سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات
طبیعت

 

پیشگفتار

اکهارت تله– نویسنده‌ی آلمانی- معتقد است که ما نه‌تنها برای بقای فیزیکی خود به «طبیعت» وابسته هستیم، بلکه به آن نیاز داریم تا راه خروج از زندانِ ذهن را به ما نشان دهد. او معتقد است طبیعت، درست از لحظه‌ای که سکون و آرامش خود را به ما منتقل می‌کند، به «آموزگار» ما مبدل می‌شود. به عبارتی دیگر، هنگامی که توجه ما به سنگ، درخت و… در طبیعت جلب می‌شود، چیزی از ذاتِ آن‌ها به ما منتقل می‌شود. ما در این فرآیندِ انتقال می‌توانیم ساکن بودنِ آن جسم را احساس کنیم و متعاقبا همان سکون و آرامش را نیز دریافت کنیم.

ایده‌ی ارتباط با طبیعت از دیرباز وجود داشته است. از گذشته تا امروز، بسیاری بر این باورند که طبیعت، انرژیِ شفابخش و قدرتمندی را ارائه می‌دهد که در خدمت اهدافِ تکاملی و رشد شخصی است. یکی‌شدن با محیط طبیعی باعث می‌شود که در مورد خود بیشتر بیاموزیم و به بخش عمده‌ای از مواردی که برای ادامه‌ی حیات، رشد و شکوفایی نیاز داریم، دست یابیم. همچنین یک رابطه‌ی عمیق و قدرتمند با طبیعت می‌تواند به ما کمک کند تا به محیط اطراف و نزدیکان خود بیشتر توجه کنیم و «تمرکزِ تام بر خویشتن» را که می‌تواند موجب انواع فشارهای روانی شود، کاهش دهیم. بنابراین طبیعت می‌تواند روابط فردی ما را از طرقِ مختلف دگرگون سازد.

این مقاله به بررسی ارتباط متقابل بین روابط انسانی، طبیعت و سلامت انسان می‌پردازد و سپس با معرفی مفاهیمی همانند «اکوسایکولوژی» و «روانشناسی ترنسپرسونال»، به تاثیراتِ بالقوه‌ی طبیعت در بهبود ارتباطات فردی اشاره می‌کند.

طبیعت و روابط فردی
طبیعت و روابط فردی

طبیعت چگونه می‌تواند روابط فردی ما را دگرگون کند؟

مطالعات نشان می‌دهند که وقت گذراندن در طبیعت، به کاهش فشار خون، کاهش ضربان قلب و همچنین بهبود استرس و سلامت روانی منجر می‌شود. تا جایی که می‌توان طبیعت را به‌عنوان یک پادزهر برای «پاسخ استرس» به حساب آورد. محققان دریافته‌اند حتی نگاه کردن به تصاویرِ طبیعت و فضای سبز، باعث پایین آمدن فشار خون و افزایش آرامش می‌شود. از طرفی دیگر، پزشکان معمولا به‌منظورِ فعال‌سازی بخشی از سیستم عصبی، وقت‌گذرانی در طبیعت را برای بیماران تجویز می‌کنند که در جایگاه خود می‌تواند «سیستم ایمنی»، «کیفیت خواب»، «عملکرد تنفسی»، «تنش عضلانی»، «گوارش»، «تولید مثل» و «وضعیت روانی» فرد را بهبود بخشد.

با نگاهی گذرا به تاثیرات طبیعت بر «سلامت فردی»، حالا می‌توان به تاثیر شگرف آن بر «روابط فر‌دی» اشاره کرد. همه‌ی ما می‌دانیم که برقراری و حفظِ رابطه، کار چالش‌برانگیزی‌ست؛ خواه رابطه‌‌ای عاشقانه باشد و خواه یک رابطه‌ی دوستانه یا خانوادگی. در هر صورت، ما برای حفظ ارتباطات مثبتِ خود با کسانی که دوستشان داریم، باید تلاش کنیم. عدم توجه به این موضوع باعث شده است که متاسفانه بسیاری از روابطِ افراد درگیر کمبودها، عصبیت‌ها و استرس شدید باشد. اما باید بدانید که «ایجاد ارتباط با طبیعت» می‌تواند به شما بیاموزد که چگونه روابط خود را تقویت کنید. طبیعت به شما یادآور می‌شود که چگونه از سرعت خود بکاهید، با آرامش نفس بکشید و خود را در یک وضعیت کاملا دگرگون قرار دهید.

اگر روابط شما با دیگران درگیر مشکلاتی شده است، «وقت‌گذرانی در طبیعت» به شما این امکان را می‌دهد که به پیشامد مذکور با دقت بنگرید و راهی برای تغییر آن پیدا کنید. ارتباط با طبیعت، قدرت حل مسئله را نزد شما افزایش می‌دهد و حتی می‌تواند به‌صورت ناخودآگاه روش‌هایی برای حل مسالمت‌آمیز مشکلات به شما ارائه دهد.

تحقیقات نشان داده‌اند طبیعت باعث می‌شود که بارِ تمرکز و توجه افراد از خویشتن کاهش یابد و در عوض به محیط اطراف منتقل شود. در چنین حالتی، میزانِ تحریک‌پذیری کاهش و شدتِ خودکنترلی افزایش می‌یابد و متعاقبا فرد در تحلیلِ کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی بهتر عمل می‌کند. نتیجه آن است که افراد با اطرافیانِ خود رابطه‌ی بهتری برقرار می‌کنند.

برای برخی از افراد، تلاش برای یک گفتگوی جدی و بحث‌برانگیز در هنگام مواجهه با شریک زندگی‌شان می‌تواند به تحریک روانی و «پاسخِ جنگ-گریز» منجر شود. اما از دیدگاه محققان، قدم زدن همراه با شریک زندگیِ خود می‌تواند در راستای پردازش احساسات بسیار مفید باشد و همچنین «حافظه‌ی کاری»، «انعطاف‌پذیری شناختی» و «کنترل توجه» را بهبود ‌بخشد. زوج‌ها می‌توانند با امتحان کردنِ فعالیت‌های جدید- مانند دوچرخه‌سواری در کوهستان یا جهت‌یابی در طبیعت با استفاده از ستارگان- بر شدت این پردازش احساسات بیفزایند و فرآیند اکتشاف یکدیگر را تسهیل بخشند. در واقع زن و مرد در یک رابطه می‌توانند روش‌های مورد‌ علاقه‌ی خود را برای پیوند در طبیعت پیدا کنند و از آن روش‌ها برای پرورش صمیمیت مابین یکدیگر بهره ببرند. از بین تمام روش‌ها، مطالعات نشان داده‌اند که اقامت در کنار ساحل، قدم زدن در جنگل، کویرگردی، پیاده‌روی شبانه بعد از شام یا اسکی در پایان هفته می‌توانند روابط فردی ما را دگرگون سازند.

 
تاثیر طبیعت‌گردی بر روابط
 

بسیاری از ما احساسات درونی خود را تنها به قصد گذراندن زندگی روزمره سرکوب می‌کنیم، اما با سپری کردن این زمان در طبیعت و در کنار شریک زندگی خود، به آن احساسات فرصتی دوباره برای پدیدار شدن عطا می‌کنیم. باید توجه داشت که حفظ رابطه، عنصر جدایی‌ناپذیر و بسیار مهم در یک رابطه‌ی سالم است که به‌ نوبه‌ی خود می‌تواند بهزیستیِ ما را تضمین کند. اگر احساس می‌کنید که رابطه‌ی شما با چالش‌هایی مواجه شده است، کلید آن نحوه‌ی برقراری ارتباط موثر است. ابتدا سعی کنید یک زمان و مکان مجزا را برای بررسی و گفتگو در مورد مشکلات و احساساتی که تجربه می‌کنید، در نظر بگیرید. پارک یا اماکن طبیعی می‌تواند یک فضای خنثی و مناسب برای گفتگو با شریک زندگی‌تان باشد. از طرفی دیگر، شما می‌توانید در عین حال از اثرات آرام‌بخش پیاده‌روی، گشت‌و‌گذار در طبیعت و تنفس هوای تازه بهره‌مند شوید.

همچنین قرار گرفتن در معرض طبیعت می‌تواند ارتباط شما با فرزندان‌تان را نیز بهبود بخشد. در گذشته، بخشی از برنامه‌ی روزانه ما این بود که فرزندان‌مان را برای بهره‌مندی از هوای تازه و تفریح به بیرون از منزل ببریم، اما متاسفانه با تغییر نسل‌ها و شدت گرفتن زندگی ماشینی، این روند تا حد زیادی متوقف شد. بنابراین ایده‌ی خوبی است که با کودک خود در حین کاوش در فضاهای طبیعی، پیوند برقرار کنید. تنها پانزده دقیقه پیاده‌روی در روز، تنفس در هوای تازه و تماشای حیات وحش به همراه فرزندتان می‌تواند به بهبود رابطه‌ی شما کمک کند.

پیاده‌روی در طبیعت و افزایش کیفیت رابطه‌ی جنسی 

یکی از عوامل تاثیرگذار در بهبود روابط زوجین، رابطه‌ی جنسی و کیفیت مطلوب آن است. همانطور که می‌دانید یکی از ساده‌ترین اَشکالِ ورزش، «پیاده‌روی در طبیعت» است که در راستا‌ی سلامت جنسی می‌تواند بسیار مفید باشد.

بر اساس تحقیقات، روزانه بیست الی شصت دقیقه پیاده‌روی و حداقل سه بار در هفته، می‌تواند همزمان با افزایش ضربان قلب، از ناتوانی جنسی جلوگیری کند. محققان معتقدند مسافت طی‌شده در طول روز باید حداقل چهار هزار قدم باشد. بر اساس نتایج جالب یکی از تحقیقات، «چهار کیلومتر پیاده‌روی سریع در محیط طبیعی می‌تواند حتی از مصرف قرص ویاگرا موثرتر باشد.»

 

«اکوسایکولوژی» چیست؟

«اکوسایکولوژی» روشی برای نگریستن به انسان و جهان است. مفهومِ «اکوسایکولوژی»، تشکیل‌شده از «سایکولوژی» است که وظیفه‌‌ی مطالعه‌‌ی انسان را برعهده دارد و برگرفته از «اکولوژی» است که محیط زیست را مطالعه می‌کند.

تعریف اکوسایکولوژی
تعریف اکوسایکولوژی

«اکوسایکولوژی» یک جنبش اجتماعی و فکری جدید است که تلاش می‌کند روابط انسان‌ها را با طبیعت- به‌منظور درک بهتر آن- توصیف کند. به بیان دیگر، روانشناسانی که در زمینه‌ی اکوسایکولوژی فعالیت می‌کنند، به بررسی آن نوع فرایندهای روانی می‌پردازند که ما را با طبیعت پیوند می‌دهند یا ما را از آن‌ها جدا می‌سازند. به‌طور خلاصه، این مدل از روانشناسیِ مبتنی بر محیط زیست، بینش‌های روانی انسان را با وجوهِ انسانیِ محیط زیست ادغام می‌کند. هدف اکوسایکولوژی، گسترش و بهبودِ ارتباط عاطفی بین انسان و طبیعت است و افراد را از طریق نزدیک شدن به طبیعت، از منظرِ روانی و رفتاری تحلیل می‌کند. تئودور رُزاک– استاد آمریکایی- در دهه‌ی ۱۹۹۰ در کتابی که منتشر کرد، برای اولین بار به مفهوم «اکوسایکولوژی» اشاره کرد. در اولین گام رُزاک پیشنهاد کرد که متخصصان روانشناسی باید دیدگاه خود را در مورد «شفای فردی» ارتقا دهند. زیرا ذهن و محیط اطرافِ انسان به طور جدایی‌ناپذیری به یکدیگر وابسته هستند. این در حالی‌ست که در گذشته این چنین تصور می‌شد که روان انسان منفک از محیط اطراف است. اما اکوسایکولوژی به ارتباط دائمی و بنیادینِ طبیعت و روح انسان تاکید می‌ورزد.

بیشتر بخوانید:  روابط خارج از تاهل؛ علل و آسیب‌های ناشی از آن بر روابط زوجین

تاثیر طبیعت بر روابط فردی از منظر «اکوسایکولوژی»

اکوسایکولوژی، علاوه بر تلاش برای دور ساختنِ انسان‌ها از احساسات منفی مانند سرزنش و اضطراب، احترام به طبیعت را در ذهن و روح افراد پرورش می‌دهد. اکوسایکولوژی، برقراری ارتباط با طبیعت را در راستای «اهداف روان‌درمانی»، «درمان فردی»، «رشد شخصی» و «بهبود روابط» توصیه می‌کند.

بر اساس این مفهوم، یک پیوند عمیق و رابطه‌ی متقابل بین انسان و طبیعت وجود دارد. از طرفی دیگر، اکوسایکولوژی تاکید می‌کند که جدایی انسان‌ها از طبیعت منجر به رنج متقابل می‌شود. به‌عنوان مثال، ویرانی محیط زیست، به اندوه و بیگانگی مردم از خود ختم می‌شود. این در حالی‌ست که احترام به طبیعت و ارتباط موثر با آن باعث بهبود شخصیت و روابط فردی، تقویت پیوند روانی- عاطفی و بهزیستی می‌شود.

در واقع، قرابت با طبیعت منجر می‌شود که افراد، طبیعت را به‌عنوان بخشی از هویت خود لحاظ کنند. بنابراین این احساسِ یکی بودن با طبیعت باعث می‌شود که روان ما، تخریب طبیعت را به‌منزله‌ی خودتخریبی بداند. آنگاه ذهن ما، «مراقبت از طبیعت» را مترادف با «مراقبتِ فرد از خود‌ و اطرافیانش» تلقی می‌کند؛ چیزی که در نهایت باعث افزایش رشد فردی و بهبود کیفیت روابط ما با شریک زندگی یا اطرافیان‌مان خواهد شد.

انجمن روانشناسی آمریکا (APA) تایید کرده است که روش «اکوتراپی» تا امروز بسیار مفید و موفق ظاهر شده است. لازم به ذکر است که «اکوتراپی» ترکیبی از رویکردهای «مشاوره مبتنی بر شواهد» در مناطق طبیعی و بکر است. روانشناسانِ اکوتراپی، با بهره‌گیری از راهکارهای پیچیده، به دنبال استخراج انگیزه‌های مثبت از محیط طبیعیِ پیرامون مراجعان هستند. هدف از این رویکرد، تماس مستقیم با جهان طبیعی، کاهش استرس، بهبود آسیب‌های عاطفی و روابط زناشویی، کمک به بهبود اعتیاد، تقویت اعتماد‌به‌نفس، رشد معنوی و در نهایت افزایش سلامت روان است.

لازم به ذکر است که «اکوسایکولوژی» از مفاهیم خاصی پیروی می‌کند که به دنبال ادغامِ هویت انسان با جهان طبیعی است و از این لحاظ به موازاتِ «روانشناسی ترنسپرسونال» قرار می‌گیرد.

ارتباط محیط با روح انسان
ارتباط محیط با روح انسان

«روانشناسی ترنسپرسونال» چیست؟

برای اینکه دریابیم «روانشناسی ترنسپرسونال» چیست، کافی‌ست عنوانِ آن را تفکیک کنیم: «ترنس» به معنای «فراتر» و «پرسونال» به معنای «شخصیت» است. در واقع «روانشناسی ترنسپرسونال» شاخه‌ای از روانشناسی است که «فراتر از شخصیت افراد» را مورد مطالعه قرار می‌دهد. نظریه‌ی «روانشناسی ترنسپرسونال» که بعضا به دلیل ترکیب آن با مفاهیم معنوی و علمی، به‌عنوان «روانشناسی معنوی» نیز شناخته می‌شود، بیانگر آن است که باورهای کنونی، علایق، ارزش‌ها، هدف و محیط زندگی‌، نقش به‌سزایی در بهزیستیِ ذهنی و جسمیِ انسان دارند.

در حال حاضر، نظریه‌ی ترنسپرسونال، به تکنیک «روان‌درمانی ترنسپرسونال» منتهی شده است؛ یک رویکرد درمانی که تکنیک‌های درمانیِ سنتی را با درمان‌های کل‌نگر (مانند مدیتیشن، یادداشت‌برداری و موسیقی‌درمانی) ادغام می‌کند.

«روانشناسی ترنسپرسونال» معمولا بر جنبه‌های معنوی، فردی یا ایگوی انسان متمرکز است. «روانشناسی ترنسپرسونال» معتقد است که بخشی از وجود انسان غالبا نادیده گرفته می‌شود؛ به این معنا که درست است بدنِ فیزیکی ما توسط یک پزشک مورد پایِش قرار می‌گیرد‌ و یک روانشناسِ سنتی علائم روانی ما را درمان می‌کند، اما انسان صاحب روح است و درمان روح باید توسط یک روانشناس ترنسپرسونال انجام شود؛ چیزی که در اکثر زمینه‌های علمی نادیده گرفته می‌شود. «روانشناسی ترنسپرسونال» معتقد است که افراد می‌توانند از این طریق به سطح بالایی از خودشکوفایی و حیات فردی دست یابند.

 

طبیعت و روابط فردی از دیدگاه «روانشناسی ترنسپرسونال»

برخی تحقیقاتِ روانشناختی، به شناسایی جنبه‌های ترنسپرسونال یا جنبه‌های فراشخصی در طبیعت پرداخته‌اند. نتیجه‌ی تحقیقات نشان داده‌اند که پیوند با طبیعت باعث پدید آمدن «تجربه‌های اوج یا خلسه» در انسان می‌شود. انسان‌ها‌ در قالب تجارب اوج، به سه دریافت معنوی دست می‌یابند:

  1. احساس تماس یا نزدیکی با یک عنصر مقدس را دارند.
  2. احساس هماهنگ بودن با عناصر موجود در جهان را دارند.
  3. زیبایی را در یکی از عمیق‌ترین اَشکالِ خود تجربه می‌کنند.

