تولد و دوران کودکی
در روستای سعید آباد گلپایگان و در سال 1295 هـ.ق. در خانواده ای مذهبی کودکی دیده به جهان گشود که او را سید جمال الدین نامیدند.
با تولد این کودک رشته های امید در اعماق قلب والدینش محکم گشت، زیرا آیت الله گلپایگانی از آغاز نشو و نمو نوعی نبوغ و خلاقیت را در رفتار و اعمال خویش بروز می داد، گرچه سیمای ساده ای داشت اما آینده درخشانش در چهره اش نهفته بود.
آیت الله گلپایگانی دوران شکوفایی را در آغوش مادری نیکو سرشت و تحت تربیت پدری پارسا گذراند ، آیت الله سید حسین گلپایگانی پدر ایشان، به مقتضای زندگی در روستا با تلاش از راه کشاورزی و دامداری روزگار می گذرانید و چنین کوشش سبب شد که فرزندان را نیز به یاری خویش فرا خواند، از این رو با پا نهادن به سنین نوجوانی گوسفندان را به دشت و صحرا می برد و در واقع به شغل چوپانی مشغول بود، چنین محیط با صفایی در لطافت روح و روانش بسیار تأثیر داشت.
اطرافیان و آشنایانی که از دقت و تیزبینی برخوردار بودند وقتی ایشان را مشاهده می کردند، از حرکات و گفتارش متوجه می شدند که این نوجوان پاک سیرت دور نمآیت ای ویژه دارد و لازم است با استفاده از استعداد خارق العاده اش مسیر اجداد و خاندان طاهرینش علیهم السلام را بپیماید و به آنان اقتدا کند و برای کسب معارف و تحصیل مکارم اخلاق خود را مهیا سازد.
برخی نیز از توفیق هایی که نصیب نیاکان وی گشته بود داستانها می گفتند و بدین گونه شوق به تحصیل و روی آوردن به علم اندوزی را در اعماق روح پاک وی بارور می ساختند.
سرانجام اشتیاق وی با تشویق های والدین و مهمتر از همه عنایات خداوند متعال و توجهات خاص خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام توأم گشت و دریچه علم و معرفت را به رویش گشود.
والدین
پدر آقا سید جمال الدین گلپایگانی، مرحوم آیت الله سید حسین گلپایگانی و ایشان فرزند فقیه بزرگوار آیت الله سید محمد علی گلپایگانی است. آن عارف کامل پنج برادر داشت که همه غیر از یکی، از علمای گلپایگان بوده اند .
روستای سعید آباد از توابع گلپایگان محل زندگی مرحوم آیت الله سید حسین موسوی گلپایگانی بود. از جزئیات زندگی وی اطلاعی در دست نمی باشد.
اما حادثه شگفت انگیز که یکصد و ده سال پس از رحلت وی رخ داد بر ایمان و زهد و درستی اعمال و کردار او مهر تأئید زده زیرا یکی از فضلای حوزه علمیه قم نقل کرده است که مرحوم آیت الله سید حسین گلپایگانی در سال 1305 هـ.ق دیده از جهان فانی فرو بست و در زادگاه خود یعنی روستای سعید آباد گلپایگان به خاک سپرده شد، ولی در سال 1415 هـ.ق وقتی خواستند مقبره اش را مورد بازسازی و مرمت قرار دهند، دست اندرکاران این امر مشاهده کردند که پس از گذشت بیش از یک قرن هنوز پیکر مطهر این مرد الهی تازه است و هیچ گونه آسیبی ندیده و گویی به تازگی دفن گردیده است ، چنین حالتی از قدرت لایزال خداوند متعال حکایت دارد که الطافی این گونه را نصیب بندگان خاص و مقربان درگاه خویش می نماید.
فرزندان
از آن عارف کامل هفت فرزند شامل چهار پسر و سه دختر باقی ماند
تحصیلات
آیت الله گلپایگانی به رغم مشکلات و کمبود امکانات، تحصیل معارف دینی را آغاز نمود. و روح بلندی که از پدران خود به ارث برده بود او را بر آن داشت تا به آباء و اجداد طاهرین خود اقتداء نماید.
او در ضمن چوپانی در سن دوازده سالگی در روستای سعید آباد مقداری از دروس مقدمات را نزد برادران خویش فرا گرفت.
