زندگی
او در سال ۱۳۱۵ (هجری قمری) در نجف به دنیا آمد. پدرش سید شمس الدین محمود مرعشی از بزرگان فقهای دوران خود بود. سید شهاب الدین پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، در نجف، در درس خارج فقه و اصول آقا ضیاء عراقی، شیخ احمد کاشف الغطا حاضر شد و از محضر آنان بهرههای فراوان برد.
او در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد. مرعشی نجفی در نجف، کاظمین، کربلا، سامرا، قم، تهران و کرمانشاه تحصیل کرد و از محضر استادانی چون حاج شیخ مرتضی طالقانی ، شیخ عبدالکریم حائری یزدی استفاده برد. او از برخی از مراجع عظام تقلید اجازه اجتهاد دریافت کردند که برخی از آنها عبارتاند از: آقا ضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالکریم حایری یزدی و علامی کرمانشاهی(از شاگردان آخوند خراسانی).
شاگردان وبرخی از اجازه روایی گرفتگان از او
در طول بیش از هفتاد سال تدریس در حوزه علمیه قم، شاگردان زیادی تربیت کرد که از آن جملهاند: سید محمود طالقانی، مرتضی مطهری، محمد مفتح، سید مهدی غضنفری خوانساری، سید محمدهادی غضنفری خوانساری، محمدرضا مهدوی کنی، محمد صدوقی. عده زیادی از دانشمندان وعلمای شیعه از او اجازه روایت دارند که برخی از آنان عبارتند: سید مهدی لاجوردی، شیخ محمد رضا طبسی نجفی، سید عزیز الله امامت، سید محمود مرعشی، رضا استادی، محمد امین پورامینی، سید عباس کاشانی، سید محمد رضا حسینی جلالی، سید عادل علوی، سید علی بن الحسین علوی و..
برخی فعالیتها
تأسیس مدارس علمیه یکی از فعالیتهای وی بوده که مدرسه مهدیه، مدرسه شهابیه از جمله آنهاست.
مرعشی نجفی هرگز نتوانست به زیارت کعبه مشرف شود و میگفت: استطاعت و تمکن مالی که لازمه وجوب تشرف به خانه خداوند کریم است، ندارم. (چون تمام درامد خود را صرف خرید کتب میکرد)
کتابخانه
کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی از بزرگترین کتابخانههای کشور و در ردیف کتابخانه مجلس شورای اسلامی و کتابخانه آستان قدس رضوی است. این کتابخانه هم اکنون بیش از ۲۵۰۰۰۰جلد کتاب چاپی و ۲۵۰۰۰ جلد کتاب خطی دارد. او در طول عمرش بیش از یکصد و چهل و هشت کتاب، رساله و مقاله به رشته تحریر درآورد که شمار بسیاری از آنها هنوز به چاپ نرسیدهاند.
آثار
کتاب «مشجرات آل رسول الله الاکرام» یا «مشجرات الهاشمیین» و «ملحقات الاحقاق» از مهمترین آثار چاپ شده مرعشی نجفی است. او بر ای نوشتن برخی کتب خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان و علمای ادیان مختلف به گفتگو نشست.
دیدگاههای سیاسی
مرعشی نجفی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۶۴، که به انتخاب سید علی خامنهای برای دومین مرتبه به ریاستجمهوری انجامید، در کنار سید محمدکاظم شریعتمداری و سید صادق روحانی یکی از سه مرجع تقلیدی بود که از شرکت در انتخابات خودداری کرد. دلیل این اقدام در رسانههای بینالمللی آن زمان اعتراض به رد صلاحیت مهدی بازرگان برای شرکت در انتخابات اعلام شدهبود
حجتالاسلام
والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)
که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است، در گفتوگویی
با مرکز خبر حوزههای علمیه، ناگفتههای زیادی را از زندگی زاهدانه این
عالم ربانی تشریح کرد.
نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله مرعشی نجفی
آیت
الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان میفرمودند
«وقتی مادرم مرا میفرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقتها
میدیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمیآمد
ایشان را بیدار کنم، همانطور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای
پدرم میمالیدم تا ایشان بیدار میشد.
در این حال که بیدار میشد، برایم دعا میکرد و عاقبتبخیری میخواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.
حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد
پدرم
سعی میکرد تا جایی که میتواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم
خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.
ایشان
در کارهای منزل به مادرم کمک میکرد و وقتی کسالتی برای او پیش میآمد،
پدرم غذا درست میکرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی میریخت و میفرمود:«
حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».یک
چیزهایی اضافه میکرد، خیلی هم خوشمزه میشد.
میهمان را روی صندلی نشاند و خود روی زمین نشست
با
میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد میکردند، یک بار قرار بود،
«هانریکربن فیلسوف فرانسوی» خدمتشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی
آماده کرده بودند، ولی خودشان روی زمین نشستند؛ هانری کربن به خاطر
احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند« شما
چون به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم
پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی
بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.
مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.
میهمانی برای نابینایان مستمند
یک
بار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر
مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون
برای اینها کباب آوردند و پدرم از اینها پذیرایی میکرد و برایشان آب و
دوغ میریخت. ولی آنها ایشان را نمیشناختند. متوجه شدم که این مهمانی از
طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.
بنیانگذار تقریب مذاهب
پدرم
با اکثر علمای سنی کشورهای مختلف ارتباط داشتند و با آنها مکاتبه
میکردند، این در شرایطی بود که رژیم پهلوی، به اختلافافکنی میان شیعه و
سنی دامن میزد و تحت تاثیر این فضا هر کسی که با اهل تسنن ارتباط داشت به
سنیگری محکوم میشد. این ارتباطات به حدی زیاد بود که ایشان دهها اجازه
روایتی از شخصیتها مطرح اهل تسنن داشتند.
مأنوس با امام خمینی (ره)
از
بین علمای معاصر بیش از همه با حضرت امام(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با
ایشان همراه بود. با یکدیگر زیاد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال
یکدیگر جویا میشدند و نامههای زیادی از حضرت امام(ره) به پدرم به یادگار
مانده است.
وقتی امام خمینی(ره) در عراق و فرانسه تبعید بودند، پدرم
مرا به ملاقات ایشان میفرستاد تا برایشان نامه ببرم. وقتی امام(ره) به
فرانسه تبعید شدند، بنده اولین کسی بودم که از ایران به ملاقات ایشان رفته
بود. آن موقع امام(ره) در هتلی در پاریس اقامت داشتند و هنوز به
نوفللوشاتو منتقل نشده بودند.
این جمله خیلی معنی دارد
شهید
مصطفی خمینی هم ارتباط صمیمانهای با پدرم داشت و با ایشان خیلی مانوس
بود و در بعضی از نامههایش که از عراق برایش میفرستاد، پدرم را با
عباراتی مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در یکی از نامههایش که هنوز
هم باقیاست نوشته است «پدر مهربانم! مدتی است که نامهای از جنابعالی
نرسیده است. نگران هستم که نکند کسالتی برای شما حاصل شده باشد... .آن صفا و
صمیمیتی که بین شما و پدر من وجود دارد، اگر در دیگر اعلام نجف وجود داشت
الان کار به اینجا نمیرسید». این جمله خیلی معنی دارد.
پدرم کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند
حضرت
آیت الله مرعشی نجفی کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند، هفتاد سال هر سه
وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه میکردند و خادم حضرت معصومه(س)
محسوب میشدند. بعضی صبحها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در
مینشست و مشغول عبادت و تهجد میشد. حتی در زمستان که برف سنگینی میآمد،
بیلچه و جاروی کوچکی با خود میبرد و بیرون در حرم را جارو میکردند و
همانجا مشغول عبادت میشدند تا در حرم را باز میکردند.
خادمان از ایشان
خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف میشوند، اطلاع دهند تا در را برایش
باز کنند، ولی پدرم گفته بودند که لازم نیست این کار را انجام دهید و هر
وقت در حرم برای مردم عادی باز میشود من هم همان موقع داخل حرم میشوم.
هیچ وقت لباس خارجی به تن نپوشید
هیچ
وقت لباس خارجی به تن نمیکرد و از خیاط میخواست که با پارچههای تولید
داخل برایش لباس بدوزند. آن موقع در ایران دکمه تولید نمیشد و خیاط از
دکمه خارجی استفاده کرده بود، علامه از خیاط خواسته بودند که با قیطان دکمه
درست کنند. نمونهای از لباس ایشان در کتابخانه محفوظ است که با این طریق
تهیه شده است.
بیمه با تربت کربلا
وقتی که این
کتابخانه بنا میشد به معمار گفتند: وقتی که پی را کندید و خواستید بتن
بریزید، مرا خبر کنید. پدرم تشریف آوردند و چهار گوشه این زمین را تربت
سیدالشهدا(ع) ریختند. یکی از آقایان از حکمت این کار سوال کرد. فرمودند:
من با این کار افرادی که به این کتابخانه میآیند را بیمه میکنم، تا از
طریق خواندن کتابهای این کتابخانه انحرافی حاصل نکنند.
در چهار
مدرسهای که برای طلاب ساختند نیز همین کار را انجام میدادند و میگفتند؛
طلبههایی که در این مدارس درس میخوانند، بیمه میکنم تا از مسیر
ائمهاطهار(ع) راهشان را جدا نکنند.
طلب شفا از منبر سیدالشهدا
آقای
شهیدی یکی از ارادتمندان آیت الله العظمی مرعشی نقل میکرد:«یک شب دیدم
ایشان بدون این که چراغ روشن کند داخل حسینیه شد و در تاریکی مشغول دعا و
نیایش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برویم، چون تاخیر کرد نگران شدم که
حالش خراب شده باشد، داخل شدم زیر نور ضعیفی که از پنجره به داخل افتاده
بود دیدم آیت الله مرعشی نجفی پیراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر
سیدالشهدا(ع) میمالند، آقا متوجه شدند که کسی داخل شده است، نزدیک رفتم و
گفتم آقا چیزی لازم دارید آقا گفتند نه، آمده بودم که شفایم را از
سیدالشهدا(ع) بگیرم.
ایشان فردای آن شب برای عمل جراحی عازم تهران
بودند و جای عمل جراحی را به منبر میمالیدن تا سیدالشهدا(ع) او را شفا
داده و عمل موفقیت آمیز باشد.
آقای شهیدی میگفت؛ که آقا از من تعهد گرفتند تا ایشان زنده هستند این جریان را جایی نقل نکنم.
دلاک زائر حضرت معصومه(س)
آن
موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده میکردند و
دلاکها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را میتراشیدند؛ روزی مرحوم
آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی میشوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی
مشغول شستوشوی خود در حمام بودند، فکر میکنند ایشان دلاک است. یکی با
تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این که چیزی
بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها میشود. یکی از آنها میگوید، اوستا خوب بلد
نیستی کیسه بکشی! در این حین دلاک اصلی وارد میشود و آقا را در این حال
میبیند، از ایشان معذرت میخواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود میشود و
از آیت الله مرعشی عذرخواهی میکند. آقا میگوید: زائر حضرت معصومه هستند،
اشکال ندارد.
روضه خوانی آیت الله مرعشی برای جوان مست
یک
شب آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت میشود و مهمانی
طول میکشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه
میشوند. جوان با تحکم میگوید: شیخ از کجا میآیی؟ ایشان هم جریان را
توضیح میدهند؛ جوان مست میگوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه
میآورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی
زمین افتاده و میگوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گرده من. پدرم میگفت؛
نشستم روی گرده این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه
کردن به حدی که شانههایش تکان میخورد و مرا هم تکان میداد، چنان که من
از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش میکند، روضه
را خلاصه کردم. گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خوب سردم شده ...
وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا
یکی مثل من مزاحم شما نشود.
ابوی میفرمود: دو سه هفته از این قضیه
گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و
پای من، به حضرت معصومه(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را
معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی
دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت میآمد.
این جوان تا آخر
عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت میکردند و محاسن بلندی داشت و
عرقچین و عبا میپوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و
مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.
نمی گذارم انگلیسی ها مارا از درون تهی کنند
آیت
الله مرعشی نجفی نقل میفرمود« از بازار نجف عبور میکردم، دیدم طلبهها
به یک مغازهای خیلی رفت و آمد میکنند، پرسیدم که چه خبر است گفتند:
علمایی که فوت میکنند کتابهایشان را اینجا حراج میکنند؛ رفتم داخل دیدم
که عدهای حلقه زدهاند و آقایی کتابها را آورده و چوب حراج میزند و
افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد میداد، کتاب
را میخرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را
او داده و کتابها را میخرید و به دیگران فرصت نمیداد.
متوجه شدم که
ایشان فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته
کتابها را خریده و جمعهها به بغداد برده و تحویل انگلیسیها میداد و
پولشان را گرفته و بعد دوباره میآید و کتاب میخرد.
ایشان از آن موقع
تصمیم میگیرد که نگذارد کتابها را انگلیسیها به یغما برده و ما را از
درون تهی کنند و بعد از آن شبها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنجکوبی
مشغول کار میشود و با کم کردن وعدههای غذا و قبول روزه و نماز استیجاری،
پول جمع کرده و به خرید و جمعآوری کتابها اقدام میکنند.
به جدم قسم نفرینت میکنم!
آیت
الله مرعشی نجفی هیچ وقت، محافظ قبول نمیکرد. فرمانده وقت سپاه قم، حاج
آقای ایرانی دو مامور موتور سوار را موظف کرده بود که بدون اطلاع آقا از
ایشان محافظت کنند. آقا که متوجه این امر میشوند آقای ایرانی را فوری
احضار کرده و گفتند: تو با این کارت توکل به خدا را از من میگیری. اگر
اینها را از اینجا نبردی به جدم قسم نفرینت میکنم! بعد آقای ایرانی قبول
کرد که آقا محافظ نداشته باشند.
امام زمان(عج): آیت الله مرعشی نجفی از ما هستند
آیت
الله بهجت در مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت میکرد. بعد از شب هفت پدرم،
خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند، یکی از اولیا خدا به حضرت ولیعصر(عج)
متوسل میشوند تا در مورد آیت الله مرعشی نجفی بپرسند(بعدا متوجه شدیم که
خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولیعصر(عج) پشت پرده به آیت الله بهجت
فرموده بودند: ایشان (آیت الله مرعشی نجفی) از ما هستند. باز توضیح خواسته
بود دوباره حضرت فرموده بودند: ایشان از ما هستند. آیت الله بهجت به ما
فرمودند: هنیاً (گوارا باد) بر شما که چنین پدری دارید.
خیلی پردهها برای آیت الله مرعشی مکشوف بود!
خیلی
پردهها برای آیت الله مرعشی نجفی مکشوف شده بود. در سالهای آخر، آقا
کسالت داشتند و یک پزشک بود به نام آقای افشاری که الان هم در قید حیات
هستند؛ هر روز عصرها خدمت آقا میرسید و او را معاینه میکرد.
او
میگفت: یک روز غسلی به گردن داشتم و چون در خانه حمام نبود گفتم، بعد از
معاینه آقا به حمام میروم. خدمت آقا رسیدم تا خواستم کیسه فشار سنج را به
دستشان ببندم آقا گفتند: حاجی نپیچ. بعد از این، پیش من پاک بیا.
حاج
آقای فاطمینیا پارسال در مجلس ختم آیت الله مرعشی این جریان را نقل کرد و
گفت: این شخص شاید الان در این جمع حاضر باشد. آقای افشاری بلند شد و گفت:
بلی من هستم و مردم خیلی منقلب شده و زدند زیر گریه.
جلوههای ارادت به خاندان طهارت
1. آیة اللّه مرعشی از بزرگ فقیهانی است که خود را در اسلام ذوب نمود و از حریم تشیع و اهداف مقدس ائمه هدی علیهم السلام دفاع نمود. هیچ گاه به مخالفان مذهب اهل بیت عصمت علیهم السلام اجازه نداد به ارزشهای شیعه آسیبی وارد نمایند. در مبانی علمی و روشهای فکری و مباحث حوزوی و تألیفات باارزش خود بر سیره اهل بیت علیهم السلام تأکید فراوان داشت و خاطر نشان میساخت پیش قراولان علم و مشعل داران فضیلت باید خود را برای پذیرش بار امانت ثقلین مهیا کنند. در درسهایش وقتی نام اهل بیت علیهم السلام را بر زبان جاری میساخت، تأثیرش بر قلوب حاضران عمیق بود؛ چرا که از لسان شیوایش ندای ولایت و از لحن او حماسه اولیا و صالحان به گوش میرسید.
2. عشق سرشارش به حضرت سیدالشهداء علیه السلام چنان در او شوری ایجاد میکرد که در مجالس و محافلی که به نام آن حضرت تشکیل میشد، سر از پا نمیشناخت. در سوگ آن خامس آل عبا با صدای بلند میگریست. در ایام محرم و صفر لباس کاملاً سیاه بر تن مینمود و همه ساله دهه عاشورا و سایر ایام ماتم در منزل خویش و در این اواخر در مدارس علمی و حسینیه خود مجالس سوگواری برگزار میکرد و خود از خدمت نمودن به عزاداران دریغ نمیکرد. این علاقه تا بدانجا رسید که خدمت افتخاری و خادمی روضه مُنوّر حرم امام حسین علیه السلام در کربلا را به خویش اختصاص داد و نیز مناصب سراسر مباهات نقیب الساداتی و تدریس در حرم حسینی و حضرت ابوالفضل علیه السلام را در برههای از زندگی خویش عهده دار گشت.
3. در وصیت نامه خویش نوشته است: «... و سفارش میکنم در کوشش در برگزاری شعائر الهی در حسینیهای که در قم مقدس بنیان گذاری کردهام... و سفارش میکنم دستمالی را که اشکهای زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرّم او ریخته و صورت خود را با آن پاک میکردم، بر روی سینه در کفنم بگذارند.»
4. ایشان خاطر نشان نموده اند: «از روزی که خود را شناختم و روی پای خود ایستادم همواره متوسل به خاندان طهارت بودهام و هر گاه لباس نوی تهیه میکردم نخستین بار به حرمهای ائمه اطهار میبردم و با مالیدن به ضریح، آن را متبرّک مینمودم و سپس از آن استفاده میکردم.»
5. فرزند ایشان، دکتر سید محمود مرعشی بارها نقل نموده اند: «هر ساختمانی که زیر نظر ایشان احداث میگردید، مقداری از تربت سیدالشهداء علیه السلام را در پیهای آن میریخت و میگفت: با این تربت ساختمان را بیمه میکنم!»
6. آن زمان که حالش مساعد بود، به طور ناشناس در میان جمعیتها و هیئت های عزادار میرفت و به سینه زنی میپرداخت و میگفت: این عزاداری مرا بیمه مینماید.
7. میفرمود: «در ایام اقامت در قم هرگاه مشکلی داشتم، میرفتم حرم مطهرحضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و چند ساعت در آنجا دخیل میشدم و معمولاً گره گشایی میشد.»
8. بخش مهمی از آثار آیة اللّه مرعشی با شوق به خاندان نبی اکرم صلی الله علیه و آله تألیف شده و در خصوص زیارات، شرح احوال امامان و امامزادگان و مزارات علویین و پژوهش در نسب سادات تألیف گردیده اند.
9. بیست و پنج بار از نجف به کربلا به قصد زیارت سالار شهیدان رفته اند که در این سفرها آیات عظام حکیم، شاهرودی و خویی نیز با ایشان همراه بوده اند.
10. آیة اللّه مرعشی در یکی از یادداشتهای خود مینویسد: «هنگامی که در قم سکونت اختیار نمودم، صبحها در حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام اقامه جماعت نمیشد و من این سنت را رواج دادم تا این مراسم باشکوه در چنین مکانی برپا شود.» ایشان میافزایند: «نماز جماعت را در این حرم آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ میگذرد، ادامه دارد. و از آن پس روزی سه بار در مسجد بالاسر حرم و صحن شریف نماز میخواندم.»
مکاتبه و اهدای کتاب
از امور تبلیغی و ارشادی آیة اللّه مرعشی نقش برجستهای است که در ایجاد وحدت بین علمای مذاهب مختلف اسلامی ایفا کرده و در تحقق این امر مهم و حیاتی کوشیده است. نامهها و نوشتههای فراوانی در میان اسناد ایشان موجود است که نشان میدهد با بسیاری از دانشمندان جهان اسلام و پیروان فرقههای گوناگون مکاتبه داشته اند که این برنامه در تقویت اخوت اسلامی، تقریب بین مذاهب و ایجاد زمینه تفاهم و مودت و کاهش نفرتها و بدبینیها نقش ارزنده و مؤثری داشته است. برای نمونه، ایشان مکاتبات متعددی با رئیس جمعیت اخوت اسلامی مصر، علامه شیخ طنطاوی جوهری مصری (متوفی 1358 ه. ق) صاحب تفسیر قرآن و از اساتید برجسته جامع الازهر قاهره داشته است. در یکی از این نامهها وی به نمایندگی از جمعیت اخوت اسلامی از اینکه آیة اللّه مرعشی کتاب ریاض السالکین در شرح صحیفه امام زین العابدین علیه السلام را برایشان ارسال نموده، تشکر میکند و میافزاید: این جمعیت خوش وقت خواهند بود اگر لطف بفرمایید و کتابهای دیگری از این نمونه که در کشور شما موجود است و میتواند به نوعی در ایجاد تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی نقش مؤثری ایفا کند، به نشانی این جمعیت ارسال کنید.
اصولاً آیة اللّه مرعشی یکی از طرق تبلیغات دینی و ترویج مذهب تشیع را که تا آخر عمر به آن پای بند بود، اهدای تألیفات و آثار علما و مشاهیر اسلام میدانست. وی میکوشید برای معرفی اسلام راستین و حقایق ناب، کتابهای دانشوران شیعه را در زمینههای گوناگون جمع آوری کند و برای علمای بزرگ در مصر، سوریه، حجاز، عراق، ترکیه، هند، پاکستان، افغانستان، یمن، مراکش، تونس، الجزایر، لبنان و... ارسال نماید. نمونههای بسیاری از نامههای تشکرآمیز دانشمندان مسلمان و حتی پیروان دیگر ادیان هم اکنون موجود است که طی آنها این بزرگان بابت فرستادن کتاب، برای آیة اللّه مرعشی پُست نموده اند.
مسافرتهای با برکت
آیة اللّه مرعشی از همان آغاز جوانی با مسافرتهای علمی و تبلیغی به شهرها یا کشورهای گوناگون رفته و با دانشمندان بزرگی ملاقات نموده و در این دیدارها یا از آنان کسب فیض کرده و یا احیانا برایشان حقایقی از مکتب تشیع را مطرح نموده است:
1. نخستین مسافرت علمی و آموزشی ایشان قبل از رحلت والدشان در نجف اشرف انجام گرفت. وی در 21 سالگی و به سال 1326 ه. ق به همراه یکی از دوستان خود به سامرّا سفر کرد و حدود سه سال در آن شهر به فراگیری دانش پرداخت و اطلاعات و تجربیات ارزشمندی به دست آورد. در این دیار با طلاّب علوم دینی اهل تسنن طرح دوستی ریخت و به نزد آنان رفت و در مباحثه با آنان حقایقی را مطرح کرد و به دفاع از تشیع مبادرت نمود. با شیخ عبدالسلام کردستانی نیز ملاقاتی داشت. در بحث با این عالم سُنّی، او را علاقه مند به مذهب تشیع نمود و به تصریح معظم له در یکی از تقریرات خویش به ابن العلم اهوازی، این شیخ به او اجازه روایتی داد و در سال 1356 ه. ق در قم نزد ایشان آمد و مذهب شیعه را انتخاب کرد. همچنین آیة اللّه مرعشی در سامرا با شیخ نورالدین شافعی معروف به شیخ نوری ملاقاتی پرثمر داشت.
2. در سال 1340 ه. ق به کاظمین و بغداد مسافرت نمود و در این دو شهر با اشخاص مشهوری چون سیدابراهیم رفاعی بغدادی ملاقات کرد و از کتابخانههای جامع مرجان، جامع اعظم ابوحنیفه، آلوسها و چند کتابخانه دیگر بازدید به عمل آورد و با رؤسای برخی پیروان فرقههای اسلامی ملاقات کرد و ضمن آگاهی از طرز فکر و اعتقادات آنان، در بحثهای مفید و آموزندهای که داشت، از مکتب ائمه هدی دفاع نمود.
3. در همین سال به کربلا رفت و از شیخ عبدالهادی مازندرانی اجازه شفاهی گرفت. در این شهر مقدس ضمن زیارت بارگاه امام حسین علیه السلام و دیگر یاران آن حضرت با حاج میرزا موسی اسکویی تبریزی، میرزا محمد ثقة الاسلام تبریزی و برادرش که از رؤسای فرقه شیخیه بودند ملاقات و با آنان مباحثه کرد و ضمن آگاهی از عقایدشان، باورهای آنان را نقد نمود.
4. مسافرت به شهرهای دیگر عراق چون حلّه، موصل، العماره، کوت، بصره، کوفه، مُسیب، دجیل، زبیر و... که طی این سفرها با شخصیتهای علمی و مذهبی ملاقات نمود و با آنان بحثهایی را ترتیب داد.
5. آیة اللّه مرعشی مسافرتی به هندوستان داشت و در شهر بمبئی با علما و مشاهیر این سرزمین و رؤسای مذاهب هندی و بودایی ملاقات کرد و با کوله باری از دانش و تجربه به ایران آمد. ایشان در سال 1345 ه. ق در قم به امر آیة اللّه حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، به استقبال فیلسوف و شاعر هندی رابیندارات تاگور رفت و با وی مباحثاتی انجام داد.
6. در سال 1342 ه. ق که به قصد زیارت بارگاه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به ایران عزیمت نمود، در همان سال به کرمانشاه رفت و در این شهر از شیخ هادی، فرزند شیخ عبدالرحیم کرمانشاهی اجازه شفاهی روایتی دریافت کرد. در همین سال به بسیاری از شهرهای غربی و شمال شرقی کشور ایران مسافرت کرد و با علمای این نواحی ملاقات و مباحثه هایی داشت.
7. در سال 1344 ه. ق به همدان رفت و با سید عبدالحسین، فرزند سید فاضل لاری دیدار نمود و از وی اجازه روایتی گرفت و نسخه خطی نادری را از وی خریداری نمود.
8. در سال 1345 ه. ق، پس از توقفی کوتاه در اصفهان، به شیراز رفت و در این شهر با شیخ عبدالحسین شیرازی، حاج میرزا عبدالباقی ملاّ باشی شیرازی، شیخ جعفر محلاتی و دیگر علمای آن شهر ملاقات کرد و سپس عازم دیگر شهرهای استان فارس گردید و به بوشهر هم مسافرتی نمود و طی این مسافرتها آگاهیها و اطلاعات ارزشمندی به دست آورد و خود نیز حقایقی را مطرح نمود.
9. در سالهای 1350 تا 1351 ه. ق بار دیگر به اصفهان و شیراز رفت و در اصفهان طی یک هفته در تخت فولاد این شهر سنگ نوشتههای قبرهای امامزادگان، علما، ادبا و سادات را به دقت بررسی و یادداشت نمود و بسیاری از مقابر را که ناشناس بودند، مورد شناسایی قرار داد. سپس در قبرستانهای دیگر اصفهان به کشفیاتی دست یافت. یادداشتهای کامل سفر ایشان به اصفهان در کتاب «الرحلة الاصفهانیة» آمده است که به صورت مخطوط میباشد.
شیوهای ابتکاری
آیة اللّه مرعشی نجفی در حالی که بیست و دو سال داشت، در صدد ارتباط با طلاب سُنّی برآمد تا از این طریق حقایقی را به گوش آنان برساند. شیوه مقدماتی ایشان آن بود که دو طلبه مبتدی و کم سال را که به حد تکلیف نرسیده بودند، امّا هوش سرشاری داشتند، برگزید و به آنان ترکیبات دشوار صرف و نحو عربی، اشعار با حلاوت و نکات ادبی شیرین تعلیم نمود و آن دو را به مدرسهای که طلاب اهل تسنّن درس میخواندند فرستاد و دستور داد این دو نوجوان اطلاعات خود را در حضور طلبهها مطرح سازند. آنان این گونه عمل کردند. طلاب به دلیل علاقه به ادبیات گرد آن دو اجتماع نمودند و گفتگو با آنها برایشان جاذبه خاصی پیدا کرد. طلاب مدرسه از آن دو طلبه درباره مُدرّسشان پرسیدند، آنان پاسخ دادند: از محصلین مدرسه شیعه هستیم و نزد سید شهاب الدین درس میخوانیم. پس از آن ارتباط معظم له با آنان برقرار شد و با غلبه بر آنها در مباحثههای علمی، متمایل گردیدند که ادبیات را در مدرسه شیعی بخوانند. به تدریج رفت و آمد آنان رو به فزونی رفت و حتی برخی از علمای اهل سنت به آن مکان آموزشی میآمدند و به گفتگوهای کلامی میپرداختند. محصول این مناظرهها شیعه شدن برخی از پیروان اهل تسنّن بود.
آذرخشی در کویر اختناق
آیة اللّه مرعشی یک بار برای معالجه به تهران رفت و در منزل سید محمد کاظم عصار (از دوستان زمان اقامت در نجف) چند روزی را اقامت نمود، جمعی از افرادی که دور رضاشاه را گرفته بودند و برایش قانون مینوشتند در آنجا حضور داشتند و منتظر بودند علی اکبر داور بیاید. سپس کتب قوانین فرانسه، ترکیه و دیگر کشورها را گشودند و برای خالی نبودن از عریضه کتاب «شرایع الاسلام» را هم جلوی خودشان نهادند، امّا مقصد ایشان کتب غربی بود. میخواستند دستورات شرعی را با این کتب موازنه نمایند و میکوشیدند در این راستا مدرکی به دست آورند و حکمی مطابق احکام اروپاییان درست نمایند. آیة اللّه مرعشی که ناظر این برنامه بود، عصبانی گردید و با سخنانی تند حاضران را به باد انتقاد و ملامت گرفت. علی اکبر داور نام وی را یادداشت نمود و گفت: باید از این آقا جلوگیری شود. اگر چه برای دستگیری ایشان اقداماتی هم صورت گرفت، ولی موفق نشدند.
مرحوم مرعشی میگفت: «به اسم
تعلیمات اجباری انجمنی تشکیل دادهاند و در دبیرستان نوربخش در روز سیزدهم
جمادی الاول سال 1366 ه. ق روز شهادت حضرت فاطمه زهرا مجلس جشنی فراهم
نموده و پنجاه دختر را به آواز خوانی و رقص واداشته و باده گساری
کردهاند.»
آری، عدهای که در اطراف رضاخان جمع شده بودند، این
برنامههای ضد دینی را پیاده کردند و میخواستند با تغییر ماههای قمری،
وظائف هر ماه را از خاطر مردم فراموش سازند و تنها در یک روز جمعه اجازه
دهند مردم برای زیارت مشاهد و اهل قبور مشرف شوند، آیة اللّه مرعشی ضمن
مخالفت با این حرکتهای وقیحانه از برخی علما استمداد طلبید و از آنان خواست
در برابر چنین طرحهای شومی عکس العمل نشان دهند.
مشخصات کتابخانه آیت الله مرعشی :
نام | کتابخانه بزرگ آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) | |
نام مسئول | سید محمود مرعشی نجفى | |
تاریخ تاسیس | 1353 | |
تعداد مدارک موجود | 186,117 | |
تاریخ آخرین بروز رسانی | 1391/6/12 | |
نام شهر | قم | |
آدرس ایمیل | info@marashilibrary.org | |
آدرس سایت | marashilibrary.com | |
تخصص(ها) |
|
|
انواع مدارک موجود |
|
|
آدرس | قم مقدسه - خیابان ارم - کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی نجفى (ره). | |
شماره تلفن | 025-37741970-78 | |
توضیحات دیگر |
|
کتابخانه آیت الله مرعشی
منبع : سایت وارثون -http://azadamirkhizi.blogfa.com وبلاگ بیوگرافی