقر ، علیرغم بهبود در شاخصها کشورمان نسبت به کشورهای همسایه وضعیت قانع کنندهای ندارد و در زمینه شاخصهای درآمدی و اشتغال نیز ، آمارها چندان رضایت بخش نیستند و روند ( فراز و فرود ) متوسط درآمد و هزینهها خانوار شهری و روستایی نشان می دهد که در بیست سال اخیر سطح فقر مطلق در جامعه بسیار کاهش یافته اما بر دامنه فقر نسبی افزوده شده است.
در بخش دیگری از این پژوهش میخوانیم: در سالهای اخیر مطالعات زیادی دربارۀ سبک زندگی شده است که غالبا در همه این مطالعات، ابعاد و شاخصهای عینی و مفهومی سبک زندگی بخشی از کار را تشکیل می دهند.
یکی از محققین «لیزر» در تعریف این مفهوم نوشته است: "سبک زندگی دال بر شیوۀ زندگی متمایز جامعه یا گروه اجتماعی در امر الگوی خرید، الگوی مصرف است"( نقل در فاضلی 1382: 68) و در تعریفی ساده و کلی می توانیم سبک زندگی را بعد کیفی توسعه زندگی انسانها به حساب آوریم ( در مباحث پیشین ، لفظ توسعه را با توجه به این مفهوم تعریف کردیم).
از این نظر سبک زندگی معادل "شیوه زندگی" یا همان الگوها و شیوه های "زندگی روزمره" است که الگوهای فردی مطلوب از زندگی و تمام عادات و روشهایی را که فرد یا اعضای یک گروه به آنها خو کرده یا عملاً با آنها سر و کار دارند در بر می گیرد.
سبکهای زندگی شیوههای مصرف عاملان اجتماعی هستند که دارای رتبهبندیهای مختلفی از جهت شأن و مشروعیت اجتماعی هستند و این شیوههای مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسله مراتبی هستند.
در ادامه این پژوهش میخوانیم: بیش از یک دهه است که موضوع "کیفیت زندگی" در ادبیات [ دانشگاهی و سازمانی] علوم اجتماعی اهمیت فوقالعاده یافته به طوری که مبنای تمایز و دسته بندهای نوین کشورها در سال های اخیر شده و اهمیت موضوع اخیر به قدری افزایش یافته است که می توان ادبیات جدید توسعه را تحت همین نام دسته بندی و تشریح کرد.
در بخش دیگری از "بررسی جایگاه ، چارچوب مفهومی و چالشهای مربوط به کیفیت (سطح و سبک) زندگی در ایران" آمده است: موضوع کیفیت زندگی از آغاز دهۀ 1990 به بعد، در ادبیات نظری و مطبوعاتی توسعه، اهمیت فوق العاده یافته و مبنای تمایز و دسته بندهای نوین کشورها در سالهای اخیر شده است.
شاخص های توسعۀ انسانی، استانداردهای زندگی، مصرف و ... همگی درسه دهۀ اخیر تحولی در ادبیات توسعه از حیث اهداف و چشم انداز به وجود آوردهاند و همگی به نوعی با موضوع کیفیت زندگی مرتبط اند و به تازگی برخی از شاخصهای کیفی و انسانیتر توسعه نظیر خوشبختی، آزادی، رضایت از زندگی مورد تاکید قرار گرفته اند.
البته در تعامل نزدیک با این شاخصها، از متغیرهای دیگری مانند سبک زندگی، سلامتی و بهداشت، سطح تحصیلات، قدرت خرید، طول عمر و احساس امنیت به عنوان عوامل موثر بر این شاخصها یاد میشود که همگی در زیرمجموعۀ شاخص کلان سطح و کیفیت زندگی قابل طرح هستند.
برای تشریح فضای بحث راجع به کیفیت زندگی، تلاش برای ایجاد این نوع مرزها، به سهولت فهم و تشریح دقیقتر موضوع کمک می کند که این شاخصها به شرح ذیل است:
1- شاخصهای اجتماعی و فرهنگی شامل سطح شهرنشینی، ترکیب خانوار، خدمات ارتباطی، سطح فقر، توزیع درآمدی، سطح سواد و ثبت نام، میزان رضایت از زندگی، امید به آینده، آسیب های اجتماعی و...؛
2- شاخصهای جمعیتی و بهداشتی شامل توزیع جمعیت، ضریب رشد جمعیت، میزان مرگ ومیر، تعداد پزشک به نسبت جمعیت ، سوء تغذیه و..... ؛
3- شاخصهای اقتصادی شامل ساختار تولیدی کشور، نرخ تورم و قیمت ها، شمار بیکاران و ... ؛
4- شاخصهای سیاسی مانند مشارکت مدنی و سیاسی، امنیت، برنامهها و استراتژی ها ... ؛
5- شاخصهای زیست محیطی مانند مخاطرات زیست محیطی، آسیب پذیری ناشی از ریسکهای طبیعی و... ..
این پژوهش در تعریف مفهوم "توسعه" نیز آورده است: ریشهایترین معنای عبارت "توسعه" همان معنای بیولوژیک و طبیعی آن یعنی کاربرد استعاری یا مجازی آن برای اشاره به رشد طبیعی گیاهان و حیوانات است.
اما الحاق معانی ضمنی و عمدتا فرهنگی فراوان به این مفهوم باعث شده است که حتی معنای دقیق آن نیز از دست برود یعنی اگر بخواهیم تعریفی مثله شده و ساده، اما دامنه دار- به استناد مباحث فوق- از توسعه ارائه دهیم که بی مقدمه راه ما را برای عزیمت به بحث حاضر باز کند باید بگوئیم که توسعه پاسخی انسانی به نیازهای کمی و کیفی زندگی است و به عبارت دیگر پاسخی به دو بعد از خواستهها و نیازهای مهم انسانی است: یکی "امکان زیستن" و دوم "نوع زیستن" است.
امکان زیستن به حداقلها و- بهتر است بگوییم- استانداردهای مادی زندگی نظیر خوردن ، آشامیدن و سالم ماندن راجع است که ما در این جا از آن به "کیفیت یا سطح زندگی" یاد می کنیم البته چند سالی است که موضوع ارتباط رضایت از زندگی و توسعه اجتماعی - اقتصادی به اشکال مختلف مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است.
در ادامه این پژوهش میخوانیم: رضایت مفهومی است که بخشی از آن از موقعیت و فرایندهای اجتماعی مانند تولید، توزیع، عدالت، دموکراسی، رفاه اجتماعی و ... بر می خیزد و همین قضیه به خوبی در مورد رضایت از زندگی صدق می کند.
رضایت از زندگی، ترکیبی از علقههای فردی و عملکردهای اجتماعی است که نشانهای از نگرشهای مثبت نسبت به جهان و محیطی است که وی را فرا گرفته و در آن زندگی میکند یعنی رضایت از زندگی با مفاهیمی مانند احساس خوشبختی، اعتماد متقابل و احساس تعهد و دفاع از وضع موجود و مفاهیمی از این قبیل در یک دسته فرهنگی قرار دارد و نشانة نگرش فرد به خود و جهان پیرامونی است.
طی سالهای مختلف میزان رضایت از وضعیت فردی زندگی روندی رو به رشد دارد و در مجموع میزان رضایت افراد از این حوزه بالا است. اما در خصوص ارزیابی فرایندهای اجتماعی شامل رفتارها و مسائل اخلاقی جامعه، عدالت ، اشتغال ، تورم و ... ، رضایت عمومی سیر نزولی دارد.
البته در دو دهه اخیر در ایران اقدامات مثبت متعددی سبب افزایش شاخصهای توسعه انسانی شدهاند که عبارتند از افزایش و گسترش تحصیلات و آموزش عالی، گسترش امکان تحرک و پویش طبقاتی، افزایش سطح بهداشت و بهزیستی اجتماعی، افزایش سطح تولیدات کشاورزی و ...
