مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مومن نظرگاه خداست، نظرگاه انبیاء و اولیاست. مومن،مومنین را دوست دارد. بنده و شما همدیگر را میبینیم شما با حسنِ ظنِّ خود، مرا نگاه می کنی. من برای شما آیینه میشوم، میبینی بدک آدمی نیست.
مینشینی حرفش را گوش میدهی. من هم اگر خدا نصیب کند و با همان
دید تمیز، شما را نگاه کنم خواهم دید که عجب مردم خوبی هستید، پاک و
پاکیزه و قشنگ. من در واقع به خود احترام گذاشتهام. شمایی را که میبینم،
آیینه خودم هستید. شما هم که آیینهات قشنگ و پاکیزه است طرفت را آن گونه
میبینی. مومن به خودش احترام میگذارد. آیا به خودش که نور است احترام
نگذارد؟ در واقع به خودت خدمت میکنی و احترام میگذاری، مشروط به این که
از دلت باشد و صرف لفظهایی نباشد که استعمال میشود مثل تبارک الله و دیگر
لفظهایی که استعمال میشود.
هرجا را که با دلت دوست داری، خودت را
دوست داری. عکس خودت در آنجاست، دوستش داری. یک برادرِ با وفا و با صفا
داری و با چشم پاک خودت داری او را میبینی، آن برادر برایت آیینه است. شما
هم برای او آیینهای. اهل نور به آیینه احترام میگذارند، آنها غیر از
حیواناتاند. حیوانات، گاهی به آیینه شاخ میزنند. اما انسان به انسان
احرتام میگذارد. آیا اگر آدم باوفایی ببینی به او بیاحترامی میکنی؟
نمیکنی. در حقیقت به خودت احترام میکنی. چشمت پاک است، او هم پاک است، به
او نگاه میکنی و از او صفتِ خوب میبینی. خودت به خودت احترام میگذاری.
فَمَن یَعمل مِثقالَ ذَرَّه خیراً یَرَهُ خوبی میکنی به خودت بر میگرد.
حتی وقتی دست کسی را میگیری، خدا مرحمت میکند و نگاه میکنی که به خودت
خوبی کردهای. وقتی او را میبینی که نمیتواند بلند شود خودت بودهای که
نمیتوانستی بلند شوی. دستش را میگیری و بلند میشود، راحت میشوی.
او
خودت بودی که نمیتوانستی بلند شوی. در آیینه، خودت بود. تا توجهات طرف
او رفت دیدی او خودت هستی. لذا او را علاج میکنی. دستش را میگیری و بلند
میکنی و راحت میشوی. او هم خوشحال میشود. مطلب را بیش از حد شکافتم.
انشاءالله توری که خداوند از محبت و ولایت به شما عطا کرده است آن را به
شما نشان میدهد که آن نور همه جا حامی و مراقب و مواظب است.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 109
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی-خبرگزاری تسنیم