چندی پیش در یکی از جلسات شورای فرهنگی عمومی کشور که موضوع خانواده مطرح شده بود، یکی از دوستان با سابقه جامعهشناس گفت: «۵۰ درصد مشکلات خانواده که امروز ایران با دست و پنجه نرم میکند مربوط به سبک زندگی جدید و گذر از سنت به مدرنیسم است و از آن اجتنابی نیست. ۲۰ درصد آن طبیعی است و ۳۰ درصد باقی مانده آن نیز به علت مداخلات اشتباه روانشناسان است.»
واقعیت این است که جدا از ارائه چنین تحلیلهایی که در آن هیچ نشانی از ارائه راهکار دیده نمیشود؛ به مدد آمار و ارقام و گواهی واقعیتهای جامعه میتوان گفت که وضعیت خانواده در ایران امروز وضعیت چندان رضایت بخشی نیست.
در یک سلسلهمراتب تحولی در شکلگیری خانواده از قبل از ازدواج تا بعد از طلاق میتوان خانواده را در قالب هفت چالش یا مشکل بررسی کرد؛ یعنی از جایی که دختر و پسر جوان ما در سن ازدواج هستند. این هفت چالش عبارتاند از:
۱- تعداد زیاد افراد حاضر در سن ازدواج در سطح کشور یا بالا رفتن سن ازدواج
به گواهی سازمان ثبتاحوال که در یک ماه اخیر منتشر شده است، یازده میلیون و دویست هزار نفر افراد مجرد در کشور وجود دارد که ۸۵ درصد آنها زیر سن سیوپنج سال هستند. این سن برای مردان در تهران ۳۰ و ۳۱ سال است و برای زنها بین ۲۷ و ۲۸ سال است. این آمار نسبت به سالهای گذشته یعنی مثلاً آمار سال ۸۵ یا ۹۰ و حتی ۹۳ بیانگر بالا رفتن سن ازدواج و آمار تجرد است.
جمعیتشناسها افراد مجرد را در سه گروه قرار میدهند: در سن ازدواج، تأخیر ازدواج و تجرد قطعی.
طبق آمار سازمان ثبتاحوال، سن ازدواج تا ۳۵ سال دانسته میشود، تأخیر در ازدواج را تا ۵۰ سال و تجرد قطعی را بالای پنجاه سال میدانند. آمار نشان میدهد که در کشور ما تعداد افرادی که در گروه تأخیر در ازدواج یا تجرد قطعی قرار میگیرند بهطور مرتب رو به افزایش است.
2- مشکل جدی در زمینه پیدا کردن همسر مناسب
شیوه سنتی برای انتخاب همسر به دلیل گسترش شهرنشینی و دور شدن آدمها از منظومه خویشاوندی و همسایهها و دوستان و متأسفانه برخی سیاستهای غلط در دور کردن جوانان از همدیگر، دیگر چندان جواب نمیدهد.
3-مشاورههای پیش از ازدواج
متاسفانه در این زمینه نابسامانی فراوانی در بین روانشناسان و افراد غیرروانشناس یا شبه عالمان روانشناسی به چشم میخورد و هیچ گونه روش مدون علمی و متناسب با فرهنگ جامعه ایرانی وجود ندارد.
4-آموزشهای بعد از ازدواج
آموزشهای بعد از ازدواج بهاندازه مشاورههای پیش از ازدواج پراکنده و نابسامان است.
۵- مشاورههای ازدواج و مداخلههای بعد از اختلافات و ناسازگاریها
در این زمینه لازم است در کنار سایر روشهای عام علمی که به کار گرفته میشود با رویکرد بومی نیز به آن پرداخته شود. متأسفانه این مسئله خیلی به صورت فرهنگی دیده نشده و بحرانهای خانوادگی مثل همسر آزاری یا روابط فرازناشویی و مسائلی از این قبیل هم زیاد شده و هم نوع مداخلهاش مداخلهای متناسب با فرهنگ ایرانی- اسلامی ما را میطلبد.
6- مسائل قانونی مربوط به حوزه ازدواج و طلاق
نظیر تمکین و حضانت و سایر مسائل مرتبط که خود حوزه گستردهای است و صدالبته از نابسامانی و ضعفهای فراوانی رنج میبرد.
7- وجود صدها هزار فرد مطلقه در جامعه
طلاق به خودی خود یک آسیب نیست و در برخی موارد حتی میتواند راهگشا باشد. با این حال این افراد شامل زن و مرد و اغلب جوان (۶۰٪ جوان و زیر سی سال) هستند که لازم است شیوه مناسب و درست زندگی در دوران بعد از جدایی و مدیریت طلاق را آموزش ببینند. همچنین لازم است در زمینه ازدواج این افراد فرهنگ سازی و آموزشهای لازم را بیاموزند تا از آسیبها و تنهاییها جلوگیری شود.
ظرفیتهای خانواده ایرانی برای گذر از بحران
نگاه جامعهشناسی امروز این است که خانواده کارکرد اصلی و قدیم خود را از دست داده است و ما با نوع و تراز دیگری از خانواده و چهبسا زوال آن مواجه هستیم. در کنار این نظرات بدبینانه جامعهشناسان، روانشناسان نگاه مثبتی به نهاد خانواده دارند. اگر روانشناسی مثبتگرا سه هدفِ مطالعه هیجانهای مثبت، توانمندیهای منش و نهادهای مثبتی که هیجانهای مثبت و تواناییهای منش را افزایش میدهد را داشته باشد، خانواده یک نهاد مثبت است که محل پرورش و رشد هیجانها مثبت انسانی و رشد صفات والای انسانی است.