از همین رو، روانشناسی ترنسپرسونال معتقد است زیبایی‌های طبیعی (مانند غروب خورشید) یکی از مهم‌ترین مولفه‌های تجارب اوج در زمینه‌ی فراشخصی‌ست. همچنین برخی مطالعات تجربی نشان داده‌اند که ماجراجویی در کویر، می‌تواند به کسب تجربیات معنوی ختم شود. ترکیب دو عنصر «ماجراجویی» و «محیط بیابان» در برانگیختن تجربیات ترنسپرسونال نقش به‌سزایی دارند. «کویر» احساساتی از قبیل «هیبت» و «شگفتی» را به انسان القا می‌کند. بنابراین افراد از طریق مکاشفه در کویر، با افکار و احساسات خود بیشتر آشنا  می‌شوند و به مرتبه‌‌ی «صلح با خود یا اطرافیان» نزدیک می‌شوند. این احساس یکپارچگی با طبیعت به افراد کمک می‌کند که به گذرا بودنِ نگرانی‌های فردی و مجادلات بین‌فردی بیشتر توجه کنند.

 

علاوه بر تجارب اوج و تجارب برآمده از کویر، پدیده‌ی دیگری در روانشناسی ترنسپرسونال وجود دارد که تحت‌عنوان «تجربه‌ی جریان» یا «تجربه‌ی بهینه» شناخته می‌شود. «تجربه‌ی جریان» به معنای «درگیری کامل در یک فعالیت» به همراه توجه متمرکز، ادراک غنی، انگیزه‌ی قدرتمند درونی و کسب لذت در راستای تعالی خویشتن است. به‌عنوان مثال، فعالیت‌های مبتنی بر طبیعت، مانند «صخره‌نوردی» یا «کوهنوردی» باعث پدید آمدن «تجربه‌ی جریان» می‌شوند. این تجربه به یگانگیِ عمیق با طبیعت منجر می‌شود که از طریقِ برقراری تناسب بین نیازها و ظرفیت‌های انسانی، شخصیت فردی و اجتماعیِ انسان را قوت و روابط او را با اطرافیانش بهبود و قوام می‌بخشد.

نتیجه‌گیری

ما همواره در وجودمان از یک انگیز‌ه‌ی ذاتی برای ارتباط با طبیعت برخوردار هستیم.

ارتباط با محیط، مزایای اثبات‌شده‌ی فراوانی از لحاظ فیزیولوژیک به همراه دارد؛ مزایایی که می‌تواند به بهبود سلامت و روابط فردی منجر شود. از تحقیقات متعدد در مورد کاهش استرس گرفته تا «مدیریت منابع شناختی فرد» و «انتقال بار تمرکز از خویشتن بر محیط اطراف و به‌خصوص نزدیکانِ خود».

از طرفی دیگر، «اکوسایکولوژی» به ما یادآور می‌شود که نه‌تنها «ارتباط با طبیعت»، بلکه «احترام به طبیعت» نیز می‌تواند مزایایی مشابه داشته باشد و سطح اعتنا و توجه انسان‌ها را به یکدیگر ارتقا دهد. اکوسایکولوژی بر این موضوع تاکید ویژه دارد که روان انسان‌ از محیط اطرافش مجزا نیست.

همچنین «روانشناسی ترنسپرسونال» به ما یادآور می‌شود که هر پدیدار می‌تواند تجارب فراشخصیِ مرتبط با خود را برای انسان‌ها به ارمغان بیاورد؛ تجاربی معنوی که می‌توانند انسان‌ها را به «شکوفایی»، «سعادت فردی و اجتماعی» و «صلح با خویشتن و اطرافیان» نائل سازند.

 

نویسنده: زهرا رویتوند-سایت نیک آرام

 

مترجم: پوریا جعفری چمازکتی
تکنیک‌های خلاصی از مضرات شبکه‌های اجتماعی
هر سال، پلتفرم‌های جدید و الگوریتم‌های هوشمندانه تر ما را بیشتر به دنیای اعتیادآور فضای مجازی متمایل می‌سازد. امروزه، تعداد فزاینده ای از مردم متوجه این روند شده اند و به طور فعالانه ای سعی در مقاومت در برابر آن دارند. به همین سبب، می‌توان گفت که بسیاری در صدد کنار گذاشتن شبکه‌های اجتماعی هستند و دلایل بسیار زیادی نیز می‌توان برای این کار برشمرد اما آیا شواهدی وجود دارد که این کار در بلند مدت برای شما خوب است؟
عوامل کنار گذاشتن
هر چند شبکه‌های اجتماعی بسیار زیادی در فضای مجازی وجود دارد که نمی‌توان از همه آنها نام برد، اما معمولا وقتی صحبت از شبکه‌های اجتماعی می‌شود، منظور پنج پلتفرم بزرگ: فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، یوتیوب و تیک تاک است.  پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مردم دلایل بسیاری برای کنار گذاشتن یک یا چند پلتفرم را دارند.

یکی از این دلایل، نگرانی درباره  اثرات منفی بر سلامت روانی و جسمی است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان می‌دهد دختران نوجوان ممکن است در اثر مشاهده  عکس‌های سلفی دستکاری شده در اینستاگرام، نسبت به بدن خود احساس شرم کنند.

از دلایل دیگر کنار گذاشتن شبکه مجازی می‌توان تبلیغات بیهوده و نگرانی درباره  حریم خصوصی را نام برد اما سوال اصلی این است: آیا کنار گذاشتن شبکه‌های مجازی ، این نگرانی‌ها را برطرف می‌کند؟

نتایج ضد و نقیض
دشوار است که مشخص کنیم آیا فواید واضح و پایداری در کنار گذاشتن شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و نگاهی به پژوهش‌ها چرایی این مسئله را روشن می‌کند. طبق پژوهشی که در سال ۲۰۲۰ صورت گرفت، مشخص شد افرادی که شبکه‌های مجازی را کنار گذاشته بودند، روابط صمیمانه آن‌ها بهبود یافته بود و خلاصی از مقایسه خود با دیگران موجب خرسندی آن‌ها شده بود.اما بعضی نیز گفتند که دلتنگ جنبه‌های آگاهی دهنده و سرگرمی شبکه‌های اجتماعی هستند.

