سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات


آینه قلب

قران میفرماید :هرجا مصیبتی به شما رسید جلوتان را گفت شب تاریک بودغصه ای امد حوادثی پیشامد کرد.بگو :انا لله و انا الیه راجعون.از خدا امده ایم و رو به خدا میرویم.این را مربی شما میگوید.ان مربیکه همیشه همراه شماست.خود او میگوید:اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه.این جماعتی که منطقشان این چنین است صلوا ت و رحمت خدا بر انها باد.

به این ایه نگاه کنید تا در قلب شما جا باز کند.اصلا در قلب خودتان انرا بنویسید.بعضی ایه ها را که دوست دارید در قلب خود بنویسید و مرتب بخوانید تا قلب شما شفاف شود.قلب اینه خدانما و پیغمبر نماست.با قران و ذکر خدا اینه قلب شما جلا داده میشود و عکس خوبان بیشتر پیدا میشود.این خاصیت اینه است.ان الله تبارک و تعالی جعل الذکر جلا للقلوب.خدا ذکر را برای جلای قلب افرید.

ذکر یعنی نماز و یاد خدا.نماز و روزه ذکر خداست.با نماز قلب جلا پیدا میکند روشن و تمیز میشود و گرد و غبار از ان زدوده میشود.خدا بنده ذاکر را دوست دارد.و عبد هم خدا را دوست دارد.وقتی بنده دوست خدا شد چیزی را که دیگران نمیشنوند او میشنوند.چیزی را که دیگران نمیفهمند او میفهمد.یعنی اینطور که شما قران و حدیث را میشنوید دیگران نمیشنوند.شما با دل و جان گوش میدهید و میفهمید.همان لحظه که از میان دو لب در امد گرفتید و خوردید ولی دیگری رفته تا ببیند درست است یا نه.نخورده است.لذتش را نچشیده و نفهمیده است.

اگر کسی روایت جعلی را به اسم قال الصادق ببوسد و عمل کند امام فرمود:برماست که به او جزا بدهیم چون به عشق ما گرفته و کیفش را کرده و عمل کرده است.ایمان و صدق و محبت اینقدر دامنه دار است .گرچه دشمن جعل کرده است.

 

قدر منزل

در هر ان که در یاد خدا هستیم در راهیم.حیف است انسان روی اینده حساب کند.چون هنوز نیامده است و الان موجود نیست.گذشته هم که گذشته و رد شده است.در هر منزلی که هستیم باید انرا قدر بدانیم و با خدای خود خوش باشیم.تلخ باشد یا شیرین یا ترش.چون مربی ما خدای ما ما را تربیت میکند و میسازد.

خدا سازنده است.سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق.شما را در افاق میگردانم و در انچه در نفستان پیش میاید.خیالات خوب و بد میاید و همینطور این افقها طلوع و غروب میکند.این قدر شما را میگردانم تا حق ظاهر شود و حق را در قلب و ذات خود ببینید.یعنی مرا در قلب و ذات خو مشاهده کنید.

میفرماید:تا نشانتان بدهم.این خیلی لطافت دارد.دیده اید که میگویند:باور نمیکنی؟ببین چطوری نشانت میدهم.خدای مهربان میگوید:خودم نشانتان میدهم.مدتی هم برای ان ذکر نکرده است.یعنی تو اماده باش من خودم نشانت میدهم.افقها را نشانت میدهم.ایاتی که در افاق هست.ستاره و خورشید را مومنین و چیزهای خوب دارم که نشانت بدهم.در نفسها هم نشانت میدهم.یعنی در نفس خودت.حتی یتبین لهم انه الحق.تا ببینی در خودت حق فرمان فرماست.

خودم را در خودت نشانت میدهم یا خودت را در خودم نشانت میدهم.اینجا به کلام نمیاید.خودتان درک کنید که چه میگویم.به بیان نمیتوانید بیاورید.بیان عاجز است اما درک عاجز نیست.میفهمی چه میگویم.

فرق بین درک و فهم خیلی زیاد است.مثلا شیرینی قندرا چگونه میتوان فهماند.هرچه بگوییم نمیشود.ولی یک وقت استکه قند را میخوریم و درک میکنیم شیرینی چیست.تا نخورید نمیتوانید معنای شیرینی را درک کنید.اگر چند سال هم میخواستی شیرینی قند را وصف کنی فایده ای نداشت ولی به محض خوردن ملتفت میشوی که شیرینی چیست.اینجا میگویی درک کردم.

