توبه
یکى از راه هاى امیدوارى، و کسب نشاط در زندگی توبه و بازگشت به خداست.
مخصوصا در جوانان،چه بسا افرادى با مرور پرونده سیاه سابق خود، احساس
شرمسارى مى کنند; به خصوص زمانى که گناهان سنگینى مرتکب شده باشند. در این
صورت زنجیر اعمال گذشته که بر دست و پاى آنها بسته شده و شکنجههاى وجدان و
افکار یأس آور که چون کابوسى وحشتناک بر روحشان سایه افکنده، مشکلات روحى
زیادى را براى این دسته پدید مى آورد.اسلام فراسوى گناه کاران، روزنه اى از
امید گشوده و براى جدا شدن از گذشته و آغاز زندگى جدید و حتى تولدى دیگر،
(توبه) را پیشنهاد کرده است. این روش به همه نوید مى دهد که راه به روى همه
باز است. قرآن مجید مى فرماید: (قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم
لاتقنطوا من رحمة الله ان اللّه یغفر الذنوب جمیعاً; اى پیامبر! به بندگان
گناه کار که بر خود ستم کرده اند، بگو از رحمت خداوند ناامید نشوند که خدا
همه گناهان را مى آمرزد.)(72) آیه فوق گسترده ترین آیه قرآنى است که شمول
آن، هرگونه گناه را دربر مىگیرد و به همین دلیل از امیدبخش ترین آیات محسوب
مى شود.
باز آى، باز آى هر آنچه هستى باز آى
گر کافر و گبر و بت پرستى باز آى
این درگه ما درگه نومیدى نیست
صد بار اگر توبه شکستى باز آى
از نظر اسلام، براى توبه، واسطه اى لازم نیست. هر گناه کارى بدون اقرار به
گناه خود نزد کشیش یا بندگان دیگر خدا، در هر شرایطى و در هر زمانى، با
اظهار ندامت و پشیمانى و عزم بر ترک گناه، از خداوند طلب مغفرت مى کند. در
این صورت با بهره مندى از عفو الهى چنان پاک مى شود که گویى هرگز گناهى
مرتکب نشده است. امام صادق علیهالسلام مى فرماید: (التائب من الذنب کمن
لاذنب له; توبه کننده واقعى مانند کسى است که اصلاً گناهى نکرده است).(73)
بنابراین باید گفت با وجود توبه و استغفار، ناامیدى معنا ندارد. امام على
علیهالسلام مى فرماید: تعجب مى کنم از کسى که ناامید مى شود و حال آن که
با او استغفار است.(74) آرى، از مکتبى که یأس و ناامیدى را در ردیف گناهان
بزرگ به حساب مى آورد(75)و بالاتر از آن در کتاب آسمانى اش در حد کفر قرار
مى دهد،(76) باید انتظار امیدوارى همیشگى و دورى جستن از ناامیدى داشت.