در پژوهشی که در سال ۲۰۱۸ انجام گرفت، محققین وضعیت روانی ۱۴۳ دانشجوی آمریکایی را که در مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل بودند، بررسی کردند و سپس به طور تصافی گروهی از آنان را انتخاب کرده و محدودیت روزانه ۱۰ دقیقه برای هر کدام از پلتفرم‌های فیسبوک، اینستاگرام و اسنپ چت تعیین کردند. سه هفته بعد، آن هایی که استفاده از شبکه‌های مجازی برایشان محدود شده بود، به طور معناداری سطوحی پایین تری از تنهایی و افسردگی را نشان می‌دادند؛ هر چند، تاثیر معناداری بر اضطراب یا عزت نفس آن‌ها مشاهده نشد.

در پژوهشی که در سال ۲۰۱۹ انجام شد و ۷۸ شرکت کننده داشت، از نصف آنان خواسته شد که یک هفته از فیسبوک و اینستاگرام استفاده نکنند. نتیجه موجب شگفتی محققین شد، چرا که افرادی که در این گروه بودند (وعموما در شبکه‌های اجتماعی بسیار فعال بودند) ، اثرات روانی مثبت کمتری نسبت به گروه شاهد (که محدودیتی نداشتند) تجربه کردند. با نتایج گوناگونی که یافته‌های علمی نشان داده اند، می‌توان نتیجه گرفت که رابطه‌ی ما با شبکه‌های اجتماعی و تاثیر آن بر ما، بسیار پیچیده است.


محدودیت‌های تحقیقاتی
به نظر می‌آید که هیچ یک از مقالات علمی به ارزیابی اثرات بلندمدت کنار گذاشتن دائمی شبکه‌های اجتماعی نپرداخته اند؛ احتمالا دلیلش این است که پیدا کردن شرکت کنندگانی که حاضر باشند به طور تصادفی انتخاب شوند تا برای همیشه شبکه‌های اجتماعی را کنار بگذارند، بسیار دشوار است.

نکته‌ دیگر آن است که درصدی از افرادی که شبکه‌های اجتماعی را کنار می‌گذارند نهایتا به آن‌ها باز می‌گردند. دلایلی که برای این بازگشت می‌توان برشمرد عبارتند از: احساس از قافله جاماندن، نگرانی از بابت از دست دادن ارتباطات، تمایل به دسترسی مجدد به اطلاعات کاربردی یا جذاب، احساس فشار اجتماعی برای بازگشت و یا شک بابت اشتباه بودن تصمیم خود بابت ترک کردن شبکه‌های اجتماعی.

حتی اگر محققین بتوانند گروه بزرگی از افراد را پیدا کنند که حاضر باشند برای همیشه شبکه‌های اجتماعی را کنار بگذارند، نظارت و انجام آزمایش‌های پی در پی بسیار هزینه بر خواهد بود. فراتر از آن، دشوار است که بتوان تعیین کرد چه مقداری از افزایش (یا کاهش) رضایت از زندگی شرکت کننده به دلیل کنار گذاشتن فضای مجازی است و نه عوامل دیگر.

به همین دلیل، در حال حاضر شواهدی مبنی بر این که کنار گذاشتن شبکه‌های اجتماعی در بلند مدت سودمند می‌باشد، وجود ندارد؛ و در کوتاه مدت، نتایج ضد و نقیض است.


کنار گذاشتن یا کنار نگذاشتن؟
مطالب بیان شده به این معنا نیست که کنار گذاشتن شبکه‌های اجتماعی (چه کوتاه مدت و چه بلند مدت) برای بعضی افراد سودمند نخواهد بود. احتمالا هرگونه مزایای بالقوه به خود شخص و دلیلی که این کار را انجام می‌دهد، بستگی خواهد داشت. به عنوان مثال، اتفاق نظری که در تحقیقات وجود دارد این است که نحوه ای که شما از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنید نقش مهمی در میزان مثبت یا منفی بودن تجربه  شما خواهد داشت.  با استفاده‌ی آگاهانه از شبکه‌های اجتماعی، کاربران می‌توانند آسیب‌های احتمالی را به حداقل برسانند در حالی که از فواید آن همچنان بهره مند شوند.

برای بعضی، ممکن است تنها یک پلتفرم سبب نارضایتی باشد. اگر شما به شدت با تمرکز بیش از حد اینستاگرام بر زندگی خصوصی افراد مشکل دارید، پس می‌توانید به سادگی با عدم استفاده از اینستاگرام مشکل را برطرف کنید. تکنیک دیگر این است که محتوایی که در شبکه‌های اجتماعی مشاهده می‌کنید را طوری دست چین کنید که محتوای مورد نظرتان، کاربردی و مثبت باشد.

اگر هنوز نمی‌دانید که کنار گذاشتن شبکه‌های اجتماعی برایتان مفید است یا نه، ساده ترین راه این است که خودتان امتحان کنید. یک یا چند نوع شبکه‌ی اجتماعی را موقتا کنار بگذارید. بعد از مدتی ، از خود بپرسید که آیا زندگی شما بهتر شده است یا خیر؟ اگر جواب بله است، این کنار گذاشتن را دائمی کنید.
 
منبع  :   میگنا
تفاوت‌های ایران و ژاپن در آموزش ریاضی به کودکان

آموزش صحیح ریاضی به کودکان و نوجوانان، اهمیت بسیار زیادی در بالا رفتن سیستماتیک سواد یک جامعه دارد و نیازمند توجه مدام از سوی صاحبنظران است. محققان کشورمان در این راستا، سیستم آموزشی دو کشور ایران و ژاپن را در خصوص آموزش ریاضی مقایسه کرده‌اند.

