پسرم ادب ، مایه بارور شدن عقل و بیدارى قلب و سرلوحه فضل و بزرگوارى است. نیز فرمود: من اخر عدم ادبه ، لم یقدمه کثافه حسبه کسى که بى ادبى ، او را عقب انداخت ، عظمت و کثرت فامیل، او را به جلو نخواهد انداخت(۱) نیز فرمود: لا میراث کالادب ، هیچ ارثى ارزشمندتر از ادب نیست(۲) بر همین اساس حضرت على علیهالسلام فرزندانش را بخوبى تربیت کرد، و آنها از باادبترین افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود، که از ویژگیهاى زندگى سراسر درخشان وى ادب او در همه دورانهاى زندگیش از کودکى تا آخر عمر بود. در این زمینه نظر شما را به چند نمونه زیر جلب مى کنیم :
۱. روایت شده: حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمى نشست، و اگر پس از اجازه مى نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مى نشست.
۲. روایت شده: در طول ۳۴ سال عمر حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیهالسلام برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتى مانند سیدى، مولاى، یابن رسول الله، آقاى من ، سرور من ، اى پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مى زد، جز در آخرین ساعت عمر، در آستانه شهادت ، که صدا زد: (برادر، برادرت را دریاب !)این تعبیر نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادرى را با بهترین وجه ادا کرد، اکنون تو نیز اى برادر، با مهر برادرى به من بنگر! در کتاب مستطرف الاحادیث آمده است : روزى امام حسین علیهالسلام در مسجد آب خواست. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام که در آن هنگام کودک بود، بى آنکه به کسى بگوید باشتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند، ظرفى را پر از آب کرده و با احترام خاصى ظرف آب را به برادرش امام حسین علیهالسلام تقدیم مى کند. روز دیگر، خوشه انگورى را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا مى روى ؟ فرمود:(مى خواهم این انگور را براى مولایم حسین علیهالسلام ببرم )
در همان خردسالى حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام حضرت امام على علیهالسلام توجه خاصى به ادب وى داشت و او را به تلاشها و کارهاى مهم و سخت مانند کشاورزى، تقویت روح و جسم، تیراندازى و شمشیر زنى و سایر فضایل اخلاقى، تعلیم و عادت داده بود. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام گاهى در کنار پدر مشغول کشاورزى و باغدارى و نخلستانها بود و زمانى احادیث و برنامه هاى اسلام را در مسجد به دیگران مى آموخت و به تهیدستان و بینوایان کمک مى کرد. او به برادران و خواهرانش احترام شایان مى نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم مى کوشید و در یک کلام، بازوى پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطیع برادرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بود. سخن حضرت على علیهالسلام در زبان، سیماى حضرت امام حسن علیهالسلام در چهره، و خون حضرت امام حسین علیهالسلام را در رگها داشت.
چرا اطلاعات دقیقی از سردار بزرگ عاشورا در دست نیست؟
رجبی دوانی یکی از دلایلی که موجب شده اطلاعات دقیقی از زندگی آن حضرت باقی نماند را به خاطر فشار و تعقیبی که شیعه و پیروان اهل بیت (ع) دچار آن بودند دانست و گفت: «متاسفانه به سبب آنکه همیشه شیعه و پیروان اهل بیت (ع) در فشار، تعقیب و تقیه بودند؛ نتوانستند نکاتی ارزشمند از زوایای مختلف شخصیتهای بزرگ خود ثبت و ضبط کنند و آنها را به یادگار بگذارند. از جمله درباره سردار بزرگ عاشورا و شخصیت عظیم حضرت ابوالفضل (ع).»
وی افزود: «درباره وجود مقدس ایشان جز موارد اندکی که به کلیات اشاره دارد اطلاعی در دست نداریم. مگر در ارتباط با واقعه جانسوز کربلا و نقش عظیم و مؤثر آن حضرت در یاری و فداکاری نسبت به امام حسین (ع).»
