فرزندتان برای تنهایی آماده است؟
والدین
شاغل برای بزرگ کردن فرزندانشان دغدغههای بسیاری دارند. یکی از این
دغدغهها تنها ماندن بچهها در خانه است. البته ممکن است مادرانی هم که
شاغل نیستند در شرایطی، بخواهند فرزندشان را در خانه تنها بگذارند. در این
بین بعضی از والدین که دل نترسی دارند، به راحتی و بدون دلهره فرزندشان را
حتی در سنین خیلی پایین، در خانه تنها میگذارند و بعضی دیگر بسیار محتاطند
و حتی وقتی فرزند نوجوانشان در خانه تنها بماند، مضطرب و نگران میشوند.
راستی
آیا تنها گذاشتن بچهها در خانه کار درستی است؟ برای اینکه بچهها را
تنها بگذاریم باید چه آموزشهایی به آنها بدهیم؟ پرسشهایی نظیر آنچه مطرح
شد در این زمینه وجود دارد که جوابگویی به آنها برای راحتتر تصمیم گرفتن
درباره تنها ماندن فرزندانمان در خانه به ما کمک میکند.
کودکان تنها در خانه
شاید
برای همه سوال باشد که کودکان را از چه سنی به بعد میتوان در خانه تنها
گذاشت. بعضی از کارشناسان معتقدند که در سنین 8 تا 10 سال و در واقع دوران
آخر دبستان، میتوان کودکان را در خانه تنها گذاشت. دکتر زاهد میگوید که
نمیتوان تنها به این محدوده سنی بسنده کرد.
میزان
بالیدگی و رشد شناختی و عقلی و اجتماعی و شرایط محیطی و تجارب قبلی کودک و
وجود یا عدم وجود مشکلات جسمی یا روانشناختی قبلی یا فعلی در فرزندمان در
این تصمیمگیری نقش دارد.
کودکی که در زمینه مقابله با
اتفاقات آموزش ندیده، کودکی که هنوز خطر را نمیشناسد و دست به کارهای
خطرناک میزند، کودکی که از تاریکی، تنها ماندن یا حبس شدن میترسد، کودکی
که مسائل امنیتی را یاد نگرفته یا کودکانی که ناتوانی جسمی خاصی دارند را
نمیتوان در خانه تنها گذاشت حتی اگر 8 یا 10 سال به بالا باشند.
در
موارد ترس از تاریکی و تنهایی در کودکان و عدم امکان تماس با والدین و
نبود جایی که کودک بتواند کمک بطلبد و نیز ناامنی خانه و در معرض دزدی
بودن، باید در مورد تنها گذاشتن کودک هنگام شب تجدید نظر جدی کرد. همچنین،
وقتی کودکان خوابند، خانه را به امید اینکه تا برگردید بیدار نمیشوند ترک
نکنید، چرا که ممکن است فرزندتان به محض اینکه شما از خانه بیرون میروید
بیدار شود و معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد. در ضمن تنها گذاشتن خواهر و
برادرها با هم، بسته به سن کودک و تواناییهای شناختی فرزندان بزرگتر و
قدرت حفاظت از فرزندان کوچکتر و داشتن مهارتهای لازم هنگام بروز مشکل و
همچنین وجود روابط دوستانه بین خواهر و برادرها، اشکالی ندارد.
دکتر
زاهد میگوید کودکی که میتوانیم در خانه تنها بگذایم باید مشکلات جسمی یا
روانشناختی قابل توجه نداشته باشد. این مشکلات هم میتواند مقطعی باشد و
هم دائمی؛ مقطعی مثل مریضیهایی نظیر سرماخوردگی و تب و... یا دائمی مانند
مشکلاتی مثل دیابت و... ممکن است فرزند شما از یک افسردگی یا اضطراب مقطعی
در رنج باشد یا کلا یک بیماری روانشناختی ژنتیکی و دائمی داشته باشد؛ مثل
بیش فعالی. این بچهها نیاز به مراقبت دارند و اگر تنها باشند ممکن است
مشکلی برایشان پیش بیاید. مثلا بچهای که تب دارد، ممکن است بر اثر بالا
رفتن تبش دچار تشنج شود؛ حتی اگر این تب در اثر یک سرماخوردگی ساده باشد.
