مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ظهور اینست که انشاءالله جمال خدا و جمال اولیاء خدا را در قلبت مشاهده کنی. آن برای شما ظهور است؛ ظهوری انفرادی برای شخص شما. وقتی که برای شما ظهور شد برای همه ظهور شده است. آیا چنین نیست؟
آخرالزّمان که بشود همه انبیاء و
اولیاء با او میآیند و او هم با آنهاست. مومنینی که طالب هستند هم، زنده
میشوند. یا اکنون در خواب و غفلت هستند و از این حالت در میآیند و او را
ملاقات میکنند. اسم آن رجعت است. اول، ظهور است و سپس رجعت. ظهور اینست که
انشاءالله جمال خدا و جمال اولیاء خدا را در قلبت مشاهده کنی. آن برای
شما ظهور است؛ ظهوری انفرادی برای شخص شما. وقتی که برای شما ظهور شد برای
همه ظهور شده است. آیا چنین نیست؟ هر جا را که نگاه کنی میبینی ظهور است.
ظهور برای خودت یک نفر رخ داده است، اما وقتی نگاه میکنی میبینی همه عالم
ظهور است. زیرا هر کجا که من نشستهام شما هم نشستهای. هرچه من میخورم
شما هم میخوری. هر حرفی من میزنم شما هم میزنی. از کجا بفهمم که ظهور
برای شما اتفاق نیفتاده است؟ گفت من خودم دارم میگویم که ظهور برایم نشده
است. گفت: نمیتوانم بپذیریم، زیرا هر جا را که نگاه میکنم غیر از خدا کسی
نیست. وجود همه شما را جزء او حساب میکنم. کجا میتوانی به من حالی کنی
که من نیستم. نیستم دیگر چیست؟ کسی گفت چرا نیست. گفتم من خودت را قبول
دارم به خدا چه کار دارم؟ به گریه افتاد. به او گفتم من، هم دینِ تو هستم.
من به خدا قائل نیستم، تو را قائلم. تا این را گفتم ترکید و افتاد.
نمیَشود انکار کرد. ظهور اوست. بعد از ظهور صبر کن، رجعت میآید. یعنی
رفقایت هم آمدند و دنبالش همه مملکت هم آمدند. همه به یکدیگر گفتند عجب!
شما هم اینجا هستید. آهسته آهسته در نورِ هستیِ خدا، پیامبران و امامان(ع)
همه پیدا میشوند. حالات و روش و گفتار آنها در نورِ ایمان توست. اینها در
نفس روح ایمان است.
امیرالمومنین(ع) ذات همه ذاتهاست. در جای خلوت،
درون را نگاه کن. صفت و فعلت و ذاتت مُندک میشود. اول بشر به فعل دچار
است. میگوید نمازم دیر شد، روزهام دیر شد. این اعمال را انجام میدهد.
گریه و خنده میکند، موفق می شود و بعد دچار صفات میشود. در صفاتش نماز
میخواند. در صفاتش میرود. صفات در درون توست. صفاتت همسایه ذات توست.
ذات نیست. فعل و صفت آهسته آهسته به درون میزنند.
از بیرون آمدی و به
درون رفتی. اما بهتر این است که از درون به بیرون بیایی. طریقه انبیاء(ع)
این است. آنها از دستگاه خدا پایین آمدند. ما از بیرون به پیش آنها رفتیم.
میگویم رفتیم چون کمی تقلا زدیم. وقتی که مُردم و پیش آنها رفتم، آن وقت
که بر میگردم پشت سر ائمه(ع) هستم. خوب است که آدم بعد از مردن زنده شود.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 48
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی-خبرگزاری تسنیم