شخصیت حضرت عباس (ع)؛ مجموعهای از تمام فضیلتها
این کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه حضرت عباس (ع) از نظر علم، عمل، اخلاق و ایمان شخصیت برجسته ای داشتند، گفت: «شخصیت حضرت عباس (ع)؛ مجموعهای از تمام فضیلتها را در برمی گیرد. از نظر علم، عمل، اخلاق و ایمان آن حضرت شخصیت برجسته ای بودند و میدانیم که کنیه آن حضرت «ابوالفضل» است. هرچند عدهای گفته اند ایشان فرزندی به نام فضل داشته که به نام او آن حضرت را ابوالفضل خوانده اند؛ اما اگر فرزندی به این نام نداشته باشد این کنیه بسیار با مسمایی است که تمام فضیلتها را در خود گردآورده است.»
عابد و زاهد بودن؛ ویژگی بارز حضرت عباس (ع)
رجبی دوانی، عابد و زاهد بودن حضرت عباس (ع) را از دیگر ویژگیهای بارز ایشان دانست و گفت: «آن حضرت بسیار عابد و زاهد بود. اگر چه دست پرورده سه معصوم عظیم الشأن امیرالمومنین، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بوده با این حال عنایت ویژه الهی نیز با آن حضرت بوده و به همین منظور عالم برجسته ای بار آمدند و در کنار علم بسیار؛ به عبادت فراون نیز مشغول بودند. لذا گفته شده که پیشانی حضرت عباس (ع) در اثر کثرت سجده و عبادتهای فراوان اثر سجدهها را در خود داشته است.»
معرفت و شناخت اباالفضل العباس (ع) نسبت به امام زمان خود
مطیع کامل اوامر امام علی (ع) بودن، خصیصه دیگر آن بزرگوار است که رجبی دوانی به آن اشاره نموده و افزود: «نکته دیگر که درباره حضرت عباس (ع) لازم است گفته شود احترام فوق العاده آن حضرت به بزرگان خود مانند پدر و برادران خویش است. به خوبی دیده میشود که این حضرت مطیع کامل اوامر امام علی (ع) بودند. درباره یکی از فرزندان امیرالمومنین علی (ع) داریم که در جنگ صفین به نوعی گلایهای دارد از پدر بزرگوار خود که چرا امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را کنار خود نگاه داشته و به میدان رزم نمیفرستند، اما من که برادر آنها هستم را چند بار به کام مرگ فرستادند. چنین مواردی که نشان تردید باشد در اعتقاد و باور حضرت عباس (ع) نسبت به فرامین پدر بزرگوارش یا دو امام بزرگ بر او باشد را هرگز نمیبینیم. آن بزرگوار چنان یقین و اعتقاد کامل به امر امامت پدر و برادران بزرگوارش داشته که ذوب در ولایت آن امامان عظیم الشان بودند و این مسئله را در قیام حضرت سیدالشهدا (ع) و ایثار، جانبازی و اطاعت کامل حضرت عباس (ع) به شکل تکامل یافته اش میبینیم که نشان از معرفت و شناخت کامل آن حضرت به امام زمانش دارد.»
حضرت عباس (ع)، گره گشای مشکلات
یکی از القاب حضرت ابوالفضل (ع) باب الجوائج است، رجبی دوانی در این خصوص گفت: «می دانیم که لقب معروف حضرت عباس (ع) باب الحوائج است. یعنی کسی که به سبب جایگاهش نزد خداوند میتوان با توسل به او گرهها از مشکلات را باز کرد. به تعبیر دیگر حضرت عباس (ع) کرامات فراوان دارد. طبیعی است که یک چنین جایگاهی صرفاً به خاطر جانبازی بزرگ حضرت عباس (ع) در کربلا حاصل نشده است. چرا که خیلی افراد دیگری در کربلا بودند که برای امامشان جانفشانی و ایثار کردند. از جمله سه برادر دیگر حضرت عباس (ع)؛ اما اینکه حضرت چنین جایگاه ویژه ای یافته است به سبب دارا بودن خصایص و فضیلتهایش در دوران زندگی بوده است.»
این کارشناس تاریخ اسلام افزود: «قطعاً حضرت ابوالفضل (ع) در دوران زندگی خود مانند پدر خویش به گره گشایی در کار دیگران و رفع مشکلات و حوائج مردم می پرداخته است که خداوند برای آن حضرت این وجه عظیم را پس از شهادتش تا دنیا دنیاست قائل شده که هر کس دست نیاز به سوی درگاه الهی با وسیله قرار دادن حضرت عباس (ع) دراز کند ناامید باز نخواهدگشت.»
حضرت ابوالفضل (ع)؛ بنده شایسته خداوند
رجبی دوانی با اشاره به لقبی که امام صادق (ع) با عنوان عبدصالح یعنی بنده شایسته خداوند به حضرت ابوالفضل میدهند، گفت: «حضرت عباس (ع) به سبب عظمت شخصیت و زندگی سالم و الهی که مورد نظر و خرسندی ذات اقدس الهی است به چنان جایگاهی میرسد که در زیارت ماثوره از امام صادق (ع) آن حضرت را عبد صالح خداوند میخوانند. امام صادق (ع) در آغاز زیارت حضرت عباس (ع) او را این چنین مورد خطاب قرار میدهند: «السلام علیک ایها العبد الصالح» سلام بر تو ای بنده شایسته خدا. میدانیم بالاترین مقام برای اولیای الهی آن است که به مقام عبودیت و بندگی خدا نائل شوند. حضرت عباس (ع) نیز از زبان امام معصوم و حجت بزرگ خداوند؛ عبدصالح تلقی شدند. این موضوع نشان دهنده این است که حضرت عباس (ع) در تمام دوران زندگی خود به گونهای عمل کرده است که از منظر امام؛ او فردی است شایسته مقامی که انبیا و اولیای برجسته الهی برای او قائل شدند.»
جانم به فدایت ای برادر...
حجت الاسلام مهدی شریف، کارشناس امور مذهبی در مورد روایاتی که از ائمه معصومین در مورد حضرت عباس (ع) آمده است گفت: در مورد وجود مبارک حضرت عباس روایات متعددی وجود دارد که بررسی آنها به فهم مقام قمر بنی هاشم (ع) کمک میکند. روز تاسوعا روزی است که سیدالشهدا در کربلا محاصره شد و برخی مورخین آورده اند که دشمن شیپور جنگ را نواخت و قصد داشت به خیام امام حسین حمله کند. در اینجا امام، حضرت ابالفضل (ع) را جلو فرستاد و فرمود «اِرْکَبْ بِنَفْسی اَنْتَ یا اَخی حَتَّی تَلْقاهُمْ» یعنی جانِ من فدای تو. حجت خدا این تعبیر را درباره کسی به کار میرود که در اوج مقام و یگانگی و هم فکری با خودش باشد و آن شخصیت کسی جز قمر بنی هاشم نیست.
وی افزود: همین قدر میتوان گفت که عباس (ع) این قابلیت را یافته است که حجت خدا به او این حرف را بزند. لذا او به مقاماتی از عصمت راه پیدا کرده و تالی تلو معصوم است.
بینش عمیق و ایمان راسخ ویژگی حضرت عباس (ع)
این کارشناس دینی ادامه داد: امام صادق (ع) نیز روایتی در مورد حضرت عباس (ع) دارند که میفرمایند «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّهِ و أبلی بَلاءً حَسَنا و مَضی شَهیدَا». این روایت در کتب مختلف روایی ما وجود دارد به این معنا که عموی ما، عبّاس، دارای بینشی ژرف و ایمانی راسخ بود؛ همراه با امام حسین (ع) جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید.
حجت الاسلام شریف گفت: لذا قمر بنی هاشم بصیرتی نافذ و ایمانی مستحکم داشت. ما باید ایمان را دسته بندی کنیم. طبق تعبیر قرآن عدهای تنها مسلمان هستند، عدهای وارد حریم ایمان شده اند ولی عدهای حقیقتاً مومن اند و ایمان آنها پایدار است. اتصال برخی به مقام شامخ امامت و ولایت به نحوی است که طوفانهای حوادث نمیتواند آنها را تکان دهد.
وی افزود: امام صادق (ع) در مورد ایمان حضرت عباس (ع) تعبیر «صلب الایمان» به معنی ایمان محکم و راسخ را به کار برده اند. وقتی قمر بنی هاشم روز عاشورا به میدان رفت و وقتی دست راستش را قطع کردند رجز خواند که «والله اِن قَطعتم یَمینی انی احامی ابداً عَن دینی.» به خدا قسم اگر دست مرا قطع کنید من از حمایت دین خود دست بر نمیدارم.
امان نامه برای حضرت عباس (ع)
این کارشناس دینی ادامه داد: شمر ابن ذی الجوشن به خاطر یک قرابت و خویشاوندی دوری که با خاندان مادر قمر بنی هاشم داشت و هر دو از قبیله بنی کلاب بودند، برای عباس (ع) امان نامه میآورد. حضرت نه تنها امان نامه را نمیپذیرد بلکه برخورد بسیار تندی با شمر میکند. در نگاه اول حتی حاضر نمیشود که با آنها هم کلام شود و وقتی امام مسلمین به او فرمود که جواب شمر را بدهد حضرت با آن ملعون روبرو شود و امان نامه او را رد میکند.
عباس (ع) در بلاها و ابتلائات سربلند شد
وی گفت: امام صادق (ع) در ادامه روایتی که عرض کردم میفرماید «أبلی بَلاءً حَسَنا» یعنی قمر بنی هاشم یک بلاکش بزرگ روزگار بود. در روایات و در قرآن به موضوع ابتلاء اشاره شده که کسانی در مسیر ولایت و توحید قرار میگیرند از همه طرف بلا به سمت آنها سرازیر میشود. مؤمن هیچ گاه نباید دچار رفاه زدگی شود و همواره خدا او را در ابتلائات آزمایش میکند تا علو درجه به او بدهد. تعبیر قرآن این است که در این صورت فرد به مقام صابرین میرسد و لذا اجر به غیر حساب به او عطا میشود.
وی ادامه داد: لذا امام صادق میفرماید عباس (ع) به زیبایی از پس این ابتلائات و امتحانات بر آمد و در پایان به مقامی رسید که «مضی شهیدا» یعنی به مقام شهادت رسید. در روایت داریم که جایگاهی نزد خدا وجود دارد که فقط با شهادت حاصل میشود.
شریف گفت: تعبیر دیگری در روایات داریم که «ان العباسی العلی ذق العلم ذقا» لذا وجود مبارک حضرت عباس (ع) به عنوان یک عالم تمام عیار معرفی شده است. کسی که علم را همانطور که پرنده به اولاد خود غذا میخوراند از امیرالمومنین (ع) گرفته است. فرمود اگر کسی عالم به زمان خود باشد هیچ شبههای نمیتواند او را از مسیر خود خارج کند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا میدهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
وی گفت: علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.
شهدا به مقام عباس (ع) غبطه میخورند
وی ادامه داد: مرحوم صدوق به اسناد خود روایت کرده که: حضرت علی بن الحسین (ع) به عبیدالله فرزند ابوالفضل (ع) نگاهی کرد، اشک چشمانش را گرفت و فرمود: روزی بر رسول خدا (ص) سختتر از احد نبود که عمویش حمزه درآن شهید شد، وبعد از آن موته بود که عموزاده اش جعفربن ابیطالب شهید شد. سپس فرمود: لکن روزی چون روز حسین (ع) نبود، سی هزار مرد که گمان میکردند ازاین امتند دور او را گرفتند و هرکدام با کشتن او به خدا تقرّب می جستند، و او خداوند را به آنها یادآوری مینمود، ولی پند نمیگرفتند تا او را به ستم وظلم و عدوان کشتند.
وی گفت: لذا با توجه به این مقامات حضرت عباس (ع) و پایداری ایشان، میبینیم که امام سجاد (ع) در ادامه میفرمایند «انَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةٌ یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهداءِ یَومَ القیامَةِ» یعنی برای حضرت عباس (ع) در روز قیامت مقاماتی است که همه شهدا به آن غبطه میخورند. همه شهیدان عالم وجود در روز قیامت آرزو میکنند که ای کاش مقام حضرت عباس (ع) را داشتند.
این کارشناس دینی گفت: در زیارتنامه ای که در لسان امام صادق (ع) در مورد حضرت عباس (ع) آمده است عبارات بسیار ویژه ای یافت میشود. سه امامزاده وجود دارند که از سوی معصوم برای آنها زیارتنامه بیان شده، یکی حضرت معصومه (س)، دیگری حضرت علی اکبر (ع) و در نهایت قمر بنی هاشم (ع) است. این نیز نشان دهنده جایگاه بسیار ویژه حضرت عباس (ع) نزد اهل بیت است.
وی تصریح کرد: عبارت «سَلامُ اللّه وَ سَلامُ مَلائِکتِهِ المُقرَّبِینَ وأنبِیائِهِ المُرْسَلِینَ وَ عِبَادِهِ الصّالِحینَ وَجَمِیعِ الشُّهداءِ والصِّدِّیقِینَ (وَ) الزّاکیاتُ الطَّیبَاتُ فِیما تَغتَدِی وَتَرُوحُ عَلَیک یابْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ» که در زیارتنامه آن حضرت آمده است، امام صادق (ع) سلام همه انبیا و شهدا و… به قمر بنی هاشم عرضه میدارد.
شریف گفت: امیرالمومنین و بقیه ائمه ما فرزندان دیگری نیز داشتند اما چه باعث میشود ابالفضل العباس (ع) به این مقام برسد؟
مقامات حضرت عباس (ع) منحصر در ادب نیست
وی افزود: این مقام قمر بنی هاشم صرفاً به دلیل ادب آن حضرت نسبت به ائمه نبوده است. کسی که در خانه اهل بیت بزرگ شود طبیعی است که مؤدب باشد. ابالفضل العباس معلم ادب عالم وجود است ولی نباید مقامات آن حضرت را منحصر در ادب ایشان کرد.
با شهادت عباس ابن علی (ع) حرمت اسلام شکسته شد
وی ادامه داد: در زیارتنامه ایشان آمده است کسانی که تو را کشتند «وَانْتَهَکتْ حُرْمَةَ الاْسلامِ» حرمت اسلام را از بین بردند. امام صادق (ع) در این امر مبالغه نمیکند و حضرت عباس (ع) به عنوان یکی از نمادهای اسلام در جامعه آن روز مطرح بوده و وقتی او را به شهادت رساندند حرمت اسلام را از بین بردند.
این کارشناس دینی گفت: در عبارت دیگری از زیارتنامه حضرت عباس (ع) آمده است «َمَعَکمْ مَعَکمْ لا مَعَ عَدُوِّکم» یعنی زائر آن حضرت اعلام میکند که اهل همراهی با ایشان است و این همراه نمودن خود با قمر بنی هاشم موضوعیت دارد.
نیت؛ ویژگی خاص حضرت عباس (ع)/ استاد پناهیان
اطاعت؛ رمز عبد صالح شدن قمر بنی هاشم (ع)
وی ادامه داد: شاخصه اینکه ابالفضل عباس عبد صالح خدا شد، قابل توجه است. روایاتی در بحث مقام انبیا داریم که وقتی اهل بیت سلسله مراتب ابراهیم (ع) را بیان میکنند اول به مقام عبودیت اشاره میکنند. عبودیت مافوق مقام نبوت در درگاه خداست. چه شد که ابالفضل به این مقام رسید؟ به این خاطر که «الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ» آن حضرت اهل اطاعت پذیری بود و هیچ گاه روی حرف حجت خدا حرف جدیدی مطرح نکرده و خواسته خود را در محضر امام مطرح نکرده لذا به این مقام رسیده است. در قرآن و روایات هم داریم که اگر کسی بخواهد به مقام عبودیت برسد سوره نساء آیه ۶۹، «و مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» اگر کسی اهل اطاعت از پیامبر و اهل بیت باشد در بهشت همنشین انبیا و اولیا و صالحین و… خواهد بود.
ابالفضل (ع) خواسته امام را بر خواسته خود مقدم کرد
حجت الاسلام شریف گفت: حضرت عباس شخصیتی است که خواستههای شخصی خود به خاطر کسب رضایت خدا و اهل بیت گذشته است. همه منافع و ایده آل های شخصی خود را کنار گذاشته است. جامعه متدین ما اگر قمر بنی هاشم را الگوی خود قرار داده باشند باید خواستههای خود را مطابق خواستههای اهل بیت قرار دهند و دست از خواهشهای نفسانی بردارند. ریشه بسیاری از گرفتاریهای ما در جامعه در ابعاد مختلف بخاطر پیروی عدهای از خواهشهای نفسانی است که حاضر نیستند خواست خدا را در کار خود اعمال کنند.
وی در پایان تصریح کرد: لذا باید مثل حضرت عباس از خواستههای شخصی دست کشید و مطیع امر مولا بود. انسان باید قبل از انجام هر کاری به این مسئله فکر کند که امام او را می بیند و «عین الله الناظره» است. انسانی که امام را حاضر ببیند، رفتار خود را مطابق خواست او تنظیم میکند.
خطبه قمر بنی هاشم بر بام کعبه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (ع) است) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].
هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام؟
بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.
رجزهای حضرت عباس (ع) در کربلا
توصیف حضرت عباس (ع) از خود در رجزهایش
او در ابتدا به توصیف خود، امام خود و حسب و نسب خود میپردازد، که رجزها معمولا بیشتر از این هم نبوده و سپس میسراید:
«به خداوند شکست ناپذیر و بزرگ و به «حجر الاسود» و «زمزم» و «حطیم» صادقانه سوگند یاد میکنم که امروز پیکرم را به خونم آغشته میکنم و در راه حسین (ع) که پیشوای پر افتخار اهل فضل و بخشش است، جهاد مینمایم.»
رجز حضرت عباس (ع) در هنگام نبرد
آن گاه به سوی دشمن هجوم میبرد. او در ابتدا نبرد سختی با آنها کرد و دوباره سرود:
«من از مرگ، آن هنگام که بانگ بر میدارد بیمی ندارم تا این که پیکرم در میان دلیرمردان به خاک افتد. جانم فدای جان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باد! منم عباس که کارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمیهراسم.»
حمله او به قدری برق آسا بود که سبب پراکنده شدن و فرار دشمن شد.
این حمله بی امان باعث شد تا دشمن از خیال نبرد رویارو، بیرون آید. بدین منظور اجازه دادند عباس (ع) آب بردارد تا آنان از این فرصت استفاده کرده، در پشت نخلها کمین کنند.
وقتی آب برداشتند
وقتی به آب راه فرات دست مییابد و میخواهد کمی آب بنوشد، تشنگی امام خویش را در نظر میآورد و میخواند:
«ای نفس پس از حسین (ع) خوار باشی! و پس از او هرگز نخواهم که زنده بمانی! این حسین (ع) است که دل از زندگانی شسته اما تو آب سرد و گوارا مینوشی؟! به خدا قسم که این شیوه دین من نیست.»
وقتی که دست راستشان قطع شد
و وقتی دست راست او قطع میشود، بی درنگ در رجز خود میگوید:
وَ اللَّهِ اِنْ قَطَعْتُمْ یمِینی
اِنِّی اُحَامِی اَبَداً عَنْ دِینی
وَ عَنْ إمَامِ صَادِقِ الیقِین
نَجْلِ النَّبِی صلی الله علیه وآله الطَّاهِرِ الأمِینِ
«به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید همواره پشتیبان دینم و امامم که یقین راستین دارد و نوه پیامبر (ص) پاک و درستْکردار است باقی میمانم.»
وقتی که دست چپشان قطع شد
او به پیکار آن قدر ادامه داد که خسته شد.
«حکیم بن طفیل طائی سنبسی» با شیوه قبلی در پشت نخل دیگری کمین کرد و با دیدن ضعف حضرت، به او حمله ور شد و با ضربهای دست چپ او را نیز قطع نمود. حضرت با روحیه ای استوار، نفس خود را مخاطب قرار داد و خواند:ِ
«ای نفس از کافران مهراس و مژده مهربانی پروردگار در جوار پیامبر بزرگ (ص) بده! [اگر چه] با سرکشی خود دست چپ مرا قطع کردند. پس خداوندا! آنان را به آتش دوزخ خود درآر!»
به خوبی آشکار است که حضرت با هر حرکت دشمن، رجزی متناسب با آن میگویند؛ اگر چه در آن گیر و دار جنگ و فرود آمدن ضربتهای کاری و قطع شدن دستان، دیگر مجالی برای رجزخوانی نمیماند اما او با روحیه ای استوار و ایمانی راسخ، با خواندن این رجزها همگان را از ایمان قلبی خود به خدا و امام خویش آگاه میسازد و به آنها راه هدایت را نشان میدهند در سخت ترین شرایط، دست از سر دادن شعارهای بلند عاشورا و پیامهای سرخ آن برنمیدارد.
منبع:جهان نیوز