مهیاى مسافرت (آخرت) شو، و توشه آن را پیش از رسیدن اجل فراهم نما، و بدان که تو دنیا را طلب نمایى و مرگ تو را مىطلبد، و اندوه و غصه روزى را که نیامده در روزى که در آن هستى به خود راه مده.
به گزارش باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» توجه به توصیههای معرفتی و اخلاقی اهل عترت(ع) از جمله مهمترین اولویتهای شیعیان در طی تاریخ شیعه بوده است. در این بین توصیههایی که این بزرگواران در اواخر عمر شریفشان داشتند به لحاظ اینکه آخرین سفارشات ایشان به شیعیان است، از اهمیت بالایی برخوردار است که باید نسبت به آنها دقت نظر لازم را داشت. البته باید این نکته را در نظر داشت که به فراخور میزان رشد هر کدام از شیعیان یا محبان مطالبی را به ایشان بیان میکردند، اما جنبه عام هم میتوانست داشته باشد. حال به مناسبت ایام شهادت امام حسن مجتبی(ع) آخرین سفارشات حضرت به یکی از اصحابشان را از کتاب کفایةالاثر میآوریم.
جنادة بن ابی امیه میگوید: وارد شدم بر حسن بن على علیهالسّلام در آن مرضى که به آن ارتحال فرمود، و در پیش روى او طشتى بود که در آن خون ریخته بود، و جگر حضرت در اثر زهرى که معاویة بن أبى سفیان- خدایش لعنت کند- به آن حضرت خورانده بود قطعه قطعه بیرون مىآمد. عرض کردم: اى مولاى من! چرا خود را معالجه نمىکنى؟ فرمود: اى ابا عبد اللَّه مرگ را به چه چیز علاج کنم. گفتم: انّا للَّه و انّا الیه راجعون. سپس حضرت به جانب من توجه کرده فرمود: به خدا سوگند این پیمانى است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با من فرموده که این امر (امامت) را 12 نفر پیشوا و امام از فرزندان على و فاطمه مالک شوند و هیچ یک از ما نیست جز این که یا به زهر و یا به شمشیر کشته شود (و به مرگ عادى از دنیا نخواهیم رفت). سپس طشت را از نزد حضرت برداشتم و حضرت تکیه فرمود.
جناده گوید: به ایشان عرض کردم: اى فرزند رسول خدا مرا موعظه فرما. فرمود: آرى، مهیاى مسافرت (آخرت) شو، و توشه آن را پیش از رسیدن اجل فراهم نما، و بدان که تو دنیا را طلب نمایى و مرگ تو را مىطلبد، و اندوه و غصه روزى را که نیامده در روزى که در آن هستى به خود راه مده، و بدان که در آنچه بیش از قوت خود مال فراهم کنى خزینهدار دیگران خواهى بود؛ و بدان که در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقاب و در شبههناکهایش عتاب (و سرزنش) است. پس دنیا را مانند مردارى قرار ده، و بگیر از آن به مقدارى که تو را بىنیاز کند. اگر حلال باشد در آن زهد ورزیدهاى، (و بیش از احتیاج از این مردار مصرف ننمودهاى)، و اگر حرام باشد از مردارى برگرفتهاى (و خوردن مردار در صورت ناچارى به مقدار ضرورت مباح است) و اگر مورد سرزنش و عتاب باشد (یعنى شبههناک باشد، هموار کردن کمى) سرزنش آسان است. و براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى همیشه زندگانى خواهى کرد. و براى آخرت طورى کار کن که گویى فردا خواهى مرد؛ و هر گاه بخواهى بدون (داشتن فامیل زیاد) و عشیره عزیز گردى و بدون داشتن سلطنت (مانند سلاطین) مهابت و بزرگى داشته باشى، از ذلت نافرمانى حق تعالى بیرون آى و به سوى عزّت فرمانبرداریش وارد شد.
معیارهای انتخاب دوست
و هر گاه نیاز و احتیاج تو را به گرفتن رفیقى وادار نمود، با کسى رفاقت کن
که گاه همراهیش تو را زینت دهد (یعنى کردار و رفتارش در موقع همراهى با تو
نزد دیگران موجب آبروى تو شود و مانند زینتى براى تو باشد) و هر گاه خدمت
او کردى (آبروى) تو را حفظ کند و اگر از او کمک خواستى تو را کمک کند،
هرگاه سخن گویى گفتارت را تصدیق کند و هر زمان بر دشمن حمله کنى تو را
تقویت کند، و اگر دست کمک به سویش دراز کردى تو را مدد کند، و اگر در کارت
شکستى پیدا شود برطرف کند، و هرگاه نیکى از تو بیند فراموش نکند، اگر دست
مسألت به سویش دراز کنى از عطایش محرومت ننماید، و اگر به زبان نیاورى او
در عطا پیشدستى کند، و هر گاه سختىها و بلاها به او رو آورد مبتلا شدنش
تو را بدحال کند. رفاقت کن با کسى که از ناحیه او به تو گرفتارى و بلایى
نرسد، و به واسطه او در روشها انحرافى پیدا نشود، و اگر گاه تقسیم (مال یا
غیر آن) میان شما نزاعى درگیر شد تو را بر خویش مقدّم دارد.