ان شاءالله شیرینی ولایت شیرینی محبت شیرینی صدق را هم چشیده اید.بنده اگر هزار سال زنده باشم و درباره صدق و ولایت و محبت و یگانگی که در سر و نهان خودتان درکش کرده اید صحبت کنم نمیتوانم انرا توصیف کنم.

درک انسان رشد میکند .درک بالاتر از مشاهده است.مشاهده یعنی رویت به چشم.با رفتن مشاهده تمام میشود.ولی انچه درک میشود دائمی است.مشاهده گاهی هست و گاهی نیست.

 

تحولات درون

بین الطلوعین فجر هر یک ربع ده دقیقه یک نمایش دارد.هرکدام در بین الطلوعین اسمان را نگاه کنید میبینید که یک ربع به یک ربع این فضای اسمان قشنگتر است یک نمایش دارد که در روز که افتاب است اینجور نیست.گاهی نفس انسان غصه دار میشود.این شب است.روزهای انسان هم شب میشود.شب هم عطای خداست.شب هم برای ثبات و سکون است.دیگر کاری از شما بر نمیاید.ثابت مینشینی و صبر میکنی.ان شاءالله در شبها صابر باشید.

خانم زهرا س خودش لیل است.لیل چیز کمی نیست.قران هر جا لیل میگوید مراد زهراست که بین شیعیان و محبین و خود ائمه مخفی است.لیل است و ثبات اور.نورش عزت اور است.عصمت او مخفی است.این مربوط به شان حضرت زهراست.

هروقت محزون شدی یک مرتبه میبینی حزن شما به سرور تبدیل میشود.این بین الطلوعین است.یک مرتبه شب روز میشود.میگفت حالمیان نشد.دو سه روز حال نداشتیم همه اش محزون بودیم نمیدانم چرا یک مرتفه حزنم رفت.غمی که دو روز من را هلاک کرده بود وقتی بچه رفت در حوض بیفتد او را گفتم و غمم باطل شد.

گاهی روز انسان شب میشود.انسان خوش و راحت است.نمیدان چه جور میشود که کم کم غم سراغش میاید.گاهی غم و شادی انسان مدرک دارد.مثلا با فلان کس دعوا کرده و پکر شده است فلان کس امد خوشحال شد.و گاهی مدرک ندارد.

 

شب علی علیه السلام

شب علی غیر از شب ماست.شب علی خیلی تارک است.او زهرا را میشناسد.انوار را خوب طی کرده است.با اسمانها اشناست.او شب را خوب میشناسد.اصلا علی خودش را شبرو میداند.فرمود:شبرو صبح میفهمد چه جور و چقدر راه رفته است.علی ع همه کارهایش شب بوده است.یعنی ناشناس بوده است.اشخاص بزرگ ناشناسند.

کار خالص کن راه درست برو و کیفت را بکن.شبرو اینجور است.ممکن است در مورد شما حرفها و گفتگوهای بیجا باشد.ولی اعتنا به انها نداشته باشد.صبح معلوم میشود شبرو چقدر راه رفته است.صبح قیامت معلوم میشود او چه خورشیدی شده است.این جا را روشن کرده است.انجا بخل و مرض و حسد نیست.دیگران هم کیف میکنند.

قبض و بسط قلب مومن شب و روز است.گاهی مدت ان زیاد است و گاهی کم.هرچه جلو میرود شب او کمتر میشود.در ظهور قیامت شب وجود ندارد.همه اش روز است.حزن و غم و غصه ها تمام میشود.به یک جا میرسیم که دیگر غم و غصه ای نیست.همه اش بهجت و سرور است.روز است نور است و حیات.تاریکیها را از بین میبرد.

قیامت شب ندارد.شب مال دنیاست.تاریکی محض.الحمد لله خدا نجاتتان داد.روز شناس شدید.کفار اصلا روز ندارند.بهجت ندارند.نمیبینید خنده را درس میدهند.خنده را یاد میدهندو یاد میگیرند تا در اجتماع بتوانند راه بروند.انها درس میخوانند تا لبخند را بیاموزند.ولی در اینجا اینجور نیست بلکه جلو خنده شان را میگیرند.میگویندپکزیاد گریه کنید.چرا اینقدر میخندید؟

شیعیان نمیدانند خدا چه نعمتهایی به انها داده است.جلو خنده شان را میگیرند.گریه را دوست دارند.دیگران نه خنده دارند و نه گریه و نه لذت.انچه را هم میبینی که مثلا بازی میکنند یا کارهای دیگر انجام میدهند برای تسلیت است.