در این زمینه باید گفت بخش مهمی از این سیاستها در راستای افزایش توان اقشار محروم و بخش دیگری عملاً معطوف به تقویت طبقه متوسط بوده اند که طبق اظهارات عمومی موجبات تحول اجتماعی و افزایش نسبی رضایت عمومی (عمدتا فردی) را فراهم ساخته است. در کنار این تحولات در عرصه مدیریت، تعدد و تکثر الگوهای ساماندهی فرهنگی و اجتماعی و انطباق پائین ساختار مدیریتی کشور با تحولات اجتماعی و فرهنگی غیر قابل کنترل ، سبب شده است که فضای عمومی جامعه وضع نگران کننده و انتقاد آمیزی بیابد و افزایش جمعیت شهری نیز هر روز به این فضای خاص دامن میزند.
البته در کنار موارد فوق باید به رسانهای شدن فضای عمومی (تأثیر رسانهها) و الگوی توقعات فزاینده و اهمیت یافتن نیازهای ثانویه در بین مردم و در نهایت ناتوانی جامعه در ارضای آنها نیز اشاره کرد که نتیجه حاصل از تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از مردم نشان می دهد که میزان رضایت از فرایندهای اجتماعی با سطح رضایت وضعیتی افراد رابطه معکوس دارد که البته موضوعی عجیب و قابل تامل است، چون وضعیت زندگی فردی افراد جدای از فرایندهای جامعه نیست.
در بخش مربوط به پیشنهادهای این پژوهش هم میخوانیم:
با توجه به وضعیت فعلی کیفیت زندگی باید کارهای زیر در اولویت قرارگیرد:
در سطح کلان، بحث کیفیت زندگی باید به عنوان غایت برنامه ریزی توسعه مطرح شود و "انسان" به عنوان عامل اصلی، کانون توجه این برنامه ریزی قرار گیرد.
در این زمینه باید پروژههای متعددی برای تعریف ابعاد، تدوین شاخصها نظریه پردازی درباره مولفهها، مدل سازی و سرانجام شاخص سازی کیفیت زندگی تعریف شود و ازگروههای توانمند پژوهشگر برای اجرای این پروژهها حمایت مالی و سیاسی کرد.
این بخش میافزاید: در سطح مناطق ، سازمانهای محلی و شهرداریها می توانند متولی راه اندازی این بحث شوند و برنامهریزی استراتژیک خود را حول شاخص کیفیت زندگی تعریف کنند یعنی اگر شاخص کیفیت زندگی مبنای سیاست گذاری، برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد مدیریت شهری قرار گیرد، می توان امید داشت که پس از مدتی شهرهای ایران به ویژه شهرهای بزرگ مانند تهران به محیطی تبدیل شوند که در شان زندگی انسان ایرانی است.
طرح پژوهشی حاضر با هدف بررسی فضای مفهومی و چالشهای مرتبط با کیفیت زندگی در ایران نگارش یافته که در بخشهای ابتدایی، ابعاد و چارچوب مفهومی سطح زندگی در ارتباط نزدیک با مفهوم کلان توسعه و توسعه انسانی مورد بررسی قرار میگیرد.
این مقدمه میافزاید: ترسیم وجوه اشتراک و افتراق مفاهیمی نظیر سبک زندگی، کیفیت زندگی، استانداردهای زندگی، سطح زندگی، رضایت از زندگی، از اهداف این بخش و در بخشهای واپسین، موضوع مورد مطالعه با تکیه بر گزارشها و آمارهای بین المللی در سطح جهانی به صورت تطبیقی مورد مقایسه قرار گرفتهاند و هچنین در این بخش جایگاه ایران در جدول مربوط به شاخصهای کیفیت زندگی در سطح جهان مورد ارزیابی قرار گرفته است.
