سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی «صدرا» گفت: آن دسته از سنت‌های الهی که شامل نصرت قطعی خداوند از جریان حق می‌شود فراوان است. اما نباید از نظر دور داشت که در جریان حق بودن به این سادگی‌ها نیست.

۱۴ قانون الهی در مسیر زندگی بشر

به گزارش خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین رضا غلامی‌ رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی «صدرا» در جمع اعضای مرکز فرهنگی عصر ظهور در مسیر پیاده‌روی اربعین حسینی (ع) در شهر طویریج در حسینیه فاطمه الزهرا (س) به بیان «فلسفه الهی تاریخ و آینده جهان» پرداخت که مشروح آن در ذیل می‌آید:

فلسفه الهی تاریخ و آینده جهان

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران عزیز و فرهیخته و از دوست گرامی‌ جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمنصور موسوی به خاطر فرصتی که برای ارائه این بحث در مسیر پیاده‌روی اربعین فراهم کردند، سپاسگزارم. بار دیگر خدای متعال را شاکریم که توفیق حضور در این مسیر را به ما عنایت کرد. حضور در پیاده‌روی اربعین که قدم به قدم آن به منزله خودسازی و دور شدن از دنیای مادی است و در نهایت، رسیدن به مقصد که زیارت عاشقانه حضرت اباعبدالله (ع) و سوار شدن در کشتی نجات سید الشهداء (ع) است، برای ما یک فرصت استثنایی است.

البته این کشتی ظاهراً طبقات مختلفی دارد و بالاترین طبقه آن مخصوص کسانی است که در زیارت عاشورا درباره آن‌ها می‌گوییم «حلّت بفنائک» یعنی کسانی که در آستان حسینی جا گرفتند و در ساحت قربش فرود آمدند. البته باید تلاش کنیم در طول سال، حال و هوای اربعینی خود را حفظ کنیم و این به آن معناست که از کشتی نجات اباعبدالله (ع) خارج نشویم. سوار شدن به این کشتی خصوصاً طبقات پایین آن دشوار نیست لکن ماندن و خارج نشدن از آن و صعود به طباقت بالاتر، نیازمند جهاد اکبر است.

خب، موضوع بحث من در این جلسه، «فلسفه الهیِ تاریخ و آینده جهان» است. پرسش اصلی این است که چگونه می‌توان آینده جهان و موقعیت جریان حق در جهان را به نحو اطمینان بخشی پیش‌بینی کرد؟ البته می‌دانید که امروز رشته «آینده پژوهشی» در دانشگاه‌های ایران در حال رشد است. «آینده پژوهشی»، از این جهت که عمدتاً با اتکاء به روند پژوهیِ تاریخی درباره آینده صحبت می‌کند، شباهت زیادی به «فلسفه تاریخ» دارد، اما «فلسفه تاریخ» نیست و به طریق اولی «فلسفه الهی تاریخ» هم نمی‌تواند باشد.

«آینده پژوهشی» به معنای امروزی و مصطلح، بر اساس مطالعات تجربی تاریخ و با تولید یکسری قوانین علمی‌ناقص و نسبی، به دنبال حدس و گمانه زنی درباره آینده است و در بخشی از موارد، نه تنها حدسیات آن محقق نمی‌شود بلکه عکس آن اتفاق می‌افتد. ما از «آینده پژوهشی» که یک دانش جدید است، در جای خود بهره می‌گیریم لکن تکیه اصلی ما در این بحث به «فلسفه الهی تاریخ» است که قادر است یک پیش‌بینی کلان و قطعی از آینده ارائه کند.  

در یک بیان ساده، «فلسفه الهی تاریخ» شاخه‌ای است از فلسفه اسلامی‌از نوع صدرایی که با استفاده از روش فلسفی، ابتدا قوانین کلی و عام حاکم بر عالم را کشف و سپس تحقق این قوانین را در بستر تاریخ توضیح می‌دهد. سئوال اینجاست که قوانین کلی و حاکم بر عالم از کجا و چگونه به دست می‌آید؟ در پاسخ باید گفت که این قوانین در فلسفه صدرایی، از طریق تعامل عقل و وحی به دست می‌آید. یعنی نه صرفاً مبتنی بر وحی است و نه صرفاً مبتنی بر عقل بلکه از تطبیق و ضرب ایندو با هم می‌توان به یک قانون کلی و عام دست یافت و بر اساس آن، ضمن توضیح و تبیین گذشته، آینده را به شکل قطعی پیش‌بینی کرد. البته در تبیین گذشته و آینده می‌توان از «فلسفه تاریخ»، «علم تاریخ» و «آینده پژوهی» نیز مدد گرفت. «فلسفه تاریخ»، مطالعه فلسفی و کلی تاریخ است لکن «دین» در آن نقشی ندارد ضمن اینکه باید دید تلقی از فلسفه در «فلسفه تاریخ» چیست و چه نوع مطالعه کل نگرانه ای مراد است.

در «علم تاریخ»، دانشمند به دنبال سیر جزئی به کلی است یعنی با مطالعات جزء‌نگرانه و پوزیتیویستی، حلقات تاریخ را به هم پیوند می‌دهد تا در نهایت به قوانین حاکم بر سیر حرکت جامعه آن هم قوانین غیر قطعی دست پیدا کند. با این حال، در «فلسفه الهی تاریخ» ابتدا قوانین حاکم بر عالم و جامعه بشری را با مدد آموزه‌های دینی کشف و سپس کیفیت تحقق آن در جهان به صورت کلان تبیین می‌شود.

ضمن آنکه «فلسفه الهی تاریخ» می‌تواند برای توضیح و تبیین کیفیت تحقق تاریخ در چارچوب قوانین عام و کلی، از دانش تجربی استفاده کند هرچند بشر به بخش مهمی‌از تاریخ گذشتگان اشرافی ندارد و این وحی است که آن را تبیین می‌کند و لذا «فلسفه الهی تاریخ» نه فقط در کشف قوانین بلکه در تبیین و تشریح کیفیت تحقق قوانین عام در تاریخ نیز از وحی و متون دینی استفاده می‌کند.

