برای هر امری دلیل ویژه ای وجود دارد اما اسیب های اجتماعی به مجموعه مسائل و مشکلات جامعه باز می گردد.
آسیبهای اجتماعی و رشد آنها از یک مدل خاص تبعیت نمیکند. یعنی نمیتوان یک عامل را باعث بوجود آمدن یک آسیب اجتماعی شمرد و معمولاً چندین عامل باعث بوجود آمدن چندین آسیب میشوند و از رابطه علت و معلول پیچیده ای تبعیت می کنند. برای مثال بیکاری، اعتیاد و فقر میتوانند از علل اصلی طلاق باشند و خود طلاق از مهمترین عوامل بوجود آورنده اعتیاد است و از طرفی باعث افزایش کودک آزاری میشود اما من به طور کلی عوامل رشد اسیبها در این اواخر را به دو دسته اقتصادی و اجتماعی تقسیم می کنم چون این دو عامل مانند دو لبه قیچی هستند که گلوی افراد جامعه را از دو طرف فشار می دهند.
با وجود تلاش سازمانهای متولی پیشگیری اجتماعی، متأسفانه هنوز نتوانستهایم تعریف دقیقی از آسیبها و مسائل اجتماعی در کشور داشته باشیم. در گذشته می توانستیم فشارهای اقتصادی و معیشتی تأمین یک زندگی را عامل افزایش اسیبها بدانیم اما در دوره جدید شرایط فرهنگی جامعه و قواعد و سنتهایی که کارکرد جامع خود را از دست داده است را هم باید به ان افزود که با رشد فرهنگ مصرف گرایی موجب رشد اسیبها در خانواده ها شده اند.
هر چند اکثر مشکلات اجتماعی انواعی تکراری در طول نسلهای مختلف هستند، اما چنانکه مشاهده میشود برخی از این انواع در برخی نسلها اهمیت بیشتری پیدا کرده است و حتی برخی انواع این آسیبها در نسلهای بعدی زاده شدهاند.
از سوی دیگر از آنجایی که یکسری علل غالب در هر جامعه وجود دارند که نسبت به سایر علل اهمیت بیشتری در بروز آسیبها دارند، هرچند از انواع متمایز آسیبها سخن میرود، اما عمدتا همپوشی هایی بین آنها دیده میشود.
در حال حاضر اعتیاد، طلاق، خشونتهای خانگی، فرار از منزل، اقدام به خودکشی، زنان خیابانی و افراد دارای اختلالات جنسی بیشترین آسیبهای اجتماعی کشور را تشکیل میدهند.
طلاق مهمترین آسیب اجتماعی کشور است بهطوری که رشد آن نسبت به ازدواج 12 درصد بیشتر شده . نبود آموزشهای قبل از ازدواج یکی از عوامل مهم طلاق و آسیبهای اجتماعی پس از آن است در حالی که برای هر کاری حتی رانندگی باید از هفتخوان رستم برای گرفتن یک گواهی گذشت اما برای امر مهمی مانند ازدواج هیچ نوع آموزشی وجود ندارد.
ماهیت آسیبهای اجتماعی فرابخشی است بنابراین در زمینه کاهش و مقابله با آسیبهای اجتماعی هیچ سازمانی به تنهایی نمی تواند اقدامات موفقیت آمیزی انجام دهد.
همچنین رشد آسیبهای اجتماعی از یک مدل خاص تبعیت نمیکند بلکه زنجیرهوار به هم متصل هستند و نگاه تک بعدی نتیجهای نخواهد داشت. اقدامات پیشگیرانه نیز باید زنجیرهوار و مرتبط با هم باشند.
به طور کلی هر جامعهای متناسب با شرایط خود فرهنگ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبروست که تاثیرات مخربی روی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی میتواند مسیر حرکت جامعه را بسوی ترقی و تعامل هموار سازد، بطوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک کند. مثلا در جامعه ما با ایجاد کار و امنیت می توان خانواده ها را از اسیبها دور کرد.
البته کنترل و کاهش آسیبها بدون شناخت و شفافسازی وضعیت موجود امکانپذیر نیست از این رو تشکیل بانک اطلاعات و آسیبهای اجتماعی در استانهای کشور کاملاً ضروری است.
در سال های 65-60 با بالاترین نرخ رشد جمعیت مواجه بودیم. الان آن جمعیت به 25-18 سالگی رسیده که دانشگاه، کار و مسکن می خواهند. تا 10 سال دیگر با انبوه فوق لیسانس و دکترای بیکار مواجه هستیم که در دانشگاه نه مهارت زندگی را یاد گرفته و نه معلومات علمی و درستی فراگرفته است و این خودبسترساز انواع آسیب های اجتماعی است.
در مواجهه با بزهکاری با جوان بدبخت برخورد می شود در صورتی که باید بدانیم او علت نیست بلکه خود معلول است. متاسفانه جوان ما بین خانواده، مدرسه و جامعه سرگردان است، خود ما بسترساز این بحران هویت هستیم، از نوجوان 16 ساله چه انتظاری داریم وقتی در این فضاهای متناقض قرار می گیرد.
متاسفانه در رویارویی با آسیب های اجتماعی حتی در سطح توصیف و اطلاعات آماری، به خاطر فقدان یک مرکز رسمی و تخصصی اطلاعات و آمار، با مشکل اساسی روبه رو هستیم.
در شرایطی که جامعه ایران جامعهای مدرن شده است و لذا در کنار توانایی ها، دچار آسیب هایی هم شده است، وظیفه نهادهای مدنی در مواجهه با آسیب های اجتماعی در این جامعه سنگین تر است. در کل آسیب های اجتماعی مثل یک زخم است که اگر آن را از جریان هوا دور نگهداریم، آلوده و عمیقتر میشود.
دکتر حسین باهر ، دکترای رفتار شناسی-خبر آنلاین