کودکی
که تنها میماند، باید در حد قابل قبولی مهارتهای زندگی و اجتماعی را کسب
کرده باشد. این مهارتها مهارتهایی است نظیر اجتناب از غریبهها و رعایت
احتیاط های لازم برای دوری از خطر.
او باید بتواند تا اندازهای موارد اورژانس را مدیریت کند. موارد اورژانس مواردی است نظیر آتشسوزی، ورود غریبه به خانه و...
اگر
کودکی را تنها میگذارید، باید حس اعتماد و صمیمیت متقابلی بین کودک و
والدین وجود داشته باشد. برای اینکه بتوانید فرزندتان را در خانه تنها
بگذارید، باید مطمئن باشید که او توانایی تنها ماندن در خانه را دارد و او
نیز باید آنقدر با شما صمیمی و رو راست باشد که با یک تعامل درست و منطقی
بتواند از پس این مسوولیت بربیاید و هر اتفاقی را با شما در میان بگذارد. اگر
شما به فرزند خود اعتماد نداشته باشید، هم خود آرام و قرار ندارید و هم
اعتماد به نفس فرزندتان را با کنترلهای بیش از حد و نگرانیهای غیر منطقی
از او خواهید گرفت.
برای اینکه فرزندمان را در خانه تنها بگذاریم، باید مهارتهایی را به او یاد بدهیم. از قبیل :
«اجتناب
از غریبهها پای تلفن، پشت در منزل و... باید به او یاد بدهیم با
غریبهها حرف نزند و به آنها نگوید که در خانه تنها است، مدیریت در مواقع
اورژانس مثل آتشسوزی و زلزله و سوختگی و جراحت؛ یعنی باید به فرزند خود
یاد دهیم که در مواقع خطر چگونه فرار کند یا خود را از آن مصون بدارد؛
آماده کردن یک خوراکی سالم یعنی فرزند شما باید بتواند برای خود یک غذای
سالم تهیه کند مثل گرم کردن غذا یا پوست کندن میوه؛ رفت و آمد امن و سالم
به این معنی که فرزند شما باید بتواند از خیابان رد شود، سوار آسانسور شود
یا با احتیاط از پلهها بالا و پایین برود و تمام مسائلی را که مربوط به
رفت آمد به تنهایی میشود را بتواند به درستی انجام دهد؛ آشنایی با سایر
خطرات احتمالی در منزل، مثل رفتن برق، خراب شدن یک وسیله، افتادن یک چیز
درون چاه و استشمام بوی گاز یا دود و... توانایی تماس با والدین در هر
زمانی که احساس نیاز یا خطر کرد یعنی فرزند شما باید بتواند با تلفن کار
کند و در صورت نیاز شماره شما یا جاهای دیگراز قبیل آتشنشانی، پلیس و
همسایه مطمئن را بگیرد. این موارد را باید با تمرینهای متوالی به فرزند
خود یاد دهید و هنگاهی که خود نیز در خانه هستید از او بخواهید اینها را
رعایت کند تا ببینید که یاد گرفته است یا نه. مثلا اگر در خانه اتفاقی
افتاد، از او بخواهید مدیریت کند و خود تنها نظارهگر باشید».
والدین
معمولا به اشتباه توانمندی کودکانشان را برای مدیریت مسائل روزمره و موارد
اورژانس، بیشتر از آنچه هست تخمین میزنند و آموزشهای شفاهی به کودکان
بدون تمرین عملی به واسطه اینکه اطمینان خاطر والدین را به اشتباه افزایش
میدهد و نظارت آنها را کم میکند، میتواند خطرناک و ناقص باشد. از این رو
همین که فرزندتان توانست مهارتها را به طور شفاهی به شما بگوید کافی نیست
و احتیاج دارد که در عمل نیز این توانایی را به شما نشان دهد تا از
یادگیری عملی او مطمئن شوید چرا که گاهی بچهها تنها لغات را حفظ میکنند و
معنی آن را نمیدانند یا در معنی دچار اشتباه میشوند. در این صورت به
توضیحات عملی شما نیاز دارند تا معنی درست آن جمله یا کلمه را بفهمند.
یادتان باشد، کوچکترین و پیش پا افتادهترین کارها هم برای کودکان نیاز به
آموزش دارد، مخصوصا در مواقعی که خطری کودک را تهدید میکند.
منبع : چهاردیواری - با تغییر و تلخیص- تبیان -ایسنا