ضمناً توجه داشته باشید که در «فلسفه تاریخ» و یا «علم تاریخ»، لزوماً نگاه تکاملی به تاریخ وجود ندارد. یعنی از نظر یک فیلسوف تاریخ یا دانشمند تاریخ، جامعه بشری دارد یک میسری را طی می‌کند اما اینکه لزوماً این سیر تکاملی است یا قهقرایی، بستگی به نتایج مطالعه دارد؛ لکن در «فلسفه الهی تاریخ»، حرکت جامعه همواره رو به تکامل است. یعنی همه عالم دارد به مبدأ و منشاء عالم می‌رسد. «انّا لله و انّا الیه راجعون» البته تاریخ در ظاهر فراز و نشیب هایی هم دارد اما در فلسفه الهی تاریخ، در همان نشیب ها هم  مرتبه ای از تکامل مشاهده می‌شود.

یک بحث دیگر در اینجا به زنده بودن تاریخ برمی‌گردد. یک موقع تاریخ را به مثابه یک موجود اعتباری و فاقد اصالت تلقی می‌کنیم و یک موقع مراد از تاریخ سرگذشت جوامعی است که همه در کنار هم یک خط را تشکیل داده‌اند. خب، آیا این جوامع اصالتی دارند یا نه؟ اگر اصالت جامعه قابل اثبات باشد که هست، تاریخ هم یک موجود حقیقی و اصیل است. اما آیا می‌توان گفت تاریخ زنده است؟

بله! می‌توان گفت. چرا که اولاً به نظر می‌رسد عمر تاریخ مساوی با عمر جوامع انسانی است و تا جوامع انسانی وجود دارند پایانی برای تاریخ متصور نیست و ثانیاً، تمام قطعات تاریخ به مثابه یک موجود ارگانیک به هم پیوسته‌اند و یک کل را تشکیل می‌دهند که می‌توان درباره آن و معادلات حاکم بر آن صحبت کرد. لذا نمی‌توان تأثیر جوامع بر یکدیگر را به مثابه یک امر فرازمانی نادیده گرفت. حتی جوامعی که به کلی نابود شده اند هم در این عالم اثرشان تداوم دارد و نمی‌توان آن‌ها را تمام شده تلقی کرد.

علاوه بر این، همانطور که اشاره شد، در نگاه «فلسفه الهی تاریخ»، در عین حالی که تاریخ فراز و فرود دارد، سیر آن تکاملی است. یعنی هدف عالم در نهایتاً محقق خواهد شد و هدف عالم کمال بخشی است. «قالَ ربُّنا الّذی اعطی کُلَّ شیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَی»( طه/۵۰) که هدایت در اینجا هم جنبه تکوینی دارد و هم تشریعی به این معنا که عالم دارد به سمت هدفی مشخص هدایت می‌شود. همچنین می‌فرماید: «یا ایُّهَا الانسانُ إنَّکَ کادِحٌ إلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقیه.(انشقاق/۶) یعنی بالاخره انسان به ملاقات با خدا می‌رسد چه ملاقات با اوصاف جمالی و چه ملاقات با اوصاف جلالی؛ یا می‌فرماید: «انّا إلی ربِّنا لَمُنقَلِبُون» یعنی و یقینا به سوی پروردگارمان بازمی‌گردیم(زخرف/۱۴) و منظور از همه این‌ها یعنی تکامل.      

در قرآن و حدیث، بحث رایجی وجود دارد به نام «سنت‌های الهی» که قوانین عام و حاکم بر عالم و جامعه همین سنت‌های الهی است. البته ممکن است همه آنچه به عنوان قوانین عام و کلی در «فلسفه تاریخ» مورد بحث قرار می‌گیرد، عیناً همان چیزی نباشد که در قرآن یا روایت به عنوان سنت الهی معرفی شده است لکن مبحث سنت های الهی در قرآن و روایات، بخش اعظم قوانین عام و کلی در فلسفه الهی تاریخ را تشکیل می‌دهد.

سنت‌های الهی، به محکماتی در عالم اطلاق می‌شود که به تعبیر قرآن مجید به هیچ وجه قابل تغییر و تبدیل نیستند. «لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تحویلا»(اسراء/۷۷) یا «و لن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تبدیلا»(فتح/۲۲) یعنی هر اتفاقی در این عالم بیفتد، این سنت‌ها پابرجاست و قطعی‌تر از این سنت‌ها نمی‌توان پیدا کرد. علت قطعی بودنش هم این است که خدای متعال شالوده عالم را با این سنت‌ها ریخته است.

حالا ممکن است کسی بگوید با وجود این سنت‌ها چگونه می‌توان آزادی و اختیار انسان را توجیه کرد؟ در پاسخ به این سئوال می‌توان گفت که اولاً در اسلام و به طور خاص مذهب امامیه، فرموده امام صادق (ع) یعنی «لا جَبرَ و لا تَفویض، بَل امرٌ بَینَهُما» ملاک است و طبعاً همچنانکه جبر مطلق بی‌معناست، تفویض مطلق هم بی‌معناست. از طرف دیگر، این عالم بر اساس یکسری قواعد تکوینیِ لایتغیّر پابرجاست و موضوع اختیار انسان را نباید خارج از میدانِ مبتنی بر این قواعد جستجو کرد.

برای مثال اینکه انسان‌ها همه از فطرت الهی برخوردارند یکی از سنن الهی است و نمی‌توان با آن مقابله کرد یا انتظار داشت که به اقتضای اختیار انسان در این عالم، اینگونه نباشد. ثانیاً به رغم وجود سنت‌های الهی، انسان مختار است که پیرو این سنت‌ها باشد و در صراط مستقیم قرار بگیرد و بالعکس، این اختیار را دارد که پیرو این سنت ها نباشد و از صراط مستقیم فاصله بگیرد.  قرآن مجید می‌فرماید: «هو الّذی خَلَقَکُم فَمِنکُم کافرٌ و مِنکُم مؤمن»(تغابن/۲) ثالثاً. سنت‌های الهی به دو بخش قابل تقسیم است. سنت‌های مطلق و سنت های مقید که سنت‌های مقید مشروط به رفتار انسان و جامعه انسانی است یعنی تا رفتار خاصی از انسان یا جامعه سر نزد، آن سنت محقق نخواهد شد لذا فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد/۱۱) که همین امر، حاکی از آزادی و اختیار انسان در این عالم است.

سنت‌ها و قوانین الهی در این عالم

از مباحث مقدماتی که فاصله بگیریم، بنده در ایجا مایلم به برخی مهم‌ترین سنت‌های الهی در قرآن و روایات تحت عنوان «قوانین الهی» اشاره کنم و سپس با بررسی سیر تاریخ، در پایان چند نتیجه مهم و روشن از آن بگیرم.

