
فقر مهارتی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن فرد یا گروهی از افراد فاقد دانش، تواناییها و صلاحیتهای لازم برای انجام وظایف مورد نیاز در محیط کار، زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی هستند.
به گزارش میگنا هر جامعهای برای رشد، پایداری و حرکت رو به آینده نیازمند انسانهایی است که تواناییهای لازم برای زندگی و کار در دنیای پیچیده امروز را داشته باشند.
سارا حق بین عضو باشگاه تاب آوری در ادامه آورده است فقر مهارتی یعنی فاصله داشتن از تواناییهایی که برای موفقیت فردی، شغلی و اجتماعی در دنیای امروز ضروری است.
اگر مهارتها را شبیه بالهایی بدانیم که فرد با آنها در مسیر پیشرفت پرواز میکند، فقر مهارتی همان وزنی است که این بالها را سنگین میکند و سرعت رشد را کاهش میدهد. فقر مهارتی به وضعیت یا شرایطی گفته میشود که در آن فرد یا گروهی از افراد فاقد تواناییهای لازم برای انجام مؤثر وظایف روزمره، فعالیتهای حرفهای یا سازگاری با تغییرات اقتصادی و تکنولوژیک هستند. این مفهوم تنها کمبود مهارتهای شغلی نیست، بلکه طیفی گسترده از ناتوانیها و کمبودها در زمینههای شناختی، اجتماعی، ارتباطی، مدیریتی، فناوری و حتی هیجانی را دربرمیگیرد.
وقتی فرد با فقر مهارتی روبهروست، ابزارهای لازم برای مواجهه با چالشها را در اختیار ندارد. کسی که مهارت حل مسئله ندارد، در برابر بحرانها سردرگم میشود. کسی که مهارت ارتباطیاش ضعیف است، در تنشها و تعارضها بهراحتی از پا میافتد. و فردی که مهارت مدیریت هیجان ندارد، در مواجهه با فشار روانی همچون شیشه نازک در برابر ضربههای ناگهانی است. در چنین شرایطی تابآوری فرو میریزد، زیرا تابآوری بدون مهارتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی چیزی شبیه دیواری است که از درون تهی شده باشد.
در تعریف دقیقتر، فقر مهارتی وضعیتی است که فرد توانایی تبدیل دانش به عملکرد، حل مسئله، مدیریت وظایف، یادگیری مستمر یا تعامل مؤثر با دیگران را ندارد. این فقر میتواند ناشی از آموزش ناکافی، محیط خانوادگی محدود، فرصتهای نابرابر، نبود زیرساختهای آموزشی، ضعف نظام آموزشی، تغییر سریع بازار کار، یا حتی نبود انگیزه و خودتنظیمی در فرد باشد. فقر مهارتی گاهی پنهان است و فرد سالها بدون آنکه آگاه باشد با فاصلهای بزرگ از استانداردهای مهارتی زندگی حرکت میکند. این فاصله کمکم تبدیل به «فاصله توانمندی» میشود و مانعی جدی برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی فرد خواهد بود.
فقر مهارتی بخشی از زنجیره فقر انسانی است؛ همان زنجیرهای که شامل فقر آموزشی، فقر فرهنگی، فقر اطلاعاتی و فقر ارتباطی نیز میشود. هر یک از این فقرها میتوانند دیگری را تشدید کنند و چرخهای ایجاد کنند که خروج از آن دشوار باشد. جامعهای که با فقر مهارتی روبهرو است، در واقع با کاهش بهرهوری، افزایش بیکاری، کاهش نوآوری و افت کیفیت زندگی مواجه میشود. از نگاه کلان، فقر مهارتی یکی از ریشههای نابرابری اقتصادی و اجتماعی و یکی از عوامل عقبماندگی در توسعه پایدار است.
برای درک بهتر مفهوم فقر مهارتی، لازم است به ابعاد مختلف آن پرداخته شود. این ابعاد نشان میدهند که فقر مهارتی تنها یک مسئله آموزشی نیست، بلکه پدیدهای چندلایه و چندبعدی است که در ساختار شغلی، فرهنگی، اجتماعی و حتی روانی زندگی انسانها ریشه دارد.