خاطر نشان می گردد که آیت الله گلپایگانی در سن نه سالگی پدری مهربان، پرهیزگار و اهل فضل را از دست داده بود و به رغم چنین ضایعه ای دردناک، مصمم بود چشمه گوارای علم را بیابد .
با این باور، بار سفر را بست و از زادگاه خویش روستای سعید آباد راهی گلپایگان گردید و علوم عربی، بلاغت و منطق را نزد علمای گلپایگان آموخت به قدری شوق تحصیل علم و معرفت در وجودش موج می زد که هر روز مسافت بین روستای سعید آباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده می پیمود.
ب: حوزه علمیه اصفهان
آیت الله گلپایگانی چند سالی را در گلپایگان به درس و تحصیل اشتغال داشت تا در سال 1311هـ.ق در حالیکه 16 سال بیشتر نداشت عازم اصفهان گردید و به مدرسه علمیه الماسیه قدم نهاد.
رفته رفته جدیت وافرش در کسب علوم اهل بیت علیهم السلام و نیز هوش سرشارش، اساتید مدرسه را مورد توجه قرار داد .
ج. ورود به حوزه علمیه نجف
در حوزه علمیه اصفهان آیت الله گلپایگانی در علوم معقول و منقول موفقیت هایی به دست آورد و محضر استادان و عالمان وارسته ای را درک نمود اما این تشنه معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمی توانست به این میزان تحصیلات اکتفاء کند، از این جهت تصمیم گرفت که به عتبات عالیات عزیمت نماید و نزد استادان و عالمان حوزه علمیه نجف اشرف زانوی ادب بر زمین زند.
لذا در سال 1319 هـ.ق و در سن 23 سالگی، به جانب عراق حرکت نمود. هنگامی که می خواست وطن را ترک نماید. علمای گلپایگان با شکوه خاصی او را بدرقه نمودند.
در جستجوی استاد اخلاق و عرفان
در آن زمان، آیت الله گلپایگانی سودای بهره وری از کمالات و فیوضات مرحوم آقا سید جواد کربلایی را در ذهن می پرورانید. زیرا وصف حالات عرفانی و مقامات معنوی او را زیاد شنیده بود و شیفته این عصاره تقوا و فضیلت گردیده بود، از این روی به محضرش شتافت ولی دیری نپائید که آقا سید جواد از دنیا رفت.
ب: آیت الله علی محمد نجف آبادی
ایشان پس از وفات آقا سید جواد کربلایی توانست به مجلس درس ایشان راه پیدا کند و از وجود ایشان بهره های معنوی فراوان ببرد.
علامه طهرانی نقل نمودند که استاد استاد ما ، مرحوم آیت الله سید احمد کربلایی بوده است و سیر مراتب کمال و درجات روحی آن آیت الهی به دست او صورت گرفته است.
و از قول خود ایشان نقل شده است که بعد از نقل مشاهده حالات معنوی آقا سید احمد کربلایی در مسجد سهله برای استادم آقا شیخ علی محمد ایشان برخاست و گفت با من بیا، من در خدمت استاد رفتم، استاد به منزل آقا سید احمد وارد شد و دست مرا در دست او گذارد و گفت: از این به بعد مربی اخلاقی و استاد عرفانی تو ایشان است، باید از او دستور بگیری و از او متابعت نمایی.
اساتید ایشان در حوزه نجف
الف: آیت الله محمد کاظم خراسانی
پس از درگذشت میرزای شیرازی ، آخوند خراسانی به عنوان جانشین میرزا و بزرگترین مرجع تقلید عالم تشیع مشخص گردید.
آیت الله گلپایگانی به مجلس درس آخوند خراسانی راه یافت، همان شخصیتی که در عصر خود قریب به 2200 شاگرد داشت که به آنها اصول و فقه درس میداد.
ب: آیت الله رضا همدانی
مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی کرسی درس علامه آقا رضا همدانی را مغتنم شمرد و از بحث های این مجتهد محقق و فقیه اهل نظر و بیان شیوایش فیض برد.
حاج آقا رضا همدانی از شاگردان و تلامذه مشهور مجتهد وارسته و فقیه عالی مقام آیت الله میرزای شیرازی است که چندین سال دروس عالی فقه را در سامراء به بحث و تحقیق گذرانید و تقریرات درسی مرحوم آیت الله العظمی میرزای بزرگ را مدون نمود.
