طرحواره درمانی چیست؟
طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی توسط روانشناسی به نام جفری یانگ با هدف درمان اختلالات شخصیت پایه ریزی شد. در واقع طرحواره درمانی پاسخی برای خلاهای رویکرد شناختی یا شناختی رفتاری بود. طرحواره درمانی ناخودآگاه، آگاهی، هیجان، شناخت، و آموزش را ملاک قرار می دهد، به علاوه بینش و بصیرت را نیز در نظر می گیرد. طرحواره درمانی از این حیث که از روش ها و مفاهیم رویکردهای دیگر هم استفاده می کند، ساختاری بینابین دارد. امروزه از این درمان برای اختلالات اضطرابی، خلقی، ترک اعتیاد، مشکلات ازدواج و مشاوره پیش از ازدواج بهره می برند.
طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی توسط روانشناسی به نام جفری یانگ با هدف درمان اختلالات شخصیت پایه ریزی شد. در واقع طرحواره درمانی پاسخی برای خلاهای رویکرد شناختی یا شناختی رفتاری بود. طرحواره درمانی ناخودآگاه، آگاهی، هیجان، شناخت، و آموزش را ملاک قرار می دهد، به علاوه بینش و بصیرت را نیز در نظر می گیرد. طرحواره درمانی از این حیث که از روش ها و مفاهیم رویکردهای دیگر هم استفاده می کند، ساختاری بینابین دارد. امروزه از این درمان برای اختلالات اضطرابی، خلقی، ترک اعتیاد، مشکلات ازدواج و مشاوره پیش از ازدواج بهره می برند.
دکتر یانگ روانشناس آمریکایی، خالق طرحواره درمانی است و از در دهه ۱۹۸۰، شروع به آزمایش کردن مفاهیم آن کرده است. او در زمینه درمان شناختی آموزش دیده بود، اما دریافته بود چیزی که در آن آموزش دیده است، به درمان کسانی که افسردگی دارند کمک میکند؛ اما لزوما به درد کسانی که مشکلات مادامالعمری همانند اختلالات شخصیتی دارند نمیخورد. لذا شروع کرد تا المانهایی همانند درمان روانشناختی، و نظریه وابستگی را در کارش بگنجاند. به این معنی که در عین اینکه روشهای شناختی باعث میشدند بیماران او نوع روشی که انتخاب میکنند را تغییر دهند، همچنین آنها اکنون به دوران کودکیشان نگاه میکنند تا ببینند در وهلهی اول کجا به سمت الگوی خود مغلوبی گرایش پیدا کردهاند. ترکیب اینها کارساز واقع شد.
او سپس المانهای درمان ژستالت را ادغام کرد، که این المانها از درمانهای روانشناختی و شناختی متمایزند. این درمان، بیمار را فرای یک وضعیت منطقی میبرد که در آن آنها میتوانند احساسات خود را برانگیزانند و آن احساساتی که در ناخودآگاهشان دفن شده را پردازش کنند، این کار با مجموعه روشهایی همانند تجسم، و یا “صندلی کار” (صحبت با بخش دیگری از خودتان که فکر میکنید روبروی شما نشسته است) انجام شد.
طرحواره درمانی متوجه شد که بیماران درک میکنند چرا رفتار اینچنینی دارند ( روانشناختی/ وابستگی)، بااحساساتشان رابطه برقرار میکنند و به یک حالت تسکین احساسی (ژستالت) دست پیدا میکنند، از یادگیری روشهایی کاربردی نیز بهره میبرند تا در آینده انتخابهای بهتری داشته باشند (شناختی).
بسیاری از روانشناسان از طرحواره به عنوان هسته اصلی باورهای انسان یاد میکنند که تمامی تجربیات دوران کودکی انسانها موجبات شکلگیری این الگو در ذهن آنان میگردد. در نتیجه طرحواره درمانی به عنوان سنگ بنای طرحواره، با بهره گرفتن از تکنیکها و مفاهیم مکاتب روانکاوی، موجبات تغییر در الگوهای شناختی و هیجانی ناکارآمد در افراد را فراهم میکند. به طور کلی در طرحواره درمانی تمامی طرحوارههای ناسازگار که در لغتهای عامیانه به آنها تله شخصیتی ناسازگار گفته میشود مورد برسی و توجه قرار گرفته میشود. تمرکز اصلی این روش بیشتر بر روی درک واقعی آنچه که موجودیت و من واقعی ما را برمیانگیزد است و معمولاً به کمک افرادی میآید که از مسائلی از قبیل افسردگی، مشکلاتی در رابطه، خودآگاهی عمومی و… رنج میبرند.
چه تفاوتی بین طرحواره درمانی و درمان جامع وجود دارد؟
شاید یک نفر فکر کند که کار با یک درمانگر جامع فرقی با طرحواره درمانی نداشته باشد – کسی که در گونههای متفاوت روانشناختی آموزش دیده است و در طول جلسات، بسته به اینکه حس میکند بیمارش به چه چیزی نیاز دارد و از چه چیزی بیشتر نفع میبرد، آموزشهایش را پیاده میکند. اما طرحواره درمانی بیشتر سیستماتیک است. درحالیکه یک پزشک جامع از رویکرد « اللهبختکی» استفاده میکنند، طرحواره درمانی دارای یک مدل مشخص است. روشهای متفاوتی دارد و آنها را به ترتیبی به کار میبرد که موثر واقع شوند.
طرحواره ها چه هستند؟
در هسته طرحواره درمانی، این ایده وجود دارد که همه ما دارای سبکهای معینی در زندگی هستیم، الگوهایی داریم که از دوران بچگیمان آنها را توسعه دادهایم و در کل زندگیمان تکرارشان کردهایم، مگر اینکه از آنها آگاه شویم و تصمیم به تغییرشان بگیریم. به اینها طرحواره میگویند، و بهاصطلاح سادهتر میتوان به آنها نام «تلههای زندگی» را اختصاص داد.
طرحواره یک ساختار هیجانی منفی، پایدار، ناهشیار و پویایی است که به دلیل ناکامی در ارضاء از دوران کودکی در فرد شکل می گیرد. ناکامی در ارضاء نیازها با افراط یا تفریط در پاسخ به نیازها، الگوبرداری از محیط و پشت سر گذاشتن تجارب ناراحت کننده اولیه ایجاد می شود. هر فردی با یک خلق و خوی خاصی به دنیا می آید، این خلق اولیه در کنار تجربه های ناکام کننده باعث شکل گیریی طرحواره می شود.
برای مثال شما ممکن است در یک طرحواره ی متارکه زندگی کنید. اگر این یک تله از زندگی باشد، مدام نگران این خواهید بود که هرکسی نزدیک شما میشود، به دلیلی شما را ترک خواهد کرد. شاید اگر شریکتان با کسی که نمیشناسید حرف بزند، و یا دیر به خانه بیاید، مدام واکنشهای بیخود و غیرمنطقی داشته باشید. و یا شاید در هر رابطهای که هستید خرابکاری کنید؛ در عوض سریع خود را متقاعد کنید آنها مناسب شما نیستند؛ و درحالیکه خودتان میدانید ممکن است آنها با شما قطع رابطه کنند، شما اول آنها را ترک کنید. این طرحواره به زمانی برمیگردد که پدر یا مادر شما، شما را ترک کرده و یا به عنوان فرزند شما را انکارکردهاند، حال این ترک میتواند کامل باشد و یا میتواند عدم توجه کافی به شما باشد. یک مثال دیگر طرحواره ازخودگذشتگی است. به این معنی که شما نیازها و خواستههای خودتان را نادیده میگیرید تا نیازهای دیگران را برآورده کنید. تنها به این دلیل که نمیتوانید ببینید بقیه رنج میکشند، و یا حس میکنید آنها ضعیفاند و به شما نیاز دارند. اگر شما مراقب افراد نیازمند نباشید، از احساس گناه بسیار زیادی رنج خواهید برد. شاید تنها زمانی که نتوانستید مراقب دیگران باشید زمانی باشد که مریض بودهاید، یعنی مریضی تنها راهی ست که میتوانید در این زمینه به خودتان استراحت دهید. با نگاه به دوران بچگیتان، این طرحواره زمانی شکل گرفته که شما والدینی داشتهاید که اغلب مریض و افسرده بودهاند و شما باید از آنها مراقبت میکردهاید و یا شخصیت ضعیفی داشتهاند و بسیار متکی به شما بودهاند. ۱۸ نوع از این تلههای زندگی هست که طرحواره درمانی، آنها را شناسایی کرده و با آنها کارکرده است، و درمانگر طرحواره شما نیز در این لیست جستوجو میکند تا به شما کمک کند. آنچه را که با آن در حال کشمکش هستید بیابید.
طرحواره ها نوعی مکانیزم مقابله هستند. این طرحواره ها به دلیل اینکه نیازهای احساسی ما در کودکی برآورده نشده است به وجود میآیند، لذا ما این طرحواره ها را ایجاد کردهایم تا به شما کمک کنیم مشکلتان حل شود. در حقیقت هر طرحواره نشاندهندهی یک نیاز برآورده نشده است. یک طرحواره ی متارکه(رهاشدگی)، یک نیاز برآورده نشده از احساس امنیت و مراقبت است.
درک طرحواره ها یا تلههای زندگی بدین معنی است که شما نهتنها الگوهای وجودی خودتان را درک کنید، بلکه میتوانید درک و ترحم خودتان را برای آنهایی که دوروبرتان هستند نیز توسعه دهید.
فرزندپروری مجدد و محدود- یک روش کانونی از طرحواره درمانی
طرحواره درمانی معتقد است که حتی اگر نیازهای ما نیز به عنوان یک کودک برآورده نشده باشد، الگویی خود مغلوبی در سنین بزرگسالی برای ما به وجود میآید، اگر این نیازها در سنین بزرگسالی برآورده شوند میتوانند موجب متوقف شدن این نقص عملکرد و بهبود آن شوند. این با استفاده از روشی به نام فرزند پروری محدود انجام میشود که در آن درمانگر شما تبدیل به یک والد مورد اعتماد میشود که هیچگاه نداشتهاید.
بدین معنی که درمانگرتان، شما را تشویق میکند که یک وابستگی ایمن با آنها برقرار کنید به آنها اعتماد کنید که همیشه در کنارتان هستند، مهم نیست که چه میکنید، چه فکری دارید و چه میگویید؛ تنها به عنوان یک پدر یا مادر سالم، در کنار کودکشان هستند. بدون اینکه مهم باشد کودک چه رفتاری نشان میدهد. این میتواند شامل چیزهایی همانند گرما، بازیگوشی و پرورش بین شما و درمانگرتان باشد و همچنین چیزهایی همانند استحکام و مقابله.
این روش بدین معنی نیست که درمانگر شما برای قدم گذاشتن فرای مرزهای حرفهای گری با شما نامهربان است. بلکه یعنی با طرحواره درمانی، درمانگر ممکن است پیوند قویای با شما نسبت به دیگران برقرار کند. قالبهایی سنتیتر از روانشناختی؛ که در آن درمانگر ممکن است بخواهد خنثی باقی بماند و تشویق به وابستگی نکند.
کاربرد طرحواره درمانی چیست؟
بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی مجموعه ای از مشکلات پیچیده و مقاومی را دارند که در بسیاری از موارد روند درمان را متوقف می سازد. بنابراین یانگ تحت تاثیر ساختار گرایی طرحواره درمانی را بنا نهاد که اختلالات شخصیتی و دیگر اختلالهای دیرپا را نشانه رفته است.
تجربه نشان داده است که طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلالهای خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است همچنین این روش در مورد مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوء مصرف کنندگان مواد مخدر کارایی دارد.
«طرحواره درمانی برای درمان بیماران مزمن و مقاوم به درمان و بیمارانی که اختلالات شخصیت دارند یا کسانی که مشکلات منش شناختی مزمن دارند و نمی توانند بخوبی از رفتار درمانی شناختی کلاسیک کمکی دریافت کنند تدوین شدهاست. طرحواره درمانی با توجه به مشکل بیمار میتواند کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت باشد» (یانگ، ۱۳۸۶، ص ۲۳) .
طرحواره درمانی اصالتا برای این طراحی شده که به اختلالات شخصیتی که با دیگر درمانها بهبود پیدا نکردهاند کمک کند؛ همانند اختلال شخصیتی مرزی. یک مطالعه آمریکایی درمورد طرحواره درمانی و اختلال شخصیتی مرزی، دریافت که بعد از گذشت هشت ماه از طرحواره درمانی، ۹۴ درصد از شرکتکنندگان دیگر نشانههایی از اختلالات شخصیتی مرزی نداشتند و در مقابل ۱۶ درصد درمان منظمی که برای این اختلال پیشنهادشده بود را دریافت کردند. دیگر اختلالات شخصیتی که طرحواره درمانی برایشان موثر واقع میشود عبارتاند از: اختلالات شخصیتی دور گزینی، اختلالات شخصیتی پارانوئید، اختلالات شخصیتی وابستگی، اختلالات شخصیتی وسواس، اختلالات شخصیتی خودشیفتگی. اما طرحواره درمانی همچنین برای مسائلی که از زمان کودکی ادامه داشتهاند و از آن نشات گرفتهاند نیز سودمند است:
او سپس المانهای درمان ژستالت را ادغام کرد، که این المانها از درمانهای روانشناختی و شناختی متمایزند. این درمان، بیمار را فرای یک وضعیت منطقی میبرد که در آن آنها میتوانند احساسات خود را برانگیزانند و آن احساساتی که در ناخودآگاهشان دفن شده را پردازش کنند، این کار با مجموعه روشهایی همانند تجسم، و یا “صندلی کار” (صحبت با بخش دیگری از خودتان که فکر میکنید روبروی شما نشسته است) انجام شد.
طرحواره درمانی متوجه شد که بیماران درک میکنند چرا رفتار اینچنینی دارند ( روانشناختی/ وابستگی)، بااحساساتشان رابطه برقرار میکنند و به یک حالت تسکین احساسی (ژستالت) دست پیدا میکنند، از یادگیری روشهایی کاربردی نیز بهره میبرند تا در آینده انتخابهای بهتری داشته باشند (شناختی).
بسیاری از روانشناسان از طرحواره به عنوان هسته اصلی باورهای انسان یاد میکنند که تمامی تجربیات دوران کودکی انسانها موجبات شکلگیری این الگو در ذهن آنان میگردد. در نتیجه طرحواره درمانی به عنوان سنگ بنای طرحواره، با بهره گرفتن از تکنیکها و مفاهیم مکاتب روانکاوی، موجبات تغییر در الگوهای شناختی و هیجانی ناکارآمد در افراد را فراهم میکند. به طور کلی در طرحواره درمانی تمامی طرحوارههای ناسازگار که در لغتهای عامیانه به آنها تله شخصیتی ناسازگار گفته میشود مورد برسی و توجه قرار گرفته میشود. تمرکز اصلی این روش بیشتر بر روی درک واقعی آنچه که موجودیت و من واقعی ما را برمیانگیزد است و معمولاً به کمک افرادی میآید که از مسائلی از قبیل افسردگی، مشکلاتی در رابطه، خودآگاهی عمومی و… رنج میبرند.
چه تفاوتی بین طرحواره درمانی و درمان جامع وجود دارد؟
شاید یک نفر فکر کند که کار با یک درمانگر جامع فرقی با طرحواره درمانی نداشته باشد – کسی که در گونههای متفاوت روانشناختی آموزش دیده است و در طول جلسات، بسته به اینکه حس میکند بیمارش به چه چیزی نیاز دارد و از چه چیزی بیشتر نفع میبرد، آموزشهایش را پیاده میکند. اما طرحواره درمانی بیشتر سیستماتیک است. درحالیکه یک پزشک جامع از رویکرد « اللهبختکی» استفاده میکنند، طرحواره درمانی دارای یک مدل مشخص است. روشهای متفاوتی دارد و آنها را به ترتیبی به کار میبرد که موثر واقع شوند.
طرحواره ها چه هستند؟
در هسته طرحواره درمانی، این ایده وجود دارد که همه ما دارای سبکهای معینی در زندگی هستیم، الگوهایی داریم که از دوران بچگیمان آنها را توسعه دادهایم و در کل زندگیمان تکرارشان کردهایم، مگر اینکه از آنها آگاه شویم و تصمیم به تغییرشان بگیریم. به اینها طرحواره میگویند، و بهاصطلاح سادهتر میتوان به آنها نام «تلههای زندگی» را اختصاص داد.
طرحواره یک ساختار هیجانی منفی، پایدار، ناهشیار و پویایی است که به دلیل ناکامی در ارضاء از دوران کودکی در فرد شکل می گیرد. ناکامی در ارضاء نیازها با افراط یا تفریط در پاسخ به نیازها، الگوبرداری از محیط و پشت سر گذاشتن تجارب ناراحت کننده اولیه ایجاد می شود. هر فردی با یک خلق و خوی خاصی به دنیا می آید، این خلق اولیه در کنار تجربه های ناکام کننده باعث شکل گیریی طرحواره می شود.
برای مثال شما ممکن است در یک طرحواره ی متارکه زندگی کنید. اگر این یک تله از زندگی باشد، مدام نگران این خواهید بود که هرکسی نزدیک شما میشود، به دلیلی شما را ترک خواهد کرد. شاید اگر شریکتان با کسی که نمیشناسید حرف بزند، و یا دیر به خانه بیاید، مدام واکنشهای بیخود و غیرمنطقی داشته باشید. و یا شاید در هر رابطهای که هستید خرابکاری کنید؛ در عوض سریع خود را متقاعد کنید آنها مناسب شما نیستند؛ و درحالیکه خودتان میدانید ممکن است آنها با شما قطع رابطه کنند، شما اول آنها را ترک کنید. این طرحواره به زمانی برمیگردد که پدر یا مادر شما، شما را ترک کرده و یا به عنوان فرزند شما را انکارکردهاند، حال این ترک میتواند کامل باشد و یا میتواند عدم توجه کافی به شما باشد. یک مثال دیگر طرحواره ازخودگذشتگی است. به این معنی که شما نیازها و خواستههای خودتان را نادیده میگیرید تا نیازهای دیگران را برآورده کنید. تنها به این دلیل که نمیتوانید ببینید بقیه رنج میکشند، و یا حس میکنید آنها ضعیفاند و به شما نیاز دارند. اگر شما مراقب افراد نیازمند نباشید، از احساس گناه بسیار زیادی رنج خواهید برد. شاید تنها زمانی که نتوانستید مراقب دیگران باشید زمانی باشد که مریض بودهاید، یعنی مریضی تنها راهی ست که میتوانید در این زمینه به خودتان استراحت دهید. با نگاه به دوران بچگیتان، این طرحواره زمانی شکل گرفته که شما والدینی داشتهاید که اغلب مریض و افسرده بودهاند و شما باید از آنها مراقبت میکردهاید و یا شخصیت ضعیفی داشتهاند و بسیار متکی به شما بودهاند. ۱۸ نوع از این تلههای زندگی هست که طرحواره درمانی، آنها را شناسایی کرده و با آنها کارکرده است، و درمانگر طرحواره شما نیز در این لیست جستوجو میکند تا به شما کمک کند. آنچه را که با آن در حال کشمکش هستید بیابید.
طرحواره ها نوعی مکانیزم مقابله هستند. این طرحواره ها به دلیل اینکه نیازهای احساسی ما در کودکی برآورده نشده است به وجود میآیند، لذا ما این طرحواره ها را ایجاد کردهایم تا به شما کمک کنیم مشکلتان حل شود. در حقیقت هر طرحواره نشاندهندهی یک نیاز برآورده نشده است. یک طرحواره ی متارکه(رهاشدگی)، یک نیاز برآورده نشده از احساس امنیت و مراقبت است.
درک طرحواره ها یا تلههای زندگی بدین معنی است که شما نهتنها الگوهای وجودی خودتان را درک کنید، بلکه میتوانید درک و ترحم خودتان را برای آنهایی که دوروبرتان هستند نیز توسعه دهید.
فرزندپروری مجدد و محدود- یک روش کانونی از طرحواره درمانی
طرحواره درمانی معتقد است که حتی اگر نیازهای ما نیز به عنوان یک کودک برآورده نشده باشد، الگویی خود مغلوبی در سنین بزرگسالی برای ما به وجود میآید، اگر این نیازها در سنین بزرگسالی برآورده شوند میتوانند موجب متوقف شدن این نقص عملکرد و بهبود آن شوند. این با استفاده از روشی به نام فرزند پروری محدود انجام میشود که در آن درمانگر شما تبدیل به یک والد مورد اعتماد میشود که هیچگاه نداشتهاید.
بدین معنی که درمانگرتان، شما را تشویق میکند که یک وابستگی ایمن با آنها برقرار کنید به آنها اعتماد کنید که همیشه در کنارتان هستند، مهم نیست که چه میکنید، چه فکری دارید و چه میگویید؛ تنها به عنوان یک پدر یا مادر سالم، در کنار کودکشان هستند. بدون اینکه مهم باشد کودک چه رفتاری نشان میدهد. این میتواند شامل چیزهایی همانند گرما، بازیگوشی و پرورش بین شما و درمانگرتان باشد و همچنین چیزهایی همانند استحکام و مقابله.
این روش بدین معنی نیست که درمانگر شما برای قدم گذاشتن فرای مرزهای حرفهای گری با شما نامهربان است. بلکه یعنی با طرحواره درمانی، درمانگر ممکن است پیوند قویای با شما نسبت به دیگران برقرار کند. قالبهایی سنتیتر از روانشناختی؛ که در آن درمانگر ممکن است بخواهد خنثی باقی بماند و تشویق به وابستگی نکند.
کاربرد طرحواره درمانی چیست؟
بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی مجموعه ای از مشکلات پیچیده و مقاومی را دارند که در بسیاری از موارد روند درمان را متوقف می سازد. بنابراین یانگ تحت تاثیر ساختار گرایی طرحواره درمانی را بنا نهاد که اختلالات شخصیتی و دیگر اختلالهای دیرپا را نشانه رفته است.
تجربه نشان داده است که طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلالهای خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است همچنین این روش در مورد مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوء مصرف کنندگان مواد مخدر کارایی دارد.
«طرحواره درمانی برای درمان بیماران مزمن و مقاوم به درمان و بیمارانی که اختلالات شخصیت دارند یا کسانی که مشکلات منش شناختی مزمن دارند و نمی توانند بخوبی از رفتار درمانی شناختی کلاسیک کمکی دریافت کنند تدوین شدهاست. طرحواره درمانی با توجه به مشکل بیمار میتواند کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت باشد» (یانگ، ۱۳۸۶، ص ۲۳) .
طرحواره درمانی اصالتا برای این طراحی شده که به اختلالات شخصیتی که با دیگر درمانها بهبود پیدا نکردهاند کمک کند؛ همانند اختلال شخصیتی مرزی. یک مطالعه آمریکایی درمورد طرحواره درمانی و اختلال شخصیتی مرزی، دریافت که بعد از گذشت هشت ماه از طرحواره درمانی، ۹۴ درصد از شرکتکنندگان دیگر نشانههایی از اختلالات شخصیتی مرزی نداشتند و در مقابل ۱۶ درصد درمان منظمی که برای این اختلال پیشنهادشده بود را دریافت کردند. دیگر اختلالات شخصیتی که طرحواره درمانی برایشان موثر واقع میشود عبارتاند از: اختلالات شخصیتی دور گزینی، اختلالات شخصیتی پارانوئید، اختلالات شخصیتی وابستگی، اختلالات شخصیتی وسواس، اختلالات شخصیتی خودشیفتگی. اما طرحواره درمانی همچنین برای مسائلی که از زمان کودکی ادامه داشتهاند و از آن نشات گرفتهاند نیز سودمند است:
افسردگی
مسائل مدیریت خشم
اعتمادبهنفس پایین
مشکلات رابطهای
ترس از صمیمیت
هموابستگی
مسائل مدیریت خشم
اعتمادبهنفس پایین
مشکلات رابطهای
ترس از صمیمیت
هموابستگی
طرحواره درمانی اکنون برای زوجها، به عنوان مشاوره استفاده میشود که به هرکدامشان کمک میکند تلههای زندگیشان را بشناسند و ببینند چگونه منازعات بینشان به وجود آمده است.
طرحواره درمانی؛ یک راه بهتر؟
درحالیکه درمان سنتی با برچسب اختلال شخصیتی به گونهای به فرد تودهنی میزند که برای بعضیها محدودکننده و قبیح به نظر میرسد، طرحواره درمانی در عوض نشاندهندهی لیستی از الگوهای واضح و سودمند از موجودیت است که ما همه به آن وابستهایم و با آن همدردی میکنیم. بدینصورت، دری بهسوی درک و تجربه تغییری واقعی باز میشود. کار با یک درمانگر طرحواره، برای شناخت نقصهای عملکردی در زمینه موجودیت و مشاهداتی که زندگیتان را پیش میبرند، بدین معنی ست که شما درنهایت میتوانید الگوهایی پایدار و بلندمدت را تغییر دهید. میتوانید بااحساس واقعیتان رودررو شوید، و راههایی داشته باشید که بهتر از طرحواره هایتان جواب دهد، و کاری کنید که نیازهای احساسیتان را به گونهای سالمتر و متمرکزتر برآورده کنید.
طرحواره درمانی؛ یک راه بهتر؟
درحالیکه درمان سنتی با برچسب اختلال شخصیتی به گونهای به فرد تودهنی میزند که برای بعضیها محدودکننده و قبیح به نظر میرسد، طرحواره درمانی در عوض نشاندهندهی لیستی از الگوهای واضح و سودمند از موجودیت است که ما همه به آن وابستهایم و با آن همدردی میکنیم. بدینصورت، دری بهسوی درک و تجربه تغییری واقعی باز میشود. کار با یک درمانگر طرحواره، برای شناخت نقصهای عملکردی در زمینه موجودیت و مشاهداتی که زندگیتان را پیش میبرند، بدین معنی ست که شما درنهایت میتوانید الگوهایی پایدار و بلندمدت را تغییر دهید. میتوانید بااحساس واقعیتان رودررو شوید، و راههایی داشته باشید که بهتر از طرحواره هایتان جواب دهد، و کاری کنید که نیازهای احساسیتان را به گونهای سالمتر و متمرکزتر برآورده کنید.
فرایند درمان طرحواره درمانی چگونه است؟
از آنجایی که وجود طرحوارهها باعث میشوند تا ما نتوانیم حقیقتهای زندگی را آنگونه که هستند مشاهده کنیم. از این رو روش درمانی طرحواره با به کارگیری مصاحبه و پرسشنامه، به شناسایی تمامی طرحوارهها و تلههای شخصیتی غالب پرداخته و به وی کمک میکند تا تمامی رفتار و تصمیمگیریهای خود را براساس حقیقتهای زندگی انجام دهند نه تلههای شخصیتی.
اصولاً فرایند درمان طرحواره درمانی به صورت زیر انجام میشود:
کشف و شناسایی مدل طرحواره برای هر فرد مبتلا
شناسایی و ردیفبندی هر یک از طرحواره برانگیزانهای مراجعهکنندگان
شناسایی و تشخیص ذهنیتهای طرحوارهای غالب
مشخص نمودن سبک مقابله طرحوارهای
تعیین مدل طرحواره براساس پرسشنامه مربوطه
بررسی و ارزیابی خلق و خوی اولیه مراجع و نیز تجارب منفی اولیه او
و در آخر بالا بردن و ارتقای طرز فکر مراجع نسبت به طرحوارههایش
منبع: میگنا
بسیار عالی. موفق باشید.