فقر مهارتی در بعد شناختی
بعد شناختی اولین و مهمترین لایه فقر مهارتی است. این لایه شامل تواناییهایی مانند حل مسئله، تفکر منطقی، تحلیل، طبقهبندی، ارزیابی، تصمیمگیری و یادگیری است. فردی که در این بعد با فقر مواجه است، در برابر مسائل روزمره و شغلی دچار سردرگمی میشود و قادر نیست میان اطلاعات مفید و غیرمفید تمایز قائل شود. دنیای امروز نیازمند تفکر انتقادی و تحلیل دادههاست و بدون این تواناییها، فرد مانند کسی است که بدون قطبنما در دریا حرکت میکند. فقر شناختی باعث میشود توان یادگیری مهارتهای جدید کاهش یابد و مقاومت در برابر تغییر افزایش پیدا کند. این مسئله نهتنها در مشاغل تخصصی، بلکه در سادهترین فعالیتهای روزانه نیز تأثیرگذار است.
فقر مهارتی در بعد ارتباطی
یکی از ابعاد مهم فقر مهارتی، ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر است. ارتباطسازی سالم و کارآمد یکی از مهارتهایی است که هویت فردی، شغلی و اجتماعی افراد را میسازد. فردی که مهارت ارتباط ندارد، نمیتواند خواستههای خود را بیان کند، در مذاکرات موفق باشد، ایدههای خود را مطرح کند یا حتی ارتباط اجتماعی پایداری بسازد. این نوع از فقر، تأثیر مستقیم بر اعتماد به نفس، کیفیت روابط بینفردی و پیشرفت در محیط کار دارد. در بسیاری از مشاغل، موفقیت بیش از آنکه به دانش افراد وابسته باشد، به توانایی گفتوگو و تعامل مرتبط است. در دنیای شبکهای امروز، فردی که مهارت ارتباطی ندارد، گویی در اتاقی بیصدا زندگی میکند که صداهایش شنیده نمیشود و پیامها را نیز درست دریافت نمیکند.
فقر مهارتی در بعد فناوری و دیجیتال
تحول دیجیتال سرعت زندگی را تغییر داده است و جهان را به بستری مبتنی بر دادهها، هوش مصنوعی، تعاملات آنلاین و ابزارهای دیجیتال تبدیل کرده است. فقر مهارتی در بعد فناوری یعنی فرد توانایی کار با ابزارهای دیجیتال، نرمافزارها، پلتفرمها و منابع آنلاین را ندارد. این فقر در بازار کار امروز یکی از مهمترین موانع اشتغال است. فردی که توان استفاده از فناوری را ندارد، فرصتهای شغلی دیجیتال را از دست میدهد و حتی در زندگی روزمره نیز با مشکلات بسیاری روبهرو میشود. ناتوانی در استفاده از خدمات آنلاین، عدم آشنایی با ابزارهای مالی دیجیتال، ناتوانی در شبکهسازی آنلاین و ناآگاهی از امنیت سایبری نمونههایی از این فقر هستند. نسلهایی که آموزش کافی در حوزه فناوری ندیدهاند، در مواجهه با این جهان جدید احساس فاصله میکنند و این فاصله به تدریج عمیقتر میشود.
فقر مهارتی در بعد عاطفی و هیجانی
این بعد شامل توانایی مدیریت احساسات، کنترل خشم، تحمل فشار روانی، همدلی، خودآگاهی و تابآوری است. فقر مهارتی در بعد هیجانی سبب میشود فرد در موقعیتهای چالشبرانگیز ناپایدار عمل کند، تصمیمات هیجانی بگیرد یا نتواند تعادل روانی خود را حفظ کند. این نوع فقر موجب کاهش روابط اجتماعی سالم، افزایش تعارضها و کاهش بهرهوری شغلی میشود. امروزه بسیاری از مشاغل نیازمند افرادی هستند که بتوانند احساساتشان را مدیریت کنند و با دیگران همکاری سازنده داشته باشند. نبود این مهارتها باعث میشود فرد به سرعت از فشارهای کاری خسته شود و دچار فرسودگی شغلی گردد.
فقر مهارتی در بعد شغلی و فنی
بعد شغلی و فنی همان جنبهای است که بیشتر مردم از فقر مهارتی برداشت میکنند. این بعد شامل تواناییهای عملی و تخصصهایی است که فرد برای انجام یک شغل نیاز دارد. ناتوانی در مهارتهای فنی مانند کار با دستگاهها، ابزارهای صنعتی، توانایی انجام پروژهها، مهارت برنامهریزی، مدیریت زمان، کار تیمی و حتی اصول ابتدایی یک شغل، باعث میشود فرد در بازار کار جایگاه مناسبی نداشته باشد. بازار کار امروز نیازمند افراد مهارتمحور است و صرف داشتن یک مدرک دانشگاهی برای موفقیت کافی نیست. فقر مهارتی شغلی، احتمال بیکاری و عدم پایداری شغلی را افزایش میدهد و فرصت پیشرفت را محدود میکند.
فقر مهارتی در بعد یادگیری و خودآموزی
یکی از ابعاد مهم فقر مهارتی، ناتوانی در یادگیری مستمر و خودآموزی است. در جهانی که دانش هر دقیقه در حال افزایش است، فردی موفق است که بتواند خود را بدون حضور مربی یا کلاسهای رسمی، بهروز نگه دارد. فقر مهارتی در یادگیری یعنی فرد نمیداند چگونه یاد بگیرد، از چه منابعی استفاده کند، چگونه اطلاعات را تحلیل کند یا چگونه عادات یادگیری مؤثر ایجاد کند. این نوع فقر باعث میشود فرد عقب بماند و در برابر تغییرات دنیای کار و فناوری آسیبپذیر باشد. یادگیری تبدیل به یک مهارت بنیادی شده است و بدون آن، رشد شخصی و حرفهای تقریباً ناممکن است.
فقر مهارتی در بعد فرهنگی و اجتماعی
این بعد شامل تواناییهای سازگاری با ارزشها، قواعد اجتماعی، فرهنگهای مختلف و رفتارهای پذیرفتهشده در جامعه است. فردی که از این مهارتها برخوردار نیست، در تعاملات اجتماعی به مشکل برمیخورد، در محیطهای کاری چندفرهنگی احساس ناتوانی میکند و امکان برقراری ارتباط گسترده را از دست میدهد. فقر مهارتی فرهنگی میتواند از شکاف نسلی، تفاوت طبقاتی، کمبود تجربههای اجتماعی و محدودیتهای محیطی نشأت گیرد. این وضعیت موجب میشود فرد نتواند شبکهسازی مؤثر انجام دهد و از فرصتهای اجتماعی و فرهنگی به درستی استفاده کند.
فقر مهارتی و رابطه آن با توسعه اقتصادی
فقر مهارتی نهتنها بر فرد، بلکه بر کل جامعه تأثیر میگذارد. جوامعی که مردم آن مهارتهای کافی ندارند، بهرهوری کار پایین میآید، صنایع رشد نمیکنند، نوآوری کاهش مییابد و فرصتهای اقتصادی از دست میرود. این وضعیت باعث میشود شکاف میان کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه بیشتر شود. توسعه اقتصادی به نیروی کاری نیاز دارد که بتواند از فناوریهای جدید استفاده کند، با پیچیدگیهای بازار جهانی روبهرو شود و در مسیر تولید ارزش افزوده حرکت کند. در غیاب این تواناییها، اقتصاد شکننده میشود و آسیبپذیری آن در برابر بحرانها افزایش مییابد.
فقر مهارتی و نقش آن در نابرابری اجتماعی
نابرابری اجتماعی یکی از پیامدهای مهم فقر مهارتی است. افرادی که مهارتهای کافی ندارند، شغلهای کمدرآمد و غیرپایدار را تجربه میکنند و قدرت چانهزنی اقتصادی ندارند. این شرایط باعث میشود سطح زندگی آنان در پایینترین لایه جامعه قرار گیرد و نسلهای بعدی نیز همین فاصله را ادامه دهند. فقر مهارتی ممکن است از یک نسل به نسل دیگر منتقل شود، زیرا خانوادهای که مهارت ندارد، امکان پرورش کودکان مهارتمند را نیز ندارد. این چرخه اگر شکسته نشود، نابرابری را عمیقتر کرده و رشد اجتماعی را کند میکند
راههای کاهش فقر مهارتی
کاهش فقر مهارتی نیازمند اقداماتی برنامهریزیشده است. نخستین گام، اصلاح نظام آموزشی و تقویت آموزشهای مهارتمحور است؛ آموزشهایی که دانش را به تجربه تبدیل کنند. دومین مرحله، فراهم کردن فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای افراد در هر سن و شغلی است. آموزشهای آنلاین، دورههای مهارتآموزی، کارگاههای عملی و برنامههای ارتقای شایستگی شغلی میتوانند پلی میان نیازهای بازار کار و تواناییهای فرد باشند. گام دیگر، افزایش آگاهی و انگیزه در افراد است تا بدانند مسیر رشد از یادگیری میگذرد و هر مهارتی که امروز آموخته میشود، درِ جدیدی از فرصتها را باز خواهد کرد.
سارا حق بین در خاتمه آورده است: فقر مهارتی پدیدهای پیچیده و چندبعدی است که ریشههای عمیق در اقتصاد، فرهنگ، آموزش و ساختار اجتماعی دارد. این فقر به معنای ناتوانی در انجام وظایف حرفهای نیست؛ بلکه شامل محدودیتهایی در تفکر، یادگیری، ارتباطگیری، مدیریت احساسات، سازگاری اجتماعی و استفاده از فناوری نیز میشود. جامعهای که با فقر مهارتی روبهروست، مانند کشتیای است که بادبانهایش را بسته نگه داشته و امکان حرکت سریع را از دست داده است. برای عبور از این چالش، باید مهارتآموزی را به بخشی از هویت فردی و اجتماعی تبدیل کرد و باور داشت که تواناییها قابل تقویت و تغییر هستند. هر مهارتی که آموخته میشود، گامی است به سوی توسعه، توانمندسازی و ساختن آیندهای پایدارتر.
به گزارش میگنا هر جامعهای برای رشد، پایداری و حرکت رو به آینده نیازمند انسانهایی است که تواناییهای لازم برای زندگی و کار در دنیای پیچیده امروز را داشته باشند.
سارا حق بین عضو باشگاه تاب آوری در ادامه آورده است فقر مهارتی یعنی فاصله داشتن از تواناییهایی که برای موفقیت فردی، شغلی و اجتماعی در دنیای امروز ضروری است.
اگر مهارتها را شبیه بالهایی بدانیم که فرد با آنها در مسیر پیشرفت پرواز میکند، فقر مهارتی همان وزنی است که این بالها را سنگین میکند و سرعت رشد را کاهش میدهد. فقر مهارتی به وضعیت یا شرایطی گفته میشود که در آن فرد یا گروهی از افراد فاقد تواناییهای لازم برای انجام مؤثر وظایف روزمره، فعالیتهای حرفهای یا سازگاری با تغییرات اقتصادی و تکنولوژیک هستند. این مفهوم تنها کمبود مهارتهای شغلی نیست، بلکه طیفی گسترده از ناتوانیها و کمبودها در زمینههای شناختی، اجتماعی، ارتباطی، مدیریتی، فناوری و حتی هیجانی را دربرمیگیرد.
وقتی فرد با فقر مهارتی روبهروست، ابزارهای لازم برای مواجهه با چالشها را در اختیار ندارد. کسی که مهارت حل مسئله ندارد، در برابر بحرانها سردرگم میشود. کسی که مهارت ارتباطیاش ضعیف است، در تنشها و تعارضها بهراحتی از پا میافتد. و فردی که مهارت مدیریت هیجان ندارد، در مواجهه با فشار روانی همچون شیشه نازک در برابر ضربههای ناگهانی است. در چنین شرایطی تابآوری فرو میریزد، زیرا تابآوری بدون مهارتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی چیزی شبیه دیواری است که از درون تهی شده باشد.
در تعریف دقیقتر، فقر مهارتی وضعیتی است که فرد توانایی تبدیل دانش به عملکرد، حل مسئله، مدیریت وظایف، یادگیری مستمر یا تعامل مؤثر با دیگران را ندارد. این فقر میتواند ناشی از آموزش ناکافی، محیط خانوادگی محدود، فرصتهای نابرابر، نبود زیرساختهای آموزشی، ضعف نظام آموزشی، تغییر سریع بازار کار، یا حتی نبود انگیزه و خودتنظیمی در فرد باشد. فقر مهارتی گاهی پنهان است و فرد سالها بدون آنکه آگاه باشد با فاصلهای بزرگ از استانداردهای مهارتی زندگی حرکت میکند. این فاصله کمکم تبدیل به «فاصله توانمندی» میشود و مانعی جدی برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی فرد خواهد بود.
فقر مهارتی بخشی از زنجیره فقر انسانی است؛ همان زنجیرهای که شامل فقر آموزشی، فقر فرهنگی، فقر اطلاعاتی و فقر ارتباطی نیز میشود. هر یک از این فقرها میتوانند دیگری را تشدید کنند و چرخهای ایجاد کنند که خروج از آن دشوار باشد. جامعهای که با فقر مهارتی روبهرو است، در واقع با کاهش بهرهوری، افزایش بیکاری، کاهش نوآوری و افت کیفیت زندگی مواجه میشود. از نگاه کلان، فقر مهارتی یکی از ریشههای نابرابری اقتصادی و اجتماعی و یکی از عوامل عقبماندگی در توسعه پایدار است.
برای درک بهتر مفهوم فقر مهارتی، لازم است به ابعاد مختلف آن پرداخته شود. این ابعاد نشان میدهند که فقر مهارتی تنها یک مسئله آموزشی نیست، بلکه پدیدهای چندلایه و چندبعدی است که در ساختار شغلی، فرهنگی، اجتماعی و حتی روانی زندگی انسانها ریشه دارد.
فقر مهارتی در بعد شناختی
بعد شناختی اولین و مهمترین لایه فقر مهارتی است. این لایه شامل تواناییهایی مانند حل مسئله، تفکر منطقی، تحلیل، طبقهبندی، ارزیابی، تصمیمگیری و یادگیری است. فردی که در این بعد با فقر مواجه است، در برابر مسائل روزمره و شغلی دچار سردرگمی میشود و قادر نیست میان اطلاعات مفید و غیرمفید تمایز قائل شود. دنیای امروز نیازمند تفکر انتقادی و تحلیل دادههاست و بدون این تواناییها، فرد مانند کسی است که بدون قطبنما در دریا حرکت میکند. فقر شناختی باعث میشود توان یادگیری مهارتهای جدید کاهش یابد و مقاومت در برابر تغییر افزایش پیدا کند. این مسئله نهتنها در مشاغل تخصصی، بلکه در سادهترین فعالیتهای روزانه نیز تأثیرگذار است.
فقر مهارتی در بعد ارتباطی
یکی از ابعاد مهم فقر مهارتی، ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر است. ارتباطسازی سالم و کارآمد یکی از مهارتهایی است که هویت فردی، شغلی و اجتماعی افراد را میسازد. فردی که مهارت ارتباط ندارد، نمیتواند خواستههای خود را بیان کند، در مذاکرات موفق باشد، ایدههای خود را مطرح کند یا حتی ارتباط اجتماعی پایداری بسازد. این نوع از فقر، تأثیر مستقیم بر اعتماد به نفس، کیفیت روابط بینفردی و پیشرفت در محیط کار دارد. در بسیاری از مشاغل، موفقیت بیش از آنکه به دانش افراد وابسته باشد، به توانایی گفتوگو و تعامل مرتبط است. در دنیای شبکهای امروز، فردی که مهارت ارتباطی ندارد، گویی در اتاقی بیصدا زندگی میکند که صداهایش شنیده نمیشود و پیامها را نیز درست دریافت نمیکند.
فقر مهارتی در بعد فناوری و دیجیتال
تحول دیجیتال سرعت زندگی را تغییر داده است و جهان را به بستری مبتنی بر دادهها، هوش مصنوعی، تعاملات آنلاین و ابزارهای دیجیتال تبدیل کرده است. فقر مهارتی در بعد فناوری یعنی فرد توانایی کار با ابزارهای دیجیتال، نرمافزارها، پلتفرمها و منابع آنلاین را ندارد. این فقر در بازار کار امروز یکی از مهمترین موانع اشتغال است. فردی که توان استفاده از فناوری را ندارد، فرصتهای شغلی دیجیتال را از دست میدهد و حتی در زندگی روزمره نیز با مشکلات بسیاری روبهرو میشود. ناتوانی در استفاده از خدمات آنلاین، عدم آشنایی با ابزارهای مالی دیجیتال، ناتوانی در شبکهسازی آنلاین و ناآگاهی از امنیت سایبری نمونههایی از این فقر هستند. نسلهایی که آموزش کافی در حوزه فناوری ندیدهاند، در مواجهه با این جهان جدید احساس فاصله میکنند و این فاصله به تدریج عمیقتر میشود.
فقر مهارتی در بعد عاطفی و هیجانی
این بعد شامل توانایی مدیریت احساسات، کنترل خشم، تحمل فشار روانی، همدلی، خودآگاهی و تابآوری است. فقر مهارتی در بعد هیجانی سبب میشود فرد در موقعیتهای چالشبرانگیز ناپایدار عمل کند، تصمیمات هیجانی بگیرد یا نتواند تعادل روانی خود را حفظ کند. این نوع فقر موجب کاهش روابط اجتماعی سالم، افزایش تعارضها و کاهش بهرهوری شغلی میشود. امروزه بسیاری از مشاغل نیازمند افرادی هستند که بتوانند احساساتشان را مدیریت کنند و با دیگران همکاری سازنده داشته باشند. نبود این مهارتها باعث میشود فرد به سرعت از فشارهای کاری خسته شود و دچار فرسودگی شغلی گردد.
فقر مهارتی در بعد شغلی و فنی
بعد شغلی و فنی همان جنبهای است که بیشتر مردم از فقر مهارتی برداشت میکنند. این بعد شامل تواناییهای عملی و تخصصهایی است که فرد برای انجام یک شغل نیاز دارد. ناتوانی در مهارتهای فنی مانند کار با دستگاهها، ابزارهای صنعتی، توانایی انجام پروژهها، مهارت برنامهریزی، مدیریت زمان، کار تیمی و حتی اصول ابتدایی یک شغل، باعث میشود فرد در بازار کار جایگاه مناسبی نداشته باشد. بازار کار امروز نیازمند افراد مهارتمحور است و صرف داشتن یک مدرک دانشگاهی برای موفقیت کافی نیست. فقر مهارتی شغلی، احتمال بیکاری و عدم پایداری شغلی را افزایش میدهد و فرصت پیشرفت را محدود میکند.
فقر مهارتی در بعد یادگیری و خودآموزی
یکی از ابعاد مهم فقر مهارتی، ناتوانی در یادگیری مستمر و خودآموزی است. در جهانی که دانش هر دقیقه در حال افزایش است، فردی موفق است که بتواند خود را بدون حضور مربی یا کلاسهای رسمی، بهروز نگه دارد. فقر مهارتی در یادگیری یعنی فرد نمیداند چگونه یاد بگیرد، از چه منابعی استفاده کند، چگونه اطلاعات را تحلیل کند یا چگونه عادات یادگیری مؤثر ایجاد کند. این نوع فقر باعث میشود فرد عقب بماند و در برابر تغییرات دنیای کار و فناوری آسیبپذیر باشد. یادگیری تبدیل به یک مهارت بنیادی شده است و بدون آن، رشد شخصی و حرفهای تقریباً ناممکن است.
فقر مهارتی در بعد فرهنگی و اجتماعی
این بعد شامل تواناییهای سازگاری با ارزشها، قواعد اجتماعی، فرهنگهای مختلف و رفتارهای پذیرفتهشده در جامعه است. فردی که از این مهارتها برخوردار نیست، در تعاملات اجتماعی به مشکل برمیخورد، در محیطهای کاری چندفرهنگی احساس ناتوانی میکند و امکان برقراری ارتباط گسترده را از دست میدهد. فقر مهارتی فرهنگی میتواند از شکاف نسلی، تفاوت طبقاتی، کمبود تجربههای اجتماعی و محدودیتهای محیطی نشأت گیرد. این وضعیت موجب میشود فرد نتواند شبکهسازی مؤثر انجام دهد و از فرصتهای اجتماعی و فرهنگی به درستی استفاده کند.
فقر مهارتی و رابطه آن با توسعه اقتصادی
فقر مهارتی نهتنها بر فرد، بلکه بر کل جامعه تأثیر میگذارد. جوامعی که مردم آن مهارتهای کافی ندارند، بهرهوری کار پایین میآید، صنایع رشد نمیکنند، نوآوری کاهش مییابد و فرصتهای اقتصادی از دست میرود. این وضعیت باعث میشود شکاف میان کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه بیشتر شود. توسعه اقتصادی به نیروی کاری نیاز دارد که بتواند از فناوریهای جدید استفاده کند، با پیچیدگیهای بازار جهانی روبهرو شود و در مسیر تولید ارزش افزوده حرکت کند. در غیاب این تواناییها، اقتصاد شکننده میشود و آسیبپذیری آن در برابر بحرانها افزایش مییابد.
فقر مهارتی و نقش آن در نابرابری اجتماعی
نابرابری اجتماعی یکی از پیامدهای مهم فقر مهارتی است. افرادی که مهارتهای کافی ندارند، شغلهای کمدرآمد و غیرپایدار را تجربه میکنند و قدرت چانهزنی اقتصادی ندارند. این شرایط باعث میشود سطح زندگی آنان در پایینترین لایه جامعه قرار گیرد و نسلهای بعدی نیز همین فاصله را ادامه دهند. فقر مهارتی ممکن است از یک نسل به نسل دیگر منتقل شود، زیرا خانوادهای که مهارت ندارد، امکان پرورش کودکان مهارتمند را نیز ندارد. این چرخه اگر شکسته نشود، نابرابری را عمیقتر کرده و رشد اجتماعی را کند میکند
راههای کاهش فقر مهارتی
کاهش فقر مهارتی نیازمند اقداماتی برنامهریزیشده است. نخستین گام، اصلاح نظام آموزشی و تقویت آموزشهای مهارتمحور است؛ آموزشهایی که دانش را به تجربه تبدیل کنند. دومین مرحله، فراهم کردن فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای افراد در هر سن و شغلی است. آموزشهای آنلاین، دورههای مهارتآموزی، کارگاههای عملی و برنامههای ارتقای شایستگی شغلی میتوانند پلی میان نیازهای بازار کار و تواناییهای فرد باشند. گام دیگر، افزایش آگاهی و انگیزه در افراد است تا بدانند مسیر رشد از یادگیری میگذرد و هر مهارتی که امروز آموخته میشود، درِ جدیدی از فرصتها را باز خواهد کرد.
سارا حق بین در خاتمه آورده است: فقر مهارتی پدیدهای پیچیده و چندبعدی است که ریشههای عمیق در اقتصاد، فرهنگ، آموزش و ساختار اجتماعی دارد. این فقر به معنای ناتوانی در انجام وظایف حرفهای نیست؛ بلکه شامل محدودیتهایی در تفکر، یادگیری، ارتباطگیری، مدیریت احساسات، سازگاری اجتماعی و استفاده از فناوری نیز میشود. جامعهای که با فقر مهارتی روبهروست، مانند کشتیای است که بادبانهایش را بسته نگه داشته و امکان حرکت سریع را از دست داده است. برای عبور از این چالش، باید مهارتآموزی را به بخشی از هویت فردی و اجتماعی تبدیل کرد و باور داشت که تواناییها قابل تقویت و تغییر هستند. هر مهارتی که آموخته میشود، گامی است به سوی توسعه، توانمندسازی و ساختن آیندهای پایدارتر.