ج: آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
ایشان صاحب کتاب شریف عروة الوثقی است که مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی از محضر ایشان استفاده های شایانی برده است.
د: حکیم عارف شیخ محمد بهاری
آیت الله بهاری در نجف از ملازمان درس عارف کامل ملا حسینقلی همدانی(ره) بوده است که مرحوم آخوند نیز او را وصیّ خود قرار داد.
آقا سید جمال الدین گلپایگانی و آقا سید علی قاضی طباطبایی از شاگردان برجسته ایشان می باشند.
ه: آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی
آقا سید جمال الدین گلپایگانی از نجف به سامراء مهاجرت نمود و در این شهر مقدس از محضر آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی بهره های علمی برد و بخش مهمی از تقریرات وی را به رشته تقریر در آورد.
و: آیت الله میرزای نائینی
آقا سید جمال الدین گلپایگانی شاگرد بر جسته و از اصحاب خاص آیت الله میرزای نائینی بود و همیشه در سمت راست وی می نشست.
آیت الله نائینی با اشخاصی چون آقا سید جمال الدین گلپایگانی، آقا سید محمد شاهرودی، آقا شیخ موسوی خوانساری و... در شبانه روز دو مرتبه در مسائل علمی به تبادل نظر می پرداخت و علاقه مند بود شاگردانش از جهت علم و تقوا ممتاز و نخبه بار آیند و از این روی این افراد و عده ای دیگر به مقام والای فقاهت و مرجعیت رسیدند.
آن فقیه سترگ با آقا سید جمال الدین گلپایگانی و سید عبد الغفار مازندرانی ( امام جماعت مسجد بزرگ هندی نجف ) خلوت می کرد و به این دو نفر گوشزد می نمود:
« شما نزد خداوند مسؤول هستید اگر از من خطایی سر بزند به من تذکر ندهید و مرا از هواها و لغزشها متوجه نسازید و چشم پوشی کنید. »
آقا سید جمال الدین در واقع مشاور مرحوم آیت الله العظمی نائینی بود و مرحوم آیت الله نائینی در اجازه ای که به وی داده از او به عنوان حجة الاسلام یاد کرده که این عنوان را در هیچ اجازه ای برای هیچ کس به کار نبرده است، حتی آیت الله آقا سید ابوالقاسم خوئی و آیت الله آقا شیخ محمد علی کاظمینی را به عنوان ثقة الاسلام معرفی نموده است و در پایان این اجازه مرحوم نائینی از آقا سید جمال الدین می خواهد تا برای او دعا کند.
نیل به مقام مرجعیت و اعلمیت
پس از آنکه مرجع عالیقدر تشیع مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابو الحسن اصفهانی (ره) در سال 1365هـ.ق رحلت نمود مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی به مقام مرجعیت شیعه نائل شد و عده زیادی از شیعیان در عراق و ایران از وی تقلید می کردند.
وقتی از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) درباره موقوفات اراک و تهران که می بایست با نظارت اعلم علمای عراق خرج طلاب حوزه علمیه نجف اشرف می شد سوال کردند. آن مرجع عالیقدر تقلید نیز آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی را جهت این منظور تعیین کردند.
آقا سید جمال الدین گلپایگانی در حوزه درسی میرزا جهانگیر خان قشقایی با شخصیت هایی بزرگ و عالی مقام انس و الفت پیدا کرد.
او با مرحوم آیت الله بروجردی، هم درس و هم مباحثه بود.
می گویند وقتی نامه ای از آیت الله گلپایگانی برای آیت الله بروجردی در زمان مرجعیت ایشان می رسید، به احترام صاحب نامه از جای بر می خواست و آن را می بوسید و بر روی دیدگان خویش می نهاد.
همچنین آیت الله بروجردی چند سالی همراه با آیت الله گلپایگانی در درس مرحوم آخوند خراسانی حاضر می گردید بر پایه این سوابق آشنایی بود که آن مرجع عالیقدر جهان تشیع بر مدارج علمی و تقوای آقا سید جمال الدین گلپایگانی بیش از دیگران پی برد و او را بعنوان اعلم نجف اشرف معرفی کرد.
شاگردان
ایشان در نجف اشرف حوزه درسی داشتند، محضر پربرکت وی به دلیل کمالات علمی و عرفانی اش بسیار پر بار، آموزنده و بیدار کننده بود.