مولوى مى گوید:انبیا گفتند نومیدى بد است
فضل و رحمت هاى بارى بى حد است
از چنین محسن نشاید ناامید
دست در فتراک این رحمت زنید
بیمار ناامید
امام سجاد علیهالسلام با به کارگیرى روش توبه، بیمار ناامیدى را درمان
کرد. او محمد بن شهاب زهرى بود. امام علیهالسلام در حال طواف، افرادى که
اطراف ایشان را گرفته بودند مشاهده کرد. حضرت علت آن را جویا شد. گفتند:
محمد بن شهاب زهرى لب فرو بسته و هیچ سخن نمى گوید، گویا عقلش را از دست
داده است. خاندانش او را به مکه آورده اند شاید با دیدن مردم حرفى بزند و
بهبود یابد. وقتى طواف حضرت به پایان رسید، به طرف جمعیت رفت و به او نزدیک
شد. محمد بن شهاب، امام علیهالسلام را شناخت، حضرت از او پرسید؟ تو را
چه مى شود؟ عرض کرد: فرماندار شهرى بودم و خون بى گناهى را ریخته ام. این
گناه ما را به این روز انداخته است. حضرت از گفتار او احساس کرد که مشکل
این شخص، یأس و ناامیدى از رحمت الهى است. از این رو با شدیدترین عبارت،
ناامیدى او را هدف قرار داد و فرمود: من از گناه ناامیدى تو از رحمت الهى
بیشتر از ریختن خون بى گناهى مى ترسم. این سخن او را منقلب نمود و به او
شوک وارد کرد. حضرت براى او چاره جویى کرد و فرمود: دیه قتل را به وارثان
مقتول بده. گفت: این کار را کرده ام، ولى آنها از پذیرفتن آن امتناع ورزیده
اند. حضرت فرمود: دیه را در کیسه هاى سربسته اى قرار ده، موقع نماز که از
منزل خارج مىشوند از بالاى دیوار کیسه ها را به داخل منزل بینداز.(77) این
تعلیم بزرگ، نظر دانشمندان را به خود جلب کرده تا جایى که حتی نظر جهان غرب
را به خود جلب کرده است.(78)
تفکر مثبت
قدرت اندیشه و تفکر، بر هیچ کس پوشیده نیست. اندیشه نه تنها بر جسم انسان،
بلکه بر آینده او نیز تأثیر مى گذارد. تفکر مثبت، تولید انرژى، توانایى و
دل گرمى مى کند و در نتیجه موجب نشاط در جوان میگردد و در عوض، تفکر منفى
موجب اضطراب و تشویش افراد مى شود. اگر بخواهیم امیدوار زندگى کنیم باید
همواره نیمه پر لیوان را بنگریم نه نیمه خالى آن را و به آنچه مى توانیم
کسب کنیم بیندیشیم. براى این منظور راه کارهایى وجود دارد:
1. همراهى با زیبایى هاى زندگى:
زندگى بسترى از تیغ و خار و یا باغى از گل سرخ است، اما این که ما زندگى را
از چه زاویه اى ببینیم مهم است. (آیا هرگز متوجه شده اید وقتى به شما شاخه
گل سرخى هدیه مى کنند که ساقه اش خارهایى به خود چسبیده دارد، اگر خارها
را از آن جدا کنند، زودتر پژمرده مى شود؟ آیا هیچ گاه به فردى که شاخه گلى
به شما اهدا کرده مى گویید که چرا گلى را با خار به شما مى دهد؟ شما از
کنار خارها مى گذرید و از اهداکننده گل تشکر مى کنید. به راستى آنچه در
زندگى به هریک از ما داده شده کمتر از گل سرخى است که دوستى به ما اهدا مى
کند و ما به خار آن توجهى نداریم؟ پس از کنار خارهاى زندگى، بزرگوارانه
بگذریم و نگاه امیدوار خود را متوجه گل ها کنیم.)(79)
2. اندیشه در داشته ها:
بزرگ نمایى سختى ها و نظر افکندن در کاستى ها و کمبودها که یک روى سکه
زندگى است، باعث شده است که از روى دیگر سکه که خوشى ها و زیبایى ها و
داشته هاست، غفلت شود. این نگرش منفى، افرادى را در کام یأس و افسردگى فرو
برده است. امام هادى علیهالسلام ابوهاشم جعفرى را که در تنگناى شدیدى
قرار داشت، با ذکر نعمت هاى الهى امیدوار ساخت و پیش از آن که او چیزى
بگوید، حضرت فرمود: کدام یک از نعمت هاى خدا را مى خواهى شکرگزارى کنى؟ وى
که شگفت زده شده بود، خود را جمع کرد و ندانست چه بگوید. امام علیهالسلام
یکى پس از دیگرى نعمت هاى وى را بازگو کرد و فرمود: خداوند به تو ایمان
داده و با این نعمت، بدنت را بر آتش حرام کرده و به تو تندرستى عطا فرموده و
با این وسیله تو را بر انجام فرامین الهى یارى رسانده و به تو قناعت
ارزانى داشته، پس تو را از بذل و بخشش بیهوده حفظ کرده است.(80) حضرت با
بیان نعمت ه، او را به آنچه در حال حاضر داشت آشنا کرد و به او فهماند آنچه
دارد بیش از آن است که ندارد، زیرا همواره در کنار هر نقمتى، نعمتى است.
امام حسن عسکرى علیهالسلام مى فرماید: هیچ بلایى نیست مگر آن که خداوند
در نهادش خیرى نهفته که آن را فرا مى گیرد.(81)
اندیشه در خاطرات خوش گذشته
بعضى افراد زندگى خود را با مقیاس حال و وضعیت فعلى ارزیابى مى کنند و
نتیجه مى گیرند که همیشه در شرایط سخت بوده و خواهند بود، در حالى که
واقعیت زندگى چیز دیگرى است. توجه به گذشته شیرین و مرور خاطرات مسرت بخش
آن، در حال پر اندوه شما روزنه اى مى گشاید و امیدوارتان مى سازد. امام
صادق علیهالسلام با گوشزد کردن این نکته، یکى از مبتلایان به یأس و
نومیدى را نجات داد. ابراهیم بن مسعود مىگوید: وضعیت یکى از تجار مدینه
تغییر کرد، او خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و لب به شکایت گشود. حضرت
به وى فرمود: بى تابى مکن که اگر روزى دچار تنگ دستى شده اى، روزهاى بسیارى
را در خوشى گذرانده اى. ناامید مباش که ناامیدى کفر است. خداوند به زودى
تو را غنى خواهد ساخت.(82)
اندیشه در آینده اى روشن
بعضى به گمان این که مشکلى که هم اکنون گریبان گیر آنها شده تا ابد
همراهشان خواهد بود، زانوى غم در بغل مى گیرند و به کلى مأیوس مى شوند. کسى
که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه راه ها را بسته مى
بیند، اما با داشتن تصویرى روشن از آینده و بهره مندى از روحیه انتظار، مى
توان چراغ امید را پر فروغ ساخته وبه دنبال آن، به نشاط و سرخوشی دست یافت.
قرآن مجید سختى ها را پایان پذیر مى داند، از این رو آسایش و راحتى را
مقرون سختى ها قرار داده است: (فانّ مع العسر یسر، إنّ مع العسر یسراً;
قطعاً با هر سختى آسانى است. همانا با هر سختى آسانى است.)(83) جابر بن
عبدالله انصارى مى گوید: روزى همراه بیش از سیصد نفر از سربازان اسلام، از
جانب رسول خدا صلیالله علیه و آله به مأموریتى اعزام شدیم، اما از آن جا
که توشه راهمان اندک بود، برخى گفتند از این مأموریت منصرف شویم. این
تصمیم را به آن حضرت اطلاع دادند. رسول خدا صلیالله علیه و آله پس از
این که فرمود: اگر آذوقه بیشترى داشتم حتماً به شما مى دادم، آیه فوق را
قرائت کرد(84)
بعـد نومیـدى بسـى امیـدهـاسـت
از پس ظلمت بسى خورشیدهاست(85)
نه تنها سختى ها مایه امید و نشاط است، افزایش آن نیز مایه امید و سرخوشی
بیشتر است. وقتى حلقه هاى بلا و گرفتارى، تنگ تر شود، نشانه هاى فرج آشکار
مى گردد و این بدان علت است که هرکس در شرایط سخت و بحرانى، دچار یأس و
نومیدى نگردد. امیرالمؤمنین علیهالسلام توصیه مى فرماید که در پیچیده
ترین مراحل هم نباید از مشکلات فرار کرد و روح امیدوارى را از دست داد. از
این رو مى فرماید: (عند تناهى الشدائد یکون توقع الفرج; وقتى شدت سختى ها
به نهایت رسند، همان لحظه موقع انتظار و امید گشایش است.(86)
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگـر روزگـار چون شکر آید
یکى از سخت ترین دوران براى رسول اکرم صلیالله علیه و آله جنگ احزاب بود
که همه گروه ها در صف واحد قرار گرفتند تا با تمام قوا و تجهیزات کامل،
لشکر اسلام را منهدم کنند. در این حال، پیامبر صلیالله علیه و آله امیدش
را از دست نداد و حتى پیروزى مسلمانان را بر امپراتورى هاى فارس و روم
نوید دادند.(87) برخى از منافقین مىگفتند: او ما را مسخره کرده است. ما
جرأت نداریم که چند قدمى از سپاه فاصله بگیریم، آن گاه او وعده فتح ایران و
روم را مى دهد(88)مادرى خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و از این که
فرزندش از سفر برنگشته اظهار نگرانى کرد، حضرت وى را به صبر دعوت کرد. مادر
آرام شد و رفت. چندى بعد دوباره بازگشت و بار دیگر حضرت او را به صبر فرا
خواند. بار سوم، به شدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: طاقتم دیگر تمام شده است.
حضرت به وى فرمود: به منزل برو که فرزندت آمده است. او پس از این که
فرزندش را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: از کجا دانستید فرزندم برگشته
است؟ حضرت فرمود: وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است،
زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرامى رسد.(89)
صبر و شکیبایى
یکى از عوامل مهم در حفظ روحیه امیدوارى و نشاط، کاهش درد و رنج سختى است.
به فرموده امام صادق علیهالسلام هیچ چیز به اندازهُ صبورى، رنج گرفتارى
ها را کاهش نمى دهد.(90) امام صادق علیهالسلام داستان غم انگیز حضرت یوسف
علیهالسلام را یادآور مى شود که با صبر و شکیبایى توانست در شرایط سخت
زندان روحیه امیدوارى خود را حفظ کند. سپس مى فرماید: نتیجه صبر، پیروزى
است: (فاصبروا تظفروا); پس شما نیز شکیبا باشید تا موفق شوید(91) پیامبر
صلیالله علیه و آله نیز بر این اصل تکیه دارد که: (بالصبر یتوقع الفرج;
به وسیله صبر، امید گشایش است.)(92) صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند بــر
اثــر صبـر، نـوبـت ظفـر آیـد .انسان ذاتاً عجول است. به محض این که چیزى
را دید، مى خواهد و همین که به چیزى امید بست، به انتظار مى نشیند. آنچه
مهم است تحمل تپش هاى پر اضطراب انتظار و از یاد نبردن طلوع خورشید است.
امام على علیهالسلام مى فرماید: (من صبر نال المُنى; هرکس شکیبایى ورزید،
به آرزویش مى رسد.)(93)
عوامل بیرونی:
شناخت صحیح دنیا
یکى از راه هاى دست یابى به امید ونشاط در زندگى، شناخت صحیح از واقعیات
دنیاست. اگر تصورات و انتظارات ما از دنیا مطابق با واقع باشد، ناامیدى به
خود راه نخواهیم داد. یکى از ویژگى هاى دنیا، تحول، دگرگونى و پستى و بلندى
و فراز و نشیب هاى آن است. پیشوایان دین با ذکر این حقیقت، در پى اصلاح
نگرش مردم از دنیا بودند تا در پیش آمدهاى ناگوار زندگى خود را نبازند و
همواره مهیاى مقابله با مشکلات احتمالى باشند. امام على علیهالسلام مى
فرماید: (الدهر یومان یوم لک ویوم علیک فاذا کان لک فلاتبطر واذا کان علیک
فاصبر; دنیا دو روز است، روزى به نفع تو و روزى به زیان توست. اگر دنیا روى
خوش به شما نشان داد، سرمست و مغرور نشوید و اگر به سختى دنیا دچار شدید،
صبر و تحمل پیشه کنید.)(94) روزى کسى با حالى پریشان خدمت امام صادق
علیهالسلام رسید و از سختى زندگى خود شکایت کرد، حضرت، زندان کوفه را به
یاد وى آورد و فرمود: زندان کوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جایى تنگ و بدبو
است که افراد در آن جا در بدترین شرایط به سر مى برند. حضرت فرمود: تو نیز
در زندان دنیا به سر مى برى، با وجود این مى خواهى در آسایش و خوشى باشى.
مگر نمى دانى که دنیا زندان مؤمن است.(95) حضرت با ترسیم چهره دنیا براى
وى، بار غم و اندوهش را کاستند و به او نیرویى تازه بخشیدند.
شناخت بهتر از سختى ها
چه بسا تحلیل نادرست از سختى ها، افرادى را به یأس و ناامیدى مى کشاند.
طبیعى است وقتى مشکلات و سختى ها را مانع تکامل بدانیم، از آن استقبال نمى
کنیم و از مواجهه با آن ها وحشت و اضطراب و دل زدگى به ما دست مى دهد. اما
واقعیت این است که سختى ها آن قدر هم که فکر مى کنیم ناخوشایند نیستند.
قرآن مجید مى فرماید: چه بسا چیزى را نمى پسندید، در حالى که نفع شما در آن
است و چه بسا چیزى را دوست مى دارید، در حالى که زیانتان در آن است.(96)
پس همیشه منافع، در راحتى و آسایش نیست.از روایات معصومین استفاده مى شود
که وجود شداید و سختى ها براى مؤمن امرى اجتناب ناپذیر است تا جایى که امام
صادق علیهالسلام فرموده اند: اگر مؤمن روى قله کوهى قرار گیرد، خداوند
فردى را که مزاحم او باشد همدمش خواهد کرد تا به او اجر و پاداش رساند(97)
زیرا گرفتارى براى مؤمن، مایه تکامل و پیشرفت است. پیامبر صلیالله علیه و
آله چه زیبا فرموده اند: خداوند بنده مؤمن خود را با سختى تغذیه مىکند;
همان گونه که مادر فرزندش را باشیر تغذیه مى کند(98)
شناخت هدف در زندگی
شناخت هدف صحیح زندگی یکی از عوامل شادابی ونشاطاست، چنانکه عدم آگاهی از
آن موجب افسردگی میشود. یکی از مسائل مهم انسانی این است که افراد هدف
زندگی را چه میدانند؟ آیا زندگی دنیوی برای آنان هدف اصلی است و یا آن را
مقدمهای برای یک زندگی طولانی و حقیقی دیگر میدانند؟ به دیگر عبارت، مقصود
از زندگی برای او، تنها خوردن و آشامیدن و شهوترانی است، یا هدف آخرت و
رسیدن به کمالات انسانی است و دنیا را وسیلهای برای کسب آخرت میداند؟ پاسخ
به این پرسش، انسان را در یکی از دو دسته ی شاداب یا افسردهقرار میدهد و در
شادابی و افسردگی او تأثیر بهسزایی دارد.از نگاه دین، دنیا مطلوب ذاتی
نیست؛ بلکه مطلوبیت ابزاری دارد. انسان باید برای دنیا تلاش کند، منتها
تلاشش برای سعادت آخرت باشد. اگر انسان شبانهروز به فکر امور دنیایی باشد،
در اندیشه زن، فرزند، منزل، خوراک و پوشاک باشد، دیگر مجالی برای امور
اخروی او باقی نمیماند؛ اما کسی که ایمان به خداوند و عالم غیب دارد و هدف
او انجام اعمال شایسته و کسب خشنودی خداوند است، همیشه در نشاط بوده،
توانایی خود را بهکار میگیرد تا کارهای خداپسندانه انجام دهد. برای چنین
فردی، فرقی نمیکند دنیا به سویش رو کند یا به او پشت کند. اگر امکانات مادی
به وی رو کرد، بهره میبرد و هیچگاه دچار خودپسندی و غرور نمیگردد و هرگاه
دستش خالی بود، ناراحت نمیشود. غم و شادی او در حول دین و ایمان میچرخد.
