تفاوت زن و مرد در استحقاق ثروتهای اجتماعی
اصولاً مدیریتها به معنای بار هستند و نه امتیاز و آنچه منشأ امتیاز است، تقواست. صرف مسئولیت داشتن امتیاز نیست، لذا اگر این بار را از دوش کسی برداشتند به آن معنا نیست که امتیازی را از او سلب کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس، با هجوم امواج شبهات و اشکالات مکاتب التقاطی و غیروحیانی پس از انقلاب اسلامی و مضاعف شدن این هجمهها در سالهای اخیر شایسته است نخبگان حوزه و دانشگاه بررسی ادله عقلی و نقلی بحث پر اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با نگاهی نو و متناسب با فضای جدید جامعه جهان اسلام و جامعه جهانی مورد بررسی و کنکاش قرار بدهند. در همین راستا سلسله دروس آیتالله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی میتواند ارائه دهنده بینشی نو و دقیق در این باب باشد.
تساوی ارزشی زن و مرد در اسلام
آیه اولی که در این مبحث به آن میپردازیم، آیه: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» است. یعنی نه زن بودن موجب کرامت بیشتر میشود و نه مرد بودن این چنین است و تنها آنچه موجب کرامت بیشتر عندالله است تقواست. این آیه ظهور روشنی دارد در اینکه میزان در کرامت عندالله زنی و مردی نیست بلکه میزان تقوانی الهی است.
معنای «مِن» در قسمت «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى» هم دو احتمال دارد؛ هم میتوان «مِن» را نسبیت گرفت به این معنا که إنا خلقناکم از دو اصل و از دو ریشه؛ زیرا ریشه بشر از زن و مرد است. احتمال دیگر هم این است که «من» به معنای بیانی برای ضمیر «کم» باشد؛ ما شما را آفریدیم و شما دو جنس هستید؛ ذکر و انثی. اگر به معنای بیانی گرفتیم باز هم تأکید بیشتری بر معنای مساوات بین زن و مرد دارد.
آیه دوم که آنهم دلالت بر یکسانی زن و مرد ازنظر ارزش در شریعت اسلام دارد آیه کریمه «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب» است. آیات قبل از این آیه، آیات مربوط به «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ * الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ * رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ * رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادی لِلْإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ * رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ» است.
در این آیات خداوند زبان حال اولوالألباب را بیان میکند؛ میفرماید صاحبان دانش و صاحبان خرد وقتی با آیات الهی روبهرو میشوند در برابر آیات الهی سر خم کرده و به آنها ایمان میآورند: «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادی لِلْإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ». بعد وقتی در برابر آیات الهی خضوع و فروتنی کرده و سرخم کردند، ایمان آوردند و آنگاه از خداوند چنین میخواهد: «رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ» این خواسته آنهاست «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ». بعد هم میگویند «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى».
از اینکه میفرماید: «أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ» یعنی میزان عمل است حال چه عمل، عمل انثی و چه عمل ذکر باشد نزد خداوند یکسان است و خداوند هم به عمل ذکر و انثی پاداش خواهد داد. حال پاداش انثی به ماهو انثی کمتر از پاداش ذکر به ما هو ذکر نیست زیرا از آیه چنین برداشت میشود و «لا أُضیعُ» این مطلب را میرساند. زیرا اگر پاداش ذکر بیش از انثی بود با «أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ» سازگار نبود و نوعی از تضییع عرفی به شما میآمد.
«أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ» یعنی عمل هیچ یک از ما را ضایع نمیکند حال چه ذکر باشیم یا چه انثی. پس معنی آیه این است که پاداش انثی کمتر از پاداش ذکر نیست؛ به دلیل اینکه اگر چنین بود نوعی از عداوت بشمار میآمد اما میفرماید «أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ». بعد هم میفرماید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» شما از یک بافت هستید و این به معنای مساوات از لحاظ ارزش نزد خداوند متعال است. این مطلب اول بود؛ بیان شد که ما در شرط مرد بودن ولی امر، ابتدا مقدمهای را در تشریح جایگاه زن در شریعت اسلام بیان میکنیم. این بحث را در چهار مقدمه مطرح میکنم که زن و مرد ازنظر ارزش در شرع اسلام یکسان هستند.
آیه سوم آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیما» است که باز هم در این آیه عبارت «لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» اشعار دارد در اینکه زن و مرد نزد خداوند ازنظر ارزش یکسان هستند و همه مردان و همه زنان ازآنچه کسب میکنند نصیبی میبرند و هر یک از اندازه کار خود نصیب دارد.
مدیریت مسئولیت است نه امتیاز
مقدمه دوم؛ از نگاه اسلام مدیریت، مسئولیت است و نه امتیاز. اگر فردی مدیریتی را بر عهده گرفت و یا اگر مدیریتی را بر عهده کسی گذاشتند این یعنی او در برابر آنچه انجام میدهد و بقیه انجام میدهند مسئول است؛ هم مسئول خود است و هم مسئول زیردستان خود. این موضوع از بحثهای بسیار مهم است؛ یک مدیر مسئول خود و زیردستان خود است و در برابر زیرمجموعه خود مسئول است و نمیتواند بگوید که به من مربوط نیست. این موضوع را از آیات کریمه قرآن استفاده میکنیم، مخصوصاً از آیه کریمه «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلین» میفرماید: هم از مردم و هم از رسل سؤال خواهیم کرد. سؤالی هم که از رسل میشود تنها این نیست که شما چه کردید، بلکه از این هم سؤال خواهد شد که آنها که از شما پیروی میکردند چرا چنین میکردند.
یعنی سؤال تنها از رفتار رسل نیست بلکه سؤال از رفتار امتها هم است که این سؤال را از رسل میپرسند. مؤید این مطلب آیات آخر سوره مائده است که فرمود: «یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوب» روز قیامت پروردگار رسولان را جمع میکند از آنها سؤال میکند که مردم چه پاسخ میدهند؛ یعنی پاسخ مردم را ابتدا از رسولان میپرسند، یعنی شما چه کردید که مردم چنان پاسخ دادند. بعد در ادامه خداوند متعال از عیسی(ع) سؤال میکند؛ «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّه» ای عیسی آیا تو به مردم و پیروانت گفتی که من و مادرم را خدا بشمارید؟! این سؤال را از عیسی(ع) میپرسد که چرا امت پیروی تو چنین پنداشتهاند و چنین کردهاند. رفتار امت را از عیسی(ع) سؤال میکند؛ آیا تا در انجام مأموریت کوتاهی کردی که آنها چنین کردهاند و چنین گفتند؟
آنگاه حضرت عیسی(ع) در پاسخ چنین عرضه میدارد: «قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا أَعْلَمُ ما فی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُم» من در انجام مسئولیت خطا و کوتاهی نکردهام، «کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِم» مادامی که بین آنها بودم من شاهد بر آنها بودم و وقتی من را از بین آنها بردی دیگر تو شاهد بر آنها بودی. بههرحال آیه نشاندهنده آن است که مسئله رسالت به معنای مسئولیتِ مدیریت جامعه بشر است.
هر مدیر نسبت به عملکرد مجموعه خود مسئول است
ما در مباحث خود در گذشته بیان کردهایم که رسالت به معنای مدیریت جامعه بشر است. از این موضوع استفاده میکنیم که مدیر مسئول کار زیردستان خود است. حال وقتی مدیر اعلی مسئول باشد دیگر مدیران ردههای پایینتر بهطریقاولی مسئول هستند. پس اینکه میفرماید مردم چنین پاسخ دادند برای این نیست که معلوم شود چه چیزی پاسخ دادند، بلکه مقدمه آن است که آیا دلیل اینکه مردم چنین پاسخ دادند نتیجه کوتاهی توست یا اینکه تو به مأموریت خود عمل کردی اما مردم رویگردان شدند؟ این نشاندهنده آن است که او مسئول است لذا در آیه کریمه میفرماید: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ» و بعد «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلین» یعنی سؤال از همان رفتاری که «الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ» است یعنی از خود مرسلین سؤال میکنیم که مردمانی که ما شما را به سوی آنها فرستادیم چنین کردن. حال چرا چنین کردند!
روایات «أعینونی» هم به همین معناست؛ این روایات از امیرالمؤمنین(ع) و بقیه ائمه(ع) در این رابطه وارد شده است؛ برای مثال امیرالؤمنین(ع)در آن نامه به عثمان میفرماید «أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد» این أعینونی هم به همین معناست. یا در روایات متعدد دیگر وجود دارد که با این لحن آمده است: «أَعِینُونَا بِالْوَرَع» یعنی ما را یاری کنید. حال این أعینونی چه دخلی در رفتار امام دارد؟ دخل آن این است که از امام سؤال میشود و لذا اگر ما رفتار خوبی داشته باشیم [نتیجه کار امام است].
این مطلب را برای این بحث کردیم که بگوییم اصولاً مدیریتها به معنای بار هستند و نه امتیاز و آنچه منشأ امتیاز است تقواست که در آیه قبل با آن اشاره شد. صرف مسئولیت داشتن امتیاز نیست لذا اگر این بار را از دوش کسی برداشتند به آن معنا نیست که امتیازی را از او سلب کردند.
حضرت در روایت فرمود: «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد» اگر امام در برابر ورع و اجتهاد ما مسئول نبود اعانه او در برابر مسئولیت ما صدق نمیکرد؛ اما به دلیل اینکه مسئول دارد اعانه میشود. سؤال میشود که چرا شیعیان شما چنین کردهاند؟ آیا شما در برابر مسئولیت کوتاهی کردهاید؟ باید پاسخگو باشیم. اگر این چنین نبود معنایی نداشت که بفرماید «أعینونی و أعینونا». اگر میفرمود «أعینو أنفسکم» به این معنا بود که خود را با ورع و اجتهاد کمک کنید.
اما در اینجا «أعینونی» آمده است یعنی من را یاری کنید. این نشاندهنده مسئولیت امام در برابر مردم است. مسئول است اما نه به معنایی که در برابر کوتاهی مردم او را مؤاخذه کنند. او مسئولیت خود را به درستی انجام داده است و مردم خود گوش نکردهاند. در برابر خداوند متعال باید پاسخ دهند همانطور که حضرت عیسی(ع) در آیات پایانی سوره مائده پاسخ میدهد. بنابراین از رسل در برابر رفتار امت سؤال میشود و بعد پاسخ او این است: «سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَق» من آنچه را که فرمودی انجام دادم و به مسئولیت خود عمل کرده و کوتاهی نکردم. در زیارات ائمه اطهار(ع) این مضمون زیاد وارد شده است که شما به آنچه وظیفه خود بود عمل کردید؛ «أَشْهَدُ أَنَّکُمْ... أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَر وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه» گواهی میدهیم که شما مسئولیت خود را انجام دادید و اگر کوتاهی است از دیگران بوده است.
تأکید بر مطلبی که در مقدمه دوم گفتیم آیه کریمهای است که در گذشته بحث شد: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیرا» مسئولیتها امانت هستند و این امانت باید به اهل خود سپرده شود و چنین نیست که امتیاز باشند.
تفاوت مرد و زن در مسأله توزیع ثروت
مقدمه سوم که مقدمهای بسیار مهم است این است که اصولاً مسأله توزیع ثروت در اسلام با مسأله قوانین کسبوکار فرق میکند؛ قوانین کسبوکار جزء فقه خرد است برای مثال اگر میخواهی چیزی را بخری با چه شرایطی این معامله مباح میشود با چه شرایطی این معامله مباح نمیشود، چه چیزی را بخری و چه چیزی را نخری، چگونه بخری و عقد به چه شکل باشد. اما توزیع ثروت در فقه کلان بحث میشود به دلیل اینکه ثروت اجتماعی مربوط به جامعه است؛ هر جامعهای ثروتی دارد که این ثروت محدود نیست، لذا توزیع ثروت اجتماعی باید بر مبنای اصول عادلانه باشد.
آنوقت احکام مربوط به ارث و دیه، درآمد ناشی از کسبوکار محسوب نمیشود؛ یعنی دیه زن و مرد و حقی که از ناحیه دیه به زن و یا مرد داده میشود، این حق از باب کسبوکار نیست. زیرا کاری نکرده است که بخواهد از این باب پول دیه را بگیرد. همچنین ارث هم از باب کسبوکار نیست؛ این موارد از نمونههای توزیع ثروت است. یک ثروت اجتماعی وجود دارد که این ثروت اجتماعی باید توزیع شود، حال اینکه یا از طریق ارث توزیع میشود یا از طریق دیات. این توزیع قواعد خاص خود را دارد و مبنای آن نیاز و استحقاق است.
این مطلب را ما در بحث فقه اقتصادی مفصلاً بحث کردیم؛ یعنی ثروت جامعهای که به کسی داده میشود یا به دلیل استحقاق است که از طریق کار و تلاش صورت میگیرد و ثروت را از طریق کار به دست آورده است و یا از طریق نیاز است؛ یعنی در اینجا کاری نکرده است که استحقاقی در کار باشد، پس بر مبنای نیاز است. حال وقتی میخواهند بر مبنای نیاز توزیع کنند به دلیل اینکه مرد مسئولیت تأمین معاش زن را بر عهده دارد لذا خواهوناخواه سهم بیشتری از این توزیع خواهد برد. به دلیل اینکه در اینجا نیاز مرد از نیاز زن بیشتر است.
در نظام اجتماعی مسئولیت تأمین معاش بر عهده زن نیست؛ تأمین معاش و تأمین نفقه بر عهده زن نیست، میفرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم» در انفقوا من اموالهم مسئله این است که مسئولیت انفاق در خانواده بر عهده مرد است و زن مسئولیتی ندارد و معاش و مؤونه زن باید از طریق مرد صورت گیرد. تا وقتیکه یک زن ازدواج نکرده است مسئولیت تأمین او بر عهده پدرش است و وقتیکه ازدواج میکند مسئولیت تأمین او بر عهده همسرش خواهد بود. در نظام اجتماعی اسلام زن چه قبل و چه بعد از ازدواج مسئولیت تأمین معاش ندارد. البته در شرایط استثنایی عهدهدار خواهد شد؛ برای مثال اگر یکوقتی زنی بیسرپرست شد حال در این صورت چارهای ندارد زیرا مردی را برای این کار ندارد. منعی از کسبوکار زن وجود ندارد اما کسبوکار زن حالت استثنایی دارد و مربوط به شرایط اضطرار است. در اصل مسئولیت تأمین معاش و کسب درآمد بر عهده زن نیست و لذا دیه مرد دو برابر زن است.
البته این موضوع مربوط به همهجا نیست و ارث هم به همین شکل است؛ در ارث همیشه و همهجا سهم مرد دو برابر نیست و مثلاً برادر دو برابر خواهر از ارث پدری بیشتر میبرد. در برخی از موارد هم زن بیشتر میگیرد که این خود نشاندهنده این است که بحث برتری ارزش مرد بر زن نیست. این هم مقدمه سوم بود.