در ذیل اجمالاً به برخی از شاگردان این فقیه عارف اشاره میگردد:
1. آیت الله شیخ حسنعلی نجابت شیرازی(ره)
2. علامه محمد تقی جعفری(ره)
3. علامه سید عباس کاشانی
4. علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی(ره)
5. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی(حفظه الله)
6. آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی(ره)
7. آیت الله محمد حسن عالم نجف آبادی(ره)
8. آیت الله احمد فیّاض(ره)
9. آیت الله مرتضی انصاری( از نوادگان شیخ الفقهاء مرتضی انصاری )
10. آیت الله حیدر علی محقق(ره)
11. آیت الله محمد حسین کلباسی
12. آیت الله محمد علی احمدیان نجف آبادی(ره)
13. آیت الله سید ضیاء الدین اصفهانی
14. آیت الله سید مرتضی حسینی فیروز آبادی
15. آیت الله عبد الله مجد فقیهی بروجردی
16. آیت الله ابوالفضل خوانساری(ره)
ایشان علاوه بر این شاگردانی از فضلای اهل نجف و نیز افرادی نامور از لبنان داشتند و نیز فرزندان فاضلش از محضر پر برکتش بهره بردند و اکثراً به درجه اجتهاد رسیدند.
تألیفات و آثار
1. الجتهاد و التقلید
2. اجتماع امر و نهی ( این دو اثر تحت عنوان الرسائل به سال 1370 هـ.ق. در مطبعه حیدریه علیه السلام نجف چاپ شده است )
3. جواز البقاء علی تقلید المیت
4. کتابی در صلواة
5. قاعده فراغ و التجاوز
6. تقریرات درس آیات عظام اخوند خراسانی، میرزای نائینی و میرزا محمد تقی شیرازی
7. الترتب
8. رساله علمیه
9. رساله لا ضرر و لا ضرار
10. حدیث رفع
11. رساله منجزات المریض
12. یک دوره اصول فقه که یک مجلد آن از آغاز اصول تا واجب نفسی به طبع رسیده است.
13. دیوانی در اشعار مذعبی و عرفان که به زبان فارسی و عربی سروده است.
14. وصایا
15. رساله ای در اجاره
16. رساله در طهارت
17. یک دوره فقه شامل ابواب مکاسب، طلاق، قضا(ناتمام)، اطعمه و اشربه و حج
18. رساله استدلالی در غیبت (الغیبه)، همراه بیست مسأله مهم استدلالی فقهی در سال 1370هـ.ق. در چاپخانه حیدریه علیه السلام نجف اشرف چاپ شده است.
وفات
آن عارف کامل در اواخر عمر شریفش علاوه بر مواجه گشتن با گرفتاریهای زیاد، دچار کسالت شدید قلبی و نیز ناراحتی در برخی اعضاء و جوارح گردید و مدتها به بیماری تورم پروستات مبتلاء بود .
سرانجام پس از تحمل دردهای طاقت فرسا با کوله باری از تقوا، زهد و فضائل عالی اخلاقی و عرفانی در تاریخ 19/محرم الحرام/ سال 1377هـ .ق در سن 82 سالگی چشم از جهان فانی فرو بست و به سرای باقی شتافت.
پیکر پاک و نورانی آن عبد صالح خدا را پس از تشییع جنازه به وادی السلام نجف اشرف انتقال دادند و چون در این قبرستان جای مناسبی غیر از همان مکانی که ایشان می نشستند و فاتحه می خواندند و مشغول به أوراد و أذکار می شدند پیدا نمی کنند از این روی در این مکان پیکر نورانی آن مرجع عالیقدر تقلید و عارف کامل را دفن می کنند.
از منظر بزرگان
شهید مطهری
مرحوم آقای سید جمال گلپایگانی یکی از مراجع تقلید عصر حاضر بودند من در تهران خدمت ایشان رسیده بودم و قبلاً هم البته (ایشان را) می شناختم. مردی بود که از اوایل جوانی که در اصفهان تحصیل می کرده است (اهل تقوا بوده) و افرادی که در جوانی با این مرد محشور بوده اند او را به تقوا و معنویت و صفا و پاکی می شناختند و اصلاً وارد این دنیا (معنویت) بود و شاید مسیرش هم این نبود که بیاید درس بخواند و روزی مرجع و رئیس بشود. این حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به این پیمان خودش باقی بود بطور قطع و یقین آثار فوق العاده ای در ایشان دیده می شد.
علامه سید محمد حسین طهرانی
مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی از این قبیل مطالب اخبار (کرامات) بسیار داشت.
ایشان از علماء و مراجع تقلید نجف اشرف بودند و از شاگردان بر جسته مرحوم آیت الله نائینی و در علمیت وعملیت زبانزد خاص بود و از جهت عظمت قدر و کرامت مقام و نفس پاک مورد تصدیق و برای احدی جای تردید نبود در مراقبت نفس و اجتناب از هواهای نفسانیه مقام اول را حائز بود.
از صدای مناجات و گریه ایشان همسایگان حکایاتی دارند، دائماً صحیفه مبارکه سجادیه علیه السلام در مقابل ایشان در اتاق خلوت بود و همین که از مطالعه فارغ میشد به خواندن آن مشغول می گشت.
آهش سوزان، اشکش روان و سخنش مؤثر و دلی سوخته داشت. متجاوز از نود سال عمر کرد در زمان جوانی در اصفهان تحصیل می نمود و با مرحوم آیت الله بروجردی هم درس و هم مباحثه بوده است و آیت الله بروجردی چه در اوقاتیکه در بروجرد بودند و چه اوقاتی که در قم بودند، نامه هائی به ایشان می نوشتند و درباره بعضی از مسائل غامض و حوادث واقعه استمداد می نمودند.
حقیر در مدت هفت سال که در نجف اشرف برای تحصیل مقیم و مشرف بودم، هفته ای یکی دو بار به منزلشان می رفتم و یک ساعت می نشستم با آنکه بسیار اهل تقیه و کتمان بود، در عین حال از واردات قلبیه (مکاشفات) خود در دوران عمر چه در اصفهان و چه در نجف اشرف مطالبی را برای من نقل می فرمود، مطالبی که از خواص خود بشدت مخفی می داشت.
منزلش در محله حویش (نجف اشرف) بود و در اطاق کوچکی در بالاخانه بسر می برد و اوقاتش در آنجا می گذشت و هر وقت بخدمتش مشرف می شدم و از واردات و مکاشفات و یا از حالات و مقامات بیانی داشت به مجرد آنکه احساس صدای پا از پله ها می نمود گر چه شخص وارد از اخص خواص او بود جمله را قطع می کرد و به بحث علمی و فقهی مشغول می شد تا شخص وارد چنین پندارد که در این مدت ما مشغول مذاکره و بحث علمی بوده ایم.
مرحوم آقا سید جمال الدین بسیار به وادی السلام می رفت و می نشست و معطل می شد و ما چنین می پنداشتیم که او با ارواح طیبه سرو کاری دارد و رد و بدلهائی بین آنان به وقوع می پیوندد.
و در این اواخر به کسالت قلب و پروستات مبتلا بود و عمل جراحی ... نموده و روی تخت افتاده... و قرض ایشان چه برای امرار مخارج شخصی، و چه برای طلاب به حد اعلی رسیده بود، و خانه مسکونی خود را به چهار صد دینار عراقی به جهت مصرف یک عمل جراحی که برای یکی از ارحامشان پیش آمد کرده بود، به رهن گذاشته بودند و از جهات داخلی منزل نیز ناراحت و در شدائدی به سر می برد.
این حقیر در هفته یکی دو بار به خدمتش می رسیدم. و تا اندازه ای برای من گفتگو داشته در این حال که یک روز وارد شدم دیدم:
در حالیکه به پشت روی تخت افتاده و سن به نود سال رسیده است، صحیفه کوچک خود را می خواند و اشک می ریزد و در عالمی از سرور و بهجت و نشاط و لذت است که حقاً زبان از وصف آن عاجز است. کأنه از شدت انس با خدای تعالی در پوست نمی گنجد و می خواهد به پرواز در آید.
سلام کردم، گفت: بنشین! ای فلان کس از حالات من که تو خبر داری ( و در اینجا اشاره کرد به جمیع گرفتاری ها: از مرض فراوان و گرو رفتن منزل و غیرها )
عرض کردم: آری و سپس با یک تبسم ملیحی رو به من کرد و فرمود:
من خوشم خوش، کسی که عرفان ندارد نه دنیا دارد و نه آخرت.
استاد استاد ما ، مرحوم حاج سید احمد (کربلایی) بوده است و سیر مراتب کمال و درجات روحیه آن آیت الهی به دست او صورت گرفته است.
آیت الله شیخ نصرالله شاه آبادی
من سالیانی مرحوم آیت الله العظمی آقای سید جمال گلپایگانی (ره) را زیارت می کردم و از زیارت ایشان مستفیض شدم.
حتی در منزل ایشان مکرر می رفتم و خدمت ایشان می رسیدم. خوب از محضر ایشان همان امور اخلاقی را استفاده می کردیم نصایح و امثال ذلک را، وقتی گاهی می رفتم خدمت ایشان، خوب ایشان نصایحی می کردند. نصایح پدرانه که در درس خواندن حواستان جمع باشد.
آیت الله گلپایگانی توصیه در این روابط زیاد می کردند که حواستان جمع باشد که در حین طلبگیتان و درس خواندنتان بدانید که اگر از اینجا استفاده نکنید و کسب فیض از آقا امیر المؤمنین علیه السلام نکنید این علوم تان ممکن است شما را در ضلالت و گمراهی بیندازد ولی اگر با آقا امیر المؤمنین علیه السلام روابطتان خوب باشد و استضائه از نور مولا بکنید قهراً در پیشرفتهای درسیتان هم موفقتر خواهید بود و علمتان علم نافع خواهد شد نه علمی که لا ینتفع به.
این مراحل ایشان بود، مرد ملایی بود، ایشان از شاگردهای مرحوم میرزای نائینی بود و البته با مرحوم میرزا در فتوا و در همه چیز هم عقیده هم بود.
حتی رساله ایشان رساله مرحوم میرزا بود. و هیچ تفاوتی نداشت و ایشان معتقد به این بود که میرزا اعلم هست و هر چه ایشان فرموده همان درست است. البته خوب ایشان مرد ملایی هم بود.
مرد واقعاً وارسته ای هم از نظر دینی و هم از نظر تدین و اخلاق و از نظر روحانیت بود. واقعاً ایشان مرد متعبدی بود و در مسیر راه هر وقت من ایشان را می دیدم عبا را به سر کشیده بود و می دیدم مشغول نماز است.
در راه که می رفت نوافل می خواند. نوافل مثلاً کذا را، اکثراً هر وقت برخورد کردم سلام کردیم. خوب به عنوان اینکه جواب سلام واجب است جواب سلام می دادند. ولی معلوم بود به اینکه ایشان دارند نماز می خوانند، مثلاً با سر مبارکشان رکوع و سجود می کرد.
مردی بود که واقعاً بسیار از همه نظر به خصوص از نظر اخلاقی بین همه آقایان علماء به زهد و تقوا و فضیلت معروف بود و همچنین از جنبه معرفت در میان علمای نجف معروف بود به اینکه ایشان دید بیشتری دارند و خلاصه جنبه معنوی می چربد، و همچنین ایشان با مرحوم آیت الله آقا سید علی آقای قاضی رحمة الله هم ارتباط داشتند.
ایشان روز شهادت ائمه اطهار علیهم السلام مراسم (عزاداری) داشتند. و ایام هفته هم مثل اینکه حالا شب جمعه بوده یا یکی از این روزها، مجلس روضه داشتند. آن قدری که من استفده کردم از ایشان همان مطهریت ظاهر ایشان بود که مرد نورانی ای بود و خیلی خوش برخورد بود.
خوشرو و خوش اخلاق بود، بخصوص که اگر در منزل ایشان می رفتیم که اصلاً خیلی بسیار ادب مجلس را نگه می داشت و احترام می کرد. اهل دعا بود. اهل ذکر بود. ایشان دائماً مشغول دعا و ذکر بود. عرض کردم در کوچه و بازار هم که می دیدم و با ایشان برخورد می کردیم ایشان عبا بر سرش بود و مشغول نماز بود و به طرف حرم به مسجد بالاسر می رفتند چون در مسجد بالا سر، ایشان اقامه نماز می کردند.
ایشان را در همان حالات هم می دیدم مشغول نماز و ذکر هستند. حالات هم نافله ظهر و عصر بود یا نماز مستحبی دیگر یا غیره... علی الدوام که ایشان مشغول به ذکر خدا بود مگر آنجایی که سوال و پرسشی می کردند که ایشان بخواهند جوابی بدهند و یا در مقام درسش بود و امثال ذلک و الا در غیر این مواقع ایشان دائم الذکر بود و واقعاً مرد خواستنی بود. خیلی وجهه نورانی داشت. جاذب و جالب بود. عمر با کفایتی هم کرد و مفید بود.
« یک وقتی در خدمت ایشان (آیت الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی) بودم که بنا شد ایشان دعاء بکنند ایشان به من فرمودند که تو دعا کن، ما هم شروع کردیم به دعا نمودن. آمدیم که بگوئیم اللهم أصلح کل فاسد من امور المسلمین گفتیم اللهم أفسد کل فاسد من أمور المسلمین، که با شنیدن این مطلب و دعا ایشان خنده شان گرفت و فرمودند که دو مرتبه بخوان و ما هم دوباره خواندیم. »
یکی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم
آن مرحوم دنبال شهرت و مرجعیت نبود و خیلی هم ناراحت می شد که کسی به خاطر مرجعیت و شهرت ایشان قدمی بر می داشت. من از شخصی شنیدم که ایشان( آیت الله گلپایگانی ) می فرمودند:
کسی که یک قدم برای مرجعیت بردارد تأیید صلاحیتش مشکل است.
من این را هم شنیدم که وقتی وجوهاتی برای ایشان می آمد خیلی نمی گذاشت که این وجوهات تا شب بماند و شخصاً عبایش را می پوشید. و وجوهات را به اهلش می رساند زیرا می ترسید که همان شب از دنیا برود و وجوهات شرعیه رو دستش بماند لذا با آنکه خیلی وجوهات برایش می آمد وقتی که از دنیا رفت ظاهراً چیزی از مال دنیا نداشت.
آیت الله سید مصطفی خوانساری
مرحوم آیت الله سید جمال گلپایگانی از فقهاء و عارفان بزرگ بود که وقتی از آیت الله بروجردی پرسیده بودند: اعلم نجف کیست که موقوفه ای را به وسیله او به طلاب برسانیم؟
آیت الله بروجردی در پاسخ نوشتند: آیت الله حاج سید جمال الدین.
آیت الله محمد حسین مسجد جامعی
ایشان مجتهد، مرد محترم، ملا و زحمت کشیده بود. پاکدل بود. فقر عجیبی در جوانی داشتند.
می گفتند ایشان دامن قبایش را می گرفته از این خیارهای زرد شده می گرفتند و می آوردند و با زن و بچه اش اعاشه می کردند. چون چهار پسر داشت. اینها در عالم خودشان زحمت کشده بودند. فقر آقای آقا سید جمال خیلی معروف بوده در نجف، ملا، آقا و با تقوا بود.
حجة الاسلام سید حسین هاشمی نژاد
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی را، الان اینجا راجع به ایشان مطلب و حرف زیاد است. اهل معنی بود. اهل باطن بود. مطالب زیادی از ایشان آقازاده شان برای من نقل کردند.
می فرمودند بابام وقتی می رفت کربلا، خیلی دقیق مشرف می شد وارد حریم کربلا که می شد غسل زیارت می کرد. در شب جمعه اگر در کربلا می ماند. آنقدر کم می خورد و کم می آشامید که دستور هم همین است در کربلا، که نیاز به تطهیر پیدا نکند.
در خاک کربلا به احترام تربت حسینی علیه السلام به دستشویی نرود. اینقدر مؤدی آداب بود. می فرمودند شبهای حلول سال هم که می شد به تعبیر ماها عید نوروز مقید بود که در یکی از مشاهد مشرفه باشد.
آن لحظه ای که می خواهد بگوید یا محول الحول و الاحوال، خود فضا خود مکان در آن تغییر حال موثر است لذا می گویند بروید مسجد، جای خوب بروید زیارت امام زاده یا مشغول تلاوت قرآن باشید.
آیت الله حسن صافی اصفهانی
مرحوم آیت الله صافی اصفهانی در جواب کسانی که از ایشان پرسیده بودند: مرحوم آیت الله سید جمال گلپایگانی، در مواعظی که برای طلاب و فضلاء داشتند، بیشتر روی چه نکاتی تکیه می کردند؟
فرموده بودند: تقوا و عدم مجالست با فساق، فجار و اهل غفلت. همچنین ایشان فرموده بودند که حتی آیت الله گلپایگانی می فرمود:
در استادی که انتخاب می کنید، دقیق باشید. زیرا همان طور که حرف می زند و درس می گوید، روحیاتش هم منتقل می شود.
منبع : سایت صالحین http://serajnet.org