سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

۱۵۴ مطلب با موضوع «روانشناسی اجتماعی» ثبت شده است

روان شناسی این که چرا مردم دروغ می‌گویند

مترجم: حمید وثیق زاده انصاری
 
همیشه از این که چرا مردم دروغ می‌گویند شگفت زده می‌شوید؟ چه چیزی آنها را تحریک می‌کند تا دروغ بگویند؟ دلایل مختلفی وجود دارد برای اینکه چرا مردم دروغ می‌گویند و بدیهی است که هیچ جواب منحصر و تنهایی در مورد این جنبه‌ی پیچیده از طبیعت انسان وجود ندارد.
هر یک از ما در مرحله‌ای از زندگی‌مان در مورد چیزی به کسی دروغ گفته‌ایم. ما در آن زمان، آن را برای خود عقلانی کردیم و برای خودمان توجیه کردیم تا وجدان خود را راحت کنیم و سپس احساس ناخوشایندی را که هنوز وجود داشت به پشت ذهن خود تبعید کردیم. چه چیزی در طبیعت ما است که چنین خود فریبی شگفت انگیزی را تشویق می‌کند؟ معتقدند که شرایط غالب در آن لحظه افراد را مجبور می‌کند که دروغ بگویند. در بیشتر موارد مردم برای حفاظت از علایق فردی و شخصی خودشان دروغ می‌گویند. اما افرادی هستند که برای فریب دیگران دروغ می‌گویند در حالی که برخی افراد فقط به دروغ گفتن اعتیاد پیدا کرده‌اند. افراد زیادی وجود دارند که دروغ می‌گویند تا از انتقاد دیگران جلوگیری کنند. مطالعات نشان می‌دهد که 12 % افراد بزرگ سال می‌پذیرند که برخی اوقات دروغ می‌گویند. به نظر می‌رسد سن، سهمی در عقل مردم ندارد. برخی مطالعات که فقط شامل نوجوانان برای ارزیابی درصد دروغ گویی و عدم راست گویی بود، آشکار کرد که 50 % آنان در مورد موضوعات مربوط به پول و 83 % آنان در مورد موضوعات مربوط به والدین‌شان دروغ گفته‌اند.

چرا مردم در روابط دروغ می‌گویند؟


تماس زمانی میسر است که آدم ها از جایی که در آن نشسته اند یا ایستاده اند، برخیزند و به سمت هم حرکت کنند تا ملاقات شکل بگیرد.

دست

گفته اند و راست گفته اند وقتی کسی دو بار حتی به فاصله یک آن و لحظه، دست خود را در یک رود فرو می برد، رود در بار اول همانی نبوده که در بار دوم بوده است. این یعنی که جهان ما هر لحظه نو به نو می شود ودر حال تغییر است و اگر ما به واسطه بی حوصلگی و ملال درون مان تصور می کنیم که خیلی از اتفاقات در چرخه تکرار و تسلسل و روزمرگی اند اما به واقع این گونه نیست.کافی است نگاهی به فکرهای خودمان بیندازیم. فکرهای جدی پنج سال پیش ما که جایی ثبت کرده ایم یا در خاطرمان مانده اکنون برای ما خنده دار یا تأسف بارند.

چرا اصلا پنج سال پیش، گاهی به فاصله چند ساعت و چند لحظه، تغییر افق هایی با یک چرخش ذهنی در دید ما روی می دهد که شگفت زده مان می کند، همچنان که وقتی آلبوم را ورق می زنیم و به چهره ده سال یا بیست سال پیش مان خیره می شویم انگار که به چهره غریبه ای که در کنار ما بوده و اکنون از پیش ما رفته است خیره می شویم، تنوع این فکرها و اندیشه ها هم مثل تورق صفحات یک آلبوم شگفت زده مان می کند.


همه باید صدای مرا تقویت کنند؟
رسیدن به این تفکر که ما در جهانی از گوناگونی ها زندگی می کنیم و هر کسی در دنیا،  امضا و اثرانگشت خاص خود را دارد که با دیگران متفاوت است و قرار نیست دیگران نقش بلندگوی ما را ایفا کنند یعنی صرفا صدای من را تقویت کنند و از خودشان هیچ اراده و حرف دیگری نداشته باشند بسیار مهم است.مثلا وقتی یک مرد نسبت به زن خود چنین تصوری دارد که او صرفا می تواند یک بلندگو و تقویت کننده صدای من باشد معلوم است که چه فاجعه هایی می تواند در پیش باشد. خانواده ای که دیر یا زود از هم می پاشد یا اگر به ظاهر نپاشد، سلطه پذیری یکی از طرفین، خانواده را ظاهرا نگه داشته است. گاهی متأسفانه حتی به نام مهر وعشق ورزیدن این توهم برای برخی پیش می آید که چون همسرم مرا دوست دارد پس بلندگوی من باید باشد.


پدر و مادر! لطفا بلندگوی ما باشید
اگر کسی بگوید از تأیید افکارش از جانب دیگران راضی و خرسند به نظر نمی رسد چندان صادق نبوده است. از آن طرف نیز اگر کسی بگوید من مدام دوست دارم در معرض نقد دیگران باشم و آن ها صبح تا شب مرا نقد کنند باز صادقانه رفتار نکردهاست. تمایل ما به تأیید از سوی دیگران بسیار قوی تر از تمایل ما به نقد است، تمایل ما به این که صدای ما از جانب دیگران تقویت شود بسیار قوی تر است که این صدا جرح و تعدیل شود. مسلما این تمایل در پیوندهای خانوادگی تر بیشتر می شود. آدم ها از همسرو فرزندان خود یا از پدر و مادر انتظار تقویت صدای خود را دارند اما کسی که می خواهد اصیل تر زندگی کند چاره ای ندارد که این میل را در درون خود تعدیل کند.

اینکه فرزندان به واسطه این که خود را از نسل نو جامعه می دانند انتظار داشته باشند که صدای آن ها صدای مسلط در خانواده باشد و پدر و مادر فقط نقش "بله قربان گو" را بازی کنند منطقی به نظر نمی رسد، چون  می توان از همان فرزندان پرسید که دیر یا زود شما هم به نسل پیشین خواهید پیوست و نسل دیگری خواهد آمد که شما را نسل کهنه قلمداد خواهد کرد

وقتی نسل پیشین را سمساری می بینیم


امروزه شاهد رقابت‌های فشرده جوامع گوناگون برای دستیابی به جدیدترین فناوری و منابع قدرت هستیم. افراد تیزهوش، خلاق و صاحبان اندیشه‌های نو، به مثابة گران بهاترین سرمایه‌ها، از جایگاه بسیار والا و ارزشمندی برخوردار هستند.

خلاقیت

انسان برای خلق نشاط و پویایی در زندگی نیازمند نوآوری و ابتکار است، خلاقیت فرآیند ذهنی است که در یک فرد معین و در زمانی مشخص دیده می‌شود و نتیجة آن تولید یک اثر یا فکر جدید است که ممکن است به تولید بی‌انجامد. خلاقیت، زندگی انسان را زیبا می‌کند و طراوت و شادابی دلنشینی به وجود می‌آورد. انسانهای خلاق هر روز با فکرهای نو و اندیشه‌های تازه، تجربه‌ای جدید کسب می‌کنند و با هیجان بسیار زیبایی از زندگی لذت می‌برند. این گونه افراد همواره به دنبال مسیرهای ناشناخته‌ای می‌گردند که میان‌برهای کم هزینه‌ای برای کشف ایده‌های بزرگ است. یکی از بهترین راه‌ها برای رشد خلاقیت، خیره شدن در آن حوزه است. با داشتن درک عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهید بود که به تفکر در بارة راه حل‌های ابتکاری و نوآورانه برای مسائل بپردازید.

 

خلاقیت فرآیند به وجودآوردن چیزی است که بدیع و تازه و در عین حال با ارزش باشد. خلاقیت به معنی یافتن راه حل‌های جدید برای حل مشکلات و نزدیک شدن به شرایط است.

فرد برای تقویت مهارت‌های خلاقانه خود باید آمادة نوعی خطرپذیری در حوزة فعالیتش باشد.

 

خلاقیت، مهارتی نیست که فقط منحصر به هنرمندان و یا نویسندگان باشد، بلکه مهارت سودمندی است که در همة مردم می‌تواند وجود داشته باشد. فرد جویای ابتکار باید نسبت به رشد خلاقیتش متعهد باشد یعنی خود را به طور کامل وقف رشد و توسعة توانایی‌های خود کند. فرد باید باور داشته باشد که خلاقیت به نوبة خود با ارزش است و به مرور زمان باعث بروز زمینه‌های رشد در خصوص ایجاد ابزارهای کارآمد می‌شود. البته گاهی ممکن است تلاشهای فرد به موفقیت نرسد امّا تقویت استعداد و دستیابی به مهارتهای تازه در زمان‌های آتی باعث ایجاد پیروزمندی هایی در زندگی می‌شود.

در نظر گرفتن زمان لازم برای رشد استعداد خلاقانه در فرد برای او امری مهم تلقی می‌شود زیرا باعث زمان‌بندی برای پروژ‌ه‌های خلاقانه می‌گردد.

 

فرد خلاق باید نگرش منفی راجع به توانایی‌هایش را کنار بگذارد، زیرا افکار منفی و انتقادی می‌تواند مانع رشد مهارت‌های فردی گردد.

کسی که در زندگی خود با ترس دست و پنجه نرم کرده و بر آن پیروز شده‌است به نوعی ترس از اشتباه کردن و شکست خوردن ندارد و چنین افکار و احساسی اگر به سراغش بیاید به این نکته ایمان دارد که اشتباهات بخشی از فرآیند زندگی هستند که گاهی مواقع اگر در مسیر خلاقیت هدایت شوند فرد را به هدف خود می‌رسانند.

اشتباهات بخشی از فرآیند زندگی هستند که گاهی مواقع اگر در مسیر خلاقیت هدایت شوند فرد را به هدف خود می‌رسانند

برای به دست آوردن ایده‌های جدید باید فکر را به فعالیت مستمر دعوت کرد و اجازه داد انواع افکار ریز و درشت به ذهن هجوم بیاورند تا از میان آنها یکی بر حسب موقعیت انتخاب شود. فردی که دارای فکر مبتکر است نباید انتظار داشته باشد که خلاقیت یکباره رخ بدهد، بلکه باید به دنبال منابع جدید الهام‌ بخش برای بدست آوردن انگیزه‌های تازه که نهایتاً به تولید می‌انجامد باشد.

یک فرد نباید ذهن خود را به یک عنصر واحد در طول زمان‌های متمادی محصور کند، بلکه همواره باید از چیزی که پیش‌ رو دارد در جهت ساخت پدیده‌های بعدی بهره گیرد.

خلاقیت

چیزی که باید همواره در زندگی مدّ نظر باشد این است که ذهن خالی، برای پذیرش و یادگیری فنون جدید آماده است.در خلق یک اثر سخت‌ترین کار، شروع آن است چرا که فرد برای انجام کار حتی ایده نیز ندارد.






در ثبت خلاقیت و نوآوری نکاتی قابل توجه وجود دارد که عبارت است از:

**یادداشت برداری

**انتخاب زمان و مکان مناسب

**تقویت حس کنجکاوی

**هم‌اندیشی با اطرافیان

**ایجاد ایده از طریق مشاهده اشیای موجود 

 

 

در پایان به این نکته اشاره می‌شود که بی ‌تفاوتی و بی‌علاقگی به انجام امور موجب می‌شود تا فرد تدریجاً تسلط خود در انجام کارها را از دست بدهد و از تخصصی که زمانی به آن اشراف داشته روز به روز فاصله بگیرد. تغییر و دگرگونی الگوهای کاری که ثمره پیشرفت سریع تکنولوژی در دهه‌های اخیر بوده است تا آینده‌ای نزدیک سیستم‌های سنتی را ریشه کن می‌کند و حرکت رعدآسای پیشرفت‌های جهانی مجالی برای بی‌تفاوت بودن نسبت به کسب مهارتهای جدید را به افراد نخواهد داد.

 

 
تبیان

 

 


یکی از فرهنگ هایی که در راستای متمدن شدن جوامع شکل گرفت و روز به روز رونق یافت شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و توجه خانواده ها به این امر و کم جمعیت شدن آنها بود. اما در این میان هنوز پیدا می شوند خانواده هایی که فرزندان زیاد دارند و در اصطلاح پرجمعیت هستند و به دلیل آنکه «تعداد اعضای خانواده همسر آینده» تبدیل به یکی از موارد معیارهای انتخاب همسر شده است، ازدواج فرزندان این خانواده ها به مشکل بر می خورد.

ازدواج با خانواده پرجمعیت

اما فکر می کنید چرا تعداد اعضای خانواده هم به یکی از معیارهای ازدواج جوانان تبدیل شده است؟ ما برای شما دلایل آن را می گوییم.

-معمولا افرادی دنبال ازدواج با خانواده های کم جمعیت هستند که خودشان خانواده ای کم جمعیت دارند. به همین دلیل ترجیح می ‌دهد که خانواده همسر آینده اش هم کم جمعیت باشند. در واقع «کم جمعیت بودن خانواده» برای این افراد به نوعی نشان دهنده متمدن بودن فرد مقابل و خانواده اش می باشد.

 

-فرد عضو خانواده ای پرجمعیت است و به دلیل کلافه شدن از شرایط و رفت و آمدهای خانواده پرجمعیت و فرار از مشکلات آن به دنبال همسری با خانواده ای کم جمعیت می گردد.

 

-برخی معتقدند که معمولاً خانواده های پرجمعیت قدیمی بوده و فرهنگ متفاوتی دارند.

 


گاه ممکن است شما با مسئله ای کاملاً مخالف باشید ولی در عین حال قادر باشید آن را از دیدگاه فرد دیگر هم ببینید . همدلی ما را به یکدیگر نزدیک می سازد و به این ترتیب..........

ارتباط با دیگران

در زندگی اجتماعی امروز همه ما ناگزیر از برقراری ارتباط با دیگران هستیم، بنابراین چگونگی برقراری ارتباط خوب و نتیجه‌بخش برای ما از اهمیت زیادی برخوردار است.

در واقع، رشد و تکامل فردی در نتیجه ارتباط با دیگران روی می‌دهد؛ ما به‌طور غیر ارادی به سوی پیوند با یکدیگر و تشکیل گروه‌های دوستانه یا غیردوستانه سوق داده می‌شویم و بدون ارتباط با جمع نمی‌توانیم وارد زندگی اجتماعی شویم.

اگر طوری با افراد ارتباط برقرار کنیم که واقعا دوستمان داشته باشند و با میل و رغبت به ما کمک کنند، می‌تواند در نتیجه کارمان بسیار مۆثر باشد. این بسیار مهم است که چه احساسی را در مردم برمی‌انگیزید. افراد موفق در ارتباط می‌توانند پیام‌های واضح و رسایی مخابره کنند که نشانه میل‌شان به اجتماعی بودن است. اعتمادبه‌نفس، صداقت و اطمینان ازجمله این پیام‌هاست.

عوامل مۆثر در ارتباط موفق

  یکی از عوامل مۆثر در ایجاد رابطه ، ذهنیتی است که نسبت به طرف مقابل داریم و به جای ایجاد ارتباط ، از طریق تصور و درک صحبتهایی که از یکدیگر داریم ،  سخن می گوییم ، این نوع رابطه ها بیهوده و بی نتیجه خواهد بود .  در این شرایط باید لحظه ای تأمل نمود و از خود پرسید :  که من تحت تأثیر کدام باور ذهنی قرار گرفته ام ؟  و پس از بررسی علت و رفع مشکل ، خود را با شرایط سازگار و ارتباط مۆثری برقرار کنیم .  به سه واژه  هم کلامی ، همدلی ، همدردی و تفاوتهای آنها نیز توجه نمائیم . هم کلامی تنها چیزی گفتنی و گاه پایان ارتباط است ، زیرا ما نمی توانیم با کسی که نسبت به ما یا آنچه که می گوییم بی تفاوت است ، ارتباط خوب و طولانی برقرار  کنیم .  همدردی نیز به معنی احساسی نظیر وابستگی نزدیک با فرد مقابل است . همدلی یعنی دیدن یک موقعیت از دیدگاه فرد دیگر و الزاماً به معنی موافقت با آن هم نیست .

  گاه ممکن است شما با مسئله ای کاملاً مخالف باشید ولی در عین حال قادر باشید آن را از دیدگاه فرد دیگر هم ببینید . همدلی ما را به یکدیگر نزدیک می سازد و به این ترتیب می توانیم هنگام برقراری ارتباط با دیگران عقاید آنها را درک نموده و آنها را به حساب آوریم .  این کار کمک می کند تا به شیوه ای ارتباط برقرار کنیم که هر گونه مقاومت یا واکنش تدافعی را در دیگران کاهش دهیم و به دیگران نیز کمک می کند تا حرفهای ما را با آمادگی بیشتری بشنوند.

 


همه والدین آرزو دارند که بهترین پدر و مادر باشند،اما به راستی چگونه این ممکن است؟ پدر یا مادری که هم می‌توانند فرزندان‌شان را بخوبی تربیت ‌کنند و خوب و بد را به آنها بیاموزند و هم رابطه‌ای دوستانه و موفق با آنها برقرار ‌کنند.

ارتباط والدین و فرزندان

چگونه می توان بر همه سختیها و مشکلات زندگی غلبه کرد و در عین حال با فرزندان نیز با نرمش و خونسردی برخورد کرد.

بعضی وقتی می خواهند با فرزندشان دوست باشند، دیگر نمی توانند او را بدرستی تربیت کنند و به اشتباه تصور می کنند دوست بودن به معنای تائیدکردن همه کارهای اوست و گروهی دیگر هم هستند که فقط می خواهند امر و نهی کنند و نمی دانند بچه ها به محبت و دوستی والدین هم نیاز دارند. متخصصان و کارشناسان اما نظر دیگری دارند و می گویند پدر و مادرها هم باید به فرزندان شان محبت کرده و هم باید به شیوه صحیح آنها را تربیت کنند.

 

بنابراین بد نیست این راهکارها را در نظر داشته باشید، شاید به شما کمک کند تا در تربیت فرزندتان موفق عمل کنید:


دختر خانم های شاغل همیشه دغدغه انجام امور مهمی مثل فعالیت های منزل و یا تحصیل پس از ازدواج را دارند و مدام با خود می گویند که آیا می توانند پس از ازدواج از پس این همه کار برآیند؟ با خستگی بیش از حد و خمودگی و افسردگی چه خواهند کرد؟ و...

ازدواج و شاغل بودن

همه این افکار و دغدغه ها باعث ترس بیش از حد از ازدواج و در نتیجه فرار از آن در بسیاری از دختران شاغل می گردد درحالیکه این افراد می توانند با مدیریت امور و توجه به برخی نکات حساس از این مشکلات و معضلات اجتناب نمایند.

1.نحوه نگرش فرد مقابل به زن و وظایف او

معمولا افراد متناسب با نوع فرهنگ خانوادگی شان نسبت به زن و وظایف وی در خانه و خارج آن نگرش های متفاوتی دارند. برخی کار خانه و مسئولیت های سخت آن را جز لاینفک وظایف زنان می دانند و برخی دیگر نه تنها قائل به این حرف نیستند بلکه انجام امور منزل را لطف زنان به همسران و فرزندانشان می دانند. یقینا زندگی زن شاغل با گروه اول بسیار سخت و طاقت فرسا و گاه غیرممکن می باشد. اما توجه زنان به نحوه نگرش فرد مقابل به این امر در جریان خواستگاری و آشنایی طرفین بسیار راهگشا بوده و از برخی مشکلات جلوگیری می نماید.

 

2.درک متقابل زن و مرد از یکدیگر

یکی از مهمترین اصول زندگی مشترک درک متقابلی است که زن و مرد باید از یکدیگر داشته باشند.  همین امر باعث میشود تا طرفین شرایط و وضعیت یکدیگر را به خوبی درک کرده و با توجه به آنها از فرد مقابل توقع داشته باشد، کاستی هایش را ببخشند و قدردان الطافش باشد.