نباید قفل «قبح» بشکند!
فضای مجازی پر است از ویدیوهای عجیب و غریب از کودکانی که رفتارهای بزرگسالان را تقلید میکنند و الفاظی میگویند یا حرکاتی انجام میدهند که نه تنها برای سن و سالشان خیلی زیادی است، بلکه از شأن خانوادهها نیز خیلی دور است. واکنش بعضی از والدین به این ویدیوها و رفتارها قربان صدقه رفتن و گاهی نگاه با افتخار است. بعضیها هم دلیل این رفتارها را رفاقت و صمیمیت با فرزندانشان عنوان میکنند. بیشتر روانشناسان و متخصصان خانواده همیشه از اهمیت صمیمیت میان والدین و فرزندان میگویند. پدر و مادرانی که سعی میکنند با فرزند خود رابطهای دوستانه و صمیمی داشته باشند، در واقع به رشد هیجانی و اعتماد بهنفس او کمک میکنند. با این حال، گاهی مفهوم دوستی با فرزند به اشتباه با حذف مرزهای تربیتی و از بین بردن قبح برخی رفتارها یکی دانسته میشود. نتیجه، تربیتی است که نه صمیمیت واقعی دارد و نه اقتدار مؤثر و هر دو این مؤلفه میتواند در درازمدت اثرات زیانباری برای فرزندان به دنبال داشته باشد.
دکترفرشاد نجفیپور، روانشناس و مشاور خانواده با اشاره به اینکه صمیمیت، نیاز حیاتی کودک است، به «ایران» میگوید: «طبق نظریه «دلبستگی»، کودک از اولین ماههای زندگی نیازمند رابطهای گرم، قابل پیشبینی و امن با والدین است. این دلبستگی پایه شکلگیری احساس امنیت، اعتماد به دیگران و توانایی تنظیم هیجانهاست. کودکانی که از والدین خود محبت، گفتوگو و گوشدادن واقعی دریافت میکنند در نوجوانی کمتر دچار پرخاشگری یا گوشهگیری میشوند. به همین دلیل، امروزه بسیاری از روانشناسان توصیه میکنند، والدین به جای رویکرد آمرانه که بر اطاعت کورکورانه تأکید دارد، شیوه اقتدارگرایانه را در پیش بگیرند؛ سبکی که در آن گفتوگو، محبت و احترام دوطرفه محور رابطه است.»
مرزهای تربیتی؛ دیوارهای امنیت روانی
اما دوستی با فرزند به معنای حذف مرزهای رفتاری نیست. نجفیپور با بیان این جمله توضیح میدهد: «یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی خانواده، مرزهای روانی است. مرز یعنی تفاوت بین نقشها و حوزههای شخصی هر فرد. وقتی والدین این مرزها را نادیده میگیرند، مثلاً از الفاظ رکیک در حضور فرزند استفاده میکنند، شوخیهای بزرگسالانه انجام میدهند، لباسهای تحریکآمیز در خانه میپوشند یا فیلمهای نامناسب در کنار کودک میبینند، در واقع دنیای ذهن او را دچار آشفتگی میکنند. کودک توان تمایز بین رفتار خصوصی و عمومی را ندارد و آنچه در خانه میبیند، بهعنوان استاندارد رفتاری، درونی میکند. طبق یافتههای انجمن روانشناسی آمریکا (APA)، کودکانی که مرزهای خانوادگی در اطرافشان روشن نیست، در آینده با مشکلاتی مثل ضعف در کنترل تکانه، رفتارهای پرخطر و سردرگمی هویتی روبهرو میشوند.»
این روانشناس معتقد است که زبان والدین یکی از مهمترین ابزارهای تربیتی است. الفاظ رکیک، هرچند گاه از روی عصبانیت یا شوخی به کار میروند، در ذهن کودک معنایی فراتر از یک واژه پیدا میکنند تا جایی که میتواند مجوز بیاحترامی باشد. پژوهشهای دکتر «فرانک فینچام» در دانشگاه فلوریدا نشان میدهد کودکانی که شاهد تحقیر، فریاد یا کلمات تند میان والدین هستند، احتمال بیشتری دارد در نوجوانی روابط پرتنش و پرخاشگرانه داشته باشند. همین منطق درباره نوع پوشش یا محتوای رسانهای نیز صدق میکند. وقتی والدین بدون در نظر گرفتن سن فرزند به تماشای فیلمهای بزرگسالانه مینشینند یا تصاویر نامناسب در فضای مجازی را عادی جلوه میدهند، در واقع مرز اخلاقی در ذهن کودک را کمرنگ میکنند. کودک به تدریج حساسیت خود را نسبت به رفتار ناسالم از دست میدهد و این، همان فرآیند «عادیسازی ناسالم» است که روانشناسان اجتماعی آن را عامل کاهش خودکنترلی در نسل نوجوان میدانند.
دوست باش، نه همسن
یکی از اشتباههای رایج در میان والدین امروزی، تلاش برای شبیه شدن به فرزندان است. نجفیپور میگوید: «والدین میخواهند مورد علاقه و تأیید نوجوانشان باشند، بنابراین گاه نقش «دوست همسن» را میگیرند؛ اما در روانشناسی، رابطه والد–فرزند یک رابطه نامتقارن است. یکی هدایتگر و دیگری در حال رشد است. اگر والد نقش راهنما را رها کند، فرزند احساس بیپناهی میکند.
نوجوان برای ساخت هویت خود نیاز به الگو دارد، الگویی که در عین صمیمیت، مرجع اقتدار هم باشد. اگر این مرجع از میان برود، نوجوان به دنبال جایگزین در همسالان یا فضای مجازی می گردد، جایی که معیارهای اخلاقی ممکن است بسیار متزلزل باشند.»
به گفته او در تحقیقات انجام شده در میان سه سبک اصلی فرزندپروری آسانگیر، آمرانه و اقتدارگرایانه، بهترین نتایج رفتاری و تحصیلی در کودکانی دیده شد که والدینشان از سبک اقتدارگرایانه استفاده میکردند. یعنی ترکیبی از محبت و قاطعیت. در این سبک، کودک میداند که والدینش دوستش دارند، ولی همزمان میداند که قوانین خانواده غیرقابل مذاکره هستند.
نجفیپور با تأکید بر اینکه والدین میتوانند با روشهای ساده این تعادل را حفظ کنند، توضیح میدهد: «بیان احساسات با احترام و نه فریاد، گوش دادن فعال به حرفهای کودک، تعیین مرز روشن برای زبان، لباس و رسانه، توضیح دلایل هر قاعده به جای تحمیل آن و الگوبودن در رفتار و گفتار از جمله مواردی هستند که میتوانند تعادل در رابطه را حفظ کنند.»
نقش رسانه و فرهنگ در حفظ قبح
در دنیای امروز که کودکان در معرض حجم عظیمی از محتواهای تصویری هستند، نقش والدین در پالایش فرهنگی چندبرابر شده است. نجفیپور در این زمینه معتقد است که گفتوگوی آگاهانه والدین با فرزندان درباره محتوای فیلمها و شبکههای اجتماعی، تأثیر چشمگیری در کاهش رفتارهای پرخطر دارد: «والدین نه تنها باید مراقب آنچه که دیده میشود باشند، بلکه باید با زبان ساده توضیح بدهند که چرا دیدن برخی صحنهها مناسب نیست. قبح یک مسأله زمانی میریزد که درباره آن سکوت میشود یا از آن شوخی ساخته میشود. در مقابل، اگر والدین با احترام و آگاهی درباره مسائل اخلاقی و مرزهای شخصی گفتوگو کنند، کودک با حفظ کنجکاوی طبیعی، یاد میگیرد میان خوب و بد تمایز بگذارد. دوستی با فرزند، یکی از زیباترین شکلهای رابطه انسانی است، اما این دوستی نباید به قیمت از دست رفتن حرمتها تمام شود. کودک، والد خود را همزمان به عنوان پناه و الگو میبیند. اگر پناه امن به همسن و الگو به همصحبت بیقید تبدیل شود، پایههای هویت و اخلاق کودک لرزان میشود. روانشناسی نوین میگوید که بهترین والد، نه آن است که فقط دوست فرزند باشد و نه آن که صرفاً قانونگذار باشد، بلکه کسی است که عشق را با مرز، آزادی را با هدایت و دوستی را با احترام درهم میآمیزد. مرزها دیوار نیستند، حصارهای شفافی هستند که درون آن، کودک میتواند آزادانه و با احساس امنیت رشد کند.»
منبع: گروه اجتماعی روزنامه ایران / مهسا قویقلب