جناده
گوید: پس نفس حضرت به شماره افتاد و رنگ مبارکش زرد شد به طورى که بر آن
حضرت ترسناک شدم، (در این هنگام) حضرت امام حسین علیهالسّلام و اسود بن
أبى الاسود (یکى از اصحاب رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله) وارد شدند آن
حضرت امام حسن را در برگرفت و سر مبارکش و میان دو دیدگانش را بوسید و نزدش
نشست، پس مقدارى آهسته با هم صحبت کردند، ابو الاسود گفت: إِنَّا لِلَّهِ
وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ امام حسن علیه السّلام خبر مرگ خود را به
برادرش مىدهد. (کفایةالاثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص226)
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی دَاوُدُ بْنُ الْهَیْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی جَدِّی إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِی طَلْحَةُ بْنُ زَیْدٍ الرَّقِّیُّ عَنِ الزُّبَیْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَیْرِ بْنِ هَانِی العیسی [الْعَبْسِیِ] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِی أمید [أُمَیَّةَ] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَشْتٌ یُقْذَفُ فِیهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِیَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ مَا لَکَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَکَ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ یَمْلِکُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ ع وَ فَاطِمَةَ ع مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّشْتُ وَ اتَّکَأَ ص فَقُلْتُ عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ اسْتَعَدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ وَ لَا کمل [تَحْمِلْ هَمَ] یَوْمِکَ الَّذِی له باب [لَمْ یَأْتِ] عَلَى لومک [یَوْمِکَ] الَّذِی أَنْتَ فِیهِ وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَا تَکْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَیْئاً فَوْقَ قُوتِکَ إِلَّا کُنْتَ فِیهِ خَازِناً لِغَیْرِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِی حَلَالِهَا حِسَاباً وَ حَرَامِهَا عِقَاباً وَ فِی الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ الدُّنْیَا بِمَنْزِلَةِ الْمَیْتَةِ خُذْ مِنْهَا مَا یَکْفِیکَ فَإِنْ کَانَ ذَلِکَ حَلَالًا کُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِیهَا وَ إِنْ کَانَ حَرَاماً لَمْ تَکُنْ قَدْ أَخَذْتَ مِنَ الْمَیْتَةِ وَ إِنْ کَانَ الْعِتَابَ فَإِنَّ الْعِقَابَ یَسِیرٌ وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذَا نَازَعَتْکَ إِلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً فاتک [أَعَانَکَ] وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ وَ إِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ جَدَّهَا [مَدَّهَا] وَ إِنْ بَدَتْ مِنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا وَ إِنْ رَأَى مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاکَ وَ إِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَکَ وَ إِنْ نَزَلَتْ بِکَ أَحَدُ الْمُلِمَّاتِ أسألک [وَاسَاکَ] مَنْ لَا یَأْتِیکَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ وَ لَا یَخْتَلِفُ عَلَیْکَ مِنْهُ الطَّوَالِقُ وَ لَا یَخْذُلُکَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ إِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْفِساً آثَرَکَ قَالَ ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّى خشت [خَشِیتُ] عَلَیْهِ وَ دَخَلَ الْحُسَیْنُ ص وَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَبِی الْأَسْوَدِ فَانْکَبَّ عَلَیْهِ حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَهُ وَ تَسَارَّا جَمِیعاً فَقَالَ أَبُو الْأَسْوَدِ إِنَّا لِلَّهِ إِنَّ الْحَسَنَ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیْهِ نَفْسُهُ وَ قَدْ أَوْصَى إِلَى الْحُسَیْنِ ع وَ تُوُفِّیَ ص فِی یَوْمِ الْخَمِیسِ فِی آخِرِ صَفَرٍ سَنَةَ خَمْسِینَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ لَهُ سَبْعٌ وَ أَرْبَعُونَ سَنَةً.