بلایای طبیعی بهطور کلی جزو اصلی زندگی هستند و از زمان پیش از آفرینش انسان، این رخدادهای طبیعی مانند سیل، زلزله و آتشفشان در زندگی اینجهانی انسان وجود داشته است.
ما باید این اصل را بپذیریم که رخ ندادن این اتفاقات در طول سالیان دراز غیرطبیعی است و نه رخ دادن آنها و در مقابل ما باید نسبت به ایمنسازی محیط زندگیمان و آمادگی داشتن برای رویارویی با این شرایط آماده شویم و نه اینکه بخواهیم آنها را انکار کنیم و انتظار داشته باشیم که هیچگاه رخ ندهند. به هرحال کشور ما روی گسلهای متعدد رشته کوههای البرز و زاگرس واقع شده است. به همین واسطه ممکن است محیط زندگی ما دچار چالش جدی بشود.
در این بلایایی طبیعی قطعا مجروحشدن و صدمات مالی و جانی وجود دارد و این امری گریزناپذیر است. مهم این است که در کشورمان آموزشهایی داشته باشیم درباره کمکهای اولیه به این مصدومان.ما این تجربه تلخ را پیشتر در زلزله بم داشتیم که بسیاری از افراد بهدلیل حمل با پتو که کاری غلط و غیرایمن است دچار ضایعاتی جبرانناپذیر شدند. به باور من آموزش خدمات کمکهای اولیه بهویژه روشهای حمل مصدومان حین گرفتن گواهینامه رانندگی به افراد خیلی ضروری و فایدهمند است،
چرا که بهویژه در هنگامه کمکرسانی در وقوع بلایای طبیعی فقدان این آموزش بهشدت به چشم میآید.از منظر واقعیت درمانی اما باید گفت واقعیت این است که ما باید ایمن شویم و آموزش ببینیم ودر این مرز پرگزند به تعبیری خودمان را با گسلهای البرز و زاگرس تطبیق دهیم و نه اینکه بخواهیم این گسلها خودشان را با ما تطبیق بدهند! ما متأسفانه مهارت رویارویی و مقابله با زلزله را یاد نگرفتهایم. بر همین مبنا باید روانشناسی سوگواری را نیز فرابگیریم. سوگواری فرآیندی است که در زندگی بشر وجود دارد و مراحل آن باید درست طی شود.
در هنگامه وقوع بلایای طبیعی مانند زلزله حضور روانشناسان، روانپزشکان و مددکاران اجتماعی به همراه امداد رسانان سازمان هلال احمر بسیاری ضروری است. این افراد باید آموزشهای ویژه در بحرانهای طبیعی را نیز دیده باشند. تا بتوانند بعد از این فجایع به درمان اختلالات روانی و ترسها، اضطرابها و نشانگان فشار پس از آسیب (PTSD) افراد حادثه دیده بپردازند. بعضا این افراد علاوه بر روان درمانی باید تحت دارو درمانی نیز قرار بگیرند. واقعیت درمانی ایجاب میکند یادآوری کنیم، این بلایا وجهی طبیعی دارند و در هنگام وقوع آنها نیز ناگزیر از صدمات جانی و مالی هستیم.
این واقعیتسنجی و واقعیتبینی را باید در کشورمان یاد بگیریم و این را در پروسه رواندرمانی آسیبدیدگان باید مدنظر قرار بدهیم که به هر حال این رخدادهای طبیعی مرگآور نیز وجود دارند، چنانچه تصادفات رانندگی وجود دارد. اما زندگی در پی آن همچنان جریان دارد. عزیزان ما هرگز برای ما نمیمیرند تا روزی که ما زنده هستیم و خاطره آنها در ذهن ما وجود دارد. پیشنهاد درمانی من در این زمینه تماشای فیلم «زندگی و دیگر هیچ» زندهیاد عباس کیارستمی است. فیلمی که به زندگی همچنان جاری در میان زلزلهزدگان بعد از واقعه تلخ زلزله رودبار میپردازد. بسیار خوب خواهد بود که صدا و سیما این فیلم را درچندین نوبت پخش کند. داستان این فیلم نقش درمانی دارد.ما چارهای جز زندگی کردن نداریم. دوباره ما خانه میسازیم.
دوباره بیمارستان خواهیم ساخت. دوباره ازدواج میکنیم. زندگی خاک و ناپدید نخواهد شد. همه ما باید بتوانیم دوباره زیباییهای زندگی را ببینیم. باز هم آفتاب بر کوههای کردستان و کرمانشاه خواهد تابید و باز هم در فصل بهار در دشتهای آنجا شقایقها خواهند رویید و باز هم برهها در آنجا به چرا مشغول خواهند شد و چوپانان ساز خودشان را خواهند نواخت و باز هم برداشت محصولات کشاورزی از زمینهای زراعی و باغات اتفاق خواهد افتاد. این رخدادها برای ما باید همیشه یاد آور این موضوع باشد که زندگی چقدر لرزان است و چقدر راحت از دست میرود و ما باید قدر روزهایی را که زنده هستیم بدانیم و سعی کنیم که از این زندگی میرا و زودگذر خود لذت ببریم.
- روانپزشک
منبع : همشهری آنلاین