در درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT)
همه بر سر این نکته توافق دارند اولین قدم اساسی برای تغییر، آمدن به لحظه اکنون است
– حتی اگر که
این لحظه اکنون دردناک باشد- و نیز رها کردن این تکانه است : رفتن به آینده ای که در
آن مشکلات درونی مان محو شده اند. این روشها مبتنی بر این دیدگاه هستند : اقدام به
فرار از افکار و احساسات دشوار –که بدیهی به نظر می
رسد- معمولا آنها را بدتر می کند. همانگونه در انگشت بندهای چینی شاهد بودیم انجام
دادن کار به ظاهر معقول ناموثر بوده و در فرایند انجامش ما را بیشتر و بیشتر از زندگی
آزادانه دور می کند.
ما بیش از آنکه مشغول عوض کردن محتوای دردناک ذهنمان شویم،
بایستی که ارتباط خویش را با آنچه که به دردسرمان می اندازد عوض کنیم. به عنوان مثال،
در عوض ستیزه با افکار منفی، مراجعان یاد می گیرند که آنها را با توجه آگاهی نگاه کنند
و در یک فاصله کافی و به شیوه ای شهودی و نه تحلیلی دریابند که آنها فقط فکر هستند.
به جای آنکه غمگینی را از بین ببرند یاد می گیرند که کشف کنند غمگینی را چگونه در بدنشان
احساس می کنند، چگونه خود را در رفتارشان نشان می دهد و چگونه فرو می نشیند و جاری
می شود؛ و در سطحی عمیق تر شروع به فهم این نکته می کنند در حالی که همچنان زندگی مطلوب
خود را سپری می کنند، می توانند بار اندوه را نیز با خود حمل کنند .
درمان مبتنی بر توجه آگاهی
ACT و دیگر شیوه های مبتنی بر توجه
آگاهی مراجعان را دعوت می کنند تا به درون اکنون قدم بگذارند و رابطه خود با تجربیاتشان
را به طور بنیادینی عوض کنند. این روشها مراجعان را ترغیب می کنند تا در عوض تلاش برای
تغییر دنیای درونی به یک شکل دلپذیرتر، رابطه شان را با اکنون تحریف نشده عمیق تر و
غنی تر کنند.
اصل بنیادین ACT که بوسیله 20 سال پژوهش درباره
ماهیت شناخت آدمی حمایت می شود این است : راهکارهای مشکل گشایی مبتنی بر عقل سلیم وقتی
که برای تجارب درونی به کار می روند اغلب تبدیل به تله می شوند. در واقع پژوهش ما نشان
می دهد که مشکل گشایی آدمی خود شدیدتر شدن رنج او را به ارمغان می آورد.
شخصی که می خواهد مشکل هراسش را با خلاص شدن از دست آن حل
کند، مرتبا سطح اضطرابش را ارزیابی می کند و ترسان در پی بررسی بالا و پائین شدن اضطرابش
است. چنین فرآیندی در واقع اضطراب را فراخوانی می کند و خطر شرطی شدن فرد به تجربه
کردن اضطراب در شرایط و پیشامدهای بیشتر و بیشتری را در پی دارد. اضطراب رفته رفته
به قطب دائمی زندگی تبدیل می گردد و مراجعان معتقد می شوند که تنها وقتی خوشحال زندگی
می کنند که بطور پیوسته ای خود را در یک آینده خیالی تصور کنند، آینده ای که در آن
درمان شده اند و اضطراب صحنه زندگی شان را ترک کرده است. نوعا در حالی که آنها بطور
مداوم تلاش می کنند تا ماموریت غیر ممکن زندگی بدون اضطراب را انجام دهند، خود زندگی
متوقف شده و نوعی درجاماندگی و حالت انتظار در آن بوجود می آید