برای دنیا و آخرت با شور و نشاط فعالیت و تکاپو میکند، زیرا میداند که هرچه
در این جهان بکارد، در آخرت برداشت میکند.خداوند در قرآن
میفرماید:وَابتَغِ فیما آتاک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا
... قصص، 77 (در آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را جستوجو کن، و
سهم و بهرهات از دنیا را فراموش نکن.)امام کاظم علیهالسلام میفرمایند:
«مراد از (و لاتنس نصیبک من الدنیا) این است: سلامت، قدرت، فراغت، جوانی و
نشاطت را فراموش نکن، تا به وسیلة آن آخرت را به دست آوری.»از این آیه بر
میآید که انسان برای هردوجهان باید کار کند، اما هدفش تلاش برای آخرت
باشد.خداوند در آیة ذیل انسانها را مخاطب قرار داده و سرنوشت آنان را در
مسیری که در پیش دارند روشن ساخته است:«یا ایها الإنسان انک کادح الی ربک
کدحاً فملاقیه»(انشقاق، 6)(ای انسان تو با تلاش و رنج فراوان به سوی
پروردگارت پیش میروی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.) آیة فوق اشاره به
یک اصل اساسی در حیات انسانها میکند، که زندگی او همواره با زحمت و رنج
خواهد بود ـ حتی اگر هدف رسیدن به دنیا باشد ـ تا چه رسد به اینکه هدف آخرت
و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد. طبیعت زندگی دنیا در هیچ مرحلهای
خالی از مشکلات و سختیها نیست،خواه مشکلات مادی و بدنی و خواه سختیهای روحی
و روانی. حتی افرادی که در نهایت رفاه زندگی میکنند آنان نیز از زحمت و
درد برکنار نیستند، گاهاینان مشکلات روحی بیشتری دارند.امام سجاد
علیهالسلام میفرمایند: «آسایش برای اهل دنیا آفریده نشده است، بلکه راحتی
در بهشت و برای بهشتیان آفریده شده است. سختی و ناراحتی برای این عالم و
اهل آن ساخته شده است. هرکس در این جهان{مال و ثروت} بیشتر دارد فقیرتر
است، زیرا برای حفظ آن به افراد بیشتری نیازمند است. پس در ثروت دنیا راحتی
نیست. اما شیطان او را وسوسه میکند که در جمعآوری اموال دنیا آسایش است،
که او را به سختی در دنیا و پس دادن حساب در آخرت میکشاند. دوستان خداوند
هرگز برای دنیا خود را به سختی نمیافکنند و تنها برای آخرت مشکلات را تحمل
میکنند.» بنابراین میتوان گفت: جهان مادی و دنیایی که در آن زندگی میکنیم،
وسیلهای است برای کسب آخرت و به دست آوردن کمالات انسانی. پس هدف انسان
رسیدن به کمال (= نزدیک شدن به خداوند) است، نه دنیا. حال پیوند این مطلب
با اصل بحث که گفتیم تعیین هدف از عوامل شادابی و نشاط، و نیز افسردگی است،
چگونه خواهد بود؟زندگی دنیا همچون سرابی است که تشنهکامان را در بیابان
سوزان تعلقات مادی به سوی خود فرا میخواند، اما هنگامی که به آن نزدیک
میشوند، چیزی که عطش آنان را فرونشاند پیدا نمیکنند، بلکه دویدن در این
بیابان سوزان آنان را تشنهتر میکند. امام صادق علیهالسلام فرمود:«دنیا
همچونآب دریا [شور] است که هرچه فرد تشنه بیشتر مینوشد، تشنهتر میشود تا او
را بکشد.»کسی که فضای روح او را دنیاطلبی و مادیگری پرکرده است و هدفی جز
ثروتاندوزی و بهرهگیری مادی ندارد، از آنجایی که بخش فراوانی از آنچه را
میخواهد فراهم نمیگردد، دچار ناراحتیهای فکری و تشویش روانی و در نتیجه
افسردگی میشود. او همیشه به دنبال راحتی است که امام سجاد علیهالسلام
فرمود: «راحتی برای دنیا آفریده نشده است.» او در حقیقت نیازمند موجود
بینهایت، کمال و قدرت مطلق(= خداوند متعال) است، که خود خبر ندارد و آن را
در ثروت و پست و مقام جستوجو میکرد و چون نمییابد، ناراحت و افسرده است.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:«دل هرکس به دنیا وابسته گردد، سه چیز
نصیب دلش میگردد: اندوه بیپایان، آرزویی که بدان نرسد، امیدی که به آن نایل
نشود.»کسی که هدف را بالاتر از امور مادی دانسته، به این جهان به دید
مقدمه و مزرعه نگاه میکند؛ هر مقدار ازامکانات مادی که به او رسد، از آنها
بهره برده، خدا را بر آن شاکر است، و از آنچه به او نرسیده، هیچ نگران نیست
و نیک میداند که یا مصلحت نبوده، یا خود لیاقت نداشته است و باز خدا را
شاکر است که چیزی که به نفع او نبود نصیبش نشده است. چنین انسانی هرگز نشاط
خود را در ادامه حیات و فعالیت از دست نمیدهد.مطلبی دیگر در اهمیت کار
برای دنیا و منافات نداشتن دنیا با آخرت، از امام کاظم علیهالسلام نقل
میکنیم:«اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا، و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا»(6)
(برای دنیای خود چنان کار کن که گویا جاودان زنده میمانی،و برای آخرت چنان
عمل کن که گویا فردا میمیری.)این روایت چنان شور و نشاطی در انسانها به
وجود آورد که آنان را به کار و تلاش برای دنیا و آخرت وا میدارد، که برای
هردو بخش کوشا باشند و از تنبلی و کسالت بپرهیزند. انسان میداند که روزی
مرگ او فرا میرسد،اما زمان آن را نمیداند و هر آن ممکن است مرگ، طومار
زندگی او را در هم پیچد و به عالم برزخ سفر کند. از طرفی شاید تا صدسال
دیگر و یا تا ابد زنده بماند و به زندگی ادامه دهد. پس با شادابی برای امور
مادی و گذراندن زندگی کار و فعالیت میکند و هنگام عبادت نیز نشاط خود را
حفظ کرده، اعمال عبادی را با شور و نشاط انجام میدهد؛ گویا آخرین نماز را
میخواند، و ...
پی نوشت ها :
72.زمر(39) آیه53.
73.سفینةالبحار، ج2، ص322.
74.نهج البلاغه، قصار84.
75.اصول کافى، ج2، ص277.
76. یوسف(12) آیه87.
77.محمدتقى فلسفى، کودک، ج2، ص435.
78.همان، ص418.
79.مجله حدیث زندگى، ش5، ص10.
80.بحارالانوار، ج50، ص129.
81. همان، ج78، ص374.
82. بحارالانوار، ج78، ص203.
83.انشراح(94) آیه 5و6.
84.درّ المنثور، ج6، ص364.
85.مثنوى معنوى، دفتر سوم، بیت2925.
86.غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص319.
87.سبل الهدى والرشاد، ج6، ص373.
88.تفسیر عیاشى، ج1، ص201.
89. ارشاد القلوب، ج1، ص150.
90. بحارالانوار ، ج75، ص246
91.همان، ج68، ص96.
92.همان.
93. غررالحکم و دررالکلم، ج5، ص150.
94.نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار390.
95.الکافى، ج2، ص250.
96.بقره(2) آیه216.
97.بحارالانوار، ج67، ص222.
98.همان، ج81، ص195.
منبع : راسخون