بر حسب یافتههای این تحقیق، ایران کشوری با سطح کیفیت زندگی متوسط رو به پائین در دنیا بوده و هرچند ارقام شاخص توسعه انسانی کشور در طول سالهای اخیر افزایش یافته اما این افزایش به گونهای نبوده است که جایگاه ایران را از حیث موضوع در جهان ارتقاء دهند.
این پژوهش حاکی است ایران از حیث شاخصهای سواد و برخی شاخصهای مربوط به بهداشت و توسعۀ جنسیتی، تحولات مثبتی گاهی به مراتب بهتر از کشورهای همسایه را تجربه کرده است اما وضعیت تغذیه در ایران دچار نوسان و عدم تعادل شده است؛ یعنی این شاخص از نظر کمی [سیری شکم] رشد خوبی داشته است، اما از نظر کیفی [تغذیه بهینه] و از نظر توزیع میان قشر های مختلف بهبود نداشته است. از نظر شاخصهای درآمدی و فقر ، علیرغم بهبود در شاخصها کشورمان نسبت به کشورهای همسایه وضعیت قانع کنندهای ندارد و در زمینه شاخصهای درآمدی و اشتغال نیز ، آمارها چندان رضایت بخش نیستند و روند ( فراز و فرود ) متوسط درآمد و هزینهها خانوار شهری و روستایی نشان می دهد که در بیست سال اخیر سطح فقر مطلق در جامعه بسیار کاهش یافته اما بر دامنه فقر نسبی افزوده شده است.
در بخش دیگری از این پژوهش میخوانیم: در سالهای اخیر مطالعات زیادی دربارۀ سبک زندگی شده است که غالبا در همه این مطالعات، ابعاد و شاخصهای عینی و مفهومی سبک زندگی بخشی از کار را تشکیل می دهند.
یکی از محققین «لیزر» در تعریف این مفهوم نوشته است: "سبک زندگی دال بر شیوۀ زندگی متمایز جامعه یا گروه اجتماعی در امر الگوی خرید، الگوی مصرف است"( نقل در فاضلی 1382: 68) و در تعریفی ساده و کلی می توانیم سبک زندگی را بعد کیفی توسعه زندگی انسانها به حساب آوریم ( در مباحث پیشین ، لفظ توسعه را با توجه به این مفهوم تعریف کردیم).
از این نظر سبک زندگی معادل "شیوه زندگی" یا همان الگوها و شیوه های "زندگی روزمره" است که الگوهای فردی مطلوب از زندگی و تمام عادات و روشهایی را که فرد یا اعضای یک گروه به آنها خو کرده یا عملاً با آنها سر و کار دارند در بر می گیرد.
سبکهای زندگی شیوههای مصرف عاملان اجتماعی هستند که دارای رتبهبندیهای مختلفی از جهت شأن و مشروعیت اجتماعی هستند و این شیوههای مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسله مراتبی هستند.
در ادامه این پژوهش میخوانیم: بیش از یک دهه است که موضوع "کیفیت زندگی" در ادبیات [ دانشگاهی و سازمانی] علوم اجتماعی اهمیت فوقالعاده یافته به طوری که مبنای تمایز و دسته بندهای نوین کشورها در سال های اخیر شده و اهمیت موضوع اخیر به قدری افزایش یافته است که می توان ادبیات جدید توسعه را تحت همین نام دسته بندی و تشریح کرد.
در بخش دیگری از "بررسی جایگاه ، چارچوب مفهومی و چالشهای مربوط به کیفیت (سطح و سبک) زندگی در ایران" آمده است: موضوع کیفیت زندگی از آغاز دهۀ 1990 به بعد، در ادبیات نظری و مطبوعاتی توسعه، اهمیت فوق العاده یافته و مبنای تمایز و دسته بندهای نوین کشورها در سالهای اخیر شده است.