نویسنده کتاب «رواندرمانی با مسلمانان» که به فارسی نیز ترجمه شده معتقد است در منطقه شرق اصولاً خانواده آنچنان برای مردم مهم است که گویی جزء سازههای غریزی آنهاست. نویسنده در این کتاب از افرادی نام میبرد که در مقابل پدر و مادر خود ایستادهاند و استبداد رأی آنها را برنتابیدهاند اما بعد خودشان دچار بحرانهای روانی شدهاند. نویسنده معتقد است این تقدس خانواده و مهم دانستن آن یکی از امتیازات مهم فرهنگهای جمعگرا مثل ما ایرانیان است که با فرهنگهای غربی فرق دارد. امروزه حتی میبینیم همین بچههای عصیانگر ما که با دنیای مدرن و شبکههای مجازی روبرو هستند مسئله پدر و مادر برایشان مهم است؛ بنابراین اهمیت دادن به خانواده، قبول کردن سنتهای آن، احترام به بزرگترها، پاسداری از خانواده، عشق به تشکیل خانواده و کمک کردن به حفظ خانواده با توجه به همه مشکلاتی که وجود دارد منابع و سرمایه مهمی است که ما باید از آن استفاده بکنیم و روشهای منظم و درستی مطابق با فرهنگمان را ارائه دهیم. مردم ما به همین دلیل به آموزشهای روانشناسان خیلی بها میدهند این ما نیستیم که مداخله میکنیم بلکه آنها هستند که علاقهمندند.
آموزشهای ضروری حوزه خانواده
در دوران قبل از ازدواج: عمدهترین مسئله آن کمک به افراد و خانوادههایشان در انتخاب همسر است. بررسیهای دقیقی که در این زمینه انجام گرفته است نشان میدهد بخش عمدهای از ناسازگاریهای خانوادگی و طلاقها از منظر روانشناسی مربوط به انتخاب نامناسب است؛ یعنی به دلیل پیچیدگی انسانها و به این دلیل که ما در برخوردهایمان معمولاً با لایههای بیرونی افراد سروکار داریم، نمیتوانیم شناخت دقیقی از آنها به دست آوریم اما در زندگی زناشویی واقعیات فرد و شخصیت او رو میشود. به همین دلیل معمولاً انتخابهای درستی صورت نمیگیرد.
انتخاب خوب باید مثلثی باشد که در یک رأس آن دختر و پسر جوان، در یک رأس آن پدر و مادر آن دو نفر و در رأس دیگر مشاور و روانشناس آگاه و عالم قرار بگیرد. به همان اندازه که گاهی ممکن است جوانها خیلی نظرات دقیق و آگاهانهای درباره ازدواج نداشته باشند، ممکن است والدین آنها نیز آگاهی لازم را نداشته باشند. امروزه مردم به دلیل بالا رفتن فهمشان و نیز به دلیل نگرانیهایی که دارند علاقهمند هستند که برای انتخاب همسر جوانانشان از روانشناسها کمک بگیرند.
آموزشهای بعد از ازدواج: چهار یا پنج سال اول زندگی دوره بسیار مهمی است و مثل چند سال اولیه زندگی نوزاد آسیبپذیری آن بیشتر است. سه آموزش در این دوره خیلی مهم است؛ مسئله ارتباط، چراکه ما ارتباط را خوب بلد نیستیم و بسیاری از مشکلات از عدم ارتباط مؤثر نشأت میگیرد. مدیریت اختلافات زناشویی و استرس، باید به دختر و پسر جوان یاد بدهیم که اختلافات اجتنابناپذیر و قابلانتظار هستند ولی میتوان شیوه مواجهه با آنها را آموخت. مسائل جنسی، آمارها در حوزههای جنسی آمار خوبی نیست. افراد متأهل در حوزه مسائل جنسی و زناشویی ناآگاهی زیادی دارند و حتی اختلالات کارکردی بهویژه در حوزه مردان در این حوزه رو به افزایش است؛ بنابراین نیاز است که آموزشهای جنسی علمی و مطابق با فرهنگ به این افراد ارائه شود.
نقش دولت در حمایت از نهاد خانواده
دولتها میتوانند با قانونگذاری مناسب و حمایت از اجرای قوانین خوب از یک طرف و حمایتهای مادی نهاد خانواده را حمایت کند. بهعنوانمثال کم کردن دوره سربازی برای افراد متأهل، برقراری بیمه برای مشاورههای پیش از ازدواج، معافیت از مالیات برای تازه ازدواجکردهها میتواند از جمله این اقدامات باشد. در مسائل آموزشی و فرهنگی دولت باید با دقت بیشتری عمل کند و مثلاً بهطور غیرمستقیم به حمایت از ناشران و نویسندههای معتبری که در حیطه خانواده کار میکنند، بپردازد.
جایی که ممکن است مشکل بیشتری را به وجود آورد حوزه پیشگیری است. یعنی رفتارهایی افراطی و غیرکارشناسی از سوی دولت سر بزند که نه تنها فرهنگسازی در آن به چشم نمیخورد بلکه مقاومت و مخالفت بخشی از مردم را نیز به دنبال خواهد داشت. مثلاً دولت بگوید برای استحکام بنیاد خانواده استحکام باید حجاب و پوشش خانمها اصلاح شود و بهطور بیرویه به این قضیه ورود پیدا بکند که این امر نه تنها نتیجه بخش نخواهد بود بلکه با مقاومت نیز روبرو خواهد شد.
بهطورکلی در برخی از حوزهها بهتر است مردم خود به طریقی راهی برای آن بیابند. در اینجا مداخله مستقیم خیلی جواب نمیدهد بلکه تنها بحث فرهنگسازی است که میتواند گرهگشا باشد.
* برگرفته از سخنرانی ایرادشده در پنجمین کنگره انجمن روانشناسی ایران
منبع : سپیده دانایی