چگونه برای موقعیت‌های اضطراری آماده شویم؟

در شرایط خطرناک و اضطراری تصمیمات مهم باید سریع گرفته شود. به سناریوهای مختلف برای مواقع اضطراری فکر کنید، در هر یک از این شرایط چه واکنشی نشان می‌دهید و چه می‌کنید؟

به گزارش ایسنا به نقل از sikkerhverdag، این نوع تمرینات ذهنی شما را مجهزتر می کند تا در صورت قرار گرفتن در موقعیت یا حادثه‌ای خطرناک، به درستی عمل کنید.

اهمیت عبور از «سوگ پس از طلاق» برای ازدواج مجدد
عکس تزئینی است

یک روان‌درمانگر با بیان اینکه معمولا در ازدواج دوم چالش‌های زندگی مشترک برای افراد بیشتر می‌شود، خطاب به افرادی که تجربه طلاق داشته‌اند و در صدد ازدواج مجدد هستند، گفت: همانطور که طلاق پیامدهای جبران ناپذیری دارد، ازدواج مجدد بدون بررسی‌های لازم نیز پیامدهای جبران ناپذیری دارد و نباید کوله بار اشتباهات قدیمی را به زندگی جدید وارد کرد.

گوهر یسنا انزانی در گفت و گو با ایسنا، همزمان با هفته ملی ازدواج به بیان نکات قابل توجه برای ازدواج مجدد افرادی که تجربه طلاق داشته‌اند پرداخت و اظهار کرد: از جمله مسائل مهمی که پس از طلاق در زندگی افراد رخ می‌دهد، "تکرار" است، به این معنا که افراد بدون بررسی اشتباهات زندگی مشترک قبلی، مجددا ازدواج می‌کنند و همان مسائل و اشتباهات گذشته را در زندگی مشترک جدید نیز تکرار می‌کنند.

زنان در مقایسه با مردان دو برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا به ناراحتی‌های روانی مانند اضطراب و افسردگی هستند
زنان در تعطیلات  استرس کمتری دارند
نتایج یک مطالعه جدید نشان می‌دهد زنان در روز‌های تعطیل و آخر هفته دارای استرس کمتری هستند. در واقع پس از یک هفته کار طاقت فرسا در مدرسه یا خانه، اکثر مردم منتظر یک آخر هفته بدون استرس هستند.
 
تیمی از پژوهشگران دانشگاه بینگهمتون، در مطالعات جدید خود دریافتند زنان در روز‌های تعطیل و آخر هفته‌ها استرس کمتری را تجربه می‌کنند و این موضوع می‌تواند به بهبود خلق و خوی منفی و اختلالات سلامت روان مانند اضطراب و افسردگی کمک کند.
دکتر لینا بیگداچ، استادیار مطالعات سلامت و تندرستی، در این رابطه می‌گوید: این موضوع بسیار مهم محسوب می‌شود، زیرا مشخص است که زنان در مقایسه با مردان دو برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا به ناراحتی‌های روانی مانند اضطراب و افسردگی هستند.
به طور کلی زنان تمایل دارند چندین مسئولیت و کار را همزمان انجام دهند، زیرا مغز آن‌ها قادر به انجام این کار است، اما بدیهی است که این امر به ناراحتی روانی آن‌ها می‌افزاید. بنابراین، دانستن اینکه استراحت‌های مکرر ممکن است سلامت روانی آن‌ها را بهبود بخشد، ممکن است نیاز به استفاده از دارو‌ها را از بین ببرد.
در این میان عوامل متعددی وجود دارد که می‌تواند منجر به ناراحتی روانی شود. مطالعات پیشین تیم مطالعاتی دکتر بیگداچ نشان داد که انتخاب‌های غذایی، روز کاری یا تعطیل هفته و آمادگی جسمانی فرد بر فعالیت هورمون استرس کورتیزول تأثیر می‌گذارد. در این مطالعه، پژوهشگران شرایط ۴۸ دانشجوی کالج را دنبال کردند.
با توجه به تعطیلی روز‌های یکشنبه در کشور‌های غربی، محققان دریافتند روز چهارشنبه روز اوج احساس منفی و خلق و خوی بد است. بررسی این تیم مطالعاتی نشان داد این احساسات زمانی که فرد وقت بیشتری برای خود داشت مانند روز‌های آخر هفته، از بین می‌رفتند.

نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که یک استراحت کوتاه ممکن است برای افرادی که دچار بحران سلامت روان هستند معجزه کند. دکتر بیگداچ خاطرنشان می‌کند که استراحت می‌تواند به مدیریت استرس کمک کند و به طور بالقوه از ناراحتی‌های روانی آینده جلوگیری کند.
وی در این رابطه می‌گوید: من خودم، به عنوان زنی که مسئولیت‌های زیادی را بر عهده دارد، می‌دانم استراحت‌های دوره‌ای و تفویض وظایف یا ایجاد اولویت‌ها گاهی اوقات کمک می‌کند تا شرایط بهتری داشته باشم.
 
منبع : میگنا

اعتیاد یکی از مهمترین مشکلات پیش‌روی جامعه و به ویژه قشر جوان و نوجوان است. اگر چه عوامل مختلفی در گرایش به اعتیاد نقش دارند اما روانشناسان بر این باورند نقش و تاثیر نهاد خانواده بیش از هر متغیر دیگری است.

دلایل خانوادگی موثر بر اعتیاد کودکان و نوجوانان چیست؟

به گزارش خبرگزاری فارس به تقل از ایرنا نوشت: امروزه اعتیاد به عنوان یک پدیده اجتماعی نه تنها در میان افراد جوان و میانسال بلکه در میان کودکان و نوجوانان نیز مشاهده می‌شود. به طوری که برخی از کارشناسان از آن با عنوان «کودکانه شدن اعتیاد» نام می‌برند.