از خودشان هیچ ندارند.مثل کسی که مرض بدی مثل سرطان دارد.جلو او کاری میکنند که خوش باشد.ترحم میکنند.این تفریح دنیا برای تسلیت انهاست.در این دنیا یک لفت و لیسی برای خودشان درست میکنند.شیعیان و دوستان اهل بیت غیر از این عالم به عالم دیگری قائلند.به جای اینکه کلاس خنده بروند تمرین گریه هم میکنند تا از این دنیا جان به دربرند.

انشاءالله خدا ان پشت پرده را همین جا نشانمان بدهد که چقدر سرور خوابیده است.چقدر علم و حیات خوابیده است.هرچیز خوب و زیبا که از این عالم رفته است در انجا با شماست.در پشت پرده از انبیا و اولیا بگیرید.زیباهای خدا که در عالم امدند و رفتند همه انطرف هستند.

گاهی میبینید کسی از بیچارگی میگوید اما در او بهجت و سرور خوابیده است.یک جا گریه و ناله میکند و در عین حال که دارد غصه ها را میگوید و از خدا و پیغمبر میخواهد که کارها را سر و صورت بدهد یک لبخند نشان میدهد.مومن وقتی دردل پیش خدا و ائمه میکند نهایت لذتش را میبرد.

لذا به دوستان و شیعیان مبادا ترحم کنید.اگر میخواهید کمک مالی بکنید نگویید که بیچاره است.اماهای ما این را دوست ندارند.نشنیده اید که حضرت صادق ع یک روز نشسته بود.مردی خدمت حضرت نشست و عرض کرد:یکی از شیعیان سر و وضعش خیلی خراب است.نان ندارد پول ندارد...کفلت مند است.اگر پول داشتیم کمکش میکردیم و از این قبیل صحبتها به طوری که خیال میکرد حضرت را گریه میاندازد.

حضرت چهار زانو نشسته بود.یک مرتبه دوزانو شد و غضب کرد و یک نگاهی کرد و فرمود:پناه میبریم به خدا که کسی درباره دوست ما ترحم کند.ببینید چقدر دوستانشان نزد انها عزیزند.ترحم به حیوانات خوب است به کافر هم خوب است.اگر جا ندارد لبا ندارد غذا ندارد به او بدهید ثواب دارد .خداوند خیلی دوست دارد.اما به دوست اهل بیت منت سر میگیرند.اینها بزرگ و عزیزند.سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین.پاک و منزه است پروردگار تو که خدایی مقتدر و بی همتاست و از توصیف جاهلانه خلق مبراست و سلام الهی بر رسولان باد.این از اسرار محبت و ولایت است.مال شرافت ولایت ائمه است.

 

میهمان دل

امیدوارم در خانه هایتان همه سلامت باشید.خدا نصیبتان نکند که یک وقت در خانه شما اختلاف باشد.بنده دیده ام که وقتی در خانواده اختلاف میشود بچه ها مثل جوجه دور پدر و مادر خود میگردند.گاهی به مادر میگویند تو چیزی نگو و گاهی به پدر.مثل یک ناصح بزرگ.بعضی اوقات هم پدر و مادر رحمتشان طلوع میکند و به واسطه این بچه ها ساکت میشوند و نزاع میخوابد.

در روایت هم امده است که وقتی نزاع میشود ملائکه به سراغ کسی که هنوز حرفی نزده است میروند و از او میخواهند که چیزی نگوید.اگر گوش نکرد او را رها میکنند و به سراغ دیگری میروند.بچه ها هم همینطورند.مثل ملائکه خیلی لطیف و معصوم.خیلی به پدر و مادر التماس میکنند که ساکت باشند.اگر کسی انها را در ان حال ببیند میگوید:فتبارک الله احسن الخالقین.امیدوارم همه شما هم ناصح باشید و هم قبول حق کنید.