شاخص های توسعۀ انسانی، استانداردهای زندگی، مصرف و ... همگی درسه دهۀ اخیر تحولی در ادبیات توسعه از حیث اهداف و چشم انداز به وجود آوردهاند و همگی به نوعی با موضوع کیفیت زندگی مرتبط اند و به تازگی برخی از شاخصهای کیفی و انسانیتر توسعه نظیر خوشبختی، آزادی، رضایت از زندگی مورد تاکید قرار گرفته اند.
البته در تعامل نزدیک با این شاخصها، از متغیرهای دیگری مانند سبک زندگی، سلامتی و بهداشت، سطح تحصیلات، قدرت خرید، طول عمر و احساس امنیت به عنوان عوامل موثر بر این شاخصها یاد میشود که همگی در زیرمجموعۀ شاخص کلان سطح و کیفیت زندگی قابل طرح هستند.
برای تشریح فضای بحث راجع به کیفیت زندگی، تلاش برای ایجاد این نوع مرزها، به سهولت فهم و تشریح دقیقتر موضوع کمک می کند که این شاخصها به شرح ذیل است:
1- شاخصهای اجتماعی و فرهنگی شامل سطح شهرنشینی، ترکیب خانوار، خدمات ارتباطی، سطح فقر، توزیع درآمدی، سطح سواد و ثبت نام، میزان رضایت از زندگی، امید به آینده، آسیب های اجتماعی و...؛
2- شاخصهای جمعیتی و بهداشتی شامل توزیع جمعیت، ضریب رشد جمعیت، میزان مرگ ومیر، تعداد پزشک به نسبت جمعیت ، سوء تغذیه و..... ؛
3- شاخصهای اقتصادی شامل ساختار تولیدی کشور، نرخ تورم و قیمت ها، شمار بیکاران و ... ؛
4- شاخصهای سیاسی مانند مشارکت مدنی و سیاسی، امنیت، برنامهها و استراتژی ها ... ؛
5- شاخصهای زیست محیطی مانند مخاطرات زیست محیطی، آسیب پذیری ناشی از ریسکهای طبیعی و... ..
این پژوهش در تعریف مفهوم "توسعه" نیز آورده است: ریشهایترین معنای عبارت "توسعه" همان معنای بیولوژیک و طبیعی آن یعنی کاربرد استعاری یا مجازی آن برای اشاره به رشد طبیعی گیاهان و حیوانات است.
اما الحاق معانی ضمنی و عمدتا فرهنگی فراوان به این مفهوم باعث شده است که حتی معنای دقیق آن نیز از دست برود یعنی اگر بخواهیم تعریفی مثله شده و ساده، اما دامنه دار- به استناد مباحث فوق- از توسعه ارائه دهیم که بی مقدمه راه ما را برای عزیمت به بحث حاضر باز کند باید بگوئیم که توسعه پاسخی انسانی به نیازهای کمی و کیفی زندگی است و به عبارت دیگر پاسخی به دو بعد از خواستهها و نیازهای مهم انسانی است: یکی "امکان زیستن" و دوم "نوع زیستن" است.
امکان زیستن به حداقلها و- بهتر است بگوییم- استانداردهای مادی زندگی نظیر خوردن ، آشامیدن و سالم ماندن راجع است که ما در این جا از آن به "کیفیت یا سطح زندگی" یاد می کنیم البته چند سالی است که موضوع ارتباط رضایت از زندگی و توسعه اجتماعی - اقتصادی به اشکال مختلف مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است.
در ادامه این پژوهش میخوانیم: رضایت مفهومی است که بخشی از آن از موقعیت و فرایندهای اجتماعی مانند تولید، توزیع، عدالت، دموکراسی، رفاه اجتماعی و ... بر می خیزد و همین قضیه به خوبی در مورد رضایت از زندگی صدق می کند.
رضایت از زندگی، ترکیبی از علقههای فردی و عملکردهای اجتماعی است که نشانهای از نگرشهای مثبت نسبت به جهان و محیطی است که وی را فرا گرفته و در آن زندگی میکند یعنی رضایت از زندگی با مفاهیمی مانند احساس خوشبختی، اعتماد متقابل و احساس تعهد و دفاع از وضع موجود و مفاهیمی از این قبیل در یک دسته فرهنگی قرار دارد و نشانة نگرش فرد به خود و جهان پیرامونی است.
طی سالهای مختلف میزان رضایت از وضعیت فردی زندگی روندی رو به رشد دارد و در مجموع میزان رضایت افراد از این حوزه بالا است. اما در خصوص ارزیابی فرایندهای اجتماعی شامل رفتارها و مسائل اخلاقی جامعه، عدالت ، اشتغال ، تورم و ... ، رضایت عمومی سیر نزولی دارد.
البته در دو دهه اخیر در ایران اقدامات مثبت متعددی سبب افزایش شاخصهای توسعه انسانی شدهاند که عبارتند از افزایش و گسترش تحصیلات و آموزش عالی، گسترش امکان تحرک و پویش طبقاتی، افزایش سطح بهداشت و بهزیستی اجتماعی، افزایش سطح تولیدات کشاورزی و ...
در این زمینه باید گفت بخش مهمی از این سیاستها در راستای افزایش توان اقشار محروم و بخش دیگری عملاً معطوف به تقویت طبقه متوسط بوده اند که طبق اظهارات عمومی موجبات تحول اجتماعی و افزایش نسبی رضایت عمومی (عمدتا فردی) را فراهم ساخته است. در کنار این تحولات در عرصه مدیریت، تعدد و تکثر الگوهای ساماندهی فرهنگی و اجتماعی و انطباق پائین ساختار مدیریتی کشور با تحولات اجتماعی و فرهنگی غیر قابل کنترل ، سبب شده است که فضای عمومی جامعه وضع نگران کننده و انتقاد آمیزی بیابد و افزایش جمعیت شهری نیز هر روز به این فضای خاص دامن میزند.
البته در کنار موارد فوق باید به رسانهای شدن فضای عمومی (تأثیر رسانهها) و الگوی توقعات فزاینده و اهمیت یافتن نیازهای ثانویه در بین مردم و در نهایت ناتوانی جامعه در ارضای آنها نیز اشاره کرد که نتیجه حاصل از تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از مردم نشان می دهد که میزان رضایت از فرایندهای اجتماعی با سطح رضایت وضعیتی افراد رابطه معکوس دارد که البته موضوعی عجیب و قابل تامل است، چون وضعیت زندگی فردی افراد جدای از فرایندهای جامعه نیست.
در بخش مربوط به پیشنهادهای این پژوهش هم میخوانیم:
با توجه به وضعیت فعلی کیفیت زندگی باید کارهای زیر در اولویت قرارگیرد:
در سطح کلان، بحث کیفیت زندگی باید به عنوان غایت برنامه ریزی توسعه مطرح شود و "انسان" به عنوان عامل اصلی، کانون توجه این برنامه ریزی قرار گیرد.
در این زمینه باید پروژههای متعددی برای تعریف ابعاد، تدوین شاخصها نظریه پردازی درباره مولفهها، مدل سازی و سرانجام شاخص سازی کیفیت زندگی تعریف شود و ازگروههای توانمند پژوهشگر برای اجرای این پروژهها حمایت مالی و سیاسی کرد.
این بخش میافزاید: در سطح مناطق ، سازمانهای محلی و شهرداریها می توانند متولی راه اندازی این بحث شوند و برنامهریزی استراتژیک خود را حول شاخص کیفیت زندگی تعریف کنند یعنی اگر شاخص کیفیت زندگی مبنای سیاست گذاری، برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد مدیریت شهری قرار گیرد، می توان امید داشت که پس از مدتی شهرهای ایران به ویژه شهرهای بزرگ مانند تهران به محیطی تبدیل شوند که در شان زندگی انسان ایرانی است.