برای ورود به بحث لازم است قدری در مورد مفهوم سبک زندگی و معنای آن توضیح دهید؟
سبک زندگی (Lifestyle) مفهومی است که توسط روانشناسی به نام آدلر مطرح شد، اما امروزه تحقیقات و مطالعات زیادی روی آن صورت گرفته و همچنین در حال انجام است. مقصود از سبک زندگی این است که زندگی را به درختی که دارای 3 بخش ریشه، تنه و شاخ و برگ است تشبیه میکنند و سبک زندگی در حقیقت محتوایی است که این ریشه، تنه و شاخ و برگ و میوه آن دارد. مجموعه جهتگیریهای کلی زندگی و نگرشهایی که وجود دارد مجموعه سبک زندگی هر فردی را تشکیل میدهد.
نکته مهمی که در سبک زندگی وجود دارد، این است که نمیتوانیم این مسأله را مورد غفلت قرار دهیم که جهانبینی و نگرشهای فرد در سبک زندگی او مؤثر است. باورها و ارزشهای فرد نوع سبک زندگی را تشکیل میدهد و درحقیقت در این بحث علم روانشناسی مدعی است که میخواهد سبک زندگی را نشان دهد، ولی بدون کمک مکاتبی که جهتگیریهای ارزشی را از آنها اتخاذ میکنیم نمیتوانیم سبک زندگی را اتخاذ کنیم. روانشناسی در این جهت به ما خیلی کمک میکند تا بتوانیم تحلیل دقیقی از ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی زندگی داشته باشیم و ببینیم که اجزای این سبک زندگی و عناصر و مؤلفههایش چیست و دامنه آن تا کجاها ادامه دارد؟ ولی جهتگیریهای سبک زندگی و سمتوسوی آن را خود روانشناسی به تنهایی نمیتواند تأمین کند یا باید آن را از مکاتب فلسفی بشری أخذ کند یا از مکاتب الهی که در هر صورت نیاز به دلیل مستدلی دارد و به نظر ما پسندیده است که جهتگیریهای کلی را در سبک زندگی از مکاتب الهی مانند اسلام أخذ کنیم.
انسان معاصر خصوصا انسان غربی دارای مشکلات مختلفی است، روانشناسی اسلامی در حل این معضلات چه نقشی میتواند داشته باشد؟
یکی از دلایلی که سبک زندگی را توجیه میکند، همین بحث است که انسان معاصر از مکاتب مختلفی که وجود دارد و بخصوص از ارمغان دوره مدرن که جنگ و ناملایمات بسیاری را برای بشر به ارمغان آورده است دلزدگی پیدا کرده و به این سمت گرایش پیدا کرده که بتواند این سبک زندگی خودش را تغییر دهد و سبک زندگیای را که بتواند معنای زندگی را برایش تأمین و طراوت و نشاط بیشتری را برایش ایجاد و فضاهای جدیدی را به روی آنها باز کند، فراهم سازد. در حقیقت به این نکته بر میگردیم که روانشناسی به تنهایی و بدون کمک چشماندازهای الهی نمیتواند این پاسخ را بهصورت کافی برای بشر فراهم کند.
مشکلات دوره مدرن و بخصوص رنجهای روانی انسان که از درون او را اذیت میکند، معضلاتی که استحکام خانواده را تهدید میکند و مشکلاتی که در راه رفاه و سعادت جامعه احساس میکنیم، این پیام را میدهد که ما باید به دنبال یکسبک زندگی جدید باشیم و امید داریم این نوع سبک زندگی را در روانشناسی اسلامی یعنی روانشناسیای که مبتنی بر دیدگاههای اسلامی و الهی است، أخذ کنیم.
در این راه از سنت و تجربههای تاریخی و فرهنگ اسلامی چه استفادههایی میتوانیم داشته باشیم؟
از زندگی پیامبر اکرم(ص) میتوان به عنوان نمونهای کامل نام برد. وقتی که قرآن کریم به ما دستور میدهد و ما را فرا میخواند که پیامبر(ص) برای شما الگوی خوبی است، یعنی قرآن دارد ما را دعوت میکند که سبک زندگی خودمان را از زندگی فردی، زندگی خانوادگی و روابط اجتماعی ایشان بگیریم و اینکه قرآن بخصوص ایشان را الگوی حسنه میداند یعنی اینکه اگر از ایشان پیروی کنیم سبک زندگی خوبی برای ما فراهم میشود و در زندگی موفق میشویم. همچنین در زندگی امیرالمؤمنین(ع) هم میتوانیم ابعاد خانوادگی و روابط ایشان با همسرشان، فرزندان و تربیت فرزندان و... را مورد توجه قرار دهیم. اینها شاخصهایی است که ما از دل آنها میتوانیم سبک زندگی را استخراج کنیم. غیر از اینها از زندگی دیگر ائمه(ع)، بزرگان، اولیا و دانشمندان میتوانیم نقاط ابهام سبک زندگی را استخراج کنیم و در نهایت با توجه به موقعیتهای کنونی که در جامعه و در شرایط قرن بیستویکم وجود دارد باید اینها را تطبیق دهیم و راهحلهای مناسب را برای جوانهای امروزی استخراج کنیم.
چقدر از این مسائل عملیاتی شده و چه تعداد از کارشناسان به این مباحث و روانشناسی اسلامی آگاهی دارند؟
آذربایجانی: جهتگیریهای سبک زندگی و سمتوسوی آن را خود روانشناسی به تنهایی نمیتواند تأمین کند یا باید آن را از مکاتب فلسفی بشری أخذ کند یا از مکاتب الهی که در هر صورت نیاز به دلیل مستدلی دارد و به نظر ما پسندیده است که جهتگیریهای کلی را در سبک زندگی از مکاتب الهی مانند اسلام أخذ کنیم
به نظرم کارهای خوبی در این خصوص انجام شده است، تعداد زیادی از پایاننامههای فوق لیسانس و دکتری در دانشگاهها و بخصوص در حوزههای علمیه در این باره تدوین شده است. در زمینه روانشناسی اسلامی به جرأت میتوان گفت بیش از 50 پژوهش تجربی در موضوعات و مسائل مختلف روانشناسی انجام گرفته است. در همین موضوع سبک زندگی اسلامی بتازگی پایاننامهای از حجتالاسلام محمد کاویانی داشتیم که در سطح دکتری براساس مبانی اسلامی کار کردند. با توجه به کارهای تجربی خوبی که در این زمینه صورت گرفته میتوان گفت در موضوع روانشناسی اسلامی ما قدمهای خوبی برداشتیم و امروزه بحثهای خام صورت نمیگیرد، بلکه بخشی از راه هموار شده است و در این مسیر قدمهای جدیتری را هم باید برداشت.
اگر بخواهیم به صورت مصداقی و علمی وارد زندگی مردم شویم و به جامعه خودمان نگاه کنیم؛ شما به طور کلی چه مشکلاتی را در سبک زندگی خانوادههای ایرانی میبینید؟
اگر بخواهم به صورت علمی به این سوال جواب دهم، نیاز به یک کار میدانی جدی وجود دارد و در حقیقت بدون مطالعه نمیتوان به صورت دقیق و جدی این موضوع را پاسخ داد، اما در عین حال براساس حدس و مشاهدات اجمالی در این موضوع باید بگویم مشکلات در زندگی امروزی زیاد است و علت عمده آن هم فاصله با اسلام است که به عنوان یک مکتب رهاییبخش و مکتب سعادتبخش انسانها احساس میشود، یعنی زندگی فردی و خانوادگی و روابط اجتماعی و بخصوص سبک زندگی در بخشهای اخلاقی و معاشرتهای اجتماعی ما با شاخصهایی که اسلام دارد فاصله دارد، البته بنده معتقد به یک نوع سیاهنمایی یا همه یا هیچ نیستم، نقاط مثبت زیادی هم در سبک زندگی مردم ما وجود دارد، مثلا در بحث حمایتهای اجتماعی و رفتار حمایتی که یکی از شاخصهای جامعه اسلامی است جامعه ما نکات مثبت خوبی دارد بخصوص در مواقعی که آحادی از جامعه نیاز به کمک دارند.
در ابعاد عاطفی و معنوی در بخشهایی از جامعه نقاط مثبتی را میبینیم، ولی اگر ما بخواهیم در مجموع برآیند بگیریم فاصله ما با سبک زندگی که به عنوان سبک زندگی اسلامی میتوان نام برد زیاد است. به صورت اجمالی در مورد علت آن هم باید گفت که شاخصهای سبک زندگی اسلامی را در زندگی خودمان اجرا نکردیم. در این موضوع همه مسوولیت دارند، اما کسانی که مسوولان رسمی نهادهای جامعه هستند مسوولیت بیشتری دارند و باید بیشتر توجه کنند چون مردم دین و سبک زندگی خودشان را بیشتر از آنها اتخاذ میکنند.
تحقیقاتی که در حوزه روانشناسی اسلامی در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یا مراکز دیگر برگزار میشود قدمی در جهت تولید علوم انسانی اسلامی هم است. باتوجه به کارهایی که انجام شده در جهت تولید علوم انسانی اسلامی موفق بودیم؟
در بخش مبانی حدود بیش از 20 سالی که از این فعالیتها میگذرد و اکنون هم به طور جدی وارد مباحث شدیم موفقیتهایمان بالاتر از۶۰ تا ۷۰ درصد است و در خیلی از مباحث، مبانیای در انسانشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی و... مشخص شده است. در بخشهای فلسفه علوم انسانی ممکن است در همه جا اینها مدون نشده باشد، اما در بعضی قسمتها مدون شده است. در مجموع میتوان گفت موفقیتهایمان بیشتر بوده، ولی در بخشهای مسالهشناسی و موضوعشناسی راجع به جزئیات گزارههای علوم انسانی موفقیتها کمتر است و اگر بخواهیم برآوردی داشته باشیم شاید در حد۳۰ درصد باشد البته در بعضی از قسمتها پیشرفت بیشتری داشتیم. مثلا در بحثهای تعلیم و تربیت اسلامی کارهای پژوهشی بیشتری انجام شده است در علومی مانند روانشناسی و اقتصاد مقداری موفقیت داشتیم، ولی در علومی مانند مدیریت و بخصوص علوماجتماعی موفقیتهایمان خیلی کمتر بوده است.
در زمینه اجرایی شدن سبک زندگی اسلامی در جامعه ما و جامعه جهانی چه کارهایی باید انجام داد؟
اندیشمندان (روانشناسان و علمای حوزه) باید به این موضوع به صورت جدی بپردازند، یعنی اکنون عرصه مشترکی میان روانشناسی و دین باز شده و جایگاهی هست که ارزشها و باورها میتواند خود را نشان دهد و جنبه کاربردی و عملی بسیار جدی وجود دارد که بسیار مبتلا به است. سوال جدی جوانان است که ما چطور زندگی کنیم؟ و زندگی کردن برایشان مهم است. این بحث ضرورت مهمی دارد و باید به آن به صورت جدی بپردازیم.
جامجم