یکم. بازتاب اعمال

یکی از مهم‌ترین سنت یا قانون الهی بازتاب اعمال است. قرآن مجید می‌فرماید: «لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ» یعنی (انسان،) هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است. در این دنیا، انسان ها می‌توانند از نعمات الهی به بهترین نحو برای ایجاد یک تمدن عدالت محور و آرام بخش بهره بگیرند اما اگر این کار را نکردند و فساد به راه انداختند، پیامدهای این فساد گریبان خودشان و فرزندانشان را در این کره خاکی خواهد گرفت و لذا قرآن مجید می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» یعنی فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است. بر این اساس، هیچ کار خوب و هیچ کار بدی در این عالم- و به طریق اولی در آخرت- بی نتیجه نخواهد بود و انسان با پیامدهای تلخ و شیرن آن روبرو خواهد شد.(بقره/۲۸۶)

دوم. رشد تصاعدی حسنات

سنت و قانون دیگر، سنت رشد تصاعدی و فزاینده حسنات است. یعنی هر عمل نیکویی در این عالم و در آخرت، رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. قرآن مجید می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» یعنی کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می‌کند؛ و خدا ( از نظر قدرت و رحمت، ) وسیع، و ( به همه چیز) داناست.(بقره/۲۶۱) بعضی‌ها از توفیقات بزرگ جریان حق و اینکه یک دفعه به نفع جریان حق ورق بر می‌گردد، متعحب می‌شوند.

به بیان دیگر، دستگاه محاسباتی آن‌ها که دستگاه مادی است، قادر به درک و تحلیل این موفقیت ها نیست، لکن باید توجه داشت این توفیقات بزرگ و پی در پی، نتیجه رشد تصاعدی کارهای خوب در این دنیاست و به تبع آن، در آخرت است؛ لذا ممکن است یک انسان یا جامعه، با یک کار خوب، به ده‌ها موفقیت مهم دست پیدا بکند. ضمن آنکه هر میزان شکرگذاری عملی انسان و جامعه بیشتر باشد، این توفیقات بیشتر می‌شود. چنانچه قرآن مجید می‌فرماید: «لإن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم و لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشَدیدٌ»(ابراهیم/۷) در روایات هم داریم که «إن لِله فی کلِّ نِعَمِهِ حَقّاً فَمَن أدّاهُ زادَهُ مِنها و مَن قَصَّرَ فیه خاطَرَ بِزوالِ نِعمَتِهِ» یعنی خدا را در هر نعمتی حقی است، هر که حق الهی را ادا کند، خدا نعمت را بر او بیشتر کند و آن که در ادای آن حق کوتاهی کند، خود را در  معرض خطر از دست دادن نعمت بداند. (نهج‌البلاغه حکمت ۲۴۴) یا «إذا وَصَلَت إلیکُم أطرافُ النِّعَمِ فلا تُنَّفِروا اَقصاها بِقِلّهِ الشُّکر» یعنی چون طلیعه نعمت به شما رسید، با ناسپاسی دنباله آن را نبرید.(همان)

سوم. بنا شدن عالم بر پایه عدالت

سنت و قانون دیگر، احاطه عدالت بر چرخه این عالم و نظام احسن خلقت است. قرآن مجید می‌فرماید: «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» یعنی و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم!(حجر/۲۱) امام علی (ع) در وصف فعل خدای تعالی می‌فرماید: «قَدَّرَ ما خَلَقَ تقدیرُهُ، و دبّره فالطَفَ تدبیرَهُ، و وجّهَهُ لِوِجهَتِهِ» یعنی خداوند آنچه را حلق فرمود به قدر و اندازه مقرر کرد و تقدیر آن را محکم و استوار نمود و در تدبیر آن لطافت بکار برد و آن را به سوی هدفش توجیه کرد.(نهج البلاغه، خطبه ۹۰)

دقت داشته باشید که وقتی از نگه داشتن «اندازه» و از «تدبیر» الهی صحبت می‌کنیم، از عدل الهی صحبت کرده‌ایم چراکه از خدای حکیم، کار غیر حکیمانه، که در رأس آن بی عدالتی است، سر نمی‌زند. خداوند متعال در قرآن به صراحت می‌فرماید که از ناحیه خداوند و به تبع آن، از ناحیه دین خدا، هیچ ظلمی‌ به بشر صورت نمی‌گیرد. «تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِینَ» یعنی اینها آیات خداست؛ که بحق بر تو می‌خوانیم. و خداوند ( هیچ گاه ) ستمی‌برای ( احدی از ) جهانیان نمی‌خواهد.(آل عمران/۱۰۸) یا «وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(نساء/۴۹) با این وصف، اگر کسی خود را در مدار حق قرار داد، همه عالم با او همراه خواهند شد و او را برای حرکت در مسیر رشد و کمال یاری خواهند کرد. در واقع، هیچ ظلمی‌از طرف طبیعت و ماوراء طبیعت به انسان نخواهد شد. البته ظلم از ناحیه انسان های ظالم حسابش جداست. یعنی در این دنیا که عالم اختیار است، همه  حتی اولیاء الهی در معرض ظلم انسان های ظالم هستند اما همین ظلمی‌که بر آن‌ها روا داشته می‌شود، زمینه کمالشان را فراهم می‌کند.

چهارم. عهد الهی به ستمگران نمی‌رسد

سنت و قانون دیگر سنتی است که می‌توان از آن، به نرسیدن عهد الهی به اهل ظلم و ستم تعبیر کرد.  قرآن مجید می‌فرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ یعنی ( به خاطر آورید ) هنگامی‌که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود؛ و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من ( نیز امامانی قرار بده! )» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».(بقره/۱۲۴) مفهوم این سنت این است که امامت و رهبری جهان حق، هیچگاه به دست ستمگران نمی‌رسد و اگر هم ستمگری خود را در جایگاه امامت بنشاند، خداوند او را رسوا خواهد کرد.

پنجم. پیروزی حق و سرنگونی باطل

سنت بعدی، دفاع خدا از حق و پیروزی آن، و سرکوبی باطل است. قرآن مجید می‌فرماید: «یُریدُ اللهُ أن یُحِقَ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکافرین» یعنی و خداوند می‌خواست تا با مشیت خود حق را پابرحا نموده و دنباله کافرین را قطع نماید.(انفال/۷) سپس در ادامه می‌فرماید: «لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» یعنی ( اگر خداوند به شما چنین وعده ای داد برای این بود ) تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند.(انفال/۸).

با این وصف، نباید شک داشت که پیروزی جریان حق و شکست جریان باطل در این عالم جزو سنن قطعی الهی است. ممکن است مانند قضیه عاشورا، جریان باطل به ظاهر یک قدرت نمایی‌ای هم بکند، اما سرنوشت قطعی او شکست است. از طرف دیگر، جریان حق، در مبارزه با باطل با احدی الحسنیین روبروست. چنانچه قرآن مجید می‌فرماید: «قُل هَل تَرَبَّصونَ بِنا الّا إحدَی الحُسنَیَین» یعنی بگو آیا درباره ما، جز یکی از دو نیکی را اننظار دارید؟(توبه/۵۲) یا پیروز می‌شویم و یا به شهادت می‌رسیم که هر دوی این ها برای ما پیروزی است.

ششم. یاری‌رسانی پیامبران و مؤمنان

سنت و قانون دیگر که مکمل سنت قبلی است، سنت یاری پیامبران و مؤمنان از سوی خدای متعال است. قرآن مجید می‌فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ» یعنی ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و ( در آخرت) روزی که گواهان به پا می‌خیزند یاری می‌دهیم!(غافر/۵۱) این یاری‌رسانی شامل همه نوع یاری رسانی عام است و شامل نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می‌شود.

یعنی امکان ندارد که جریان الهی در این عالم از یاری خداوند محروم بماند و قطعی است که یاری خداوند چیزی جز پیروزی نیست؛ لکن باید توجه داشت، که یاری خداوند شامل کسانی که به ظاهر اهل حق هستند اما حق را فراموش کرده‌اند و یا تکلیف خود را در قبال حق ادا نمی‌کنند نخواهد شد. بعضی مسلمان نماها و کسانی که تابلوی دینی خود را در هر صورت حفظ می‌کنند، از ارتکاب به هر گناهی ابایی ندارند، و وظایف اجتماعی خود مانند امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کرده‌اند، بعد توقع دارند یاری خداوند شامل حالشان شود! بنابراین، اصل با ظواهر نیست، مهم باطن امر است.

هفتم. تابعیت برکات الهی از ایمان و تقوا

سنت و قانون بعدی، تابعیت برکات الهی از ایمان و تقواست. هر کجا ایمان و تقوا باشد، هم برکات مادی و هم برکات معنوی می‌رسد و افزایش پیدا می‌کند. لذا قرآن مجید صراحتاً می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرض» یعنی و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن‌ها می‌گشودیم.(اعراف/۹۶) البته این سنت الهی ممکن است به خاطر سنت آزمایش و ابتلاء به تأخیر بیفتاد اما یک سنت قطعی است و یکی از مباحث کلیدی اسلام در موضوع پیشرفت به این سنت الهی بر می‌گردد.

همچنین قرآن مجید در جای دیگر می‌فرماید: «إنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» یعنی به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!(فصلت/۳۰) در این آیه شریفه، عنصر استقامت هم اضافه شده است. هر کجا کلمه توحید باشد و مؤمنان بر روی آن استقامت کنند، برکات الهی که مهمترین آن از بین رفتن ترس و بوجود آمدن آرامش است، ظهور خواهد کرد.  

هشتم. آزمایش و ابتلا

سنت و قانون دیگر، آزمایش و ابتلا است. قرآن مجید می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» یعنی قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!(بقره/۱۵۵) یا در جای دیگر می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» یعنی هر انسانی طعم مرگ را می‌چشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش می‌کنیم؛ و سرانجام بسوی ما بازگردانده می‌شوید!(انبیاء/۳۵) در واقع، همه کمال انسان و همه کمال انسان مؤمن در گرو ورود او در آزمایش‌های سخت و سربلند آمدن از این آزمایش‌هاست و طبق فرموده قرآن ، همه مگر کسانی که خداوند آنان را به حال خود واگذار کرده باشد، در این عالم در معرض آزمایشان الهی قرار خواهند گرفت.

نکته مهم در این آزمایش‌ها این است که هر چند مصائب و گرفتاری‌هایی برای انسان‌ها از جمله مؤمنین پیش خواهد آمد، اما محصول همه این‌ها، رشد و تکامل انسان است و در روایات داریم که مؤمن با آزمایش‌های سخت‌تری روبروست چراکه این آزمایش‌ها می‌تواند فرصت رشد بیشتر او را فراهم کند. امام علی(ع) می‌فرمایند: «إنَّ البلاءَ أسرَعُ إلی المُؤمنِ التَّقی مِنَ المَطَرِ إلی قَرارِ الارض» یعنی شتاب بلاء به سوی مؤمن پرهیزکار، از شتاب باران به سوی زمین گود بیشتر  است. و این طرز نگاه مؤمن به عالم و مصائب آن مهم و سازنده است.   

نهم. ولایت و معیّت الهی شامل حال مؤمنان

سنت و قانون بعدی، سرپرستی و هدایت مؤمنین از سوی خدای متعال است.: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند.(بقره/۲۵۷) دقت داشته باشید که سرپرست یعنی همه کاره و اگر کسی با رویکرد توحیدی به ولایت الهی باور داشته باشد، دیگر غم و غصه‌ای ندارد. بنابراین، قرآن می‌فرماید: «فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» یعنی خداوند، آن‌هایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود.(اما افراد بی‌ایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند.(بقره/۲۱۳)

همچنین در سوره محمد آیه ۱۷ می‌فرماید: «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ» یعنی کسانی که هدایت یافته‌اند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید و روح تقوا به آنان می‌بخشد! و در سوره مریم آیه ۷۶ می‌فرماید: «وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى» یعنی کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید. به بیان دیگر، اگر مؤمن بخشی از راه هدایت را طی کرد خداوند در بقیه راه دست او را می‌گیرد. علاوه بر این، قرآن مجید می‌فرماید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» یعنی و آن‌ها که در راه ما ( با خلوص نیّت ) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.(عنکبوت/۶۹) یکی از نکات کلیدی در این آیه، بحث معیّت تشریفی الهی با محسنین است که- در معنای ولایت هم وجود دارد-  و خود آن یکی از سنت های الهی است. یعنی اگر انسان جزو محسنین بود، خدا همواره در کنار او خواهد بود. وقتی انسان مؤمن و بنده خدا شد، و معیت الهی شامل حالش شد، شیطان بر او سلطه ای ندارد لذا قرآن مجید می‌فرماید: «إنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»(حجر/۴۲)

دهم. اختلافات درجات

سنت و قانونی دیگر، اختلاف درجات مؤمنین است. یعنی مؤمنین همه در یک سطح و رتبه قرار ندارند و این اختلاف درجه و رتبه، بر حق و عادلانه است. قرآن مجید می‌فرماید: «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا» یعنی ببین چگونه بعضی را ( در دنیا بخاطر تلاششان ) بر بعضی دیگر برتری بخشیده‌ایم؛ درجات آخرت و برتری‌هایش، از این هم بیشتر است!(اسراء/۲۱) بنابراین، این عالم، صحنه رقابت است. ما همه در یک مسابقه شرکت داریم و خدای متعال ما را به پیشی گرفتن از همدیگر در خیرات امر کرده است.

«فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»(بقره/۱۴۸ ) و ممکن است یک عده در این رقابت و مسابقه از دیگران جلو بزنند و عده‌ای هم عقب بمانند، لذا خیلی مهم است که از تفاوت انسان‌ها نزد خدای متعال و نعمتی که خداوند به بعضی می‌دهد و به بعضی نمی‌دهد، تعجب نکنیم. بزرگ ترین نعمت الهی، قراردادن انسان در جایگاه امامت است که به هر کسی این نعمت اعطاء نمی‌شود.

یازدهم. گمراهی کافران

سنت و قانون بعدی ضلالت کافران است. قرآن مجید می‌فرماید: «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» یعنی هنگامی‌که آن‌ها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت؛ و خدا فاسقان را هدایت نمی‌کند!(صف/۵) و مانند این آیه در قرآن فراوان است مانند آیه ۱۰ سوره بقره که می‌فرماید: «فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً» بنابراین، باب هدایت الهی بر روی کافر بسته است. لذا کافر هر قدر هم که در این دنیا با زرق و برق زندگی کند، ذلیل است.

اصولاً دستگاه محاسباتی کافر نابیناست و به همین دلیل است که خیلی از واقعیت‌ها، از جمله واقعیت عزت و سربلندی جریان حق و ذلت و خواری خودش را متوجه نمی‌شود. قرآن می‌فرماید: «ذلکَ مَبلَغُهُم مِن العِلم» یعنی [ این کافران  و کسانی که حق را منکر می‌شوند و زندگی دنیا را به زندگی آخرت ترجیح می‌دهند ] سقف و آخرین حد از علمشان همین است.

دوازدهم. املاء و استدراج

سنت دیگر، سنت املاء و استدراج در غداب الهی است. قرآن مجید می‌فرماید: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» یعنی و آن‌ها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.(اعراف/۱۸۲) در واقع، این عذابِ تدریجی و نامرئی، جزء دردناک‌ترین عذاب‌های الهی است که در انتظار کافران است. قرآن مجید می‌فرماید: «وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ» یعنی و به آن‌ها مهلت می‌دهم ( تا مجازاتشان دردناکتر باشد )؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.(و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست)(اعراف/۱۸۳)

در جای دیگر قرآن می‌فرماید: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ» آن‌ها که کافر شدند، ( و راه طغیان پیش گرفتند، ) تصور نکنند اگر به آنان مهلت می‌دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت می‌دهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و برای آن‌ها، عذاب خوارکننده‌ای (آماده شده) است!(آل عمران/۱۷۸) این همان آیه‌ای است که حضرت زینب کبری ( س) در کاخ یزید تلاوت کردند و یزید را که تصور می‌کرد به پیروی بزرگی دست پیدا کرده است، سر جایش نشاندند.

پس نباید ظواهر جذاب جهان کفار، و خوشی های دنیوی آن‌ها برای مؤمنین فریبنده شود. قرآن مجید درباره ثروتمندی که بعضی را به شک می‌اندازد، می‌فرماید: «وَلَوْلَا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ؛ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ؛ وَزُخْرُفًا وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ» یعنی اگر (تمکن کفار از مواهب مادی) سبب نمی‌شد که همه مردم امت واحد ( گمراهی ) شوند، ما برای کسانی که به ( خداوند ) رحمان کافر می‌شدند خانه‌هایی قرار می‌دادیم با سقف‌هایی از نقره و نردبان‌هایی که از آن بالا روند و برای خانه‌هایشان درها و تخت‌هایی (زیبا و نقره‌ای) قرار می‌دادیم که بر آن تکیه کنند؛ و انواع زیورها؛ ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزکاران است! (زخرف/۳۵-۳۳)

قرآن می‌فرماید: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا» یعنی آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.(اسراء/۱۸)

سیزدهم. ریشه‌کن شدن جریان کفر و باطل

سنت بعدی، ریشه‌کن شدن کافران غیر قابل هدایت و افراط‌گر است. قرآن مجید می‌فرماید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا» یعنی و هنگامی‌که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم، سپس هنگامی‌که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آن‌ها را به شدّت درهم می‌کوبیم. (اسراء/۱۶)  این سنت که از آن به سنت استیصال هم تعبیر می‌شود، نشان می‌دهد، که اگر کار به جایی رسید که دیگر هدایت الهی به حال بعضی جوامع سود نداشت و آن جوامع مانند قوم لوط و امثال آن به ضدیت با فطرت الهی برخواستند و این زمینه افراط کردند، آن وقت نوبت عذاب الهی است و این عذاب چیزی جر هلاکت آن‌ها و پیچیده شدن طومار زندگی آن‌ها در این دنیا نیست.

چهاردهم. حفاطت از دین خدا

سنت و قانون دیگر؛ اراده قطعی الهی برای حفاظت از دین است. به بیان دیگر، خدای متعال از دین خود حفاظت می‌کند و نور خدا خاموش شدنی نیست. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» یعنی آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!(صف/۸) در حقیقت، هیچ احدی توان این را ندارد که جلوی حرکت دین خدا را بگیرد و خداوند خودش دینش را به سرمنزل خواهد رساند.

ضمناً باید توجه داشت که اینگونه نیست که اگر عده‌ای تکلیف خود را در حفاظت از دین خدا انجام ندهند، خداوند در حفاظت از دین خود عاجر بماند. قرآن مجید درباره شکی که در دل بعضی در خلال جنگ بدر افتاده بود می‌فرماید: «قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» یعنی بگو: «اگر هم در خانه‌های خود بودید، آن‌هایی که کشته‌شدن بر آن‌ها مقرر شده بود، قطعاً به سوی آرامگاه‌های خود، بیرون می‌آمدند (و به شهادت می‌رسیدند).(آل عمران/۱۵۴) در واقع، این آیه می‌خواهد تأکید کند که اراده الهی برای صیانت از دینش قطعی است و اگر شما به صحنه نیایید، دیگرانی هستند که به این صحنه خواهند آمد و شهادت برای آن‌ها مقدر شده است.(مائده/۵۴)

قرآن مجید در جای دیگر صریح‌تر به این حقیقت اشاره می‌کند و می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ» یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آن‌ها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند.

