صبحها
که من و خواهرم از خواب برمی خاستیم، پدرم را در حال قرآن خواندن می
دیدیم. او ما را روی پای خود می نشاند و در آغوش می فشرد و در همان حال با
صدای بلند و دلنشین قرآن می خواند. ما با قرآن می خوابیدیم و برمی خاستیم و
انس با قرآن در خانه ما عادت شده بود. ایشان همه ما را هم توصیه می کردند
که با قرآن مأنوس باشیم.
یکی از بستگان در خواندن قرآن قدری غلط داشت و می گفت: اگر قرآن بخوانم ممکن است غلط شود. پدرم می فرمود: قرآن غلط خواندنش هم خوب است. نگذارید یاد قرآن در دلتان کهنه شود.
همچنین ایشان هر گاه در منزل فرصتی پیش می آمد، مطالبی از قرآن را برای ما بازگو می کردند، گاه در موقع صرف صبحانه یا نهار؛ چنانکه بعضی وقتها حرفشان را با تعبیر یا آیه ای قرآنی بیان می کردند.
مصاحبه با خانم نجمه سادات طباطبایی
دختر مرحوم علامه طباطبایی
منبع: پارسینه
یکی از بستگان در خواندن قرآن قدری غلط داشت و می گفت: اگر قرآن بخوانم ممکن است غلط شود. پدرم می فرمود: قرآن غلط خواندنش هم خوب است. نگذارید یاد قرآن در دلتان کهنه شود.
همچنین ایشان هر گاه در منزل فرصتی پیش می آمد، مطالبی از قرآن را برای ما بازگو می کردند، گاه در موقع صرف صبحانه یا نهار؛ چنانکه بعضی وقتها حرفشان را با تعبیر یا آیه ای قرآنی بیان می کردند.
مصاحبه با خانم نجمه سادات طباطبایی
دختر مرحوم علامه طباطبایی
منبع: پارسینه