انسان هرچه راه برود و خوبها به منزل او تشریف بیاورند.و در قلب و جانش بیایند قلب او بزرگ میشود.هرچه بیشتر خوبان را یاد کنید دل و قلب شما بزرگتر میشود.قلب ما خیلی باید بزرگ شود.ان جا جایی است که خدا میخواهد تشریف بیاورد.خداوند فرموده است:من در اسمان ها و زمین نمیگنجم.فقط قلب مومن جایگاه من است.وقتی میهمانی به این عزیزی میخواهد به خانه دل انسان بیاید باید امیرالمومنین را یاد کرد تا به برکت یاد ان حضرت خانه تمیز شود.وقتی ان حضرت را ید کردید خانه دل خودش تمیز میشود.

به وسیله نماز و ذکر و عمل صالح خانه تمیز و مرتب میشود.کم و زیاد عمل اهمیت ندارد.انچه مهم است اینست که باید بدانی چه میکنی و چه میخواهی بکنی.قصد شما اینست که خانه را تمیز کنی تا خوبها به خانه تو بیایند.میخواهی خانه دل را تمیز کنی تا خدا تشریف بیاورد.ابتدا پیغمبر و امام تشریف می اورند.امام که تشریف اورد قلب شما ظهور حجت خداست.حضرت می فرماید:من امدم خدا هم خواهد امد.هستی مطلق.ظهور صغری و کبری.

 

سیری در افاق و انفس

امیدوارم خداوند نگرانی همه مومنین در هر جای عالم هستند از زن و مرد را برطرف سازد و با لطف و عنایت خودش جاده های روح ما را صاف کند که وقتی نگاه میکنیم خودشان را ببینیم و چیزی جلو انها نباشد.باید از خدا کمک گرفت.خدا هم وعده داده است.سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم.در افاق یعنی بیرون.

خلق خدا را نگاه کن.یکی را میبینی عزادار است یکی غصه دار است یک دعوا کرده است.از یکدیگر گله دارند.خلاصه همه غمناکند.مشگل گشا خدا و خوبانند.انشاءالله همه انها را هم خدا نشانتان میدهد.همه جای عالم هستند.برای حل مشکلات بگرد و انها را پیدا کن.هروقت مشکلی روی داد به انجا برو یعنی همان جای خلوت.

اصلا ایمان در ذات انسان است.علم و کمال که از ایمان کسب میشود از ان جاست.هروقت انسان نیاز پیدا کرد و خواست او را غم بگیرد پیدا میشود.کلامی ایه یا حدیثی پیدا میشود و غم بر طرف میگردد.در قلب و سر انسان که اسمش لوح محفوظ است جای دارد.در دسترس نیست.هروقت نیاز پیدا کردی ظاهر میشود.

برای نمونه بگویم چهل سال پیش قوم و خویشی داشتیم که برای فرزندی که خدا به او داده بود مراسم میهمانی فراهم کرده بود.وقتی انجا رفتیم دیدم یک مرد جوان در مجلس مردها صحبت میکند و یک زن جوان هم در مجلس زنها.سیاسی بودند و توده ای.هنوز صحبتی از انقلاب اسلامی نبود.گاهی هم از امامها و شهدا مایه میگذاشتند که مگر خون ما از خون شهدا رنگین تر است.و قیاس میکرد.خدا نکند ادم خودش را با امامها قیاس کند.به خیالش در کربلا برای اب و نان شهید شدند.

من در ان زمان سی ساله بودم.به من خیلی سخت گذشت.پرسیدم این شخص کیست.داماد صاحبخانه.وقت شام خوردن پهلوی من نشست.جوان خوشرویی بود.زنندگی نداشت.من همانطور که غذا میخوردم گفتم:ادم خوب است شهید بشود اما شهید الاغ چرا؟بگذار جایی شهید شویم که قیمتی داشته باشد.پای رکاب کسی برای دین خدا.

چون سر سفره بود و ساکت به دل او چیزی خطور کرد.سر غذا خوردن یگانگی خیلی قشنگ است.هروقت میهمان داری بایست و تماشا کن ببین چقدر قشنگ است.همه یگانه گرد هم با خیال راحت در یک خط میروند.غذا میخورند.این خیلی زیباست.ان شاءالله امامان هم مینشینند و مارا نگاه میکنند.

این قضیه گذشت.تا اینکه دولت سابق و اینها را کتک زد.او را هم با باتوم زده بودند به سرش و و سرش شکسته بودند.بی حال زیر میز افتاده بود.پاسبانی امده بود و امتحان کرده بود که زنده است یا مرده.که اگر خلاص نکرده یک تیر خلاص به او بزنند.رفیقش گفته بود خلاص کرده.

این جوان همانجا یاد حرف من افتاده بود که من میخواستم خودم را قربانی کنم که فلانی دو تومان حقوق میگیرد.ما هم رفتیم عیادتش در بیمارستان.وقتی وارد اتاق شدم به گریه افتاد.گفت فلانی در دانشگاه وقتی گفت :ببین خلاص نکرده تیر به او بزن یاد حرف شما افتادم.یک حرفی از سر خیرخواهی زده بودیم و در قلبش جا گرفته بود.این حال انهاست.

نو فاطمه مشکل گشای اهل زمین و اسمان حتی ملائک و شوهرش امیر المومنین و پدرش پیغمبر خداست.ائمه هم بچه های این خانمند.ائمه حتی امام زمان اگر چیزی به کسی بدهند انگار این خانم داده است.منتهی او مخفی است.شما هم او را در اخر و جان و دلت مخفی بدار.

 

ما قاصد هستیم

.مقصدی داریم.انبیا هم قاصدند.امدند به ما خبر دادند و ما را هم راه انداختند.اما مقصد کجاست.مقصد در ذات خود شماست.همان چراغ و همان نور.قشنگ با انها تماس بگیر.در جایی خلوت.چه انیسی از ان بهتر.چه مونسی از ان بهتر.اگر کسی می خواهدذ عشقبازی کن هم بکند.با ان بکند با ذات خود.انجا بنشین و ببین با تو چه میکند.جایی خلوت سرنماز مینشینی او شما را در بغل میگیرد.بلکه شما اورا در بغل میگیری.انگاه انسان خودش را رها میکند تا هر جا که میخواهد ببرد.جایش خوب است.

یک عزیز یک دوست وقتی ادم را در بغل میگیرد چه میشود.اورا میگیرد و میسازد و عوض میکند .دومرتبه سرجایش میگذارد.یک دقیقه خلوت کردیم عوض شدیم.سبک شدیم.راحت شدیم.انشاءالله شما هم می یابید.                                                                                                   

 

  همسایه قیامت

خدا هم همین را در روایت خبر داده است که زمان ظهور روز مومنین طولانی می شود.به طوری که یک روز آن ده شبانه روز است.روز ها یشان بلند است یعنی خوش اند وفضایشان قشنگ است.می گفت شب های خوب چه زود می آیدومیرفت!حالا می گوید ده روز می شود.یعنی خیلی کارها انجام می دهی وراه میروی.اغلب اینهایی که روز کار می کنندشب که می شود می گویند خسته شدیم وازصبح تا به حالا هم کارهایمان را نرسیدیم انجام بدهیم.ولی آن وقت اینجوری نیست.هر کاری را که فرد به ذهنش میرسدهمه را انجام می دهدوخسته هم نمی شودوخوابش هم نمیبرد.این را تجربه کن.  

 

 

حقیقت دروغ

حیات در صدق است واستراحت درصدق است.صاحب صدق کم زحمت وراحت است. اگرکسی بخواهد فردا دروغ بگویداز سر شب تاصبح اقلا خود را بسازدو تمرین کند کهاین جور خواهم گفتوآن جور خواهم گفت. آخر سر هم صبح.گیج خواهد شدو راستش را خواهد گفت.مگرمی تواند؟محال است.

دروغ اساسا خود چیزی نیست که واقعیت داشته باشدچه رسد به تهیه کردن آن.دروغ چیزی را می گویندکه واقعیت ندارد.آیا چنین نیست؟چیزی که واقعیت ندارد پیش بینی کردنش چگونه است؟چنین چیزی دیگر اصلا واقعیت ندارد.لذا چیز موهومی است.وقت صرف آن نکن که بفهمی دروغ چیست.نمی توانی هیچ کس نمیتواند بفهمد که آن چیست.زیراوجودو شیئیتی نداردکه کسی آن را بشناسدوپیدایش کند.

در تعریف دروغ گفتند که چیزی است که واقعیت ندارد.پرسید:آیا واقعیت ندارد؟گفتند نه.دوباره پرسید.دوباره همین پاسخ را شنید.

امیدوام سه دفعه که این سوال را کردی وآن جواب را شنیدی باور کنی که دروغ واقعیت ندارد.نه حرفش.نه ذکرش ونه خودش.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی