داریوش عظیمی
اشـاره
این مطالعه از نوع مروری است و بر کتب و مقالات علمی که در مجلات معتبر چاپ شده استوار است. بررسی پژوهشهایی که در حوزه مشاوره راهحلمحور انجام گرفته است مشخص میکند که رویکرد راهحلمحور در مدرسه بر ترغیب دانشآموز به جستوجوی راهحلها و پذیرش منابع درونی متمرکز میشود و مشاوران مدارس میتوانند به بهترین نحو از این رویکرد مشاورهای برای بهبود اثربخشی کارشان بهره بگیرند. با تحلیل پژوهشهای مورد مطالعه، این نتیجهگیری حاصل شد که نگاه این نوع درمان به آینده است و به مراجعان کمک میکند تا تمرکز خود را از مشکل بهسوی راهحل تغییر دهند و موقعیت خود را در جهت مثبت بازسازی کنند.
از اینرو، با توجه به کوتاهمدت بودن این رویکرد و ضیق وقت مشاوران در مدارس، به کارگیری این روش میتواند کمک بزرگی به ارائه مطلوب خدمات راهنمایی و مشاوره به دانشآموزان، اولیا و مشاوران مدارس باشد.
مقدمه
امروزه بهدلیل افزایش تعداد دانشآموزان در مدرسه و کمی وقت، مشاور مدرسه نمیتواند با همه دانشآموزان ارتباط کافی داشته باشد و در حل مشکلاتشان به آنها کمک کند. در این میان، مشاوره راهحلمحور1 چشمانداز جدیدی در مقابل مشاوران قرار میدهد. این نوع مشاوره که اغلب از آن با عنوان «مشاوره کوتاهمدت» یاد میشود، نوعی از مشاوره است که به جای تجربههای زمان گذشته بر زمان حال و آینده تمرکز میکند. این دیدگاه را استیودیشیزر و اینسو کیم برگ2 مطرح کردند و لیپچیک3 و همکاران در دهه 1970 آن را گسترش دادند (آدیگوزل وگوک تورک4، 2013). این رویکرد که از جمله رویکردهای مشاوره و رواندرمانی پستمدرن است به «مشاوره امیدواری» نیز شهرت یافته است و با شیوههای قدیمی رواندرمانی تفاوت دارد (خانیکی و معتمدی، 1396). رویکرد یاد شده با فرضیات خوشایندی شروع میشود. از جمله اینکه مراجع سالم است، با کفایت است و توانایی تدوین راهحلها را دارد. درمانگران راهحلمحور بهجای تأکید بر علت ایجاد مشکل، بر روشهای حل مشکلات تأکید میکنند. این درمانگران معتقدند که دیدگاه آنها برای حل طیف وسیعی از مشکلات از جمله مشکلات درون مدرسه کاربرد دارد.
مشاوره راهحلمحور مبتنی بر بهکارگیری نقاط قوت و تواناییهای مراجع است که به وضوح با شیوه مدارس، که مبتنی بر یادگیری است، هماهنگی دارد (میرجلیلی، 1388). مشاوره راهحلمحور برای کاهش رنجها و آشفتگیها به مشاوران مدارس و دانشآموزان، گزینهها و راهحلهای مثبت جایگزین بیشتری ارائه میدهد؛ در حالیکه در شیوه سنتی حل مسئله، اصولاً برآنچه بد است و طبیعی نمینماید، تأکید میشود، آن را دنبال میکنند، براساس آن تشخیص میدهند، بر آن غلبه میکنند و به حذف آن مبادرت میورزند (نقل از دیشیزر، 1991). در رویکرد راهحلمحور، با آگاهی از اهمیت زمان و توجه به محدودیت آن تلاش میشود در کار با دانشآموز از حداقل وقت، حداکثر بهره گرفته شود و از تمامی آموختههای دانشآموزان در امر مشاوره استفاده شود (نظری و سلیمانیان، 1388). بدین ترتیب، این مدل با زمان موجود در مشاوره مدرسه ـ که ناچار به استفاده از زمان اندک است ـ، هماهنگی دارد. از آنجا که در این روش تمرکز بر راهحلهاست و کمتر به کاستیها و نقایص پرداخته میشود، در کار با دانشآموزان خود ارجاع و نیز مراجعان فاقد انگیزه بسیار سودمند و نافع است (نظری، 1386).
مشاوره راهحلمحور از پشتوانه پژوهشی نسبتاً پرباری در داخل و خارج ایران برخوردار است. آدیگوزل و گوکتورک (2013) استفاده از دیدگاه راهحلمحور را شیوه مؤثری برای حل مسائل روانشناختی دانشآموزان دانستهاند. نتایج پژوهش دست باز و همکاران (1393) نشان داد که مشاوره گروهی راهحلمحور، میزان سازش یافتگی، عملکرد اجتماعی، عملکرد آموزشی و خودکارآمدی را بهبود میبخشد. داکی و ساوگی5 (2010) رویکرد راهحلمحور را برای حل مشکلات هیجانی و تحصیلی دانشآموزان به کار بردند. نتایج حاکی از آن بود که گروه آزمایش، صلاحیت علمی و هیجانی بهتری بهدست آوردهاند. کوارمی6 و همکاران (2010) از این رویکرد برای افزایش خودکارآمدی دانشآموزان بهره گرفتند و نتایج، حاکی از افزایش خودکارآمدی دانشآموزان دختر و پسر بود. از دیگر پژوهشهای صورت گرفته درباره مؤثر بودن این رویکرد درمانی، میتوان به نتایج تحقیقات گلمحمدی و کیمیایی (1393)، امیری، کارشکی و اصغری (1393) و فرانکلین7 و همکاران (2008) اشاره کرد. با توجه به مطالب ذکر شده و نتایج پژوهشهای مختلف، لزوم آشنایی مشاوران بهخصوص مشاوران مدرسه با رویکرد راهحلمحور و بهکارگیری این رویکرد از سوی آنان ضروری بهنظر میرسد. از اینرو، هدف پژوهش حاضر معرفی رویکرد مشاورهای راهحلمحور و همچنین چهرههای پیشگام، اهداف و فنون این رویکرد است.
معرفی رویکرد راهحلمحور
رویکرد راهحلمحور به دنبال تلاش عمده دیشیزر، کیمبرگ و همکارانش در دهه 1970 در مرکز خانواده درمانی کوتاهمدت8 (BFTC) در میلواکی شکل گرفت (دیشیزر و همکاران، 1985). این رویکرد بر دیدگاه سیستمیک (بیتسون9) و ساختارگرایی اجتماعی مبتنی است و به جای محدودیتها بر امکانات، به جای ضعفها بر نقاط قوت و به جای آسیبشناسی و بیماری، بر سلامت تأکید دارد. برخلاف دیدگاه مشکلمحور، تأکید رویکرد راهحلمحور بر یافتن راهحلهاست. این دیدگاه حداقل توجه را به تعریف و تصریح مشکل عرضه شده دارد (دیشیزر، 1988). رویکرد راهحلمحور بهعلت داشتن ویژگیهایی همچون تأکیدهای شناختی، کوتاهمدت بودن و ارائه راهحلهای سریع، در عصر حاضر بسیار رواج دارد. در کمتر از دو دهه، درمان راهحلمحور از یک رویکرد غیرمتداول و ناشناخته به رویکردی تبدیل شد که در ایالات متحده و دیگر کشورها بهطور فزایندهای از آن استفاده میشود. هماکنون از این رویکرد در محیطهای خدمات خانواده و بهداشت روانی، مؤسسات حمایت از کودکان، زندانها، مدارس و بیمارستانها استفاده میشود. متخصصان با اشتیاق فراوان نتایج موفقیتآمیز و رضایت زیاد مراجعان را در استفاده از آن گزارش میدهند (نظری، بیرامی، 1387).
این رویکرد ظرافت خود را از مدل MRI (مؤسسه تحقیقات روانی)10 گرفته است و آن را به شکل نوینی صورتبندی میکند. هدف این مدل کمک به مراجعان برای کمتر انجام دادن کارهایی است که کارایی کمتری دارند؛ در صورتی که رویکرد راهحلمحور افراد را تشویق میکند تا چیزهایی را که کارایی دارند و مؤثرند، بیشتر انجام دهند (نیکولز و شوارتز11، 2009). رویکرد MRI بر رفتار تأکید میکند ولی رویکرد راهحلمحور، تأکیدش بر شناخت است. درمانگران راهحلمحور معتقدند افرادی که برای درمان مراجعه میکنند. توانایی بروز رفتارهای مؤثر را دارند اما طرز تفکر منفیشان قابلیت اثرگذاری آنها را مسدود کرده است. لی، گرین12 و رنسچلد13، 1999؛ به نقل از برززوسکی14(2012) معتقدند که درمان راهحلمحور، گفتوگویی درمانی بین مشاور و مراجع است که در آن مشاور برای کمک به مراجع برای تفکر بهگونهای متفاوت درباره وضعیت خود و درگیر کردن او در فرایند ساختن راهحل، سؤالهای هدفمندی میکند. در این رویکرد، تلاش بر این است که توجه مراجعان به زمانی جلب شود که بهخوبی از عهده مشکلاتشان بر میآمدهاند و بدین ترتیب، به آنها کمک میشود که مسائل را بهگونهای دیگر ببینند. هنر مشاوره راهحلمحور، فرایند کمک به مراجع است تا نهتنها مشکلاتش را بهصورت استثنا ببیند بلکه دریابد که همین استثنائات، خود، راهحلهایی هستند که آنها از پیش در خزانه خویش داشتهاند. هدف دراین مشاوره کمک به مراجع برای ساختن راهحلهایی جهت حل مشکلات است. مشاوره راهحلمحور رویکردی متمرکز برآینده و هدفمحور است. در این نوع درمان، بهجای علتیابی و بحث بر سر مشکلات و تبیین اینکه مشکلات فرد از کجا ناشی میشوند، به اهداف آینده و راههای رسیدن به این اهداف توجه میشود. از بسیاری از ابعاد این دیدگاه در نظریههای روانپویشی، درمانهای رفتاری، نظریه سیستمها و غیره استفاده شده است.
درمانگران راهحلمدار به مراجعان کمک میکنند که درباره آنچه میتواند متفاوت باشد، بیندیشند. به محض اینکه یک راهحل شناسایی میشود، مراجع و درمانگر قدم به قدم به طرف آن حرکت میکنند (گنگریچ و پاترسون15، 2013). بنابراین، سه اصل کلی که در مشاوره راهحلمحور مورد تأکید درمانگران قرار میگیرد، در نظر گرفتن مراجع بهعنوان کارشناس، ارتباط نداشتن مشکل و راهحل با یکدیگر، و تمرکز بر نقاط قوت و تواناییهای مراجع است (کوبا و لاود16، 2010). این رویکرد به سبب داشتن همان ویژگیهایی که در بالا ذکر شد، «در مدارس بسیار پرکاربرد است. مک برایر و چیبارو17(2013) در پژوهشی نشان دادند که مشاوره کوتاه مدت راهحلمحور برای کار با دانشآموزان مدراس متوسطه در دستیابی به اهداف و به تبع آن هویتیابی، نقش بسزایی دارد.
چهرههای پیشگام
مدل درمانی کوتاهمدت راهحلمحور، اعتبار خود را از زن و شوهری به نام اینسو کیمبرگ و استیو دیشیزر و گروه آنها در مرکز خانواده درمانی کوتاهمدت در میلواکی، در ایالت ویسکانسین آمریکا گرفته است (تایلر18، 2013). استیو دیشیزر طراح اولیه رویکرد راهحلمحور تلقی میشود؛ هر چند اینسو کیم برگ در طراحی، رشد و پیشرفت این رویکرد نقش بسزایی داشته است. دیشیزر قبلاً در پالو آلتو مشغول به کار بود و به شدت تحتتأثیر رویکرد MRI قرار داشت. اینسوکیمبرگ در آغاز یک درمانگر بالینی شناخته میشد. ولی در طراحی نظریه راهحلمحور نیز تا حدودی سهیم بوده است (میرجلیلی، 1388).از دیگر چهرههای سرشناس نظریه راهحلمحور، ایو لیپچیک است. او که هشت سال در BFTC کار میکرد، در سال 1998 آنجا را ترک گفت و به همراه مارلین بوجین19 مرکز مشاوره ICF را تأسیس کرد. لیپچیک در زمینه استفاده از مدل راهحلمحور برای زنانی که از همسرانشان کتک میخوردند، پیشکسوت بود. مایکل واینر20 نیز از چهرههای فعال این رویکرد است. او در سال 1992 این الگو را برای درمان مشکلات زناشویی در کتاب معروفش به نام «نابودی طلاق» معرفی کرد. جان والتر و جینپلر21 هم که در BFTC آموزش دیده بودند، در زمینه برگزاری کارگاههای آموزشی در زمینه رویکرد راهحلمحور شهرت و محبوبیت یافتهاند. بیل اهانلون22 از دیگر چهرههای سرشناس این رویکرد است که با واینر برای گسترش نظریه دیشیزر تشریک مساعی داشتند. ایون دلان23 نیز که از دیگر افراد مشهور در این رویکرد است، کارگاههای آموزشی خود را بر مبنای آموزش این رویکرد بنا نهاده است (میرجلیلی، 1388).
اهداف درمانی
هدف رویکرد راهحلمحور، حل کردن گلایههایی است که مطرح میشود. مشاوران راهحلمحور این کار را با کمک به مراجع برای تفکر درباره فعالیت متفاوتی که موجب خشنودی بیشتر او در زندگیاش میشود و یا انجام دادن چنین فعالیتی، عملی میسازند. در این رویکرد، اعتقاد بر این است که مراجع از تواناییها و قابلیتهایی برخوردار است که معمولاً از دیدگاه خودش پنهان است. بنابراین، گاهی فقط یک تغییر جهت ساده از آنچه کارایی خوبی برایشان نداشته به آنچه قبلاً برایشان کارآمد بوده است، میتواند یادآور این منابع به مراجعان باشد و روند مشاوره را در رسیدن به هدف مورد نظر تسهیل و تسریع کند و حل مشکل توسط خود مراجع را آسانتر سازد. در مواقع دیگر، شاید لازم باشد انسانها در جستوجوی تواناییهایی باشند که در حال حاضر از آنها استفاده نمیکنند و باید آن مهارت خفته را برای حل مشکلاتشان بیدار نمایند. (دیشیزر، 1985). براساس دیدگاه راهحلمحور، تغییر و دگرگونی امری اجتنابپذیر و تغییرات سازنده امکانپذیر است؛ لذا در این نوع درمان، به جای زمینههای سخت و تغییرناپذیر، تمرکز بر مسائلی است که احتمال تغییر در آنها وجود دارد (شاهکرمی، داورنیا و زهرا کار، 1393).
فنون مشاوره راهحلمحور
1. راهنمای تکلیف نخستین جلسه24: در اوایل دهه 1980 میلادی، گروه دیشیزر این شیوه هدایت مراجع به طرف یافتن راهحل را به بوته آزمایش گذاشت؛ بدین شکل که به همه مراجعان تکلیف مشابهی دادند که آن را «راهنمای تکالیف» مینامیدند. یکی از تکالیفی که در نخستین جلسه درمانی ارائه میشد، این بود که از مراجع میخواستند دریابد که از بین وقایعی که در زندگی و روابطش روی میدهد، دوست دارد کدام یک همچنان استمرار یابد. این تکلیف به مراجع کمک میکند تا به جای مشغول کردن ذهنش به چیزهای بد زندگی، روی چیزهای خوب زندگیاش تمرکز کند. تکلیف یاد شده بهعنوان «راهنمای تکلیف نخستین جلسه» شناخته شده و تکلیف متداولی است که مشاور راهحلمحور در پایان نخستین جلسه درمانی به دانشآموز میدهد. «از تو میخواهم از حالا تا جلسه بعد که با هم ملاقات خواهیم کرد، خوب مشاهده کنی (طوری که در جلسه آینده بتوانی برایم تشریح کنی) که از بین وقایعی که در زندگی در روابط تو در جریاناند. میخواهی کدام یک همچنان استمرار یابد» (دیشیزر، 1985).
2. پرسش استثنا25: در رویکرد راهحلمحور، شناسایی استثنائات، همراهی مراجع را در جهت مثبت تا انتهای فرایند درمان حفظ میکند. همانطور که دیشیزر توضیح داده است، اولین چیزی که بهنظر درمانجویان میرسد، خود مشکل است؛ در حالیکه برای مشاوران اولین چیز، استثنائات است (دیجانگ26 و برگ، 2012) سؤالهای استثنا به موقعیتهایی از زندگی درمانجو اشاره دارد که مشکلات وجود نداشته است و درمانگر سؤالاتی را مطرح میکند تا فرصتی برای بهکارگیری تواناییهایش داشته باشد (کری، 2013). «پرسش استثنا» با محل نگذاشتن به تصویری که مراجع از مشکل خودش ترسیم میکند، توجه او را به طرف عکس آن سوق میدهد؛ یعنی به اوقاتی که هنوز این مشکلات را نداشته است. با کشف این اوقات و تفاوتی که با الان دارد، مراجع به سرنخهایی میرسد که میتواند او را در توسعه آن استثناها رهنمون گردد. افزون بر این، ممکن است مراجع در پرتو این واقعیت که قادر به تغییر یا حذف مشکل است، به تغییر در دیدگاهش نیز نائل آید و دیگر مشکل، چندان هم حل نشدنی برایش جلوه نکند. طرح پرسش درباره موارد استثنا این فرصت را به درمانگر و مراجع میدهد تا بنایی بر ستونهای موفقیتهای گذشته مراجع استوار کنند. برای مثال، دانشآموزی که خانوادهاش دائم با هم بگومگو دارند، ممکن است در اوقاتی مثل سر سفره غذا با هم در صلح و آرامش باشند. در چنین زمانهایی ممکن است بر عدم توافقها نسبت به هم توافق و با هم گفتوگوهایی عاقلانه داشته باشند(دیشیزر، 1993).
3. پرسش سازگاری27: «پرسش سازگاری» میتواند به مراجع کمک کند تا از تواناییها و ذکاوتمندیهای خود صرفاً از طریق شکیبایی بیشتر از قبل آگاه شود: «چه چیزی تو را تحت چنین موقعیت دشواری حفظ میکند؟»، «چگونه است که شرایط بدتر از این نیست؟» و «چه کردهای که شرایط از این هم بدتر نشده است؟»، اگر دانشآموز پاسخی برای این سؤالها داشته باشد، مشاور میتواند از میان پاسخهای او، سؤالهای جدیدی درباره اینکه او چگونه شکیبایی را در خودش ایجاد میکند و به چه طریقی میتواند صبورتر باشد، مطرح نماید. اگردانشآموز نتوانست گواهیای دال بر این ارائه دهد که خودش در پیشگیری از بدتر شدن اوضاع دخالت داشته است، مشاور میتواند چنین پرسشهایی را مطرح کند: «فکر میکنی اوضاع میتواند بدتر از این شود؟» یا «بدتر از این چه میتواند برای تو باشد؟» (دیشیزر، 1993).
4. پرسش معجزه28: مشاور با طرح این سؤال، سازمان ذهن مراجع را برای حل مسئله فعال میسازد؛ زیرا این سؤال دورنمایی از هدف مراجع در ذهنش ایجاد میکند. برای مثال، تصویرسازی یک سرو عالی در ذهن یک تنیسباز میتواند در موفقیت او بسیار مؤثر باشد. بهکارگیری این فن در مشاوره با دانشآموزی که دچار مشکلی شده است، به او کمک میکند تا نگاهی به ورای مشکل داشته باشد تا ببیند آنچه واقعاً میخواهد، شاید لزوماً حذف مشکل فینفسه نباشد بلکه بخواهد کارهایی انجام دهد که آن مشکل، سد راه آنها شده است. چنانچه درمانگر بتواند مراجع را، صرفنظر از مشکلش، به انجام دادن آنکارها تشویق کند، شاید به ناگهان مشکل آن چنان بزرگ هم به نظرش نیاید. «پرسش معجزه» چنین است: «تصور کن یک شب وقتی در خوابی معجزهای رخ دهد و مشکل تو حل شود؛ چگونه آگاه خواهی شد؟»؛ «چه چیزی متفاوت خواهد بود؟»(دیشیزر، 1993).
5. پرسش قیاسگر (سنجش)29: مشاور راهحلمحور از این فن برای ترغیب مراجع به درجهبندی قدرت ارادهاش در اجرای راهحلها استفاده میکند. مثلاً از مراجع میپرسد: «در مقیاس یک تا ده، چقدر به قدرت ارادهات در اجتناب از بروز بدخلقی طی این هفته اعتماد داری؟» این ابزار در عمل بهنوعی معنای «اگر راست میگویی ثابت کن» را میدهد. متعاقب واکنش مراجع به «پرسش قیاسگر»، مشاور از او درباره رفتارهایی که احتمال نیل به موفقیت را افزایش میدهند، سؤال میکند. مثلاً «برای اینکه بتوانی رکورد خودت را حفظ کنی، این بار باید چه کارهایی انجام دهی؟» به کارگیری پرسشهای قیاسگر، شیوه هوشمندانهای برای پیشبینی مقاومتها و عقبنشینیها و نیز عقیم کردن آنهاست. در ضمن، تعهد به تغییر را نیز در مراجع تقویت میکند (دیشیزر، 1993). پرسشهای قیاسگر را میتوان برای تعدیل اهدافی بهکار گرفت که بسیار دور بهنظر میرسند و از این طریق میتوان آنها را به گامهای کوچک عملیتری تقسیم کرد. برای مثال، از دانشآموزی که دچار مشکلی شده است پرسیده میشود: «در مقیاس 1 تا 100، نمره 1 برای «هرگز» و 100 برای «همیشه»، چه درصدی از اوقات، درگیر مشکلت هستی؟» سپس، در واکنش به پاسخ دانشآموز، مشاور میپرسد: «چند نمره باید پایینتر بروی تا احساس کنی تا حدودی احساس بهبود میکنی؟»؛ «بهنظرت برداشتن یک گام از 75 به 70 چگونه است؟»؛ «برای این کاهش، چه کارهای متفاوتی باید انجام دهی؟» و یا «دیگران باید چه کارهای متفاوتی انجام دهند؟» (دیشیزر، 1993).
6. تعریف30 کردن: یکی از فنون مشاوره راهحلمحور، «تعریف کردن» است. تعریف شامل یک بیان مثبت است. تعریفهایی که مشاور از مراجع میکند. بخش مهمی از مشاوره راهحلمحور را تشکیل میدهند. تعریفها از طریق پرسشهایی در قالب کلی «چگونه موفق به انجام دادن آن کار شدی؟» مطرح میگردند، یا به شکل دقیقتر «عجب! چگونه موفق به انجام دادن آن کار شدی؟» بیان میشوند. دقت کنید که اینگونه جملهسازیها توجه مراجع را به این واقعیت جلب میکند که او خودش از قبل، کارهایی برای بهبود وضعش انجام داده است (دیشیزر، 1993).
7. سرنخها: منعکسکننده رفتارهای عادی و همیشگی مراجع است و او را از این واقعیت آگاه میسازد که بعضی رفتارهای فعلیاش ممکن است ادامه یابد و او نباید نگران این موضوع باشد (گنجی، 1394).
8. شاهکلیدها، راهحلهایی هستند که قبلاً کارامد واقع شدهاند و میتوانند قفل انواع مشکلات را باز کنند اما مراجع تمایلی به بهکارگیری مجدد آنها ندارد. لذا مشاور راهحلمحور به او کمک میکند که این راهحلها را شناسایی کند و دوباره متناسب با موقعیتهای مختلف بهکار گیرد (گنجی، 1394).
رابطه مراجعان (دانشآموزان) با مشاور بنا بر رویکرد راهحلمحور
یکی از کارهای مهم مشاور راهحلمحور در ارتباط با دانشآموزان، تعیین چگونگی وضعیت فعال بودن آنها در حل مشکلشان است. دانشآموزانی که بهعنوان مراجع به مشاور مدرسه مراجعه میکنند. معمولاً در یکی از سه گروه بازدیدکنندهها، شاکیان (مدعیان) و یا مشتریان قرار میگیرند.
1. بازدیدکنندهها: این افراد خود را در مشکلی که دارند درگیر نمیکنند، انگیزهای برای تغییر ندارند و بخشی از راهحل نیستند. به بیان دیگر، تمایل به مشارکت در درمان ندارند و نمیخواهند هیچ کاری انجام دهند. بهترین موضع مشاور در برابر بازدیدکنندهها، احترام گذاشتن به آنها، تلاش برای تهیه گزارش با آنها و امیدواری به این است که در نهایت، در گروه مشتریان قرار گیرند.
2. شاکیان (مدعیان): همینطور که از نام آنها پیداست، درباره موقعیتها شاکی و مدعی هستند ولی میتوانند نظارهگر باشند و حتی اگر نخواهند برای حل مسائل سرمایهگذاری کنند، آنها را تبیین میکنند. یک نقش مناسب مشاور، برای همراه کردن مدعیان این است که فعالیتهایی را برای آنها تعیین کند تا بر مواردی غیر از شکایت و ادعا متمرکز شوند. وقتی مشاوران به افراد شاکی احترام میگذارند و چیزی را به آنها تحمیل نمیکنند، اینگونه افراد برای تبدیل شدن به مشتریان آماده میشوند.
3. مشتریان: افرادی هستند که نهتنها توانایی توصیف مسائل و یا چگونگی درگیری با آن را دارند بلکه میخواهند برای حل آن اقدام کنند، نقش یک مشاور در مقابل مشتریان، درگیر کردن آنان در محاورات راه حلگرایانه، تعریف کردن از آنها، و همفکری برای تعیین بازتولید رفتارهایی متفاوت با مسئله است. درمانگر میتواند به بازدیدکنندگان و شاکیان کمک کند تا به مشتریان تبدیل شوند.
بحث و نتیجهگیری
فلسفه زیربنایی رویکرد راهحلمحور بر پایه این فکر بنا شده که تغییر مداوم و اجتنابناپذیر است؛ بنابراین، رویکرد راهحلمحور در مدرسه، بر ترغیب دانشآموزان به جستوجوی راهحلها و پذیرش منابع درونی متمرکز میشود. این دیدگاه انتظارات را برای تغییر ترغیب و آنها را تنظیم میکند. در فرایند درمان راهحلمحور، مفهوم آسیبشناسی نقش عمدهای ایفا نمیکند. نگاه این نوع درمان به آینده است و به مراجعان کمک میکند تا تمرکز خود را از مشکل به سوی راهحل تغییر دهند و موقعیت خود را در جهت مثبت بازسازی کنند. فیش32(1997؛ نقل از شاهسواری، 1395) عنوان میکند که مشاوره راهحلمحور در واقع فلسفه روشهای صحبت کردن با مراجعان است نه فقط مجموعهای از تکنیکهای بالینی.
در فلسفه مشاوره راهحلمحور، راهکارها ابزاری برای تسهیل در امر مشاوره محسوب میشوند. استفاده ناشیانه یا بیهدف از آنها، این نوع مشاوره را به جای راهحلمحور، به مشاوره تحمیل کننده راهحل تبدیل میکند.
چیزی که از شما یک مشاور راهحلمحور میسازد، این است که یقین پیدا کنید راهحلها قابل اجرا هستند و در قبال دانشآموزانتان، موضعی احترامآمیز، صادقانه، سرشار از همکاری و به خصوص عاقلانه داشته باشید. با توجه به تعداد زیاد دانشآموزان و محدودیت زمان در مدارس، پیشنهاد میشود که آموزش و یادگیری مشاوره راهحلمحور از اولویتهای مشاوران مدارس قرار بگیرد. همچنین، با توجه به جدید بودن مشاوره راهحلمحور، پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی، اثربخشی یا رابطه این رویکرد مشاورهای با متغیرهای تحصیلی و غیرتحصیلی دانشآموزان مورد بررسی قرار گیرد.
پی نوشت ها
1. Solution - focused counseling
2. Steve De Shazer & Insoo kim Berg
3. Lipchik
4. Adiguzel & Gukturk
5. Daki & Savage
6. Kvarme
7. Franklin
8. Brief Family Therapy Center
9. Bateson
10. Mental Research Insitute
11. Nichols & Schwartz
12. Greene
13. Rheinscheld
14. Brzezowski
15. Gingerich & Peterson
16. Kooba & Loved
17. Mcbrayer & chibbaro
18. Taylor
19. Marilyn Bojean
20. Weiner
21. peller
22. O'' Hanlon
23. Dolan
24. Formula first - session task
25.Exception question
26. De Jong
27. Coping
28. Miracle
29. Scaling
30.Compliment
31. Fleming & Rickord
32. Fish
منابع
1. امیری، ابراهیم؛ کارشکی، حسین؛ اصغری، محسن. (1393). اثربخشی مشاوره گروهی راهحلمحور بر سلامت عمومی دانشآموزان پسر تک سرپرست مقطع متوسطه. فصلنامه علمی ـ پژوهشی روشها و مدلهای روانشناختی، 4(15): 58 ـ 37.
2. شاکرمی، محمد؛ داورنیا، رضا، زهراکار، کیانوش. (1393). اثربخشی درمان کوتاه مدت راهحلمحور بر کاهش استرس زناشویی زنان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام، 22(4): 26 ـ 18.
3. شاهسواری، زهرا. (1395). مشاوره راهحلمحور در مدرسه. مجله رشد مشاوره مدرسه، 12(2): 28 ـ 23.
4. دستباز، انور؛ یونسی، سید جلال؛ مرادی، امید؛ ابراهیمی، محمد. (1393). اثربخشی مشاوره گروهی «راهحلمحور» بر سازگاری و خودکارآمدی دانشآموزان پسر سال اول دبیرستان شهرستان شهریار، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 15(55): 98 ـ 90.
5. دیویس، توماس ای و آزبورن، سینتا جی، (1386). مشاوره مدرسه با رویکرد راهحلمحور. مترجمان: نسترن ادیبراد و علی محمدنظری. تهران: نشر علم (2008).
6. خانیکی، الهه؛ معتمدی، عبدالله. (1396). تأثیر مشاوره گروهی «راهحلمحور» برخودکارآمدی و حمایت اجتماعی کودکان کار. فصلنامه سلامت روان کودک، 4(1)، 118 ـ 109.
7. نظری، علیمحمد؛ بیرامی، منصور. (1387). بررسی تأثیر مشاوره راهحلمحور بر رضایت زناشویی در ابعاد پرخاشگری، زمان با هم بودن، توافق درباره مسائل مالی و رضایت جنسی در زوجهای هر دو شاغل. فصلنامه پژوهشهای نوین روانشناختی، 3(9): 117 ـ 93.
8. نیکولز، مایک پی و شوارتز، ریچارد سی. (1393). خانواده درمانی: مفاهیم و روشها. مترجمان: محسن دهقانی و همکاران. تهران: نشر دانژه (2009).
9. فرسینگ، کریستیو. (1388). مشاوره مدرسه در عصر حاضر: نظریه، پژوهش، کاربرد مترجمان: علی محمد نظری و علیاکبر سلیمانیان. تهران: علم.
10. کری، جرالد. (1391). نظریه و کاربست مشاوره و رواندرمانی (ویراست نهم). مترجم: یحیی سید محمدی. تهران: انتشارات ارسباران (2013).
11. گلادینک، ساموئل. (1394). اصول و مبانی مشاوره (ویراست هفتم). مترجم: مهدی گنجی. تهران: نشر ساوالان (2015).
12. گلمحمدی، میثم؛ کیمیایی، سیدعلی. (1393). بررسی اثربخشی مشاوره گروهی متمرکز بر راهحل برانگیزش تحصیلی دانشآموزان دارای افت تحصیلی. مجله پژوهش در آموزش، 1 (2): 55 ـ 62.
13. میرجلیلی، بیبی فاطمه. (1388). اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد راهحلمحور بر بهبود خودکارآمدی تحصیلی دانشآموزان دختر پایه دوم مقطع متوسطه شهر یزد پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره مدرسه، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
14. Adiguzel, I. B.(2013). Using The Solution Focued Approach in School Counselling. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 106, 3278 - 3284.
15. Brzezowski. k.M.(2012). A solution - focused groupe treatment approach for individuals maladaptiveely expressing anger. Doctoral Dissertation. ohio: The school of professional psychology wright stste university.
16. Daki, j., & savage, R(2010). solution- Focused brief Therapy: impacts on academic and emotional difficulties, Journal of EducatiResearch, 103(5), 309 - 326
17. dE jONG.P., & Berg, I. K. (2012). Interviewing for solutions. 4nd ed. Pacific Grove, CA: Brooks/Cole: 152.
18. Deshazer, S. (1991). Putting difference to work. New York: NORTON.
19. DeShazer. S. (1984). The death of resistance. Family process, 23: 11- 21.
20. DeShazer, S. & Berg, I. K. (1993). Constructing solutions. Family Therapy Networker, 12: 42-43.
21. Deshazer, S. & et. Al. (1985). Keys to solution in brief therapy. New York: Norton.
22. Deshazer, S. (1988). Clues: Investigating Solutions in Brief Therapy. New York: Norton.
23.Dehazer, s. (1993). Creative misunderstanding: There is no escape from language. NewYork: Norton.
24. Franklin C, Moore, k, Hopsson L. Effectiveness of solution - focused brief therapy in a school setting Children and Schools 2008; 30(1): 15-26.
25. Fleming, J.S., & Rickord, B.(1997). Solution - focused brief therapy: Counseling and Therapy for Coouples and Families, 5, 286-294.
26.Gingerich W.J, Peterson LT. Effectiveness of solution - focused brief therapy: A systematic qualitative review of controlled outcome studies. Res Soc Work Pract. 2013; 23(3): 266-283.
27. Kvarme, L.G., Solvi, H., Sorum, R., Luth-Hansen, V., Haugland, S. & Natvig, G.K.(2010). The effect of a solution - focused approach to improve self - efficacy in socially withdrawn school children: a non - randomized controlled trial. Internationl journal of nursing studies, 47(11),1389-96.
28. kooba J.J.,Loved s. M. The implementation of solution focused therapy to increase care placement stability. Children and Youth Services Review 2010; 32(10): 1346-50.
29. McBrayer, Rachel H; Chibbaro, Julia S(2013). ntegrating Sand Tray and Solution Focused Brief Counseling as a Model for Working with Middle School Students. Georgia School Counseling as a Model for working with Middle school students Georgia school counselors Association Journal, 19(1):124-132.
30. Taylor W.F.(2013). Effects of solution - focused brief therapy group counseling on generalized anxiety disorder. (ph.D dissertation). Walden University.
تهیه کننده: داریوش عظیمی
این مطالعه از نوع مروری است و بر کتب و مقالات علمی که در مجلات معتبر چاپ شده استوار است. بررسی پژوهشهایی که در حوزه مشاوره راهحلمحور انجام گرفته است مشخص میکند که رویکرد راهحلمحور در مدرسه بر ترغیب دانشآموز به جستوجوی راهحلها و پذیرش منابع درونی متمرکز میشود و مشاوران مدارس میتوانند به بهترین نحو از این رویکرد مشاورهای برای بهبود اثربخشی کارشان بهره بگیرند. با تحلیل پژوهشهای مورد مطالعه، این نتیجهگیری حاصل شد که نگاه این نوع درمان به آینده است و به مراجعان کمک میکند تا تمرکز خود را از مشکل بهسوی راهحل تغییر دهند و موقعیت خود را در جهت مثبت بازسازی کنند.
از اینرو، با توجه به کوتاهمدت بودن این رویکرد و ضیق وقت مشاوران در مدارس، به کارگیری این روش میتواند کمک بزرگی به ارائه مطلوب خدمات راهنمایی و مشاوره به دانشآموزان، اولیا و مشاوران مدارس باشد.
مقدمه
امروزه بهدلیل افزایش تعداد دانشآموزان در مدرسه و کمی وقت، مشاور مدرسه نمیتواند با همه دانشآموزان ارتباط کافی داشته باشد و در حل مشکلاتشان به آنها کمک کند. در این میان، مشاوره راهحلمحور1 چشمانداز جدیدی در مقابل مشاوران قرار میدهد. این نوع مشاوره که اغلب از آن با عنوان «مشاوره کوتاهمدت» یاد میشود، نوعی از مشاوره است که به جای تجربههای زمان گذشته بر زمان حال و آینده تمرکز میکند. این دیدگاه را استیودیشیزر و اینسو کیم برگ2 مطرح کردند و لیپچیک3 و همکاران در دهه 1970 آن را گسترش دادند (آدیگوزل وگوک تورک4، 2013). این رویکرد که از جمله رویکردهای مشاوره و رواندرمانی پستمدرن است به «مشاوره امیدواری» نیز شهرت یافته است و با شیوههای قدیمی رواندرمانی تفاوت دارد (خانیکی و معتمدی، 1396). رویکرد یاد شده با فرضیات خوشایندی شروع میشود. از جمله اینکه مراجع سالم است، با کفایت است و توانایی تدوین راهحلها را دارد. درمانگران راهحلمحور بهجای تأکید بر علت ایجاد مشکل، بر روشهای حل مشکلات تأکید میکنند. این درمانگران معتقدند که دیدگاه آنها برای حل طیف وسیعی از مشکلات از جمله مشکلات درون مدرسه کاربرد دارد.
مشاوره راهحلمحور مبتنی بر بهکارگیری نقاط قوت و تواناییهای مراجع است که به وضوح با شیوه مدارس، که مبتنی بر یادگیری است، هماهنگی دارد (میرجلیلی، 1388). مشاوره راهحلمحور برای کاهش رنجها و آشفتگیها به مشاوران مدارس و دانشآموزان، گزینهها و راهحلهای مثبت جایگزین بیشتری ارائه میدهد؛ در حالیکه در شیوه سنتی حل مسئله، اصولاً برآنچه بد است و طبیعی نمینماید، تأکید میشود، آن را دنبال میکنند، براساس آن تشخیص میدهند، بر آن غلبه میکنند و به حذف آن مبادرت میورزند (نقل از دیشیزر، 1991). در رویکرد راهحلمحور، با آگاهی از اهمیت زمان و توجه به محدودیت آن تلاش میشود در کار با دانشآموز از حداقل وقت، حداکثر بهره گرفته شود و از تمامی آموختههای دانشآموزان در امر مشاوره استفاده شود (نظری و سلیمانیان، 1388). بدین ترتیب، این مدل با زمان موجود در مشاوره مدرسه ـ که ناچار به استفاده از زمان اندک است ـ، هماهنگی دارد. از آنجا که در این روش تمرکز بر راهحلهاست و کمتر به کاستیها و نقایص پرداخته میشود، در کار با دانشآموزان خود ارجاع و نیز مراجعان فاقد انگیزه بسیار سودمند و نافع است (نظری، 1386).
مشاوره راهحلمحور از پشتوانه پژوهشی نسبتاً پرباری در داخل و خارج ایران برخوردار است. آدیگوزل و گوکتورک (2013) استفاده از دیدگاه راهحلمحور را شیوه مؤثری برای حل مسائل روانشناختی دانشآموزان دانستهاند. نتایج پژوهش دست باز و همکاران (1393) نشان داد که مشاوره گروهی راهحلمحور، میزان سازش یافتگی، عملکرد اجتماعی، عملکرد آموزشی و خودکارآمدی را بهبود میبخشد. داکی و ساوگی5 (2010) رویکرد راهحلمحور را برای حل مشکلات هیجانی و تحصیلی دانشآموزان به کار بردند. نتایج حاکی از آن بود که گروه آزمایش، صلاحیت علمی و هیجانی بهتری بهدست آوردهاند. کوارمی6 و همکاران (2010) از این رویکرد برای افزایش خودکارآمدی دانشآموزان بهره گرفتند و نتایج، حاکی از افزایش خودکارآمدی دانشآموزان دختر و پسر بود. از دیگر پژوهشهای صورت گرفته درباره مؤثر بودن این رویکرد درمانی، میتوان به نتایج تحقیقات گلمحمدی و کیمیایی (1393)، امیری، کارشکی و اصغری (1393) و فرانکلین7 و همکاران (2008) اشاره کرد. با توجه به مطالب ذکر شده و نتایج پژوهشهای مختلف، لزوم آشنایی مشاوران بهخصوص مشاوران مدرسه با رویکرد راهحلمحور و بهکارگیری این رویکرد از سوی آنان ضروری بهنظر میرسد. از اینرو، هدف پژوهش حاضر معرفی رویکرد مشاورهای راهحلمحور و همچنین چهرههای پیشگام، اهداف و فنون این رویکرد است.
معرفی رویکرد راهحلمحور
رویکرد راهحلمحور به دنبال تلاش عمده دیشیزر، کیمبرگ و همکارانش در دهه 1970 در مرکز خانواده درمانی کوتاهمدت8 (BFTC) در میلواکی شکل گرفت (دیشیزر و همکاران، 1985). این رویکرد بر دیدگاه سیستمیک (بیتسون9) و ساختارگرایی اجتماعی مبتنی است و به جای محدودیتها بر امکانات، به جای ضعفها بر نقاط قوت و به جای آسیبشناسی و بیماری، بر سلامت تأکید دارد. برخلاف دیدگاه مشکلمحور، تأکید رویکرد راهحلمحور بر یافتن راهحلهاست. این دیدگاه حداقل توجه را به تعریف و تصریح مشکل عرضه شده دارد (دیشیزر، 1988). رویکرد راهحلمحور بهعلت داشتن ویژگیهایی همچون تأکیدهای شناختی، کوتاهمدت بودن و ارائه راهحلهای سریع، در عصر حاضر بسیار رواج دارد. در کمتر از دو دهه، درمان راهحلمحور از یک رویکرد غیرمتداول و ناشناخته به رویکردی تبدیل شد که در ایالات متحده و دیگر کشورها بهطور فزایندهای از آن استفاده میشود. هماکنون از این رویکرد در محیطهای خدمات خانواده و بهداشت روانی، مؤسسات حمایت از کودکان، زندانها، مدارس و بیمارستانها استفاده میشود. متخصصان با اشتیاق فراوان نتایج موفقیتآمیز و رضایت زیاد مراجعان را در استفاده از آن گزارش میدهند (نظری، بیرامی، 1387).
این رویکرد ظرافت خود را از مدل MRI (مؤسسه تحقیقات روانی)10 گرفته است و آن را به شکل نوینی صورتبندی میکند. هدف این مدل کمک به مراجعان برای کمتر انجام دادن کارهایی است که کارایی کمتری دارند؛ در صورتی که رویکرد راهحلمحور افراد را تشویق میکند تا چیزهایی را که کارایی دارند و مؤثرند، بیشتر انجام دهند (نیکولز و شوارتز11، 2009). رویکرد MRI بر رفتار تأکید میکند ولی رویکرد راهحلمحور، تأکیدش بر شناخت است. درمانگران راهحلمحور معتقدند افرادی که برای درمان مراجعه میکنند. توانایی بروز رفتارهای مؤثر را دارند اما طرز تفکر منفیشان قابلیت اثرگذاری آنها را مسدود کرده است. لی، گرین12 و رنسچلد13، 1999؛ به نقل از برززوسکی14(2012) معتقدند که درمان راهحلمحور، گفتوگویی درمانی بین مشاور و مراجع است که در آن مشاور برای کمک به مراجع برای تفکر بهگونهای متفاوت درباره وضعیت خود و درگیر کردن او در فرایند ساختن راهحل، سؤالهای هدفمندی میکند. در این رویکرد، تلاش بر این است که توجه مراجعان به زمانی جلب شود که بهخوبی از عهده مشکلاتشان بر میآمدهاند و بدین ترتیب، به آنها کمک میشود که مسائل را بهگونهای دیگر ببینند. هنر مشاوره راهحلمحور، فرایند کمک به مراجع است تا نهتنها مشکلاتش را بهصورت استثنا ببیند بلکه دریابد که همین استثنائات، خود، راهحلهایی هستند که آنها از پیش در خزانه خویش داشتهاند. هدف دراین مشاوره کمک به مراجع برای ساختن راهحلهایی جهت حل مشکلات است. مشاوره راهحلمحور رویکردی متمرکز برآینده و هدفمحور است. در این نوع درمان، بهجای علتیابی و بحث بر سر مشکلات و تبیین اینکه مشکلات فرد از کجا ناشی میشوند، به اهداف آینده و راههای رسیدن به این اهداف توجه میشود. از بسیاری از ابعاد این دیدگاه در نظریههای روانپویشی، درمانهای رفتاری، نظریه سیستمها و غیره استفاده شده است.
درمانگران راهحلمدار به مراجعان کمک میکنند که درباره آنچه میتواند متفاوت باشد، بیندیشند. به محض اینکه یک راهحل شناسایی میشود، مراجع و درمانگر قدم به قدم به طرف آن حرکت میکنند (گنگریچ و پاترسون15، 2013). بنابراین، سه اصل کلی که در مشاوره راهحلمحور مورد تأکید درمانگران قرار میگیرد، در نظر گرفتن مراجع بهعنوان کارشناس، ارتباط نداشتن مشکل و راهحل با یکدیگر، و تمرکز بر نقاط قوت و تواناییهای مراجع است (کوبا و لاود16، 2010). این رویکرد به سبب داشتن همان ویژگیهایی که در بالا ذکر شد، «در مدارس بسیار پرکاربرد است. مک برایر و چیبارو17(2013) در پژوهشی نشان دادند که مشاوره کوتاه مدت راهحلمحور برای کار با دانشآموزان مدراس متوسطه در دستیابی به اهداف و به تبع آن هویتیابی، نقش بسزایی دارد.
چهرههای پیشگام
مدل درمانی کوتاهمدت راهحلمحور، اعتبار خود را از زن و شوهری به نام اینسو کیمبرگ و استیو دیشیزر و گروه آنها در مرکز خانواده درمانی کوتاهمدت در میلواکی، در ایالت ویسکانسین آمریکا گرفته است (تایلر18، 2013). استیو دیشیزر طراح اولیه رویکرد راهحلمحور تلقی میشود؛ هر چند اینسو کیم برگ در طراحی، رشد و پیشرفت این رویکرد نقش بسزایی داشته است. دیشیزر قبلاً در پالو آلتو مشغول به کار بود و به شدت تحتتأثیر رویکرد MRI قرار داشت. اینسوکیمبرگ در آغاز یک درمانگر بالینی شناخته میشد. ولی در طراحی نظریه راهحلمحور نیز تا حدودی سهیم بوده است (میرجلیلی، 1388).از دیگر چهرههای سرشناس نظریه راهحلمحور، ایو لیپچیک است. او که هشت سال در BFTC کار میکرد، در سال 1998 آنجا را ترک گفت و به همراه مارلین بوجین19 مرکز مشاوره ICF را تأسیس کرد. لیپچیک در زمینه استفاده از مدل راهحلمحور برای زنانی که از همسرانشان کتک میخوردند، پیشکسوت بود. مایکل واینر20 نیز از چهرههای فعال این رویکرد است. او در سال 1992 این الگو را برای درمان مشکلات زناشویی در کتاب معروفش به نام «نابودی طلاق» معرفی کرد. جان والتر و جینپلر21 هم که در BFTC آموزش دیده بودند، در زمینه برگزاری کارگاههای آموزشی در زمینه رویکرد راهحلمحور شهرت و محبوبیت یافتهاند. بیل اهانلون22 از دیگر چهرههای سرشناس این رویکرد است که با واینر برای گسترش نظریه دیشیزر تشریک مساعی داشتند. ایون دلان23 نیز که از دیگر افراد مشهور در این رویکرد است، کارگاههای آموزشی خود را بر مبنای آموزش این رویکرد بنا نهاده است (میرجلیلی، 1388).
اهداف درمانی
هدف رویکرد راهحلمحور، حل کردن گلایههایی است که مطرح میشود. مشاوران راهحلمحور این کار را با کمک به مراجع برای تفکر درباره فعالیت متفاوتی که موجب خشنودی بیشتر او در زندگیاش میشود و یا انجام دادن چنین فعالیتی، عملی میسازند. در این رویکرد، اعتقاد بر این است که مراجع از تواناییها و قابلیتهایی برخوردار است که معمولاً از دیدگاه خودش پنهان است. بنابراین، گاهی فقط یک تغییر جهت ساده از آنچه کارایی خوبی برایشان نداشته به آنچه قبلاً برایشان کارآمد بوده است، میتواند یادآور این منابع به مراجعان باشد و روند مشاوره را در رسیدن به هدف مورد نظر تسهیل و تسریع کند و حل مشکل توسط خود مراجع را آسانتر سازد. در مواقع دیگر، شاید لازم باشد انسانها در جستوجوی تواناییهایی باشند که در حال حاضر از آنها استفاده نمیکنند و باید آن مهارت خفته را برای حل مشکلاتشان بیدار نمایند. (دیشیزر، 1985). براساس دیدگاه راهحلمحور، تغییر و دگرگونی امری اجتنابپذیر و تغییرات سازنده امکانپذیر است؛ لذا در این نوع درمان، به جای زمینههای سخت و تغییرناپذیر، تمرکز بر مسائلی است که احتمال تغییر در آنها وجود دارد (شاهکرمی، داورنیا و زهرا کار، 1393).
فنون مشاوره راهحلمحور
1. راهنمای تکلیف نخستین جلسه24: در اوایل دهه 1980 میلادی، گروه دیشیزر این شیوه هدایت مراجع به طرف یافتن راهحل را به بوته آزمایش گذاشت؛ بدین شکل که به همه مراجعان تکلیف مشابهی دادند که آن را «راهنمای تکالیف» مینامیدند. یکی از تکالیفی که در نخستین جلسه درمانی ارائه میشد، این بود که از مراجع میخواستند دریابد که از بین وقایعی که در زندگی و روابطش روی میدهد، دوست دارد کدام یک همچنان استمرار یابد. این تکلیف به مراجع کمک میکند تا به جای مشغول کردن ذهنش به چیزهای بد زندگی، روی چیزهای خوب زندگیاش تمرکز کند. تکلیف یاد شده بهعنوان «راهنمای تکلیف نخستین جلسه» شناخته شده و تکلیف متداولی است که مشاور راهحلمحور در پایان نخستین جلسه درمانی به دانشآموز میدهد. «از تو میخواهم از حالا تا جلسه بعد که با هم ملاقات خواهیم کرد، خوب مشاهده کنی (طوری که در جلسه آینده بتوانی برایم تشریح کنی) که از بین وقایعی که در زندگی در روابط تو در جریاناند. میخواهی کدام یک همچنان استمرار یابد» (دیشیزر، 1985).
2. پرسش استثنا25: در رویکرد راهحلمحور، شناسایی استثنائات، همراهی مراجع را در جهت مثبت تا انتهای فرایند درمان حفظ میکند. همانطور که دیشیزر توضیح داده است، اولین چیزی که بهنظر درمانجویان میرسد، خود مشکل است؛ در حالیکه برای مشاوران اولین چیز، استثنائات است (دیجانگ26 و برگ، 2012) سؤالهای استثنا به موقعیتهایی از زندگی درمانجو اشاره دارد که مشکلات وجود نداشته است و درمانگر سؤالاتی را مطرح میکند تا فرصتی برای بهکارگیری تواناییهایش داشته باشد (کری، 2013). «پرسش استثنا» با محل نگذاشتن به تصویری که مراجع از مشکل خودش ترسیم میکند، توجه او را به طرف عکس آن سوق میدهد؛ یعنی به اوقاتی که هنوز این مشکلات را نداشته است. با کشف این اوقات و تفاوتی که با الان دارد، مراجع به سرنخهایی میرسد که میتواند او را در توسعه آن استثناها رهنمون گردد. افزون بر این، ممکن است مراجع در پرتو این واقعیت که قادر به تغییر یا حذف مشکل است، به تغییر در دیدگاهش نیز نائل آید و دیگر مشکل، چندان هم حل نشدنی برایش جلوه نکند. طرح پرسش درباره موارد استثنا این فرصت را به درمانگر و مراجع میدهد تا بنایی بر ستونهای موفقیتهای گذشته مراجع استوار کنند. برای مثال، دانشآموزی که خانوادهاش دائم با هم بگومگو دارند، ممکن است در اوقاتی مثل سر سفره غذا با هم در صلح و آرامش باشند. در چنین زمانهایی ممکن است بر عدم توافقها نسبت به هم توافق و با هم گفتوگوهایی عاقلانه داشته باشند(دیشیزر، 1993).
3. پرسش سازگاری27: «پرسش سازگاری» میتواند به مراجع کمک کند تا از تواناییها و ذکاوتمندیهای خود صرفاً از طریق شکیبایی بیشتر از قبل آگاه شود: «چه چیزی تو را تحت چنین موقعیت دشواری حفظ میکند؟»، «چگونه است که شرایط بدتر از این نیست؟» و «چه کردهای که شرایط از این هم بدتر نشده است؟»، اگر دانشآموز پاسخی برای این سؤالها داشته باشد، مشاور میتواند از میان پاسخهای او، سؤالهای جدیدی درباره اینکه او چگونه شکیبایی را در خودش ایجاد میکند و به چه طریقی میتواند صبورتر باشد، مطرح نماید. اگردانشآموز نتوانست گواهیای دال بر این ارائه دهد که خودش در پیشگیری از بدتر شدن اوضاع دخالت داشته است، مشاور میتواند چنین پرسشهایی را مطرح کند: «فکر میکنی اوضاع میتواند بدتر از این شود؟» یا «بدتر از این چه میتواند برای تو باشد؟» (دیشیزر، 1993).
4. پرسش معجزه28: مشاور با طرح این سؤال، سازمان ذهن مراجع را برای حل مسئله فعال میسازد؛ زیرا این سؤال دورنمایی از هدف مراجع در ذهنش ایجاد میکند. برای مثال، تصویرسازی یک سرو عالی در ذهن یک تنیسباز میتواند در موفقیت او بسیار مؤثر باشد. بهکارگیری این فن در مشاوره با دانشآموزی که دچار مشکلی شده است، به او کمک میکند تا نگاهی به ورای مشکل داشته باشد تا ببیند آنچه واقعاً میخواهد، شاید لزوماً حذف مشکل فینفسه نباشد بلکه بخواهد کارهایی انجام دهد که آن مشکل، سد راه آنها شده است. چنانچه درمانگر بتواند مراجع را، صرفنظر از مشکلش، به انجام دادن آنکارها تشویق کند، شاید به ناگهان مشکل آن چنان بزرگ هم به نظرش نیاید. «پرسش معجزه» چنین است: «تصور کن یک شب وقتی در خوابی معجزهای رخ دهد و مشکل تو حل شود؛ چگونه آگاه خواهی شد؟»؛ «چه چیزی متفاوت خواهد بود؟»(دیشیزر، 1993).
5. پرسش قیاسگر (سنجش)29: مشاور راهحلمحور از این فن برای ترغیب مراجع به درجهبندی قدرت ارادهاش در اجرای راهحلها استفاده میکند. مثلاً از مراجع میپرسد: «در مقیاس یک تا ده، چقدر به قدرت ارادهات در اجتناب از بروز بدخلقی طی این هفته اعتماد داری؟» این ابزار در عمل بهنوعی معنای «اگر راست میگویی ثابت کن» را میدهد. متعاقب واکنش مراجع به «پرسش قیاسگر»، مشاور از او درباره رفتارهایی که احتمال نیل به موفقیت را افزایش میدهند، سؤال میکند. مثلاً «برای اینکه بتوانی رکورد خودت را حفظ کنی، این بار باید چه کارهایی انجام دهی؟» به کارگیری پرسشهای قیاسگر، شیوه هوشمندانهای برای پیشبینی مقاومتها و عقبنشینیها و نیز عقیم کردن آنهاست. در ضمن، تعهد به تغییر را نیز در مراجع تقویت میکند (دیشیزر، 1993). پرسشهای قیاسگر را میتوان برای تعدیل اهدافی بهکار گرفت که بسیار دور بهنظر میرسند و از این طریق میتوان آنها را به گامهای کوچک عملیتری تقسیم کرد. برای مثال، از دانشآموزی که دچار مشکلی شده است پرسیده میشود: «در مقیاس 1 تا 100، نمره 1 برای «هرگز» و 100 برای «همیشه»، چه درصدی از اوقات، درگیر مشکلت هستی؟» سپس، در واکنش به پاسخ دانشآموز، مشاور میپرسد: «چند نمره باید پایینتر بروی تا احساس کنی تا حدودی احساس بهبود میکنی؟»؛ «بهنظرت برداشتن یک گام از 75 به 70 چگونه است؟»؛ «برای این کاهش، چه کارهای متفاوتی باید انجام دهی؟» و یا «دیگران باید چه کارهای متفاوتی انجام دهند؟» (دیشیزر، 1993).
6. تعریف30 کردن: یکی از فنون مشاوره راهحلمحور، «تعریف کردن» است. تعریف شامل یک بیان مثبت است. تعریفهایی که مشاور از مراجع میکند. بخش مهمی از مشاوره راهحلمحور را تشکیل میدهند. تعریفها از طریق پرسشهایی در قالب کلی «چگونه موفق به انجام دادن آن کار شدی؟» مطرح میگردند، یا به شکل دقیقتر «عجب! چگونه موفق به انجام دادن آن کار شدی؟» بیان میشوند. دقت کنید که اینگونه جملهسازیها توجه مراجع را به این واقعیت جلب میکند که او خودش از قبل، کارهایی برای بهبود وضعش انجام داده است (دیشیزر، 1993).
7. سرنخها: منعکسکننده رفتارهای عادی و همیشگی مراجع است و او را از این واقعیت آگاه میسازد که بعضی رفتارهای فعلیاش ممکن است ادامه یابد و او نباید نگران این موضوع باشد (گنجی، 1394).
8. شاهکلیدها، راهحلهایی هستند که قبلاً کارامد واقع شدهاند و میتوانند قفل انواع مشکلات را باز کنند اما مراجع تمایلی به بهکارگیری مجدد آنها ندارد. لذا مشاور راهحلمحور به او کمک میکند که این راهحلها را شناسایی کند و دوباره متناسب با موقعیتهای مختلف بهکار گیرد (گنجی، 1394).
رابطه مراجعان (دانشآموزان) با مشاور بنا بر رویکرد راهحلمحور
یکی از کارهای مهم مشاور راهحلمحور در ارتباط با دانشآموزان، تعیین چگونگی وضعیت فعال بودن آنها در حل مشکلشان است. دانشآموزانی که بهعنوان مراجع به مشاور مدرسه مراجعه میکنند. معمولاً در یکی از سه گروه بازدیدکنندهها، شاکیان (مدعیان) و یا مشتریان قرار میگیرند.
1. بازدیدکنندهها: این افراد خود را در مشکلی که دارند درگیر نمیکنند، انگیزهای برای تغییر ندارند و بخشی از راهحل نیستند. به بیان دیگر، تمایل به مشارکت در درمان ندارند و نمیخواهند هیچ کاری انجام دهند. بهترین موضع مشاور در برابر بازدیدکنندهها، احترام گذاشتن به آنها، تلاش برای تهیه گزارش با آنها و امیدواری به این است که در نهایت، در گروه مشتریان قرار گیرند.
2. شاکیان (مدعیان): همینطور که از نام آنها پیداست، درباره موقعیتها شاکی و مدعی هستند ولی میتوانند نظارهگر باشند و حتی اگر نخواهند برای حل مسائل سرمایهگذاری کنند، آنها را تبیین میکنند. یک نقش مناسب مشاور، برای همراه کردن مدعیان این است که فعالیتهایی را برای آنها تعیین کند تا بر مواردی غیر از شکایت و ادعا متمرکز شوند. وقتی مشاوران به افراد شاکی احترام میگذارند و چیزی را به آنها تحمیل نمیکنند، اینگونه افراد برای تبدیل شدن به مشتریان آماده میشوند.
3. مشتریان: افرادی هستند که نهتنها توانایی توصیف مسائل و یا چگونگی درگیری با آن را دارند بلکه میخواهند برای حل آن اقدام کنند، نقش یک مشاور در مقابل مشتریان، درگیر کردن آنان در محاورات راه حلگرایانه، تعریف کردن از آنها، و همفکری برای تعیین بازتولید رفتارهایی متفاوت با مسئله است. درمانگر میتواند به بازدیدکنندگان و شاکیان کمک کند تا به مشتریان تبدیل شوند.
بحث و نتیجهگیری
فلسفه زیربنایی رویکرد راهحلمحور بر پایه این فکر بنا شده که تغییر مداوم و اجتنابناپذیر است؛ بنابراین، رویکرد راهحلمحور در مدرسه، بر ترغیب دانشآموزان به جستوجوی راهحلها و پذیرش منابع درونی متمرکز میشود. این دیدگاه انتظارات را برای تغییر ترغیب و آنها را تنظیم میکند. در فرایند درمان راهحلمحور، مفهوم آسیبشناسی نقش عمدهای ایفا نمیکند. نگاه این نوع درمان به آینده است و به مراجعان کمک میکند تا تمرکز خود را از مشکل به سوی راهحل تغییر دهند و موقعیت خود را در جهت مثبت بازسازی کنند. فیش32(1997؛ نقل از شاهسواری، 1395) عنوان میکند که مشاوره راهحلمحور در واقع فلسفه روشهای صحبت کردن با مراجعان است نه فقط مجموعهای از تکنیکهای بالینی.
در فلسفه مشاوره راهحلمحور، راهکارها ابزاری برای تسهیل در امر مشاوره محسوب میشوند. استفاده ناشیانه یا بیهدف از آنها، این نوع مشاوره را به جای راهحلمحور، به مشاوره تحمیل کننده راهحل تبدیل میکند.
چیزی که از شما یک مشاور راهحلمحور میسازد، این است که یقین پیدا کنید راهحلها قابل اجرا هستند و در قبال دانشآموزانتان، موضعی احترامآمیز، صادقانه، سرشار از همکاری و به خصوص عاقلانه داشته باشید. با توجه به تعداد زیاد دانشآموزان و محدودیت زمان در مدارس، پیشنهاد میشود که آموزش و یادگیری مشاوره راهحلمحور از اولویتهای مشاوران مدارس قرار بگیرد. همچنین، با توجه به جدید بودن مشاوره راهحلمحور، پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی، اثربخشی یا رابطه این رویکرد مشاورهای با متغیرهای تحصیلی و غیرتحصیلی دانشآموزان مورد بررسی قرار گیرد.
پی نوشت ها
1. Solution - focused counseling
2. Steve De Shazer & Insoo kim Berg
3. Lipchik
4. Adiguzel & Gukturk
5. Daki & Savage
6. Kvarme
7. Franklin
8. Brief Family Therapy Center
9. Bateson
10. Mental Research Insitute
11. Nichols & Schwartz
12. Greene
13. Rheinscheld
14. Brzezowski
15. Gingerich & Peterson
16. Kooba & Loved
17. Mcbrayer & chibbaro
18. Taylor
19. Marilyn Bojean
20. Weiner
21. peller
22. O'' Hanlon
23. Dolan
24. Formula first - session task
25.Exception question
26. De Jong
27. Coping
28. Miracle
29. Scaling
30.Compliment
31. Fleming & Rickord
32. Fish
منابع
1. امیری، ابراهیم؛ کارشکی، حسین؛ اصغری، محسن. (1393). اثربخشی مشاوره گروهی راهحلمحور بر سلامت عمومی دانشآموزان پسر تک سرپرست مقطع متوسطه. فصلنامه علمی ـ پژوهشی روشها و مدلهای روانشناختی، 4(15): 58 ـ 37.
2. شاکرمی، محمد؛ داورنیا، رضا، زهراکار، کیانوش. (1393). اثربخشی درمان کوتاه مدت راهحلمحور بر کاهش استرس زناشویی زنان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام، 22(4): 26 ـ 18.
3. شاهسواری، زهرا. (1395). مشاوره راهحلمحور در مدرسه. مجله رشد مشاوره مدرسه، 12(2): 28 ـ 23.
4. دستباز، انور؛ یونسی، سید جلال؛ مرادی، امید؛ ابراهیمی، محمد. (1393). اثربخشی مشاوره گروهی «راهحلمحور» بر سازگاری و خودکارآمدی دانشآموزان پسر سال اول دبیرستان شهرستان شهریار، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 15(55): 98 ـ 90.
5. دیویس، توماس ای و آزبورن، سینتا جی، (1386). مشاوره مدرسه با رویکرد راهحلمحور. مترجمان: نسترن ادیبراد و علی محمدنظری. تهران: نشر علم (2008).
6. خانیکی، الهه؛ معتمدی، عبدالله. (1396). تأثیر مشاوره گروهی «راهحلمحور» برخودکارآمدی و حمایت اجتماعی کودکان کار. فصلنامه سلامت روان کودک، 4(1)، 118 ـ 109.
7. نظری، علیمحمد؛ بیرامی، منصور. (1387). بررسی تأثیر مشاوره راهحلمحور بر رضایت زناشویی در ابعاد پرخاشگری، زمان با هم بودن، توافق درباره مسائل مالی و رضایت جنسی در زوجهای هر دو شاغل. فصلنامه پژوهشهای نوین روانشناختی، 3(9): 117 ـ 93.
8. نیکولز، مایک پی و شوارتز، ریچارد سی. (1393). خانواده درمانی: مفاهیم و روشها. مترجمان: محسن دهقانی و همکاران. تهران: نشر دانژه (2009).
9. فرسینگ، کریستیو. (1388). مشاوره مدرسه در عصر حاضر: نظریه، پژوهش، کاربرد مترجمان: علی محمد نظری و علیاکبر سلیمانیان. تهران: علم.
10. کری، جرالد. (1391). نظریه و کاربست مشاوره و رواندرمانی (ویراست نهم). مترجم: یحیی سید محمدی. تهران: انتشارات ارسباران (2013).
11. گلادینک، ساموئل. (1394). اصول و مبانی مشاوره (ویراست هفتم). مترجم: مهدی گنجی. تهران: نشر ساوالان (2015).
12. گلمحمدی، میثم؛ کیمیایی، سیدعلی. (1393). بررسی اثربخشی مشاوره گروهی متمرکز بر راهحل برانگیزش تحصیلی دانشآموزان دارای افت تحصیلی. مجله پژوهش در آموزش، 1 (2): 55 ـ 62.
13. میرجلیلی، بیبی فاطمه. (1388). اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد راهحلمحور بر بهبود خودکارآمدی تحصیلی دانشآموزان دختر پایه دوم مقطع متوسطه شهر یزد پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره مدرسه، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
14. Adiguzel, I. B.(2013). Using The Solution Focued Approach in School Counselling. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 106, 3278 - 3284.
15. Brzezowski. k.M.(2012). A solution - focused groupe treatment approach for individuals maladaptiveely expressing anger. Doctoral Dissertation. ohio: The school of professional psychology wright stste university.
16. Daki, j., & savage, R(2010). solution- Focused brief Therapy: impacts on academic and emotional difficulties, Journal of EducatiResearch, 103(5), 309 - 326
17. dE jONG.P., & Berg, I. K. (2012). Interviewing for solutions. 4nd ed. Pacific Grove, CA: Brooks/Cole: 152.
18. Deshazer, S. (1991). Putting difference to work. New York: NORTON.
19. DeShazer. S. (1984). The death of resistance. Family process, 23: 11- 21.
20. DeShazer, S. & Berg, I. K. (1993). Constructing solutions. Family Therapy Networker, 12: 42-43.
21. Deshazer, S. & et. Al. (1985). Keys to solution in brief therapy. New York: Norton.
22. Deshazer, S. (1988). Clues: Investigating Solutions in Brief Therapy. New York: Norton.
23.Dehazer, s. (1993). Creative misunderstanding: There is no escape from language. NewYork: Norton.
24. Franklin C, Moore, k, Hopsson L. Effectiveness of solution - focused brief therapy in a school setting Children and Schools 2008; 30(1): 15-26.
25. Fleming, J.S., & Rickord, B.(1997). Solution - focused brief therapy: Counseling and Therapy for Coouples and Families, 5, 286-294.
26.Gingerich W.J, Peterson LT. Effectiveness of solution - focused brief therapy: A systematic qualitative review of controlled outcome studies. Res Soc Work Pract. 2013; 23(3): 266-283.
27. Kvarme, L.G., Solvi, H., Sorum, R., Luth-Hansen, V., Haugland, S. & Natvig, G.K.(2010). The effect of a solution - focused approach to improve self - efficacy in socially withdrawn school children: a non - randomized controlled trial. Internationl journal of nursing studies, 47(11),1389-96.
28. kooba J.J.,Loved s. M. The implementation of solution focused therapy to increase care placement stability. Children and Youth Services Review 2010; 32(10): 1346-50.
29. McBrayer, Rachel H; Chibbaro, Julia S(2013). ntegrating Sand Tray and Solution Focused Brief Counseling as a Model for Working with Middle School Students. Georgia School Counseling as a Model for working with Middle school students Georgia school counselors Association Journal, 19(1):124-132.
30. Taylor W.F.(2013). Effects of solution - focused brief therapy group counseling on generalized anxiety disorder. (ph.D dissertation). Walden University.
مرجع : میگنا به نقل از ماهنامه رشد مشاور مدرسه