پیوند حُسن فعلی و حُسن فاعلی

بحث بعدی من که باید پیش از جمع‌بندی مورد توجه قرار بگیرد، توجه به حُسن فعلی و حُسن فاعلی است. حسن فعلی از هر کسی در این دنیا سر بزند، اعم از اینکه مسلمان باشد یا کافر، بدون شک فعل او منجر به موفقیت خواهد بود. امام علی (ع) می‌فرمایند: «مَن طَلَبَ شَیئاً نالَهُ او بَعضَهُ» آنکه چیزی را جوید به کل یا بخشی از آن خواهد رسید.(نهج البلاغه حکمت ۳۸۶)همچنین می‌فرمایند: «لا یَعدِمُ الصَّبورُ الظّفَرَ و إن طالَ بِهِ الزّمان»  یعنی شکیبا پیروزی را از دست ندهد گرچه روزگارانی بر او بگذرد. ( نهج البلاغه حکمت ۱۵۳) در جای دیگر می‌فرمایند: «إیّاکَ والفُرقَهَ فانَّ الشّاذَّ من الناسِ لِلشیطان» یعنی بپرهیز از جدایی، زیرا آن کسی که از مردم دوری کند، طعمه شیطان می‌شود. ( غرر الحکم و درر الحکم، ج ۱، ص ۱۷۰ ) یا در روایت است که پیامبر اسلام (ص) در جنگ ها صفوف سپاه را منظم می‌کردند چنان نظمی‌که گویی تیرها را در ترکش مرتب می‌کنند. ( المغازی، ج ۱، ص ۵۷)

در حقیقت، در نظام احسن خلقت، حسن فعل مساوی است با موفقیت. امکان ندارد که شما به نظم رو بیاورید و نتیجه این نظم، موفقیت نباشد؛ یا به علم رو بیاورید و از ثمرات آن بی بهره بمانید. اگر می‌بینید غربی ها در یکسری امور به توفیقات خیره کننده رسیده اند، دلیلش این است که در آن موارد حسن فعلی داشته‌اند. البته به نظر می‌رسد، توفیق حسن فعلی منهای حسن فاعلی در این دنیا، سقف مشخصی دارد و انسانی که حسن فاعلی ندارد، به سطح محدودی از حسن فعلی و میوه‌های آن خواهد رسید.

از طرف دیگر، انسان فاقد حسن فاعلی، نمی‌تواند از زنجیره حسن فعلی صیانت کند و این زنجیره دائماً با اختلال روبروست. اما مهم‌تر از این، ما معتقدیم، حسن فعلی اگر با حسن فاعلی پیوند نخورد، حسن فعلی برای زندگی پس از مرگ و برای آخرت فایده چندانی ندارد، چرا که این ایمان است با عمل صالح مبتنی بر ایمان، که ابدی می‌شود. قرآن می‌فرماید: «إلیه یَصعَدُ الکَلِمُ الطّیِّبُ و الَعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُهُ»(فاطر/۱۰) یعنی کلمه طیب که همان ایمان است، به سوی خداوند صعود می‌کند و عمل صالح مبتنی بر ایمان نقش بالابر را ایفا می‌کند. با این وصف، تأکید بنده این است که حسن فعلی باید همراه با حسن فاعلی باشد و بلعکس؛ اگر اینگونه نبود، انسان در این عالم متوقف می‌شود. 

ضرورت جایابی در جریان حق

نکته دیگر این است که آن دسته از سنت‌های الهی که شامل نصرت قطعی خداوند از جریان حق می‌شود فراوان است. اما نباید از نظر دور داشت که در جریان حق بودن به این سادگی‌ها نیست. کسانی می‌توانند خود را عضو جریان و جبهه حق تلقی کنند و منتظر حمایت و نصرت الهی باشند که اندیشه و رفتار آن‌ها بر حق باشد و این بر حق بودن شاخص‌هایی دارد. ایمان، تقوا، تبعیت از امام، تدبیر، مجاهدت، عدالت‌ورزی، حسن خلق، صبر و خیلی دیگر از شاخص‌ها. باید توجه نمود که گاهی انسان گرفتار جهل مرکب می‌شود؛ یعنی تصور می‌کند که بر حق است اما بر حق نیست. تصور می‌کند که دارد کار درستی انجام می‌دهد اما واقعیت چیز دیگری است.

قرآن مجید می‌فرماید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» یعنی آن‌ها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند! باید دقت کرد که چه بسا این آیه فقط شامل حال کافران نباشد، شامل حال ضعیف الایمان ها و کسانی که مسلمان و مؤمن هستند اما گره های معرفتی دارند و حاضر نیستند این گره ها با کمک اهلش باز کنند هم می‌شود. شامل آن‌هایی که عمل دینی صحیحی ندارند هم می‌شود. با این وصف، باید دائماً خودمان را ارزیابی کنیم و ببینیم که در مسیر حق باقی مانده‌ایم یا نه؟ آیا حرکت ما با شاخص های حق گرایی سازگار هست یا نه؟   

سرعت تحولات در این عصر

مطلب بعدی که باید به آن اشاره کنم، به سرعت تحولات در عصر ما بر می‌گردد. پیشرفت‌های علمی‌و فناوری سرعت تحولات را در این جهان صدها برابر گذشته کرده است و به اصطلاح، جهان از ناحیه این سرعت و ارتباطاتی که شکل گرفته است، کوچک شده است؛ در آینده ممکن است، هم این سرعت بیشتر شود، و هم جهان کوچک‌تر بشود. با این وصف، طبیعی است که سنت‌های الهی خودش را بهتر نشان می‌دهد. به بیان دیگر، شاید ما در گذشته تسلط سنت‌های الهی بر عالم را به شفافیت نسبی الان نمی‌دیدیم اما الان، هم با اشرافی که به خاطر فناوری های اطلاعاتی به بخشی از تاریخ پیدا کرده‌ایم، و هم به خاطر سرعت بالای تحولات در این دنیا، در زندگی خودمان می‌توانیم البته در حد بضاعتی که داریم، تحقق سنت‌های الهی را تجربه کنیم و آن را وارد دانش اجتماعی خودمان بکنیم.

آینده جهان

خب، بر اساس، بحث‌هایی که داشتیم، از سنت‌های قطعی الهی می‌توان به قوانین عظیمی‌تعبیر کرد که تاریخ و آینده ما را هدایت می‌کند. بر این اساس، بنده قصد دارم در آخر بحثم چند گزاره کلان را طرح کنم. در فلسفه الهی تاریخ، پیش‌بینی کلان آینده، قطعی است اما تطبیق آن بر مصادیق جزئی ظنّی است، گزاره‌ایی که توسط بنده مطرح می‌شود عموماً کلان است، در عین حال، در مواردی که بنده وارد مصادیق جزئی می‌شوم مباحث جنبه ظنّی دارد و قابل نقد است. ضمناً این نکته را هم باید متذکر شوم که در فلسفه الهی تاریخ، وقتی به دنبال تطبیق قوانین الهی بر روند تاریخ هستیم، باید شواهد فراوانی را در دست داشته باشیم؛ در واقع، تهیه شواهد توسط دانش تجربی انجام می‌شود. البته در بحث من به دلیل ضیق وقت، این کار به کفایت انجام نشده و باید در آینده انجام شود:

یکم اینکه به رغم همه دشمنی‌هایی که با دین و دینداری شده است، رسالت پیامبران الهی (ص) و جریان دین و دینداران در جهان، به حرکت پرخروش خود ادامه داده است. شما ملاحظه کنید که از دوران نوح (ع) جریان ضدیت با دین شکل گرفته و تا الآن این جریان با همه قدرت و ثروتی که دارد علیه دین کار کرده است لکن همچنان عمده جمعیت جهان یا یهودی هستند، یا مسیحی و یا مسلمان ضمن اینکه شبه‌دین‌هایی مانند بودیسم و هندوئیسم هم به رغم ضلالتی که در عمق آن‌ها نفوذ کرده، در بعضی اصول خود از ادیان ابراهیمی‌متأثرند. امروز مطالعات میدانی نشان می‌دهد، معنویت و بازگشت به دین در کل جهان به شکل تصاعدی در حال رشد است و از دست شیاطین هم کاری برنمی‌آید.

دوم اینکه هر چند تحریف و ناخالص‌سازی اسلام یا کم‌کاری و تقصیر در صیانت از آن، یک واقعیت است اما خدای متعال همواره از دین بر حق خود حراست کرده و خواهد کرد. در همین دوران ما، چه کسی می‌توانست وقوع انقلاب اسلامی‌را پیش‌بینی کند. در شرایطی که به ظاهر ایدئولوژی‌های الحادی اعم از کمونیسم و لیبرالیسم و غیره عالم را قبضه کرده بودند و جهان اسلام گرفتار ارتجاع عمیق بود، انقلاب اسلامی‌به پیروزی رسید و آینده جهان را دگرگون کرد.

در همین سال های اخیر، نباید نقش داعش را در انهدام جریان اسلام انقلابی نادیده گرفت. اما همه با تعجب دیدند که چگونه طومار داعش از سوی انقلاب اسلامی‌ پیچیده و یک رسوایی دیگر به رسوایی‌های غرب اضافه شد. واقعیت این است که حق نمی‌تواند تا ابد پنهان بماند، و اراده الهی مقتضی این است که انسان و جامعه انسانی با دریدن پرده‌های سانسور و از بین بردن دستگاه جهل‌گستری، به حقایق و واقعیت های عالم دست پیدا خواهد کرد.

سوم اینکه، جریان باطل و ظلم که ما امروز آن را تحت عنوان نظام استکبار یا نظام سلطه می‌شناسیم، با همه جنب و جوشی که از خود نشان می‌دهد، روز به روز از رمق او کم شده و هر چه جلوتر می‌رویم، توانایی آن را برای مقابله با جریان اسلام ناب و انقلابی کم می‌شود. این حرفی نیست که ما بگوییم. خودشان به ضعف و بی رمقی درونیشان اذعان دارند. همه دیدند که چه بر سر شوروی آمد و اسلام چگونه در این منطقه پهناور شکوفا شد.

امروز هم همه می‌بینند که ایالات متحده با چه سرعتی به سمت فروپاشی حرکت می‌کند. شما به فرزند ناپاک و آلوده غرب در منطقه یعنی اسرائیل نگاه کنید. در این چندین دهه که از عمر ننگین این رژیم سپری شده، هیچ وقت اسرائیل تا این حد ضعیف و درمانده نبوده است. اگر مشاهده می‌کنید که رهبر بزرگوار انقلاب، پایان عمر رژیم اشغال گر قدس را شجاعانه پیش‌بینی می‌کنند، یک وجه مهم آن به حاکمیت بلا منازع سنت‌های الهی بر می‌گردد.

چهارم اینکه هر تمدنی که بر خلاف فطرت الهی و بر خلاف نظام احسن خلقت حرکت کند، هر قدر هم که قدرتمند باشد، منهدم خواهد شد. چرا عذاب الهی قوم لوط و قوم ثمود و غیره را از صحنه عالم محو کرد؟ چراکه دیگر هیچ نقطه سفیدی در لوح آن اقوام یافت نمی‌شد و آن‌ها فطرت الهی خودشان را در زیر خاک دفن کرده بودند. امروز هم این واقعه قابل تکرار است. کسی تصور نکند، این رشد علم و فناوری تحقق سنت الهی را به تأخیر خواهد انداخت، همین علم و فناوری پیشرفته جنود الهی محسوب می‌شوند و با همین علم و فناوری وقوع غداب الهی تسهیل و تسریع می‌شود.

این گناهان بزرگ مانند همجنس گرایی و بدتر از آن قانونی شدن آن، این فساد و فحشای گسترده و سازمان یافته، و یا این جنایت های عظیمی‌که علیه بشریت و علیه انسان‌های بیگناه در اقصی نقاط جهان می‌شود، این‌ها زمینه نزول عذاب الهی به شیوه‌های گوناگون را فراهم می‌آورد و اگر چشم ها باز شود، نشانه‌های اولیه نزول این غذاب الهی از همین الآن قابل مشاهده است. بنابراین، جهانی که امروز می‌بینیم در آینده با دگرگونی‌های بزرگی روبروست و خیلی از مناسبات و نظم‌های جهانی که از نظر بعضی غیرقابل تغییر است، حتماً تغییر خواهد کرد.  