نتایج پژوهش‌های مختلفی مانند پیمایش ملی اعتیاد در سال ۱۳۹۵ حاکی از این هستند که ۵۱.۹ درصد مصرف کنندگان ماده مخدر گل در گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال قرار دارند. ۱۴.۸ درصد ازمصرف کنندگان مواد مخدر از نوع گل (افراد دارای تجربه مصرف گل) را دانشجویان و ۳.۷ درصد آنان را دانش آموزان تشکیل می‌دهند.
در این خصوص اسکندر مؤمنی، دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز در یک نشست خبری سال گذشته اظهار داشته است که سن اعتیاد به ۲۴ سالگی رسیده است.
همچنین برخی محققان مانند رضا احدی و همکارانش در پژوهشی با عنوان «عوامل اجتماعی مؤثر بر اعتیاد به مواد مخدر صنعتی» به این یافته رسیدند که سن پاسخگویان در اولین مصرف بین ۱۸- ۱۳ سال بوده و دوستان هم تأثیر بسیار زیادی در اعتیاد آنها داشته است. یافته این پژوهشگران حاکی از این است که بین یادگیری اجتماعی، کنترل اجتماعی، ناکامی و اعتیاد به مواد مخدر صنعتی رابطه معنی‌داری وجود دارد.

گرچه اعتیاد یک پدیده چندجهی است و عوامل مختلف روانی، اجتماعی و بیولوژیکی در آن مؤثر هستند اما در این بین خانواده به این دلیل که نخستین مکان برای جامعه‌پذیر ساختن کودکان و نوجوانان شناخته می‌شود اهمیتی مضاعف دارد. از این نظر که خانواده‌ها به دلیل عدم آشنایی با شیوه‌های تعامل با فرزندان و نحوه کنترل آنها زمینه را برای گرایش فرزندان به سمت دوستان و در نتیجه روی آوری آنها به سمت مواد مخدر را فراهم می‌نمایند.

اینکه خانواده‌ها چگونه شیوه تعامل مؤثر با فرزندان را در پیش بگیرند و مانع از روی‌آوردن فرزندان به مصرف مواد مخدر شوند، سبب شد در این گزارش به این مهم توجه کرده و با دو تن از روانشناسان، «علی اکبر ارجمندنیا» و «مریم درخشان نژاد» به گفت و گو بنشینیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید:

اعتیاد فرزندان نتیجه وجود خلاءهای عاطفی و روانی در خانواده است

ارجمندنیا در خصوص نقش خانواده و تاثیرش بر اعتیاد فرزندان می‌گوید: اعتیاد یک پدیده چند وجهی است که عوامل مختلفی نظیر عوامل روانی، اجتماعی، فیزیولوژیکی و خانوادگی در شکل‌گیری آن نقش دارد.
از میان عوامل نام برده شده، خانواده فاکتوری است که هم می‌تواند نقش پیشگیرانه از بروز آسیب‌های روانی و اجتماعی داشته باشد و هم می‌تواند فراهم کننده و تسهیل کننده این شرایط باشد.

از آنجایی که بسیاری از رفتارها در اثر الگوسازی و تقلید شکل می‌گیرد، طبعاً باید گفت به همین دلیل نقش خانواده بسیار پررنگ است. زیرا خانواده نخستین جایی است که کودک در آن جامعه‌پذیری را فرا می‌گیرد و والدین به عنوان دیگری مهم به منبع تقلید و تکرار رفتار آنها تبدیل می‌شوند. برای مثال، در خانواده‌ای که مصرف سیگار و مواد مخدر در معرض دید کودکان انجام می‌شود، احتمال شکل گیری و تکرار این رفتار نادرست در کودکان همان خانواده در آینده بیشتر است.

از طرفی با مصرف مواد مخدر در خانواده، قبح مصرف آن برای فرزندان از بین می‌رود و به امری عادی تبدیل می‌شود. این در حالی است که ما در نقش والدین و در زمینه تعلیم و تربیت نه تنها باید برای فرزندان بلکه باید برای خود نیز خطوط قرمزی مشخص کنیم و حتی خود در نقش والد به سمت انجام آنها نرویم. همچنین باید بدانیم که اگر چیزی آسیب‌زا است، برای همگان آسیب‌زا است و فرقی نمی‌کند که آن چیز در کجا و چه مکانی و توسط چه کسی انجام شود.

این استاد دانشگاه می‌افزاید: نتایج بسیاری از مطالعات حاکی از این است که اغلب کودکانی که به سمت مصرف مواد مخدر رفته‌اند، مورد ضرب و شتم والدین یا بی‌اعتنایی و بی‌توجهی آنها قرار گرفته‌اند. متأسفانه برخی والدین تصور می‌کنند که بی‌توجهی به کودک و کارهای او نوعی دادن استقلال و آزادی عمل به آنها است، در حالی که چنین امری به معنای آزادی عمل نیست.

ارجمندنیا ادامه می‌دهد: در پژوهشی که در کانون اصلاح و تربیت انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که تعداد بالایی از نوجوانان بزهکار حدود ۵۰ سال با والدین خود اختلاف سنی داشتند که خود همین اختلاف سنی نوعی رهاشدگی فرزندان از دخالت‌ها و نظارت‌های والدین را نشان می‌دهد. زیرا افراد دارای نیازهای روانشناختی متنوعی نظیر توجه، حمایت، امنیت و تأیید هستند که باید در سطح خانواده برآورده شوند و چنانچه خانواده‌ای نتواند این نیازها را برآورده کند و فرزندش دچار خلأ عاطفی شود، طبیعتاً فرزند برای پر کردن این خلاءهای روانی به سمت دوستان جذب می‌شود و ای بسا برای مورد تأیید قرار گرفتن گروه دوستان مجبور به استعمال سیگار و یا مواد مخدر شود.

مریم درخشان‌نژاد نیز در این زمینه می‌گوید: یک دسته بندی حول دوران پیش از تولد و دوران پس از تولد و یک دسته‌بندی دیگر حول دوران پس از تولد یعنی دوران کودکی و نوجوانی داریم. در مورد دوران پیش از تولد و تأثیر رفتارهای برخی از والدین روی اعتیاد فرزندان باید گفت مصرف برخی از داروها و یا مواد غذایی خاص توسط مادران می‌تواند به جنین آنها آسیب رسانده و پتانسیل ایجاد رفتارهای پرخطر را برای آنها در آینده به همراه داشته باشد که یکی از این رفتارها اعتیاد است. از طرفی در دوران پس از تولد هم، رفتارهای والدین خصوصاً والدینی که دارای اختلالات روانشناختی درمان نشده هستند و یا وجود نزاع‌های خانوادگی آنها می‌تواند بر روی کودکان و سوق یافتن آنها به سمت استعمال سیگار و یا مواد مخدر تأثیرگذار باشد.

درخشان‌نژاد می‌افزاید: همچنین برخی اختلالات در کودکان مانند اختلال سلوک، بیش فعالی، افسردگی، اضطراب و عدم تمرکز اگر به موقع درمان نشود، ممکن است از جمله عوامل تأثیرگذار بر اعتیاد کودکان در سنین بالاتر باشد.

سواد رسانه‌ای کودکان را در بهره‌مندی از فضای مجازی بالا ببریم

درخشان‌نژاد، پیرامون ابزارهای آموزشی و تاثیرشان بر گرایش کودکان و نوجوانان به اعتیاد می‌گوید: اکنون در عصر ارتباطات به سر می‌بریم و کودکان و نوجوانان به امکاناتی مانند گوشی همراه، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی دسترسی دارند. طبعاً با توجه به این تغییرات، نوع آگاهی‌های افراد نیز نسبت به گذشته افزایش یافته و این آگاهی‌ها می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد. بسیاری بر این باور هستند که باید کودکان و نوجوانان را با توجه به این تغییرات و تحولات، کنترل کرد. این در حالی است که هیچ وقت کنترل مستقیم کارساز نیست. بلکه کنترل باید از دور و به صورت غیرمستقیم انجام شود. همچنین برای این منظور می‌توان از برخی برنامه‌ها نیز استفاده کرد. والدین باید بدانند صرفاً در اختیار قرار دادن امکانات کافی نیست بلکه باید همراه با آن فرهنگ و آگاهی استفاده از آنها را نیز به فرزند منتقل کرد.

از طرفی والدین می‌توانند از طریق بازی و یا سرگرمی‌های مشترک وارد یک تعامل مؤثر با فرندانشان شوند و از این طریق بدانند واقعاً کودک آنها از چه چیزهایی رضایت دارد و از چه چیزهایی متنفر است و حتی از این طریق مانع از روی آوری فرزندشان به سمت دوستان ناباب شوند.

راهکار چیست

ارجمندنیا به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید: بهترین واکسیناسیون روانی- اجتماعی برای کودکان این است که عزت نفس آنها را بالا ببریم. منظور از عزت نفس، احساس خودارزشمندی است. کودکی که به طور مداوم مورد سرزنش و تحقیر اطرافیان قرار می‌گیرد، پی در پی برچسب‌های منفی به او زده می‌شود و مورد بی توجهی، اذیت و آزار قرار می‌گیرد، عزت نفس پایینی هم دارد و در نتیجه برای مورد توجه قرار گرفتن دیگران، ممکن است به رفتارهای ناشایست روی آورد.

وی می‌افزاید: بنابراین در گام نخست لازم است به نیازهای روانشناختی کودکان به موقع و به طور شایسته توجه شود، آنها تکریم شوند و مطلقاً مورد تنبیه بدنی و الفاظ زشت قرار نگیرند تا عزت نفس در آنها تقویت شود. زیرا کودکی که عزت نفس دارد، تاب آوری بالایی هم دارد و در مواقع بحران به دارایی‌ها و توانایی‌های خود اتکا می‌کند و اگر روزی گروهی از دوستانش تصمیم بگیرند او را به واسطه عدم مشارکت در رفتار مصرف ترک کنند، دچار آسیب نمی‌شود.

وی ادامه می‌دهد: تعاملات بین اعضای خانواده باید رضایت‌بخش باشد. افراد خانواده باید به نقش‌های خود آگاه باشند و تداخل در نقش‌ها ایجاد نشود. هر فردی باید در چارچوب خانواده، به مسئولیت‌های فردی و گروهی خود عمل کند. تنها در این صورت است که شخصیت کودکان هم تقویت شده و در برابر هر خطر مقاوم خواهند شد. از طرفی همدلانه برخورد کردن والدین با فرزندان و اجتناب آنها از تحقیر و سرکوب فرزند، می‌تواند تأثیر مثبتی در رفتارهای آنها داشته باشد.

درخشان نژاد نیز به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید: نخستین راهکار توجه به سلامت روان خود والدین است. هر چه کودکان، والدین افسرده، پرخاشگر و دارای اعتیاد نداشته باشند و چنین امری در بستگان درجه یک و دو هم مشاهده نشود و از طرفی کودکان و والدین با شیوه‌های حل مساله آشنا باشند، زمینه و شرایط برای روی آوری فرزندان به اعتیاد کمتر می‌شود.

وی می‌افزاید: به طور کلی وجود تعامل مؤثر بین والدین و فرزندان، رسیدگی به سلامت روان، عدم وجود اعتیاد در والدین و خویشاوندان درجه یک و دو، دوری از تنش در خانواده و آموزش مهارت‌های زندگی به فرزندان مانند آموزش مهارت جرأت مندی (نه گفتن) مهارت کنترل خشم، مهارت مدیریت استرس و افزایش اعتماد به نفس می‌تواند از روی آوری فرزندان به مواد مخدر جلوگیری کند. از آنجایی که نیاز به دوست‌یابی معمولاً در دوران نوجوانی افزایش می‌یابد در صورت کمتر شدن تعاملات و روابط خانوادگی ممکن است نظارتها کم شود و دوستان نامناسبی رو انتخاب شود می‌یاب پس بهتر است روابط والدین و فرزندان نوجوان در این دوره سنی خاص بیشتر شود.