سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات
شب هفتم و روز هفتم محرم بنابر سنت تاریخی متعلق به حضرت علی اصغر طفل مظلوم امام حسین (ع) است که با لب عطشان به شهادت رسید. مشهور است على اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القیس است، و على اصغر با سکینه از جانب مادر نیز برادر و خواهر بودند. در مورد نام این طفل، علامه مجلسى در جلاء العیون مى‏‌گوید: «بعضى او را على اصغر مى‏‌نامند».ناله مظلومیت علی اصغر عطشان در گوش تاریخ ماند

در کتاب منتخب التواریخ نقل شده: در یکى از زیارات عاشورا آمده است: «و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به‏ / و سلام بر فرزند تو على اصغر که در مورد او مصیبت‏ سختى بر تو وارد شد».

هنگامى که همه یاران و اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، نداى غریبانه امام بلند شد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله... هل من مغیث‏ یرجوا الله باغثتنا؛ آیا حمایت کننده‏اى هست تا از حرم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسى است که براى امید ثواب ما را یارى کند؟».

وقتى که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صداى گریه و شیون آن‌ها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود: «فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیرى به سوى گلوى نازک او‌‌ رها کرد، آن تیر به گلوى او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد».

در این باره سید حید حلى گوید: «و منعطفا اهوى لتقبیل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا؛ امام حسین ـ علیه السلام  براى بوسیدن کودک شیرخوار خود خم شد، اما تیر قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دار».

امام آن کودک را به زینب ـ علیها السلام ـ داد فرمود: او را نگه دار و دستش را زیر گلوى کودک گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هون ما نزل بى انه بعین الله تعالى‏؛ چون خداوند این منظره را مى‏بیند، آنچه از این مصیبت بر من وارد شد برایم آسان است‏».

و در احتجاج آمده: «امام حسین ـ علیه السلام ـ از اسب پیاده شد و (در کنار خیمه یا پشت‏ خیمه) با غلاف شمشیرش قبرى کند، و کودکش را به خونش رنگین و دفن کرد».

اما روایت دیگری نیز آمده که بیشتر مورد تأکید است، روایت شده، امام حسین ـ علیه السلام  نزد خواهرش ‌ام کلثوم (زینب صغرى) آمد و به او فرمود: «اى خواهر! تو را در مورد نگهدارى کودک شیرخوارم سفارش مى‏کنم، زیرا او کودک شش ماهه است و مراقبت نیاز دارد».

ام‌‏کلثوم عرض کرد: «برادرم، این کودک سه روز است که آب نیاشامیده از قوم براى او شربت آبى بگیر».

امام حسین ـ علیه السلام ـ على اصغرش را در آغوش گرفت و به سوى قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و از آن‌ها جز این کودک نمانده که از شدت تشنگى مثل مرغ، دهان باز مى‏‌کند و مى‏‌بندد این کودک که گناه ندارد، نزد شما آورده‌‏ام تا به او آب بدهید».
ناله مظلومیت علی اصغر عطشان در گوش تاریخ ماند

امام خطاب به این قوم ظالم و پیمان شکن فرمودند: «یا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل ا ما ترونه کیف یتلظى عطشا / اى قوم اگر به من رحم نمى‏‌کنید به این کودک رحم کنید، آیا او را نمى‌‏بینید که چگونه از شدت و حرارت تشنگى، دهان را باز و بسته مى‏‌کند؟».

هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن کاهل اسدى گلوى نازک او را هدف تیر سه شعبه‌‎‏اش قرار داد که تیر به گلو اصابت کرد «فذبح الطفل من الورید، او من الاذن الى الاذن؛ از شریان چپ تا شریان راست على اصغر بریده شد، و یا از گوش تا گوش او ذبح گردید».

«فاتى به نحو اللئام منادیا یا قوم هل قلب لهذا یخشع فرماه حرمله بسهم فى الحشا بید الحتوف و القى من لا یجزع / پس آن کودک را به سوى قوم پست آورد، در حالى که صدا مى‌‏زد: اى قوم، آیا دلى هست که از خدا بترسد و بر این کودک توجه نماید؟، به جاى جواب، حرمله تیرى بر کمان نهاد و آن کودکى را که از شدت ضعف و عطش قدرت بى تابى نداشت هدف تیر قرار داد».

مصیبت جگرسوز على اصغر به قدرى بر امام حسین ـ علیه السلام ـ سخت بود که آن حضرت در حالى که گریه مى‏‌کرد، به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا خودت بین ما و این قوم، داورى کن، آن‌ها ما را دعوت کردند تا ما را یارى کنند، ولى به کشتن ما اقدام مى‏‌کنند».

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی