سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

 

خیلی‌ها بلافاصله بعد از اینکه یک مهمانی، جشن یا سفر تمام می‌شود، مشغول دیدن عکس‌ها و فیلم‌هایی می‌شوند که از آن لحظات گرفته‌اند. اما پژوهشگران معتقدند احتمالاً چنین کاری درست نیست. وقتی فیلم‌هایی که در سفر از ما گرفته‌اند را می‌بینیم، تجربه دست اول و پرشوری را که از سفر داریم از دست می‌دهیم و به ناظری بهانه‌جو تبدیل می‌شویم که خودمان را ارزیابی می‌کنیم و از آنجا که از بچه‌هایمان بیشترین فیلم‌ها را می‌گیریم، آن‌ها بیش از همه تحت تأثیر این تغییر تجربه قرار می‌گیرند.

شب مسابقه استعدادیابی در دبستان دخترم، از مدرسه به خانه برگشتیم تا بستنی بخوریم و جشن بگیریم. مادرم آیفونش را درآورد تا فیلمی را که از اجرای دختر ۱۰‌ساله‌ام گرفته بود، نشان دهد. دخترم ترانه «بی‌نقص» اِد شیرن را از حفظ خواند و با پیانو آهنگش را اجرا کرد. با وجود استرسی که داشت، با لباسی جدید و پولک‌دار روی صحنه رفت، به بهترین شکل ممکن آوازش را خواند و قبل از پایین‌آمدن از صحنه، در برابر والدینی که برایش کف می‌زدند تعظیم کرد و در آن حال، آسوده‌خاطر و آرام بود و حس غرور در چهره‌اش موج می‌زد.
همین که مادرم انگشتش را روی دکمه «اجرا» گذاشت و دخترم با اشتیاق گردن کشید تا ببیند، مادرم را از این کار منع کردم: «راستش... به نظرم بهتره بذاریم از این لحظه لذت ببره.»
دخترم را دیده‌ام که وقتی فیلم‌های خودش را می‌بیند، حالت چهره‌اش عوض می‌شود، چشم‌هایش نیمه‌بسته می‌شود و کمی سرش را به عقب می‌کشد. می‌دانستم که دخترم در ذهن خودش، آن بالا حس یک فوق‌ستاره را داشته، اما ممکن است با دیدن آن ویدئو یکه بخورد و خاطره‌اش از آن تجربه تغییر یابد. نه اینکه اجرایش خوب نبود، فقط اینکه ممکن است در ویدئو کمی با تجربه خودش تفاوت داشته باشد، همان حسی که همه ما هنگام شنیدن صدای خود داریم و می‌گوییم: «صبر کن ببینم، صدام واقعاً اینجوریه؟» می‌خواستم خاطره‌اش حداقل تا مدت بیشتری برایش مقدس بماند. می‌خواستم تجربه خودش در خاطرش تثبیت گردد. از قضا فهمیدم که دودلی من اساسی علمی نیز دارد. دنیل شَکتر، استاد روانشناسی در دانشگاه هاروارد و نویسنده کتاب «هفت گناه حافظه: ذهن چگونه فراموش می‌کند و به یاد می‌آورد» به من گفت: «بر اساس پژوهش‌ها می‌دانیم که بازفعال‌سازی یک تجربه پس از وقوعش ممکن است تأثیر زیادی بر خاطره بعدی ما از آن تجربه داشته باشد و بسته به اینکه کدام عناصر آن تجربه بازفعال‌سازی شده‌اند، می‌تواند حتی خاطره اصلی را تغییر دهد.»
پژوهش‌های زیادی دراین‌باره انجام شده که چگونه کسی که عکسی می‌گیرد، حافظه خود را تقویت کرده یا تغییر شکل می‌دهد، اما بچه‌هایمان - سوژه همیشگی مستندسازی‌های ما- چه؟ آیا این‌که خود را به‌صورت سوم شخص ببینند، ممکن است خاطراتشان را تغییر دهد یا حتی تحریف کند؟ دخترم به جای اینکه تجربه آوازخوانی‌اش روی صحنه را به یاد آورد که در آن با چشمان خودش دارد به حضار می‌نگرد، خاطره‌اش با زاویه دید فیلم‌بردار گره می‌خورد، زاویه مخاطبی که به صحنه نگاه می‌کند. الیزابت لافتس، استاد دانشگاه کالیفرنیا که حافظه را مطالعه می‌کند، توضیح می‌دهد: «تجربه زاویه دید اول شخص را در اختیار شما می‌گذارد. وقتی دارید عملی انجام می‌دهید، دیگران را می‌بینید. تماشاکردن زاویه دید سوم‌شخص به شما می‌دهد. متوجه چیز‌هایی می‌شوید از اینکه دیگران چگونه شما را می‌بینند. به نظر من، تماشا بر خاطره «می‌افزاید» ... که می‌توان گفت نوعی بازشکل‌دهی است.»
الکساندرا باراش، استاد دانشگاه نیویورک که در پژوهش‌هایش به دنبال فهم آن است که تکنولوژی‌های جدید چطور ماهیت تجربه ما را تغییر می‌دهد، به من گفت که دخترم غرق در تجربه‌اش بوده و متمرکز بر جزئیاتی که بیشترین محوریت را برایش داشته است. نگاه‌کردن به ویدئو «قطعاً زاویه دید او را به سمت جزئیات مربوط به ظاهرش و شاید جزئیات دیگر - مثلاً نحوه واکنش فردی دیگر به او- می‌چرخاند». به گفته او این تغییر زاویه دید ضمن اینکه موجب افزایش اضطراب خودارائه‌گری می‌شود، «طبق تحقیقات، چنین چیزی ممکن است ابعاد احساسی تجربه را نیز تضعیف کند».
دکتر دنیل زیگل، استاد روانپزشکی در دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس و نویسنده کتاب «آگاه» می‌گوید: «احساسات معمولاً زمانی برانگیخته می‌شود که لحظات معنادار را برجسته می‌کنیم.»
اگر می‌گذاشتم دخترم بلافاصله بعد از تجربه خودش، ویدئوی آن را ببیند چه می‌شد؟ به گفته دکتر زیگل، او خیلی سریع از یک شرکت‌کننده به یک نظاره‌گر دورایستاده تغییر موضع می‌داد.
او گفت: «نیم ساعت بعد از اجرا، به جای اینکه بتواند با عشق و لذت به احساسات غنی جسمانی که ملازم روایات و خاطرات و تجربیات شخصی اوست فکر کند، به سوی موقعیت نظاره‌گر آن تجربه شخصی هل داده می‌شود، چون خودش را روی صفحه تماشا می‌کند.»
من هیچ ویدئویی از اجرا‌های دبستان یا مراسم تولدم از دوران کودکی‌ام در دهه ۸۰ ندارم. ویدئو‌ها را نمی‌شد در گوشی‌ها دست به دست کرد و سریع دید. در سال‌های رشد من، حتی عکس‌ها را هم باید ظاهر می‌کردیم. عکس‌های سفر را حدود یک هفته بعد از خودِ تجربه نگاه می‌کردیم. ما باید مدتی در خودِ تجربه بمانیم، از زاویه دید خودمان، نه دوربین. خاطرات کودکی‌ام گرچه بیشترشان خیلی شفاف نیستند، اما حداقل متعلق به خودم هستند.
الیور ساکس در مجموعه مقالاتی که پس از مرگش با نام «رودخانه آگاهی» به انتشار رسیده است می‌نویسد: «هیچ روشی وجود ندارد که بتوان با استفاده از آن رویداد‌های دنیا را مستقیماً به ذهنمان مخابره یا ثبت کرد... ما حقیقتاً چیزی جز روایت نداریم، داستان‌هایی که به دیگران و به خودمان می‌گوییم؛ داستان‌هایی که پیوسته آن‌ها را دسته‌بندی و پالایش می‌کنیم». با این خطاپذیری ذاتی، لزوماً چیز بدی نیست که بگذاریم تکنولوژی حافظه‌مان را تقویت کند، اما شایسته ذکر است که نمایش بی‌درنگ آن تجربه در عکس یا فیلم ممکن است داستان را برای فرزندانمان تغییر دهد.
یک معلم نویسندگی روزی به من گفت اگر متنی را در مقاله‌ام با «یادم می‌آید که» به‌عنوان ورود به یک خاطره آغاز کنم «پا روی داستان» گذاشته‌ام، به‌جای اینکه بگذارم داستان خودش پا بگیرد. عکس‌ها و فیلم‌هایی را که از کودکانمان گرفته‌ایم، اگر بلافاصله پس از اینکه آن تجربه را زندگی کرده‌اند به آن‌ها نشان دهیم نیز چنین عملکردی دارند؛ آن‌ها را قبل از اینکه فرصت یابند بر آگاهی‌شان بنشینند به خاطره تبدیل می‌کنیم و در واقع «روی داستانشان» پا می‌گذاریم.
دکتر زیگل می‌گوید: «زمان‌بندی واقعاً مهم است. من باشم یک یا دو روز صبر می‌کنم و بعد تازه آن را به‌عنوان محرکی فوق‌العاده استفاده می‌کنم برای اینکه افراد دیدگاهی مشترک از یک رویداد داشته باشند». در جامعه‌ای که حداقل ادعا می‌کند که تلاش دارد در راه ذهن‌آگاهی قدم بردارد، عکس‌ها و فیلم‌ها نقشی یاری‌گر دارند، اما بازپخش بی‌درنگ یک اتفاق، یک رویداد مهم یا حتی سفره شاممان نیز این قابلیت را دارد که قدرت زودگذر لحظاتمان را برباید. الان یک هفته از اجرای دخترم گذشته است. او که در آشپزخانه جست‌وخیز می‌کند می‌گوید: «باورم نمی‌شه که تمام شده!» او می‌داند که من ویدئویی از اجرایش دارم، اما جالب اینجاست که تا حالا از من نخواسته که آن را ببیند و من هم داوطلب نشده‌ام که نشانش دهم. احتمالاً بگذارم هردویمان فعلاً آن را همانطوری که آن‌شب تجربه کردیم در خاطر داشته باشیم: خام و بدون فیلتر و از زاویه دید خودمان. بهتر از این نمی‌شود.

 


نقل از: وب‌سایت ترجمان
/ نوشته: جولیا چو/ ترجمه: علیرضا شفیعی‌نسب/ مرجع: نیویورک تایمز

 
منبع: روزنامه جوان

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی