سایت تخصصی روانشناسی

 مهــــربــانـــا

 می شود خودت واسطه ای شوی

 بین خودت و دلم تا با

 تمام وجودش باز هم پیدایت کند

 در این سکوت و هیاهو ...

 

مهربانترین مهربانان...

می دانم دستهای سبزت همیشه پشت و پناهم هست

وقتی دلم تنها و گرفته است

وقتی اشکهایم مجالی به من نمیدهند

ودلتنگی ام را آشکار می کنند

فقط تو را میخوانم و بس

تا از غبار زمانه اش بکاهم...

امروز با دیروز متفاوت است

امروز حسی دیگر درونم را نوازش میدهد...

حسی سرشار از زندگی...

 

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمرما

همچنان در اول وصف تو مانده ایم

 

 تورا می خوانم

ای فریادرس! فریاد رسان!

هرگام که ازتو دورمی شوم

 ذرات وجودم را درشعله های آتش غفلت سوزان می بینم

 و باز تویی که به من امید می دهی