سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

۱۹۹ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است


داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟

آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟

-

-

-

نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک آئیست(خداناباور) هستم

مگه تا حالا مامانو دیدی؟












مثل یک دُرنای زیبا تا افق پرواز کن؛

نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن؛

زندگی تکرارِ زخمِ کهنه ی دیروز نیست؛

بال های خسته ات را رو به فردا باز کن ...




گاهی آنقدر در روزمرگی غرق می شویم که فراموش می کنیم

ساده ترین داشته های ما شاید آرزوی فرد دیگری باشد

ما از امر ونهی پدر کلافه هستیم و

دیگری در آرزوی شنیدن صدای پدرش

ما از باب میل نبودن غذا به جان مادرمان غر می زنیم و

دیگری در حسرت صدا کردن نامش وشنیدن جوابش

از گرما می نالیم

از سرما فرار میکنیم

در جمع ازشلوغی کلافه می شویم .

ودر خلوت از تنهایی بغض می کنیم .

تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و

آخر هفته هم بی حوصلگی مان را گردن غروب می اندازیم .

شاید بهتر باشد گاهی فکر کنیم همه زندگی مان معجزه است .

همین که میخوابیم

بیدار می شویم


نفس میکشیم ،

همین که خورشید طلوع میکند


مهتاب میتابد ،

باران بی منت می بارد

تمام اینها بهانه ی ساده ای است برای یک لبخند



مثل باران باشیم

بباریم 

زندگی بخشیم 

طراوت دهیم ...




یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا،  آب ، زمین
مهربان باشم،  با مردم شهر
و فراموش کنم،  هر چه گذشت
خانه ی دل،  بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی  خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت…




زندگی با همه‌ی وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به جزا دادن و افسردن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

زندگی جنبش جاری شدن است

از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند...


زندگی موسیقیِ گنجشک هاست

زندگی باغِ تماشایِ خداست...

 

زندگی یعنی همین پروازها،

صبح ها،

لبخندها،

آوازها...