پنجم اینکه جریان حق به میزانی که تلاش می‌کند و در مسیر حق از خودش مقاومت نشان می‌دهد، و از بی عملی یا کج عملی فاصله می‌گیرد، با نصرت مضاعف الهی روبرو می‌شود. البته نصرت الهی- در همین دوران غیبت- فراتر از این ها می‌تواند شامل حال جریان حق بشود، اما این افزایش نصرت، مشروط است به میزان تلاش‌ها به میزان مقاومت‌ها و به میزان شکرگذاری‌های عملی ما. شما ببینید، یک گروه کوچک به نام حزب الله لبنان که یکی از موالید انقلاب اسلامی‌ است، چگونه جریان سلطه را به ذلت کشانده است؟

در همین قضیه سوره و عراق، محور مقاومت با همه تنگناهایی که با آن روبرو بود، یک تنه در برابر همه دنیا ایستاد و اجازه نداد که معادلات شیطانی در این منطقه پیاده بشود.  امروز در یمن چه خبر است؟ چگونه یک گروهی به نام انصار الله متأثر از انقلاب اسلامی‌ با یک مقاومت‌جانانه که درک آن برای ما آسان نیست، جلوی یک توطئه عظیم را گرفته است؟ در کشور خودمان بارها نصرت های عظیم الهی را شاهد بوده‌ایم. در دفاع مقدس و در تنگناها و توطئه‌های بزرگ و امروز هم اگر نیروهای انقلاب قیام کنند و خود را از بی‌عملی‌ها و کج‌عملی‌ها خلاص کنند با نصرت الهی، خیلی از مشکلات مدیریتی کشور اعم از اقتصادی و فرهنگی مرتفع می‌شود. باید قبول کنیم که گرفتاری ها محصول ضعف خودمان است و به هر میزان که ضعف‌ها کاهش پیدا کند، صحنه به نفع جریان حق عوض خواهد شد.   

ششم اینکه گسترش ایمان و تقوا در جهان و ورود تعالیم اسلامی‌به درون علوم، ساختارها و نظام ها و تبدیل کلمه حق به گفتمان‌های عظیم، و قدم گذاشتن در مدار حق، نه فقط بسیاری از گرفتاری‌ها و تنگناها را از زندگی بشر برطرف می‌کند، بلکه شرایط را برای شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی‌ مهیا می‌کند. امروز برای بعضی درک تمدن نوین اسلامی‌ در کنار تمدن مدرن غربی ممکن نیست.

می‌گویند مگر می‌شود که در عرض غرب تمدن دیگری آن هم در دوران غیبت امام معصوم (ع) خلق شود؟ پاسخ این است که بله، تمدن نوبن اسلامی‌در شرایط غیبت هم می‌تواند به عنوان مقدمه ظهور و شکل‌گیری تمدن مهدوی (عج) که قله تمدنی در عالم بشریت محسوب می‌شود، طعم شیرین ایمان و تقوا را در ساماندهی جامعه بشری و از بین بردن فقر، محرومیت، بی عدالتی و نا آرامی‌نشان بدهد.

در واقع، هر میزان قوانین الهی عمیق‌تر فهم و باور شود، هر قدر جریان حق به سرمایه‌های درونی خود واقف و مؤمن شود و هر میزان از این سرمایه ها شجاعانه و به دور از انفعال و وادادگی در عرصه عمل بهره‌گیری شود، به زمان بروز و ظهور تمدن نوین اسلامی‌نزدیک‌تر خواهیم شد با این ملاحظه که مطابق سنت الهی، یک قدم جریان حق، به هزاران قدم مبدل می‌شود. یعنی اگر در این راه قدم بگذریم، خیلی زودتر از اینکه تصور بشود به مقصد خواهیم رسید. امروز به لطف الهی جریان اسلام انقلابی در این راه قدم برداشته است. البته قدم‌ها خیلی کوچک و کُند است اما مهم این است که قدم برداشته شده است. لذا می‌توان پیش‌بینی کرد که در آینده شاهد لایه‌های مهمی‌از تمدن نوین اسلامی‌خواهیم بود.   

هفتم اینکه هر میزان جامعه اسلامی‌جلوتر می‌رود، با امتحانات و ابتلائات سخت‌تری روبرو خواهد شد اما همین ابتلائات سخت است که رویش‌های عظیم‌تر و مستحکم‌تری را به دنبال دارد. همه ما باید بدانیم، مجاهدت در رکاب امام زمان (عج)، شامل حال انسان‌های بزرگ می‌شود و این انسان‌های بزرگ در طول تاریخ و در مواجهه با آزمایش‌ها و ابتلائات سخت متولد می‌شوند و لذا جریان حق، هر میزان جلوتر می‌رود، هم با امتحانات بزرگ‌تر و دشوارتری روبرو می‌شود، و هم رویش‌های بیشتری در بطن آن رقم می‌خورد. دوستان عزیز، هر چه از عمر انقلاب بیشتر می‌شود، فتنه‌های بزرگ‌تر و پیچیده‌تری در انتظار ماست؛ چه فتنه‌های درون‌زا و چه فتنه‌های برون زا؛ بنابراین، باید آمادگی برای مواجهه با این فتنه‌ها در بین نیروهای انقلابی ایجاد شود.

خب اجازه بدهید در پایان عرایضم، ذکر مصیبت کوتاهی هم داشته باشم. ما در این مسیر پیاده‌روی اربعین، هر کجا که پا می‌گذاریم، با تکریم و لطف غیر قابل وصف مردم عراق روبرو می‌شویم. گاهی شرمنده محبت‌های زیاد آن‌ها هستیم. هشتاد کیلومتر بلکه بیشتر از نجف تا حرم اباعبدالله (ع) در مسیری هموار پیاده طی می‌کنیم بدون اینکه تشنه یا گرسنه بشویم، بدون اینکه در معرض توهین و جسارت قرار بگیریم. بدون اینکه تازیانه‌ای در کار باشد. اما کاروان اهل بیت امام حسین (ع) در این چهل روز چه کشیده است؟ چه  شکنجه‌ها و چه مصیبت‌های  بزرگی را تحمل کرده است؟ در کوفه به یک نحو، و در شام به نحوی دیگر. اما تصور می‌کنم یک مصیبتی هست که برای کاروان حسینی (ع) و برای شخص خانم زینب کبری (س) و برای حضرت سجاد (ع) حتماً سخت‌تر است و من نمی‌دانم وقتی کاروان در روز اربعین خودش را به کربلا رساند، و وقتی خواست گزارش این سفر را به اباعبدالله (ع) بدهد، چگونه و با چه حالی از آن صحبت کرد و آن، مصیبت دختر سه ساله است. این کاروان یک نفر را در شام جا گذاشته و بدون او به کربلا آمده است.

 و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. 

والسلام علیکم و رحمه الله

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی