«کارل گوستاو یونگ» روانشناس برجسته سوییسی و پایه گذار روانشناسی تحلیلی است. وی شیوه ای از مطالعه، تفسیر روان و اختلال های آن را بر اساس ارزش های فلسفی و به ویژه نمادها مطرح کرد.
یونگ در ۲۶ ژوئیه سال 1875 در سوییس متولد شد. وی در دوازده سالگی به دلیل بیماری «صرع» از رفتن به مدرسه بازماند اما با اراده خود از قید و بندهای این بیماری خلاصی یافت. او در جوانی شیفته علم و فلسفه شد اما در دانشگاهِ «بازل» سوییس پزشکی خواند و سپس دستیار روانکاوی در دانشگاهِ «زوریخ» شد.
یونگ چند سالی دوست و همکار «زیگموند فروید» روانشناسِ مطرح بود. وی در 1913 از فروید گسست و مکتب روانشناسی تحلیلی اش را بنیاد نهاد تا آن را از روانکاوی متمایز سازد و ادعا کرد که این روش شیوه ای است که می تواند تمام کوشش های روانشناسی همچون روانکاویِ فروید و روانشناسی فردیِ «آدلر» را دربرگیرد.(1)
از جمله فعالیت های علمی یونگ می توان به مطالعه او درباره آزمون های «تداعی»، «یادآوری» و کوشش برای طبقه بندی انواعِ شخصیت ها و شرح و بسط نظریه ای دربارهِ «ناخودآگاه جمعی» اشاره کرد. این روانشناس برجسته سعی کرد از نظریهِ ناخودآگاه جمعیِ خود در پژوهش هایش درباره فرهنگ و به ویژه دین و اسطوره استفاده کند.
یونگ سفرهای متعددی به آفریقا، آمریکا و هند کرد و با «ریچارد ویلهلم» چین شناس آلمانی به مطالعاتی مربوط به چین پرداخت. همچنین با «کارل کرینی» اسطوره شناس در این حوزه همکاری کرد.
این روانشناس دارای آثار متعددی است که در میان آن ها کتابِ «انسان و سمبولهایش» برجسته است؛ اثری که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. او در این کتاب نقش فرهنگ و اسطوره های هر ملت را در شخصیت افراد جامعه تحلیل می کند. یونگ در نهایت ششم ژوئن سال 1961 و در سن 85 سالگی دیده از جهان فرو بست.
*** روانشناسی تحلیلی و طبقه بندی شخصیت
روانشناسی تحلیلی شیوه ای از مطالعه و تفسیر روان و اختلال های آن بر اساس ارزش های فلسفی، نمادها و تصاویر ازلی است که یونگ به آن پرداخت.
یکی از نظریه های مشهور یونگ طبقه بندی او از انواع شخصیت ها برپایه 2 مفهوم درونگرا و برونگرا است. در دیدگاه وی شخصیت برونگرا اجتماعی، معاشرتی و خوشبین است و شخصیت درونگرا کمتر اجتماعی است و بیشتر تمایل دارد که از واقعیت خارجی دوری کند و جذب دنیای درونی خودش شود.
یونگ این 2 گونهِ درونگرا و برونگرا را توام با چهار عملکرد شخصیت یعنی حس، تفکر، احساس وشهود می دانست. او عقیده داشت که این عوامل به صورت منفرد در انسان ها حضور ندارند بلکه ترکیبی از آن ها در شخصیت افراد وجود دارد. به عبارت دیگر وی بر این باور بود که شخصیت هر چقدر که پیچیده تر باشد کارکردها و عوامل بیشتری را در خود جمع می کند.
***نماد و دین در اندیشه یونگ
بحث از نماد در رابطه با فرایندهای ذهنی در روانشناسی جایگاه ویژه ای دارد. در میان روانشناسان نیز یونگ اهمیت خاصی برای نشانه و نماد قایل است. در واقع او از نمادها برای تعبیر رویاها بهره می برد. در نظام اندیشهِ یونگ نماد همه مسایل هستی آدمی را شامل می شود و جهان انسان را نمی توان فارغ از آن مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
از این رو برخی منتقدان بر این باور هستند که یونگ نمادین می نوشت و در نماد و با نماد می زیست تا جایی که می توان مدعی شد نوشته های وی سرشار از بیانی استعاری و نمادین است.(2)
کند و کاو و تحلیل های یونگ درباره دین شناسی و رابطه آن با روانشناسی نیز جایگاه ارزنده ای در تفکر و رویکرد فکری او دارد. بیشتر یونگ شناسان بر این نکته تاکید دارند که وی فردی بود که آگاهی دینی داشت. این روانشناس نام آور جنبه مذهبی کارش را مهم می دانست. از این رو در زمینه ارتباط دین و روانشناسی مسایل مختلفی را مطرح کرد.
***نقد و بررسی
بیشتر منتقدان بر این باورند که یونگ همواره پیگیر رویدادهای زمانه خویش بود اما از دریچه چشم یک روانشناس ورزیده و ژرف نگر به آن ها می نگریست. در واقع او بیشتر شیفته کند و کاو زیر پوستهِ زندگی اجتماعی و سیاسی بود و علاقه چندانی به جنبه ها و لایه های سطحی آن نداشت.(3)
با این حال محور اصلی انتقادهای مخالفان نظریه های یونگ، گرایش قوی و شدید او بر جنبه های ذهنی و نامشهود شخصیت انسان است؛ داده هایی که بر مشاهده های عینی مبتنی نبودند و در شرایط کنترل شده و نظام دار به دست نیامده اند. به عبارتی دیگر این موقعیت هایی که براساس آنها، این داده ها به دست آمده اند قابل تکرار و تایید نیستند.(4)
همچنین درک اندیشه های یونگ درباره روان چندان آسان نیست چرا که افراد راجع به معنای دقیق مفهوم هایی چون انواع روانی که او مطرح می کند، توافق ندارند. (5)
به نظر می رسد یونگ نیز مانند فروید، نظریه خود را بر مبنای «شهود» پایه ریزی کرد که از تجربه ها و رویاهای شخصی او به دست آمد. روش او برای ارزیابی کارکردِ روان به نوعی رویکردی عرفانی منجر شد.
منتقدان و روانشناسان بر این باورند که با وجود اثر گذاری اندیشه های یونگ در عرصه روانشناسی، در کتاب های او نوعی بی ثباتی و تناقض وجود دارد. همچنین به دلیل این که او برای همگان و عامه مردم نمی نوشت، خوانش آثارش با دشواری های بسیاری همراه است.
*پی نوشت ها:
1- یونگ، کارل گوستاو، انسان امروزی در جستجوی روح خود، فریدون و لیلا فرامرزی، انتشارات آستان قدس رضوی، سال ۱۳۸۱،ص31
2- وزیرنیا، سیما، «جایگاه نماد در نظام اندیشه یونگ»، نشریه خیال، شماره 4، زمستان 1381، ص69
3- اوداینیک، ولودیمیر والتر، یونگ و سیاست، علیرضا طیب، نشر نی، چاپ دوم، سال 1388، ص9
4- شولتز، دوان پی، نظریه های شخصیت، یوسف کریمی و همکاران، انتشارات ارسباران، چاپ دوم، سال 1378، ص 129
5- اسنودن، روت، خودآموز یونگ، نورالدین رحمانیان، نشر آشیان، چاپ اول، سال 1387، ص73
منبع: ایرنا