محبوبیت و پرطرفداربودن برخی از این
کتابهای روانشناسی و موفقیت، به گونهای است که گاه برخی از این کتابها
جماعت مختلفی اعم از تحصیلکرده، استاد دانشگاه، زنان خانهدار و حتی
نوجوانان را به خود مجذوب میکند و برخی از این کتابها به چاپ چندم
میرسد.
آیا این میزان استقبال از کتابهای روانشناسی فقط منحصر به ایران است یا اینکه در سراسر جهان چنین تمایلی وجود دارد؟
در این کتابها نگاه عملیاتی و کاربردی، رفتار سازمانی در این سه حوزه به صورت کاربردی دنبال میشوند. این کتابها روش علمی دارد و میتواند برای مخاطبان قابل استفاده باشد. در مقابل برخی از کتابهای این حوزه بسیار آرمانگرا هستند و نمیتواند در حوزه اجتماعی و شخصی به فرد کمک کند.
کتابهایی که آرمانگرایی را ترویج میکند چه لطمهای به مخاطب میزنند؟
یکی از تبعات استفاده از این کتابها این است که چون علمی نیست و روی مخاطب تاثیر منفی دارد میتواند با شکست در آرمانگرایی مخاطب را دچار سرخوردگی کرده و به زندگی اجتماعی و فردی او لطمه وارد کند. برخی از کتابهای این حوزه نیز روشهای علمی به دست آوردن ثروت را بیان میکند اما در مقابل نمیبینند که اساسا این ثروت به چه کار فرد میآید. چنین کتابهایی در کشور ما که سبک زندگی اسلامی ایران دارد قابل پیاده نیست و اصولا صحیح نیست اینگونه کتابها که با ارزشها و اصول اسلامی مغایرت دارد در جامعه ترویج شود چرا که مردم را دچار کجاندیشی و سرخوردگی میکند.
غلبه آثار ترجمهای در این حوزه محسوس است. متاسفانه ما نتوانستیم الگوهای بومی از چگونگی بهدست آوردن مهارتهای زندگی به مخاطبان ارائه دهیم. چرا؟
ما در جامعه مولفانی نداریم که روی این حوزهها کار کنند و به طور مثال بیوگرافی افراد موفق در ایران را استخراج کرده و آنها را مکتوب کنند شاید به این علت که چنین کاری دخالت در حوزه خصوصی افراد محسوب میشود در حالی که تولید این کتابها میتواند انگیزه در مردم ایجاد کند. این در حالی است که در کشورهای دیگر چنین کتابهایی به وفور تولید میشود و بسیاری از آنها مانند کتابهای آنتونی رابینز برند شدهاند و اگرچه اغلب آثار علمی و کاربردی نیستند اما مردم به دنبال مطالعه این کتابها و دستیابی به راهکارهای موفقیت از دید این افراد هستند. از سوی دیگر بازار کتاب هم پرکشش نیست و متاسفانه به همین دلیل بسیاری از مولفان انگیزه خوبی برای تولید کتاب ندارند چرا که نمیتوانند انگیزههای مالی آنها را تامین کنند. این عوامل در کنار برندسازی کتابهای ترجمهای موجب شده که در زمینه روانشناسی آثار تالیفی کم باشد.
ناشران در این میان چه کاری میتوانند بکنند که شرایط این گونه پیش نرود؟
ناشران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در این حوزه جلسات هماندیشی برگزار کنند و وزارت ارشاد نیز میتواند سیاستگذاری و سازماندهی در این حوزه را برعهده بگیرد چرا که در این عرصه ولنگاری فرهنگی بسیاری دیده میشود و اکنون برخی از استادان خارجی و کتابهای نامناسب ترویج میشوند در حالی که حمایت از مولفان داخلی باید سرلوحه کار قرار بگیرد تا کتابهای خارجی به این گستردگی برندسازی نشود. ناشران هم در این بازار به دنبال انتفاع مالی خود هستند و باید این موضوع را مدنظر قرار دهند در اینجاست که وزارت ارشاد میتواند با حمایت از کتابهای بومی مثبت و مفید رونقی به بازار کتابهای تالیفی و مطلوب ببخشد. امروز بسیاری از جوانان و نوجوانان ایرانی به دنبال این کتابها هستند بنابراین ضرورت ساماندهی به این حوزه بیش از پیش احساس میشود.
گفته میشود در توریع کتابهای روانشناسی با چنین رویکردی مافیای توزیع وجود دارد. چنین چیزی درست است؟
ما در حوزه پخش با چنین مسالهای مواجه هستیم چون بسیاری از توزیعکنندگان درگیریهای مالی بسیار دارند و طبیعی است که به دنبال توزیع کتابهایی باشند که مبالغ حاصل از فروش آنها به سرعت تامین میشود و از سوی دیگر میتوان آنها را در شمارگان بیشتری به فروش رساند. از سوی دیگر تنوع و تعداد کتابهای حوزه روانشناسی بسیار زیاد است و بازار مخاطبان نیز استقبال خوبی از این کتابها داشته است. بنابراین با چنین نگاهی نمیتوانیم لفظ مافیا را برای آن درست بدانیم و با توجه به انتفاع مالی توزیعکنندگان و ناشران طبیعی است که برخی از ناشران توانستهاند کتابهایشان را در سیستم توزیع جا بیاندازند و آثار خود را برند کنند.
-
-
علیرضا بهشتیان، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میگوید: یکی از مشکلاتی که کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی که از آمریکا ترجمه میشوند به آن مبتلا است این است که فرهنگ آنها رقابتی، فردگرا و متکی به پول است و این رقابتطلبی صرف باعث افزایش ابتلای افراد به اختلالات افسردگی و اضطراب میشود.
لطفا در ابتدا بفرمایید علل اقبال مردم طی سالهای اخیر به مطالعه کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبتاندیشی چه بوده است؟
اگر در سایت آمازون جستوجو کنید میبینید که همواره جزو پرفروشترین کتابهای سالهای اخیر در آمریکا و انگلیس کتابهای حوزه روانشناسی بوده و این سالها کتابهایی که عنوان «خودیاری» دارد مورد استقبال مردم قرار گرفته است. مطالعه کتابهای روانشناسی با موضوع خودیاری از سال 60 و 70 میلادی در دنیا رواج یافت اما این روند با فاصله در ایران رخ داد و اکنون چندین سال است که کتابهای روانشناسی که موضوع خودیاری دارند مورد توجه قرار گرفته است.
این موضوع چندین علت دارد؛
نخست اینکه آگاهی مردم درباره اینکه علم میتواند به آنها کمک کند
افزایش یافته چون در قدیم مردم برای حل مشکلاتشان به اعتقادها و خرافات
متوسل میشدند اما امروز دانش و آگاهی جهانی افزایش پیدا کرده و دیگر مانند
گذشته نیست. اکنون نسبت به 20 سال گذشته میزان مراجعات به روانشناسان و
مشاوران بیشتر شده است و البته یکی از راههایی که افراد میتوانند باعث
بهبود خود و زندگیشان شوند استفاده از کتابهای خودیاری است.
به هر حال وقتی فرد به مشکلی برخورد میکند و احساس میکند میتواند با مطالعه اینگونه کتابها برخی از مشکلات سطحی خود را حل کند روی به مطالعه این کتابها میآورد. به همین دلیل است که طی سالهای اخیر کتابهای روانشناسی که به موضوعاتی چون موفقیت مالی، مشکلات فردی، احساس رضایت از زندگی، تربیت فرزند و... میپردازند مورد توجه واقع شده است. چندین سال است که کتابهای تربیت فرزند در میان پرفروشترین آثار بوده چرا که امروزه به دلیل همان افزایش آگاهی روشهای تربیتی جدید مورد توجه والدین قرار گرفته است.
گفته میشود که میزان مطالعه این کتابها در ایران بیشتر از سایر کشورهایی است که این کتابها در آن تالیف میشود. آیا این موضوع قابل استناد است؟ نکته دیگر اینکه درست است بگوییم که ایرانیان این کتابها را بیشتر به دلیل احساس نارضایتی از زندگی خود میخوانند؟
این نظر چندان قابل استناد نیست و اگر ما بخواهیم درباره این موضوع علمیتر صحبت کنیم باید به دادههایی تکیه کنیم آنچه که مشخص است این است که نتایج جستوجو در سایت آمازون در سال 2015 نشان داده که در میان 100 کتاب برتر پرفروش کتابهای روانشناسی همواره قرار داشته است. حتی خاطرم هست که سال گذشته کتابی درباره سلامت جسمی و رژیم تغذیه تا مدتها جزو 10 کتاب برتر در آمازون بود.
البته پیش میآمد که اگر سیاستمدار معروفی خاطرات خودش را منتشر کرده بود این کتابها را کنار میزد و در صدر فروش قرار میگرفت اما به هر حال همواره کتابهای روانشناسی در کنار رمانها مورد اقبال مردم بودهاند. از سوی دیگر آگاهی اجتماعی جامعه غربی نسبت به جامعه ما بیشتر است ما هنوز فرق بین مشاوره، روانشناس و روانپزشک را نمیدانیم و حتی فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ما از چنین مشکلی رنج میبرند با این وجود یکی از دلایل دیگر استقبال مردم از کتابهای روانشناسی نارضایتی فردی است که در جامعه ما وجود دارد.
میزان پایین شادی در جامعه باعث شده تا افراد برای رفع مشکلات خود بیشتر به کتابهای روانشناسی روی بیاورند. مساله دیگر بالا بودن هزینه مراجعه به روانشناسان در ایران است این در حالی است که مراجعه به روانشناس در خارج از کشور شامل هزینههای بیمه میشود اما در ایران اگر کسی بخواهد 10 جلسه پیش مشاوره برود باید متقبل هزینههای سنگینی شود. اینجاست که افراد ترجیح میدهند تا با استفاده از کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی برخی از مشکلاتشان را مرتفع کنند. نکته دیگر پایین بودن اعتماد به نفس عمومی در جامعه ماست که میزان بالای عملهای جراحی زیبایی، استفاده از لوازم آرایشی و برندینگ مصداق آن است.
یکی دیگر از مسایل این حوزه میزان کم آثار تالیفی به ترجمه است. غلبه ترجمه بر تالیف در کتابهای روانشناسی عامهپسند چه تبعاتی دارد؟
به هر حال میزان کتابهای تالیفی مناسب در حوزه روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی بسیار کم است چون در خارج از کشور اگر فردی دو سال از وقت خود را صرف نگارش کتابی بکند هزینههای زندگیاش تامین میشود اما در کشور ما گاهی مولفان حتی با داشتن 30 جلد کتاب هم نمیتوانند هزینههای زندگی خود را تامین کنند اما در کشور ما اینگونه نیست و افراد تنها برای عشق و علاقه و تعهد خود کتاب تالیف میکنند. از سوی دیگر اعتماد به نفس عمومی در جامعه ایران پایین است و اگر کتاب خوبی هم در حوزه روانشناسی نوشته شود مردم ما از آن استقبال نمیکنند و همین کتابها را اگر افراد غیرمعروفی در خارج از کشور بنویسند قطعا استقبال مخاطبان ایرانی از آن کتاب بیشتر خواهد بود چون ما فکر میکنیم که اگر یک کتاب روانشناسی را نویسنده خارجی نوشته باشد بهتر است و راهکارهای بهتری به ما خواهد داد.
آسیبهای کتابهای ترجمهای روانشناسی عامهپسند چیست؟
این موضوع آسیبهای متعددی را به همراه دارد همانطور که میدانید ترجمه کتاب در ایران تخصص ویژهای نمیخواهد و بیشتر افراد با سطح کمی از دانستن زبان انگلیسی کتاب ترجمه میکنند بدون اینکه اعتبار علمی کتاب را مدنظر داشته باشند. تخصص کم مترجمان موجب شده تا اغلب ترجمه کتابها اشتباهی صورت بگیرد چون مترجم توانایی ترجمه برخی از اصطلاحات تخصصی را ندارد و نظارتی هم روی فرایند ترجمه صورت نمیگیرد. این در حالی است که اگر اعتبار علمی کتاب بالا و مترجم هم متخصص باشد میتوان کتابهای برجسته روانشناسی را ترجمه و در اختیار مخاطب قرار داد. اشراف نداشتن مترجم به مباحثی که ترجمه میکند میتواند موجب شود که گاهی مطالبی که با فرهنگ ما مناسب نیست ترجمه شود.
به طور مثال درباره مشکل جنسی، ازدواج و غیره نگاه ما با غربیها متفاوت است اما در برخی از کتابهای روانشناسی میبینیم که همان نگاه به صورت مستقیم ترجمه و خواننده در اجرای آن راهکارها دچار سردرگمی میشود. یکی از مشکلاتی که کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی که از آمریکا ترجمه میشوند به آن مبتلا است این است که فرهنگ آنها رقابتی، فردگرا و متکی به پول است و در واقع در فرهنگ آمریکایی موفقیت در گرو رسیدن به پول است. این رقابتطلبی صرف باعث افزایش ابتلای افراد به اختلالات افسردگی و اضطراب میشود. مثلا علیرغم اینکه در دهههای اخیر از نظر مالی و رفاه وضعیت کشورهای پیشرفته بهتر شده اما در کنار آن اختلالات افسردگی، اضطراب افزایش یافته است.
نویسندگانی چون آنتونی رابینز، برایان تریسی که کتابهای زیادی از آنها در ایران ترجمه شده تاکید زیادی روی این مساله میکنند. از نظر آنها موفقیت آنقدر مهم است که به خاطر آن حتی باید قورباغه را هم قورت بدهیم! اما در مقابل آن نویسندگانی چون دکتر وین دایر هم هستند که موفقیت را امری درونی میدانند. جالب است بدانیم وین دایر در کتابهایش اشارههایی به عرفای بزرگ از جمله مولانا داشته است. مساله دیگر این است که ناشران کتابهای روانشناسی به ویژه در رویکرد مثبتاندیشی به صورت تجاری به بازار نگاه میکنند. بیشتر مواقع ناشر به محتوای اثر کاری ندارد و همین که کتاب بتواند مجوز چاپ بگیرد و از سوی مخاطب هم مورد توجه واقع شود برایش کافی است چون در شرایط فعلی ناشران به سختی روی پای خود ایستادند و تامین هزینههای چاپ کتاب برای آنها در اولویت قرار دارد.
گفته میشود که کتابهای روانشناسی عامهپسند در ایران واقعگرا نیست و بیشتر به دنبال تصویرسازیهای بیهوده برای مخاطبان است. آیا این موضوع درست است؟
در کشور ما مفهوم مثبتاندیشی درست فهمیده نشده است چون مثبتاندیشی باید سطحبندی شده و براساس مخاطب تعریف شود. مفاهیمی که عرفای بزرگ ما مطرح میکنند خیلی عمیقتر از مطالبی است که در کتابهای مثبتاندیشی مطرح میشوند و بسیاری از این مفاهیم برای عموم مردم غیرقابل درک و پذیرش است. من معتقدم که مثبتاندیشی از آمریکا شروع نشده بلکه از شرق و عرفان شرقی آغاز شده است. بسیاری از مفاهیم مطرح شده در روانشناسی مثبتاندیشی مثل پذیرش در مفاهیم عرفانی با عمق بسیار بیشتری مطرح شده است.
مثلا یکی از رویکردهای روانشناسی به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد کاملا از مفاهیم عرفان شرقی الگو برداری کرده است اما نکته مهم این است که با توجه به سطح مخاطب مطالب باید ارایه شود. مثلاً شما نمیتوانید به یک دانشآموز دبستانی مفهوم انتگرال را آموزش دهید. مثلاً مفهوم پذیرش که در مثبتاندیشی مطرح میشود همان مفهوم رضا در عرفان ما است. بالاترین مرحله رضا این است که نسبت فرد با خدا مثل نسبت مرده با مرده شور است. یعنی اینکه فرد خود را کاملا در اختیار خدا قرار میدهد همانطور که مرده کاملا در اختیار مرده شور است. یعنی هر اتفاقی به هر شکلی برای ما میافتد بپذیریم اما پذیرش کامل این مساله برای عموم مردم دشوار است و فرد هر چه رشد معنوی بیشتری کرده باشد توانایی بیشتری در رسیدن به این مرحله از پذیرش یا رضا خواهد داشت.
مشکل دیگری که در کتابهای مثبتاندیشی وجود دارد این است که مطالب کاملا ساده شده و سطحی مطرح میشوند مثلا اینکه در کتاب قانون جذب میگوید که تو هر چیزی میخواهی میتوانی به دست آوری و بسیاری از افراد میگویند این حرفها خزعبلات است مگر میشود فرد بتواند به همه خواستههایش برسد. من در طول سالها این همه خواسته داشتم اما به هیچکدام از آنها نرسیدم. نکتهای که باید گفت است که شرایط زیادی برای خواستن یا همان دعا کردن وجود دارد که به دلیل عدم اشراف کامل نویسنده به این مفاهیم آن را به صورت سطحی بیان میکند. در صورتی که پایهها و مقدمات زیادی قبل از اینکه خواستهای داشته باشیم وجود دارد که امکان بیان آن در این مجال وجود ندارد. اما خلاصه آنکه به نظر من کتابهای سحطی مثبتاندیشی نه تنها اثر مثبتی بر خواننده ندارد بلکه باعث بدبینی به این مفاهیم میشود.
-
طی سالهای اخیر همواره کتابهای روانشناسی
به ویژه با رویکرد مثبتاندیشی در صدر فروش کتابفروشیها قرار گرفته است.
اقبال مردم به این کتابها موجب شده که امروز حتی در شهرستانها نیز این
کتابها بیشتر در سبد خانوادهها جا داشته باشد.
-
بررسی و چرایی علل اقبال مردم به این کتابها، موضوع جدیدترین پرونده خبری خبرگزاری کتاب ایران قرار گرفته است.
-
سعید احمدی، مدیر انتشارات تیسا که کتاب «بیشعوری» آن از زمان انتشارش تاکنون همواره پرفروش بوده در گفتوگویی به این موضوع پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
-
بررسی و چرایی علل اقبال مردم به این کتابها، موضوع جدیدترین پرونده خبری خبرگزاری کتاب ایران قرار گرفته است.
-
سعید احمدی، مدیر انتشارات تیسا که کتاب «بیشعوری» آن از زمان انتشارش تاکنون همواره پرفروش بوده در گفتوگویی به این موضوع پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
آقای احمدی لطفاً در
ابتدا بفرمایید این میل مردم به مطالعه کتابهای عامهپسند روانشناسی با
رویکرد مثبتاندیشی به چه مسالهای برمیگردد؟
روزنامه ایران پس از نمایشگاه کتاب امسال آماری ارائه کرد که بر اساس آن فروش کتابهای روانشناسی بالاتر از کتابهای ادبی و رمان قرار داشت. البته در این میان کتابهای تاریخی در رده بالاتری قرار داشتند. اکنون این سوال مطرح میشود که چرا مردم به مطالعه کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی علاقهمند هستند؟ ما در انتشارات تیسا با تالیف کتابی با عنوان «چرا بیشعوری؟» به دنبال پاسخ به این سوال بودیم و در صدد هستیم تا از منظر جامعهشناسی و روانشناسی به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا مردم به مطالعه این نوع از کتابها علاقهمند هستند. در همین راستا هم پرسشنامههایی تهیه شده که بر اساس نظرسنجی این انگیزهها به صورت دقیقتری مشخص شود.
اما نظر شخصی من این است که یکی از دلایل اقبال به این کتابها اهمیت یافتن موضوعات روانشناسی در جامعه امروزی به ویژه در کلانشهرهاست؛ بدین معنی که افراد در شهرهای بزرگ امروز بیشتر از گذشته نیاز به مشاوره را به دلیل مشکلات خانوادگی و ارتباطی احساس میکنند و میخواهند که با مراجعه به مشاوره بخشی از مشکلات خود را حل کنند بنابراین امروز اهمیت مشاوره و روانشناسی برای مردم پررنگتر شده است. در همین راستا طبیعی است که علاقهمندان به مطالعه کتابهای روانشناسی هم بیشتر میشوند تا پاسخ به سوالات خود را در این کتابها بیابند.
از سوی دیگر عدهای از مردم هستند که از مراجعه به روانشناس به صورت حضوری گریز دارند و میترسند که درد و دلهای خودشان را با کسی در میان بگذارند بنابراین این عده با وجود اینکه اهمیت موضوعات روانشناسی و مشاوره را میدانند اما علاقهای به مراجعه به روانشناس ندارند به همین دلیل سعی میکنند با مطالعه کتابهای روانشناسی پاسخ سوالات خود را پیدا کنند چراکه جسارت روبهرو شدن با مشاوره را ندارند.
نکته دیگر این است که در جوامعی مانند ما که در حال پیشرفت هستند با ورود تکنولوژیهای جدید و محصولات وارداتی سعی شده تا از طریق صنعت ترجمه احساس عقب ماندگی از کشورهای غربی جبران شود. بنابراین چنین حسی وجود دارد که برای اینکه عقب مانده نباشیم باید بیشتر بخوانیم.
آیا چنین استقبالی در کشورهای دیگر از کتابهای روانشناسی وجود دارد؟ به صورت مصداقی درباره «بیشعوری» که اتفاقاً بسیار پرفروش هم شد چنین اقبالی از سوی مردم وجود داشت؟
جالب است بدانید که کتاب «بیشعوری» که در ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت در آمریکا کتاب شکستخوردهای بود و در واقع به نویسنده آن خاویر کرمنت توجهی نشد! کرمنت به واسطه تالیف کتابهای مختلف که در برخی از آنها به تمسخر سیاستمدارانی چون اوباما پرداخته و آن را یک بیشعور دانسته، حتی از نام واقعی خود استفاده نمیکند و این در واقع اسم مستعار این نویسنده است! این در حالی است که این نویسنده در کشور ما خیلی مورد توجه بود به گونهای که من حتی در برخی از جلسات میبینم که برخی از کارشناسان ما از او به عنوان استاد بزرگ یاد میکنند! این توجه در حالی که در کشورهای خود این افراد، کرمنت مورد اقبال قرار نمیگیرد جای تامل است! من علت این موضوع را در این میبینم که برخی از ما فکر میکنند هر چه کرمنت به طور مثال در کتاب «بیشعوری» نوشته وحی منزل است و در واقع راهها و الگوهای غربی برای روانشناسی برای ما بهتر است!
آیا از سوی روانشناسان ما هم در این حوزه تلاشی شده است؟
محمود فرجامی کتاب «بیشعوران» را نوشته که در واقع در آن به همان موضوعات کتاب «بیشعوری» پرداخته اما از مثالهای بومی استفاده کرده است البته این کتاب تا کنون مجوز نگرفته است. با این وجود مخاطب ایرانی حس میکند که نظرات روانشناسی در غرب خاصتر است و برایش کتابهای ترجمهای جذابتر هستند.
مصداق همان ضربالمثل که میگوید مرغ همسایه غاز است!
دقیقا همین طور است! ما دیگری را بیشتر از خودمان قبول داریم. مرحوم جمالزاده در دهه 40 و 50 در برخی از آثارش به این نوع از خلقیات ایرانیان پرداخته است. متاسفانه ایرانیان حرف غربیها را وحی منزل میدانند در حالی که اگر ما به علوم انسانی بومی اعتقاد داریم باید متناسب با نیازهای مخاطبان خودمان کتاب تولید کنیم. این کمکاری درباره روانشناسی ما احساس میشود و این علم کمتر در ایران بومی شده است. به همین دلیل است که ترجمه کتابهای روانشناسی به صورت محسوسی بر کتابهای تالیفی ما غلبه دارد.
چه راهکارهایی میتوان تدوین کرد که زمینه تولید کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی بومی فراهم شود؟
از اواسط دهه 80 به بعد به دلیل موجی از کتابهایی که به آنها عرفانهای کاذب اطلاق میشد، سختگیریهایی نسبت به کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی به وجود آمد چراکه بیان میشد کتابهایی که با موضوع عرفانهای کاذب منتشر میشود به دلیل مریدپروری است. اگرچه این موضوع به دلیل امنیتی بودن آن درست بود اما به هر حال این سختگیریها موجب شد تا در این نهضتی که راه افتاده بود برخی از کتابهایی که هم مشکل نداشتند با سختگیریهای بیشتری مواجه شوند و مجوز نگیرند. این روند به هر حال پرداختن به موضوعات روانشناسی را از سوی مولفان سختتر کرد. از همین رو بود که علاقه ناشران هم به انتشار کتابهای ترجمهای بیشتر شد. از سوی دیگر در بازار گاهی برخی کتابهای روانشناسی پرفروش میشوند و بعد به دلیل مشکلاتی که در آنها وجود دارد از بازار نشر جمعآوری میشوند. به هر حال در این آشفته بازار همواره سودجویانی هستند که از این شرایط استفاده میکنند.
یکی از مسایل دیگر در این حوزه مافیای توزیع این گونه کتابها هستند. در این باره نظرتان چیست؟ کتابهای روانشناسی عامهپسند در کوتاهترین زمان به دست مخاطبان مناطق دوردست هم میرسند اما کتابهای دیگر نه! نظر شما چیست؟
قبل از اینکه نظر شخصیام را در این باره بیان کنم باید بگویم که برخی از دوستان توزیع و پخش به من گفتند که این تصور از رفتار توزیعکنندگان کتاب در کشور درست نیست و اصولاً مافیایی در این حوزه وجود ندارد! بدین معنی اینگونه نیست که این افراد بخواهند کتابهای ویژهای یا نویسندگان خاصی را ترویج کنند و تنها درخواست مخاطبان است که رفتار توزیعکنندگان را شکل میدهند. به طور مثال وقتی در 10 استان کشور مخاطبان درخواست کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی را از کتابفروشیها میخواهند طبیعی است که این کتابها هم بیشتر توزیع شوند.
اما من به عنوان یک ناشر نظر دیگری دارم به هر حال در انتشارات تیسا کتابهای جامعهشناسی، شهری و ... هم منتشر میکنم اما گاهی توزیعکنندگان سلیقهای عمل میکنند و علاقهای به خرید کتاب خوب جامعهشناسی ندارند و این کتاب در بازار نشر خفه میشود! بنابراین سلیقهای عمل کردن در این باره میتواند تاثیرگذار باشد. در چنین شرایطی توزیعکنندگان دست چندم هم از این بازار استفاده میکنند و آن را جهت میدهند. شما به نمایشگاههای کتابی که در ادارات و سازمانهای ما برگزار میشود نگاه کنید ببینید به چه میزان کتابهای روانشناسی در آنها وجود دارد! طبیعی است وقتی این کتابها تبلیغ میشود خریدار بیشتری هم دارد.
خود ناشر مکانیسمی برای تبلیغ آثار خود ندارد؟
به هر حال تبلیغات توسط ناشر بسیار محدود است. تبلیغات ما تنها از طریق معرفی آثارمان در رسانهها صورت میگیرد و اساساً صنعت نشر حضور پرفروغی در تبلیغات ندارد. حتی اگر نگاهی به تعداد مجلات روانشناسی کنید میبینید که تعداد این مجلات بسیار بیشتر از رشتههای دیگر چون جامعهشناسی است. در این شرایط کتابهای روانشناسی هم بیشتر در این مجلات تبلیغ میشود و در یک چرخه به این نوع کتابها بیشتر پرداخته میشود.
ضمن تایید صحبتهای شما به نظر میرسد که ما هم الگوی مناسبی ارائه ندادیم. به طور مثال بعد از مرگ استیو جابز کتابهای بسیاری منتشر شدند با محور معرفی این شخصیت و راهکارهای موفقیت او. در حالی که ما در فرهنگ و تاریخ خودمان آدمهای موفق زیادی داریم که معرفی نشدند! این دیگر کمکاری ماست!
بله درست است. برای اصلاح این فرایند نباید تنها به شبکههای دولتی امیدوار بود چون کارهای سفارشی اغلب ایدئولوژیک و بی کیفیت هستند. امیدوارم که مردم کمک کنند و نهادهای دولتی هم از آثار تولیدی ما در روانشناسی خریدهای حمایتی کنند. به طور مثال نشر نی کتابی را با موضوع معرفی کارآفرینان در دوره پهلوی منتشر کرده که خوشبختانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از آن خرید حمایت کرده است. این اقدام میتواند من ناشر را نیز ترغیب کند که وارد این عرصه شوم و روی این موضوعات کار کنم. یکی از کارهای خوبی که اکنون انجام شده واگذار کردن بنهای یارانهای به کتابفروشیهاست که واقعا اقدام به جایی است. به هر حال امیدوارم در این شرایط و با حمایت دولت بتوانیم کتابهای بیشتری در این حوزه منتشر کنیم.
-
روزنامه ایران پس از نمایشگاه کتاب امسال آماری ارائه کرد که بر اساس آن فروش کتابهای روانشناسی بالاتر از کتابهای ادبی و رمان قرار داشت. البته در این میان کتابهای تاریخی در رده بالاتری قرار داشتند. اکنون این سوال مطرح میشود که چرا مردم به مطالعه کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی علاقهمند هستند؟ ما در انتشارات تیسا با تالیف کتابی با عنوان «چرا بیشعوری؟» به دنبال پاسخ به این سوال بودیم و در صدد هستیم تا از منظر جامعهشناسی و روانشناسی به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا مردم به مطالعه این نوع از کتابها علاقهمند هستند. در همین راستا هم پرسشنامههایی تهیه شده که بر اساس نظرسنجی این انگیزهها به صورت دقیقتری مشخص شود.
اما نظر شخصی من این است که یکی از دلایل اقبال به این کتابها اهمیت یافتن موضوعات روانشناسی در جامعه امروزی به ویژه در کلانشهرهاست؛ بدین معنی که افراد در شهرهای بزرگ امروز بیشتر از گذشته نیاز به مشاوره را به دلیل مشکلات خانوادگی و ارتباطی احساس میکنند و میخواهند که با مراجعه به مشاوره بخشی از مشکلات خود را حل کنند بنابراین امروز اهمیت مشاوره و روانشناسی برای مردم پررنگتر شده است. در همین راستا طبیعی است که علاقهمندان به مطالعه کتابهای روانشناسی هم بیشتر میشوند تا پاسخ به سوالات خود را در این کتابها بیابند.
از سوی دیگر عدهای از مردم هستند که از مراجعه به روانشناس به صورت حضوری گریز دارند و میترسند که درد و دلهای خودشان را با کسی در میان بگذارند بنابراین این عده با وجود اینکه اهمیت موضوعات روانشناسی و مشاوره را میدانند اما علاقهای به مراجعه به روانشناس ندارند به همین دلیل سعی میکنند با مطالعه کتابهای روانشناسی پاسخ سوالات خود را پیدا کنند چراکه جسارت روبهرو شدن با مشاوره را ندارند.
نکته دیگر این است که در جوامعی مانند ما که در حال پیشرفت هستند با ورود تکنولوژیهای جدید و محصولات وارداتی سعی شده تا از طریق صنعت ترجمه احساس عقب ماندگی از کشورهای غربی جبران شود. بنابراین چنین حسی وجود دارد که برای اینکه عقب مانده نباشیم باید بیشتر بخوانیم.
آیا چنین استقبالی در کشورهای دیگر از کتابهای روانشناسی وجود دارد؟ به صورت مصداقی درباره «بیشعوری» که اتفاقاً بسیار پرفروش هم شد چنین اقبالی از سوی مردم وجود داشت؟
جالب است بدانید که کتاب «بیشعوری» که در ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت در آمریکا کتاب شکستخوردهای بود و در واقع به نویسنده آن خاویر کرمنت توجهی نشد! کرمنت به واسطه تالیف کتابهای مختلف که در برخی از آنها به تمسخر سیاستمدارانی چون اوباما پرداخته و آن را یک بیشعور دانسته، حتی از نام واقعی خود استفاده نمیکند و این در واقع اسم مستعار این نویسنده است! این در حالی است که این نویسنده در کشور ما خیلی مورد توجه بود به گونهای که من حتی در برخی از جلسات میبینم که برخی از کارشناسان ما از او به عنوان استاد بزرگ یاد میکنند! این توجه در حالی که در کشورهای خود این افراد، کرمنت مورد اقبال قرار نمیگیرد جای تامل است! من علت این موضوع را در این میبینم که برخی از ما فکر میکنند هر چه کرمنت به طور مثال در کتاب «بیشعوری» نوشته وحی منزل است و در واقع راهها و الگوهای غربی برای روانشناسی برای ما بهتر است!
آیا از سوی روانشناسان ما هم در این حوزه تلاشی شده است؟
محمود فرجامی کتاب «بیشعوران» را نوشته که در واقع در آن به همان موضوعات کتاب «بیشعوری» پرداخته اما از مثالهای بومی استفاده کرده است البته این کتاب تا کنون مجوز نگرفته است. با این وجود مخاطب ایرانی حس میکند که نظرات روانشناسی در غرب خاصتر است و برایش کتابهای ترجمهای جذابتر هستند.
مصداق همان ضربالمثل که میگوید مرغ همسایه غاز است!
دقیقا همین طور است! ما دیگری را بیشتر از خودمان قبول داریم. مرحوم جمالزاده در دهه 40 و 50 در برخی از آثارش به این نوع از خلقیات ایرانیان پرداخته است. متاسفانه ایرانیان حرف غربیها را وحی منزل میدانند در حالی که اگر ما به علوم انسانی بومی اعتقاد داریم باید متناسب با نیازهای مخاطبان خودمان کتاب تولید کنیم. این کمکاری درباره روانشناسی ما احساس میشود و این علم کمتر در ایران بومی شده است. به همین دلیل است که ترجمه کتابهای روانشناسی به صورت محسوسی بر کتابهای تالیفی ما غلبه دارد.
چه راهکارهایی میتوان تدوین کرد که زمینه تولید کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی بومی فراهم شود؟
از اواسط دهه 80 به بعد به دلیل موجی از کتابهایی که به آنها عرفانهای کاذب اطلاق میشد، سختگیریهایی نسبت به کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی به وجود آمد چراکه بیان میشد کتابهایی که با موضوع عرفانهای کاذب منتشر میشود به دلیل مریدپروری است. اگرچه این موضوع به دلیل امنیتی بودن آن درست بود اما به هر حال این سختگیریها موجب شد تا در این نهضتی که راه افتاده بود برخی از کتابهایی که هم مشکل نداشتند با سختگیریهای بیشتری مواجه شوند و مجوز نگیرند. این روند به هر حال پرداختن به موضوعات روانشناسی را از سوی مولفان سختتر کرد. از همین رو بود که علاقه ناشران هم به انتشار کتابهای ترجمهای بیشتر شد. از سوی دیگر در بازار گاهی برخی کتابهای روانشناسی پرفروش میشوند و بعد به دلیل مشکلاتی که در آنها وجود دارد از بازار نشر جمعآوری میشوند. به هر حال در این آشفته بازار همواره سودجویانی هستند که از این شرایط استفاده میکنند.
یکی از مسایل دیگر در این حوزه مافیای توزیع این گونه کتابها هستند. در این باره نظرتان چیست؟ کتابهای روانشناسی عامهپسند در کوتاهترین زمان به دست مخاطبان مناطق دوردست هم میرسند اما کتابهای دیگر نه! نظر شما چیست؟
قبل از اینکه نظر شخصیام را در این باره بیان کنم باید بگویم که برخی از دوستان توزیع و پخش به من گفتند که این تصور از رفتار توزیعکنندگان کتاب در کشور درست نیست و اصولاً مافیایی در این حوزه وجود ندارد! بدین معنی اینگونه نیست که این افراد بخواهند کتابهای ویژهای یا نویسندگان خاصی را ترویج کنند و تنها درخواست مخاطبان است که رفتار توزیعکنندگان را شکل میدهند. به طور مثال وقتی در 10 استان کشور مخاطبان درخواست کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی را از کتابفروشیها میخواهند طبیعی است که این کتابها هم بیشتر توزیع شوند.
اما من به عنوان یک ناشر نظر دیگری دارم به هر حال در انتشارات تیسا کتابهای جامعهشناسی، شهری و ... هم منتشر میکنم اما گاهی توزیعکنندگان سلیقهای عمل میکنند و علاقهای به خرید کتاب خوب جامعهشناسی ندارند و این کتاب در بازار نشر خفه میشود! بنابراین سلیقهای عمل کردن در این باره میتواند تاثیرگذار باشد. در چنین شرایطی توزیعکنندگان دست چندم هم از این بازار استفاده میکنند و آن را جهت میدهند. شما به نمایشگاههای کتابی که در ادارات و سازمانهای ما برگزار میشود نگاه کنید ببینید به چه میزان کتابهای روانشناسی در آنها وجود دارد! طبیعی است وقتی این کتابها تبلیغ میشود خریدار بیشتری هم دارد.
خود ناشر مکانیسمی برای تبلیغ آثار خود ندارد؟
به هر حال تبلیغات توسط ناشر بسیار محدود است. تبلیغات ما تنها از طریق معرفی آثارمان در رسانهها صورت میگیرد و اساساً صنعت نشر حضور پرفروغی در تبلیغات ندارد. حتی اگر نگاهی به تعداد مجلات روانشناسی کنید میبینید که تعداد این مجلات بسیار بیشتر از رشتههای دیگر چون جامعهشناسی است. در این شرایط کتابهای روانشناسی هم بیشتر در این مجلات تبلیغ میشود و در یک چرخه به این نوع کتابها بیشتر پرداخته میشود.
ضمن تایید صحبتهای شما به نظر میرسد که ما هم الگوی مناسبی ارائه ندادیم. به طور مثال بعد از مرگ استیو جابز کتابهای بسیاری منتشر شدند با محور معرفی این شخصیت و راهکارهای موفقیت او. در حالی که ما در فرهنگ و تاریخ خودمان آدمهای موفق زیادی داریم که معرفی نشدند! این دیگر کمکاری ماست!
بله درست است. برای اصلاح این فرایند نباید تنها به شبکههای دولتی امیدوار بود چون کارهای سفارشی اغلب ایدئولوژیک و بی کیفیت هستند. امیدوارم که مردم کمک کنند و نهادهای دولتی هم از آثار تولیدی ما در روانشناسی خریدهای حمایتی کنند. به طور مثال نشر نی کتابی را با موضوع معرفی کارآفرینان در دوره پهلوی منتشر کرده که خوشبختانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از آن خرید حمایت کرده است. این اقدام میتواند من ناشر را نیز ترغیب کند که وارد این عرصه شوم و روی این موضوعات کار کنم. یکی از کارهای خوبی که اکنون انجام شده واگذار کردن بنهای یارانهای به کتابفروشیهاست که واقعا اقدام به جایی است. به هر حال امیدوارم در این شرایط و با حمایت دولت بتوانیم کتابهای بیشتری در این حوزه منتشر کنیم.
-
- لطفاً در ابتدا بفرمایید علل اقبال مردم طی سالهای اخیر به مطالعه کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبتاندیشی چه بوده است؟
دلیل اقبال مردم به کتابهای حوزه روانشناسی را باید در بستر جامعه ایران جویا شویم. متاسفانه امروز در جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی و ... مشکلاتی وجود دارد و مردم به دنبال چارهای برای رفع آنها میگردند. یکی از راهکارهایی که به صورت واقعی و کاذب میتواند به آنها کمک کند مطالعه کتابهای روانشناسی در حوزه موفقیت و شناخت است. کتابهایی که در حوزه روانشناسی منتشر میشوند خود به سه بخش تقسیم میشوند؛ یکی از بخشها، حوزه موفقیت است که در این حوزه نیز موفقیتهای اقتصادی، اجتماعی و... مدنظر است. در جامعه ما بیشتر کتابهایی که موفقیتهای اقتصادی و راهکارهای رسیدن به آن را ترویج میکنند مورد توجه قرار گرفتهاند چرا که بستر جامعه در ایران چنین نیازی را به وجود آورده است. بنابراین کتابهای ترجمهای و تالیفی مناسب که بتواند به این نیازها پاسخگو باشند اگر حمایت شوند میتوانند بسیاری از مشکلات جامعه ایرانی را حل کنند. البته در این میان کتابهای ضعیفی هم وجود دارند که چون ساختار علمی ندارند نمیتوانند مشکلی را برطرف کنند.
دلیل اقبال مردم به کتابهای حوزه روانشناسی را باید در بستر جامعه ایران جویا شویم. متاسفانه امروز در جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی و ... مشکلاتی وجود دارد و مردم به دنبال چارهای برای رفع آنها میگردند. یکی از راهکارهایی که به صورت واقعی و کاذب میتواند به آنها کمک کند مطالعه کتابهای روانشناسی در حوزه موفقیت و شناخت است. کتابهایی که در حوزه روانشناسی منتشر میشوند خود به سه بخش تقسیم میشوند؛ یکی از بخشها، حوزه موفقیت است که در این حوزه نیز موفقیتهای اقتصادی، اجتماعی و... مدنظر است. در جامعه ما بیشتر کتابهایی که موفقیتهای اقتصادی و راهکارهای رسیدن به آن را ترویج میکنند مورد توجه قرار گرفتهاند چرا که بستر جامعه در ایران چنین نیازی را به وجود آورده است. بنابراین کتابهای ترجمهای و تالیفی مناسب که بتواند به این نیازها پاسخگو باشند اگر حمایت شوند میتوانند بسیاری از مشکلات جامعه ایرانی را حل کنند. البته در این میان کتابهای ضعیفی هم وجود دارند که چون ساختار علمی ندارند نمیتوانند مشکلی را برطرف کنند.
آیا این میزان استقبال از کتابهای روانشناسی فقط منحصر به ایران است یا اینکه در سراسر جهان چنین تمایلی وجود دارد؟
اصولاً
کتابهای روانشناسی، مثبتاندیشی و مدیریت در همه جای دنیا پرفروش هستند
البته در برخی از کشورها این کتابها مورد اقبال بیشتری قرار میگیرند اما
اغلب تا جایی که کتاب ادبی از نویسنده مشهوری پرفروش نشود این دسته از
کتابها صدر فروش را در سراسر دنیا به خود اختصاص میدهند. شمارگان
کتابهای روانشناسی به ویژه آنها که در این حوزه برند شدهاند مانند
کتابهای «قدرت» یا «راز» در سراسر جهان به ویژه در دهههای اخیر بالا بوده
است. به طور مثال کتابهای آنتونی رابینز و برایان تریسی در دنیا پرفروش
هستند و مردم به واسطه برند بودن آنها از این کتابها استقبال میکنند.
مهمترین انتقادهایی که به کتابهای حوزه روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی وارد میشود، چیست؟
کتابهایی که در این حوزه منتشر میشوند اغلب آرمانگرا هستند و به همین دلیل با فرهنگ و سیستم اقتصادی و اجتماعی ما همخوانی ندارند هرچند که این کتابها تبلیغات خوبی داشته و بیشتر پرفروش میشوند اما کاربردی برای مخاطبان ایرانی ندارند. دسته دیگر کتابهای روشگرا هستند که مترجم برای ترجمه آنها باید تخصص داشته باشد و بتواند روشها و مثالهای آثار را بومی کند. ما در انتشارات سخنکده مجموعه سهگانهای را با عنوان راز مدیران برتر و کارکنان موفق منتشر کردیم که در عرض یکسال به چاپ سوم رسید و سازمانها نیز از آن استقبال خوبی کردند در این کتابها تعادل میان کار و زندگی، تاثیرگذاری بر دیگران و دستیابی به تعالی (تعالی شغلی) بررسی شده است.
مهمترین انتقادهایی که به کتابهای حوزه روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی وارد میشود، چیست؟
کتابهایی که در این حوزه منتشر میشوند اغلب آرمانگرا هستند و به همین دلیل با فرهنگ و سیستم اقتصادی و اجتماعی ما همخوانی ندارند هرچند که این کتابها تبلیغات خوبی داشته و بیشتر پرفروش میشوند اما کاربردی برای مخاطبان ایرانی ندارند. دسته دیگر کتابهای روشگرا هستند که مترجم برای ترجمه آنها باید تخصص داشته باشد و بتواند روشها و مثالهای آثار را بومی کند. ما در انتشارات سخنکده مجموعه سهگانهای را با عنوان راز مدیران برتر و کارکنان موفق منتشر کردیم که در عرض یکسال به چاپ سوم رسید و سازمانها نیز از آن استقبال خوبی کردند در این کتابها تعادل میان کار و زندگی، تاثیرگذاری بر دیگران و دستیابی به تعالی (تعالی شغلی) بررسی شده است.
در این کتابها نگاه عملیاتی و کاربردی، رفتار سازمانی در این سه حوزه به صورت کاربردی دنبال میشوند. این کتابها روش علمی دارد و میتواند برای مخاطبان قابل استفاده باشد. در مقابل برخی از کتابهای این حوزه بسیار آرمانگرا هستند و نمیتواند در حوزه اجتماعی و شخصی به فرد کمک کند.
کتابهایی که آرمانگرایی را ترویج میکند چه لطمهای به مخاطب میزنند؟
یکی از تبعات استفاده از این کتابها این است که چون علمی نیست و روی مخاطب تاثیر منفی دارد میتواند با شکست در آرمانگرایی مخاطب را دچار سرخوردگی کرده و به زندگی اجتماعی و فردی او لطمه وارد کند. برخی از کتابهای این حوزه نیز روشهای علمی به دست آوردن ثروت را بیان میکند اما در مقابل نمیبینند که اساسا این ثروت به چه کار فرد میآید. چنین کتابهایی در کشور ما که سبک زندگی اسلامی ایران دارد قابل پیاده نیست و اصولا صحیح نیست اینگونه کتابها که با ارزشها و اصول اسلامی مغایرت دارد در جامعه ترویج شود چرا که مردم را دچار کجاندیشی و سرخوردگی میکند.
غلبه آثار ترجمهای در این حوزه محسوس است. متاسفانه ما نتوانستیم الگوهای بومی از چگونگی بهدست آوردن مهارتهای زندگی به مخاطبان ارائه دهیم. چرا؟
ما در جامعه مولفانی نداریم که روی این حوزهها کار کنند و به طور مثال بیوگرافی افراد موفق در ایران را استخراج کرده و آنها را مکتوب کنند شاید به این علت که چنین کاری دخالت در حوزه خصوصی افراد محسوب میشود در حالی که تولید این کتابها میتواند انگیزه در مردم ایجاد کند. این در حالی است که در کشورهای دیگر چنین کتابهایی به وفور تولید میشود و بسیاری از آنها مانند کتابهای آنتونی رابینز برند شدهاند و اگرچه اغلب آثار علمی و کاربردی نیستند اما مردم به دنبال مطالعه این کتابها و دستیابی به راهکارهای موفقیت از دید این افراد هستند. از سوی دیگر بازار کتاب هم پرکشش نیست و متاسفانه به همین دلیل بسیاری از مولفان انگیزه خوبی برای تولید کتاب ندارند چرا که نمیتوانند انگیزههای مالی آنها را تامین کنند. این عوامل در کنار برندسازی کتابهای ترجمهای موجب شده که در زمینه روانشناسی آثار تالیفی کم باشد.
ناشران در این میان چه کاری میتوانند بکنند که شرایط این گونه پیش نرود؟
ناشران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در این حوزه جلسات هماندیشی برگزار کنند و وزارت ارشاد نیز میتواند سیاستگذاری و سازماندهی در این حوزه را برعهده بگیرد چرا که در این عرصه ولنگاری فرهنگی بسیاری دیده میشود و اکنون برخی از استادان خارجی و کتابهای نامناسب ترویج میشوند در حالی که حمایت از مولفان داخلی باید سرلوحه کار قرار بگیرد تا کتابهای خارجی به این گستردگی برندسازی نشود. ناشران هم در این بازار به دنبال انتفاع مالی خود هستند و باید این موضوع را مدنظر قرار دهند در اینجاست که وزارت ارشاد میتواند با حمایت از کتابهای بومی مثبت و مفید رونقی به بازار کتابهای تالیفی و مطلوب ببخشد. امروز بسیاری از جوانان و نوجوانان ایرانی به دنبال این کتابها هستند بنابراین ضرورت ساماندهی به این حوزه بیش از پیش احساس میشود.
گفته میشود در توریع کتابهای روانشناسی با چنین رویکردی مافیای توزیع وجود دارد. چنین چیزی درست است؟
ما در حوزه پخش با چنین مسالهای مواجه هستیم چون بسیاری از توزیعکنندگان درگیریهای مالی بسیار دارند و طبیعی است که به دنبال توزیع کتابهایی باشند که مبالغ حاصل از فروش آنها به سرعت تامین میشود و از سوی دیگر میتوان آنها را در شمارگان بیشتری به فروش رساند. از سوی دیگر تنوع و تعداد کتابهای حوزه روانشناسی بسیار زیاد است و بازار مخاطبان نیز استقبال خوبی از این کتابها داشته است. بنابراین با چنین نگاهی نمیتوانیم لفظ مافیا را برای آن درست بدانیم و با توجه به انتفاع مالی توزیعکنندگان و ناشران طبیعی است که برخی از ناشران توانستهاند کتابهایشان را در سیستم توزیع جا بیاندازند و آثار خود را برند کنند.
-
-
علیرضا بهشتیان، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میگوید: یکی از مشکلاتی که کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی که از آمریکا ترجمه میشوند به آن مبتلا است این است که فرهنگ آنها رقابتی، فردگرا و متکی به پول است و این رقابتطلبی صرف باعث افزایش ابتلای افراد به اختلالات افسردگی و اضطراب میشود.
لطفا در ابتدا بفرمایید علل اقبال مردم طی سالهای اخیر به مطالعه کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبتاندیشی چه بوده است؟
اگر در سایت آمازون جستوجو کنید میبینید که همواره جزو پرفروشترین کتابهای سالهای اخیر در آمریکا و انگلیس کتابهای حوزه روانشناسی بوده و این سالها کتابهایی که عنوان «خودیاری» دارد مورد استقبال مردم قرار گرفته است. مطالعه کتابهای روانشناسی با موضوع خودیاری از سال 60 و 70 میلادی در دنیا رواج یافت اما این روند با فاصله در ایران رخ داد و اکنون چندین سال است که کتابهای روانشناسی که موضوع خودیاری دارند مورد توجه قرار گرفته است.
این موضوع چندین علت دارد؛
اغلب این کتابهای تجاری از دانش روانشناختی کم بهرهاند و برای ناشران آنها فروش بیشتر، اولویت است
به هر حال وقتی فرد به مشکلی برخورد میکند و احساس میکند میتواند با مطالعه اینگونه کتابها برخی از مشکلات سطحی خود را حل کند روی به مطالعه این کتابها میآورد. به همین دلیل است که طی سالهای اخیر کتابهای روانشناسی که به موضوعاتی چون موفقیت مالی، مشکلات فردی، احساس رضایت از زندگی، تربیت فرزند و... میپردازند مورد توجه واقع شده است. چندین سال است که کتابهای تربیت فرزند در میان پرفروشترین آثار بوده چرا که امروزه به دلیل همان افزایش آگاهی روشهای تربیتی جدید مورد توجه والدین قرار گرفته است.
گفته میشود که میزان مطالعه این کتابها در ایران بیشتر از سایر کشورهایی است که این کتابها در آن تالیف میشود. آیا این موضوع قابل استناد است؟ نکته دیگر اینکه درست است بگوییم که ایرانیان این کتابها را بیشتر به دلیل احساس نارضایتی از زندگی خود میخوانند؟
این نظر چندان قابل استناد نیست و اگر ما بخواهیم درباره این موضوع علمیتر صحبت کنیم باید به دادههایی تکیه کنیم آنچه که مشخص است این است که نتایج جستوجو در سایت آمازون در سال 2015 نشان داده که در میان 100 کتاب برتر پرفروش کتابهای روانشناسی همواره قرار داشته است. حتی خاطرم هست که سال گذشته کتابی درباره سلامت جسمی و رژیم تغذیه تا مدتها جزو 10 کتاب برتر در آمازون بود.
البته پیش میآمد که اگر سیاستمدار معروفی خاطرات خودش را منتشر کرده بود این کتابها را کنار میزد و در صدر فروش قرار میگرفت اما به هر حال همواره کتابهای روانشناسی در کنار رمانها مورد اقبال مردم بودهاند. از سوی دیگر آگاهی اجتماعی جامعه غربی نسبت به جامعه ما بیشتر است ما هنوز فرق بین مشاوره، روانشناس و روانپزشک را نمیدانیم و حتی فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ما از چنین مشکلی رنج میبرند با این وجود یکی از دلایل دیگر استقبال مردم از کتابهای روانشناسی نارضایتی فردی است که در جامعه ما وجود دارد.
میزان پایین شادی در جامعه باعث شده تا افراد برای رفع مشکلات خود بیشتر به کتابهای روانشناسی روی بیاورند. مساله دیگر بالا بودن هزینه مراجعه به روانشناسان در ایران است این در حالی است که مراجعه به روانشناس در خارج از کشور شامل هزینههای بیمه میشود اما در ایران اگر کسی بخواهد 10 جلسه پیش مشاوره برود باید متقبل هزینههای سنگینی شود. اینجاست که افراد ترجیح میدهند تا با استفاده از کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی برخی از مشکلاتشان را مرتفع کنند. نکته دیگر پایین بودن اعتماد به نفس عمومی در جامعه ماست که میزان بالای عملهای جراحی زیبایی، استفاده از لوازم آرایشی و برندینگ مصداق آن است.
یکی دیگر از مسایل این حوزه میزان کم آثار تالیفی به ترجمه است. غلبه ترجمه بر تالیف در کتابهای روانشناسی عامهپسند چه تبعاتی دارد؟
به هر حال میزان کتابهای تالیفی مناسب در حوزه روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی بسیار کم است چون در خارج از کشور اگر فردی دو سال از وقت خود را صرف نگارش کتابی بکند هزینههای زندگیاش تامین میشود اما در کشور ما گاهی مولفان حتی با داشتن 30 جلد کتاب هم نمیتوانند هزینههای زندگی خود را تامین کنند اما در کشور ما اینگونه نیست و افراد تنها برای عشق و علاقه و تعهد خود کتاب تالیف میکنند. از سوی دیگر اعتماد به نفس عمومی در جامعه ایران پایین است و اگر کتاب خوبی هم در حوزه روانشناسی نوشته شود مردم ما از آن استقبال نمیکنند و همین کتابها را اگر افراد غیرمعروفی در خارج از کشور بنویسند قطعا استقبال مخاطبان ایرانی از آن کتاب بیشتر خواهد بود چون ما فکر میکنیم که اگر یک کتاب روانشناسی را نویسنده خارجی نوشته باشد بهتر است و راهکارهای بهتری به ما خواهد داد.
آسیبهای کتابهای ترجمهای روانشناسی عامهپسند چیست؟
این موضوع آسیبهای متعددی را به همراه دارد همانطور که میدانید ترجمه کتاب در ایران تخصص ویژهای نمیخواهد و بیشتر افراد با سطح کمی از دانستن زبان انگلیسی کتاب ترجمه میکنند بدون اینکه اعتبار علمی کتاب را مدنظر داشته باشند. تخصص کم مترجمان موجب شده تا اغلب ترجمه کتابها اشتباهی صورت بگیرد چون مترجم توانایی ترجمه برخی از اصطلاحات تخصصی را ندارد و نظارتی هم روی فرایند ترجمه صورت نمیگیرد. این در حالی است که اگر اعتبار علمی کتاب بالا و مترجم هم متخصص باشد میتوان کتابهای برجسته روانشناسی را ترجمه و در اختیار مخاطب قرار داد. اشراف نداشتن مترجم به مباحثی که ترجمه میکند میتواند موجب شود که گاهی مطالبی که با فرهنگ ما مناسب نیست ترجمه شود.
به طور مثال درباره مشکل جنسی، ازدواج و غیره نگاه ما با غربیها متفاوت است اما در برخی از کتابهای روانشناسی میبینیم که همان نگاه به صورت مستقیم ترجمه و خواننده در اجرای آن راهکارها دچار سردرگمی میشود. یکی از مشکلاتی که کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی که از آمریکا ترجمه میشوند به آن مبتلا است این است که فرهنگ آنها رقابتی، فردگرا و متکی به پول است و در واقع در فرهنگ آمریکایی موفقیت در گرو رسیدن به پول است. این رقابتطلبی صرف باعث افزایش ابتلای افراد به اختلالات افسردگی و اضطراب میشود. مثلا علیرغم اینکه در دهههای اخیر از نظر مالی و رفاه وضعیت کشورهای پیشرفته بهتر شده اما در کنار آن اختلالات افسردگی، اضطراب افزایش یافته است.
نویسندگانی چون آنتونی رابینز، برایان تریسی که کتابهای زیادی از آنها در ایران ترجمه شده تاکید زیادی روی این مساله میکنند. از نظر آنها موفقیت آنقدر مهم است که به خاطر آن حتی باید قورباغه را هم قورت بدهیم! اما در مقابل آن نویسندگانی چون دکتر وین دایر هم هستند که موفقیت را امری درونی میدانند. جالب است بدانیم وین دایر در کتابهایش اشارههایی به عرفای بزرگ از جمله مولانا داشته است. مساله دیگر این است که ناشران کتابهای روانشناسی به ویژه در رویکرد مثبتاندیشی به صورت تجاری به بازار نگاه میکنند. بیشتر مواقع ناشر به محتوای اثر کاری ندارد و همین که کتاب بتواند مجوز چاپ بگیرد و از سوی مخاطب هم مورد توجه واقع شود برایش کافی است چون در شرایط فعلی ناشران به سختی روی پای خود ایستادند و تامین هزینههای چاپ کتاب برای آنها در اولویت قرار دارد.
گفته میشود که کتابهای روانشناسی عامهپسند در ایران واقعگرا نیست و بیشتر به دنبال تصویرسازیهای بیهوده برای مخاطبان است. آیا این موضوع درست است؟
در کشور ما مفهوم مثبتاندیشی درست فهمیده نشده است چون مثبتاندیشی باید سطحبندی شده و براساس مخاطب تعریف شود. مفاهیمی که عرفای بزرگ ما مطرح میکنند خیلی عمیقتر از مطالبی است که در کتابهای مثبتاندیشی مطرح میشوند و بسیاری از این مفاهیم برای عموم مردم غیرقابل درک و پذیرش است. من معتقدم که مثبتاندیشی از آمریکا شروع نشده بلکه از شرق و عرفان شرقی آغاز شده است. بسیاری از مفاهیم مطرح شده در روانشناسی مثبتاندیشی مثل پذیرش در مفاهیم عرفانی با عمق بسیار بیشتری مطرح شده است.
مثلا یکی از رویکردهای روانشناسی به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد کاملا از مفاهیم عرفان شرقی الگو برداری کرده است اما نکته مهم این است که با توجه به سطح مخاطب مطالب باید ارایه شود. مثلاً شما نمیتوانید به یک دانشآموز دبستانی مفهوم انتگرال را آموزش دهید. مثلاً مفهوم پذیرش که در مثبتاندیشی مطرح میشود همان مفهوم رضا در عرفان ما است. بالاترین مرحله رضا این است که نسبت فرد با خدا مثل نسبت مرده با مرده شور است. یعنی اینکه فرد خود را کاملا در اختیار خدا قرار میدهد همانطور که مرده کاملا در اختیار مرده شور است. یعنی هر اتفاقی به هر شکلی برای ما میافتد بپذیریم اما پذیرش کامل این مساله برای عموم مردم دشوار است و فرد هر چه رشد معنوی بیشتری کرده باشد توانایی بیشتری در رسیدن به این مرحله از پذیرش یا رضا خواهد داشت.
مشکل دیگری که در کتابهای مثبتاندیشی وجود دارد این است که مطالب کاملا ساده شده و سطحی مطرح میشوند مثلا اینکه در کتاب قانون جذب میگوید که تو هر چیزی میخواهی میتوانی به دست آوری و بسیاری از افراد میگویند این حرفها خزعبلات است مگر میشود فرد بتواند به همه خواستههایش برسد. من در طول سالها این همه خواسته داشتم اما به هیچکدام از آنها نرسیدم. نکتهای که باید گفت است که شرایط زیادی برای خواستن یا همان دعا کردن وجود دارد که به دلیل عدم اشراف کامل نویسنده به این مفاهیم آن را به صورت سطحی بیان میکند. در صورتی که پایهها و مقدمات زیادی قبل از اینکه خواستهای داشته باشیم وجود دارد که امکان بیان آن در این مجال وجود ندارد. اما خلاصه آنکه به نظر من کتابهای سحطی مثبتاندیشی نه تنها اثر مثبتی بر خواننده ندارد بلکه باعث بدبینی به این مفاهیم میشود.
-
-
سازمند: کتابهای روانشناسی واقعگرا را برای ترجمه انتخاب کنیم
علیحسین سازمند، مدیر انتشارات دانژه که به صورت تخصصی کتابهای روانشناسی را منتشر میکند در گفتوگویی عوامل اقبال مردم به کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبتاندیشی را بیان کرده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
آقای سازمند لطفاً بفرمایید چرا در سالهای اخیر کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبت اندیشی در صدر فروش بوده است؟
اینکه چرا مردم از کتابهای روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی استقبال میکنند را باید در ابتدا از خود مصرفکننده پرسید و با طراحی تحقیقاتی انگیزههای مردم را نسبت به مطالعه این کتابها استخراج کرد. بنابراین اصل موضوع این است که خود مخاطبان به این سوال پاسخ دهند، اما فرع موضوع این است که مردم متناسب با نیازشان این کتابها را میخوانند؛ هر مصرفی که بالا میرود گواه نیاز مردم نسبت به آن محصول است. البته این گزاره مطرح میشود که ممکن است نیاز کاذب بوده و واقعی نباشد به هر حال چون تشنگی وجود دارد مردم به دنبال آب هستند. اما اینکه تشنگی را با چه چیزی برطرف میکنند خود سوال دیگری است.
در مثالی دیگر باید بگویم وقتی مردم نیازمند تامین چربی بدنشان هستند انتخابهایی چون روغن نباتی، روغن حیوانی و یا حتی دنبه گوسفند دارند! اما اینکه کدام یک را انتخاب کنند نیازمند جهتدهی به آن است. وقتی مردم کتابهای روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی را بیشتر میخوانند گواه این است که مشکل و چالشی در زندگیشان احساس میکنند که برای حل آن به این کتابها روی میآورند تا آرام شوند. این توصیف ماوقع است و آنچه که رخ میدهد اما اینکه چرا این کتابها را میخوانند سوال دیگری است که باید بررسی شود.
امروزه جامعه از خانواده گسترده به خانواده هستهای تغییر شکل پیدا کرده و از سنت به سوی مدرنیته در حال گذر است. در این دوره دیگر خانواده مسلط گذشته وجود ندارد که بتواند نیازهای فرزندان را ارضاء کند. به عبارت دیگر مادربزرگ، پدربزرگ، عمو و خاله مانند گذشته در زندگی افراد نیستند که بتوانند با گنجینههای معرفتی خود و تجاربشان مشکلات ارتباطی افراد را برطرف کنند. روح زمانه شکاف نسلی را پدید آورده که در اثر آن پسر یا دختری که تحصیلکرده است نمیتواند پاسخ مشکلاتش را با گفتوگو با بزرگترهای فامیل حل کند چون معتقد است این افراد حرفهای او را نمیفهمند. بنابراین افراد در جامعه امروزی چون به تعارض و ناکامی میرسند برای رفع اضطراب و سازگاری با خود و دیگران رو به مطالعه کتابهای روانشناسی میآورند.
به این موضوع اشاره کردید که مهم است نیاز واقعی باشد یا کاذب. در این باره بیشتر توضیح میدهید که نیاز کاذب چیست؟
همه مردم معنویت دوست هستند و برای ارضای این حس ناگزیرند که به معنویت روی بیاورند اما باید دید که معنویت ناب و اصیل چگونه به دست میآید. به هر حال مردم نیازمند معنویت هستند و هیچگاه وجود نداشته که از این نیاز کم شده باشد اما برای رفع این نیاز و تشنگی راههای مختلفی وجود دارد بدین معنی که مردم هم میتوانند به سراغ معنویتهای ناب بروند و هم به دنبال معنویتهایی که شاید به آن میزان اصیل نباشند. من نمیخواهم در اینجا از کلمه معنویتهای کاذب استفاده کنم چون این نوع ارزشگذاری درست نیست. اگر بخواهم با مثال دیگری این موضوع را توضیح دهم باید بگویم که همه آدمها گل را دوست دارند اما به دلیل اینکه برخی حوصله آب دادن و نگهداری از گل را ندارند، گلهای مصنوعی خریداری میکنند با این وجود خرید حتی این محصول نماد علاقه انسانها به گل است. معنویت هم دقیقاً به همین شکل است.
از سوی دیگر افراد در جوامعی مانند ما همواره به راههای میانبر فکر میکنند و میخواهند زود به مقصد برسند به همین دلیل است کتابی را میخوانند که کوتاه باشد و گزارههای سر راست و قابل فهم ارایه کند. هرچند که ممکن است این کتابها برای کوتاه مدت دل خوشکنک باشند. بنابراین انسانها برای اینکه حوصله رنج بردن و جستوجو در معنویتهای اصیل و ناب را ندارند به نوعی برای رفع نیاز خود روی به این کتابها میآورند، البته ما نمیتوانیم به مردم بگوییم که فقط از یک مدل غذا استفاده کنند. اما مهم این است که غذاهای متنوع ما زیانآور نباشد. بنابراین غذا باید سلامت باشد، فکر هم مانند غذا است و نباید مسموم باشد.
شما اصل تکثر و تنوع کتابها را تایید کردید اما در بازار کتابهای روانشناسی کار تالیفی بسیار کم است. چرا؟
تالیف کتاب نیازمند هنر است چون کتاب باید مبادی فکری و تئوریزه باشد و مسایل مبتلا به مخاطب را جوابگو باشد. بنابراین تالیف کتاب اصولاً کار دم دستی و آسانی نیست و نویسندگان ما باید برای پاسخگویی به نیازهای مخاطبانشان کتابهای بسیاری را مطالعه کرده و براساس فرهنگ و آموزههای دینی آنها را به سبک روز بیان کنند. باید توجه داشت که مخاطب امروزی به دنبال سخنهای درشت و غیر قابل هضم نیست. اگر سخنان ما حتی خوب باشد اما متناظر به مشکلات مخاطب نباشد تاثیرگذاری ندارد و بنابراین باید توجه داشت که در خزانه فرهنگی ما به تمام رنجها و پوچیهای بشری پرداخته شده اما لازم است که افرادی از این خزانه معرفتی مفاهیم را به سبک امروز و با توجه به مشکلات مخاطبان استخراج کرده و به آن پاسخ بگویند. این موضوع هم نیازمند مولفان صاحب دانش است که مفاهیم را مبتنی بر مبادی فکری صحیح تئوریزه کنند چرا که احکام ما که از فرهنگ ما منبعث شده، امروزه حتی در جهان هم مشتاقان ویژه خود را دارد.
غربیها این موضوع را فهمیدهاند و به طور مثال کتاب «مرزهای زناشویی» برگرفته از انجیل است و در عین اینکه مخاطب تصور این را ندارد که از گزارههای دینی استفاده میکند اما راهحل مشکلات خود را در این کتاب میبیند. به هرحال تالیف یک تولید است و نیازمند به گروههای تحقیقاتی است که به صورت مستمر روی این موضوعات کار کنند تا در طولانیمدت شاهد اثرگذاری آن باشیم. امروز ما در عرصههای دیگر نیز در تولید با مشکل مواجه هستیم چون اساساً با تعریف نمیشود رضایت مخاطب را جلب کرد و باید با عملیاتی کردن برنامهریزیهای درست در این حوزه و تشویق و حمایت عرصه تالیف را جدیتر کرد.
سوال دیگر این است که در کتابهای ترجمهای چه ارائه میشود که مخاطب آن را دوست دارد؟
چون مسائل مطرح شده در آن طرف را بهتر میفهمد و مشترکاتی با آن پیدا کرده است.
آیا این به دلیل شبیه شدن ما به آنهاست یا مفیدتر بودن راهکاری آنها؟
دقیقا مساله همین است که آیا ما شبیه آنها شدهایم یا راهحلهای آنها مفیدتر است؟ به اعتقاد من جامعه ما مکدونالدیزه شده است و سبک زندگی ما بسیار شبیه به غربیها شده، البته رنجهای مشترکی هم وجود دارد و طبیعت بشری را نباید در این میان نادیده گرفت که فرافرهنگی است و در همه جهان هم وجود دارد. به هر حال همه مردم در سراسر جهان میخواهند عزتنفس خودشان را ارتقا دهند و این تنها مربوط به آمریکاییها، انگلیسیها و ایرانیها نیست.
اما میتواند نشانی از تسلط فرهنگ غربی بر ما باشد؟
این نشان فرهنگ مسلط آنهاست. متاسفانه امروز ما شلوار ایرانی هم میخریم اگر برچسب خارجی داشته باشد برایمان بهتر است اینها گمگشتیهای فرهنگی ماست. اما موضوع دیگر این است که اصولاً سرانه مطالعه ما پایین است و غربیها بیشتر از ما کتاب میخوانند و به لحاظ تمدنی دنبال کار خودشان هستند آنها از فرهنگ شفاهی و نوشتاری عبور کردهاند و به فرهنگ دیجیتال رسیدهاند اما ما با بدون اینکه از فرهنگ نوشتاری عبور کرده باشیم وارد فرهنگ دیجیتالی شدهایم. در غربیها مراحل رشدی چون درست به وقوع پیوسته کتاب خواندن ارزش خود را از دست نداده است و آنها همچنان کتاب میخوانند اما ما دیجیتالی شدهایم. بنابراین غربیها کتابشناس تر از ما هستند. به طور مثال کتاب «عزت نفس در 10 گام» در آمریکا 3 میلیون فروش رفته است چون این کتاب پشتوانه دارد و از آنجا که حرفهایش دلخوشکنک نیست استقبال خوبی از آن به عمل آمده است پس مردم در آمریکا کتابهای روانشناسی را حتی بهتر میشناسند و میدانند که باید قدر چه کتابهایی را دانست.
با همه این تفاسیر شرایط امروز نوامیدانه نیست چون مردم ما کتابخوان هستند اما کتاب در دسترس ندارند. سازمانها و ادارات متولی کتاب در ایران باید فرایند دسترسی مردم به کتاب را تسهیل کنند و به طور مثال اگر شهروندی به فرهنگسرای محلهاش مراجعه کرد و کتابی را درخواست داد باید بتواند آن را در سریعترین وقت ممکن به دست بیاورد و مطالعه کند. در خارج از کشور این شرایط فراهم شده و به همین دلیل است که کتابخواندن ارزش به حساب میآید.
ما در انتشارات دانژه همواره تلاش کردهایم که با پشتوانه تئوریک خوب کتابهایی را انتخاب کنیم که به بهبود زندگی انسانها کمک کند در این فرایند هم به انتشار کتابهای روانشناسی عامهپسند که به حرفهای سطحی اکتفا کردهاند روی نیاوردیم و به دنبال این بودیم که روانشناسی مثبت را به معنای رئال آن معنا کنیم. یعنی کتابهایی را منتشر کنیم که راهحلها و افکار واقعبینانه برای حل مشکلات مردم ارایه کند و آنها را به تصویرسازی و تخیلهای بیهوده دلخوش نکند. من موافق ترویج و انتشار اینگونه از کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی هستم. باید از نردبانهای موجود برای رسیدن به مطلوب بهره بگیریم. در همین راستا تلاش کردهایم که با انتشار کتابهایی مانند «وقت زندگی بهتر رسیده» راهحلهای مطابق با فرهنگ خودمان ارایه کنیم بدون اینکه به دنبال راههای میانبر باشیم.
-
ایبنا- الهام عبادتی-میگنا
علیحسین سازمند، مدیر انتشارات دانژه که به صورت تخصصی کتابهای روانشناسی را منتشر میکند در گفتوگویی عوامل اقبال مردم به کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبتاندیشی را بیان کرده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
آقای سازمند لطفاً بفرمایید چرا در سالهای اخیر کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبت اندیشی در صدر فروش بوده است؟
اینکه چرا مردم از کتابهای روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی استقبال میکنند را باید در ابتدا از خود مصرفکننده پرسید و با طراحی تحقیقاتی انگیزههای مردم را نسبت به مطالعه این کتابها استخراج کرد. بنابراین اصل موضوع این است که خود مخاطبان به این سوال پاسخ دهند، اما فرع موضوع این است که مردم متناسب با نیازشان این کتابها را میخوانند؛ هر مصرفی که بالا میرود گواه نیاز مردم نسبت به آن محصول است. البته این گزاره مطرح میشود که ممکن است نیاز کاذب بوده و واقعی نباشد به هر حال چون تشنگی وجود دارد مردم به دنبال آب هستند. اما اینکه تشنگی را با چه چیزی برطرف میکنند خود سوال دیگری است.
در مثالی دیگر باید بگویم وقتی مردم نیازمند تامین چربی بدنشان هستند انتخابهایی چون روغن نباتی، روغن حیوانی و یا حتی دنبه گوسفند دارند! اما اینکه کدام یک را انتخاب کنند نیازمند جهتدهی به آن است. وقتی مردم کتابهای روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی را بیشتر میخوانند گواه این است که مشکل و چالشی در زندگیشان احساس میکنند که برای حل آن به این کتابها روی میآورند تا آرام شوند. این توصیف ماوقع است و آنچه که رخ میدهد اما اینکه چرا این کتابها را میخوانند سوال دیگری است که باید بررسی شود.
امروزه جامعه از خانواده گسترده به خانواده هستهای تغییر شکل پیدا کرده و از سنت به سوی مدرنیته در حال گذر است. در این دوره دیگر خانواده مسلط گذشته وجود ندارد که بتواند نیازهای فرزندان را ارضاء کند. به عبارت دیگر مادربزرگ، پدربزرگ، عمو و خاله مانند گذشته در زندگی افراد نیستند که بتوانند با گنجینههای معرفتی خود و تجاربشان مشکلات ارتباطی افراد را برطرف کنند. روح زمانه شکاف نسلی را پدید آورده که در اثر آن پسر یا دختری که تحصیلکرده است نمیتواند پاسخ مشکلاتش را با گفتوگو با بزرگترهای فامیل حل کند چون معتقد است این افراد حرفهای او را نمیفهمند. بنابراین افراد در جامعه امروزی چون به تعارض و ناکامی میرسند برای رفع اضطراب و سازگاری با خود و دیگران رو به مطالعه کتابهای روانشناسی میآورند.
به این موضوع اشاره کردید که مهم است نیاز واقعی باشد یا کاذب. در این باره بیشتر توضیح میدهید که نیاز کاذب چیست؟
همه مردم معنویت دوست هستند و برای ارضای این حس ناگزیرند که به معنویت روی بیاورند اما باید دید که معنویت ناب و اصیل چگونه به دست میآید. به هر حال مردم نیازمند معنویت هستند و هیچگاه وجود نداشته که از این نیاز کم شده باشد اما برای رفع این نیاز و تشنگی راههای مختلفی وجود دارد بدین معنی که مردم هم میتوانند به سراغ معنویتهای ناب بروند و هم به دنبال معنویتهایی که شاید به آن میزان اصیل نباشند. من نمیخواهم در اینجا از کلمه معنویتهای کاذب استفاده کنم چون این نوع ارزشگذاری درست نیست. اگر بخواهم با مثال دیگری این موضوع را توضیح دهم باید بگویم که همه آدمها گل را دوست دارند اما به دلیل اینکه برخی حوصله آب دادن و نگهداری از گل را ندارند، گلهای مصنوعی خریداری میکنند با این وجود خرید حتی این محصول نماد علاقه انسانها به گل است. معنویت هم دقیقاً به همین شکل است.
از سوی دیگر افراد در جوامعی مانند ما همواره به راههای میانبر فکر میکنند و میخواهند زود به مقصد برسند به همین دلیل است کتابی را میخوانند که کوتاه باشد و گزارههای سر راست و قابل فهم ارایه کند. هرچند که ممکن است این کتابها برای کوتاه مدت دل خوشکنک باشند. بنابراین انسانها برای اینکه حوصله رنج بردن و جستوجو در معنویتهای اصیل و ناب را ندارند به نوعی برای رفع نیاز خود روی به این کتابها میآورند، البته ما نمیتوانیم به مردم بگوییم که فقط از یک مدل غذا استفاده کنند. اما مهم این است که غذاهای متنوع ما زیانآور نباشد. بنابراین غذا باید سلامت باشد، فکر هم مانند غذا است و نباید مسموم باشد.
شما اصل تکثر و تنوع کتابها را تایید کردید اما در بازار کتابهای روانشناسی کار تالیفی بسیار کم است. چرا؟
تالیف کتاب نیازمند هنر است چون کتاب باید مبادی فکری و تئوریزه باشد و مسایل مبتلا به مخاطب را جوابگو باشد. بنابراین تالیف کتاب اصولاً کار دم دستی و آسانی نیست و نویسندگان ما باید برای پاسخگویی به نیازهای مخاطبانشان کتابهای بسیاری را مطالعه کرده و براساس فرهنگ و آموزههای دینی آنها را به سبک روز بیان کنند. باید توجه داشت که مخاطب امروزی به دنبال سخنهای درشت و غیر قابل هضم نیست. اگر سخنان ما حتی خوب باشد اما متناظر به مشکلات مخاطب نباشد تاثیرگذاری ندارد و بنابراین باید توجه داشت که در خزانه فرهنگی ما به تمام رنجها و پوچیهای بشری پرداخته شده اما لازم است که افرادی از این خزانه معرفتی مفاهیم را به سبک امروز و با توجه به مشکلات مخاطبان استخراج کرده و به آن پاسخ بگویند. این موضوع هم نیازمند مولفان صاحب دانش است که مفاهیم را مبتنی بر مبادی فکری صحیح تئوریزه کنند چرا که احکام ما که از فرهنگ ما منبعث شده، امروزه حتی در جهان هم مشتاقان ویژه خود را دارد.
غربیها این موضوع را فهمیدهاند و به طور مثال کتاب «مرزهای زناشویی» برگرفته از انجیل است و در عین اینکه مخاطب تصور این را ندارد که از گزارههای دینی استفاده میکند اما راهحل مشکلات خود را در این کتاب میبیند. به هرحال تالیف یک تولید است و نیازمند به گروههای تحقیقاتی است که به صورت مستمر روی این موضوعات کار کنند تا در طولانیمدت شاهد اثرگذاری آن باشیم. امروز ما در عرصههای دیگر نیز در تولید با مشکل مواجه هستیم چون اساساً با تعریف نمیشود رضایت مخاطب را جلب کرد و باید با عملیاتی کردن برنامهریزیهای درست در این حوزه و تشویق و حمایت عرصه تالیف را جدیتر کرد.
سوال دیگر این است که در کتابهای ترجمهای چه ارائه میشود که مخاطب آن را دوست دارد؟
چون مسائل مطرح شده در آن طرف را بهتر میفهمد و مشترکاتی با آن پیدا کرده است.
آیا این به دلیل شبیه شدن ما به آنهاست یا مفیدتر بودن راهکاری آنها؟
دقیقا مساله همین است که آیا ما شبیه آنها شدهایم یا راهحلهای آنها مفیدتر است؟ به اعتقاد من جامعه ما مکدونالدیزه شده است و سبک زندگی ما بسیار شبیه به غربیها شده، البته رنجهای مشترکی هم وجود دارد و طبیعت بشری را نباید در این میان نادیده گرفت که فرافرهنگی است و در همه جهان هم وجود دارد. به هر حال همه مردم در سراسر جهان میخواهند عزتنفس خودشان را ارتقا دهند و این تنها مربوط به آمریکاییها، انگلیسیها و ایرانیها نیست.
اما میتواند نشانی از تسلط فرهنگ غربی بر ما باشد؟
این نشان فرهنگ مسلط آنهاست. متاسفانه امروز ما شلوار ایرانی هم میخریم اگر برچسب خارجی داشته باشد برایمان بهتر است اینها گمگشتیهای فرهنگی ماست. اما موضوع دیگر این است که اصولاً سرانه مطالعه ما پایین است و غربیها بیشتر از ما کتاب میخوانند و به لحاظ تمدنی دنبال کار خودشان هستند آنها از فرهنگ شفاهی و نوشتاری عبور کردهاند و به فرهنگ دیجیتال رسیدهاند اما ما با بدون اینکه از فرهنگ نوشتاری عبور کرده باشیم وارد فرهنگ دیجیتالی شدهایم. در غربیها مراحل رشدی چون درست به وقوع پیوسته کتاب خواندن ارزش خود را از دست نداده است و آنها همچنان کتاب میخوانند اما ما دیجیتالی شدهایم. بنابراین غربیها کتابشناس تر از ما هستند. به طور مثال کتاب «عزت نفس در 10 گام» در آمریکا 3 میلیون فروش رفته است چون این کتاب پشتوانه دارد و از آنجا که حرفهایش دلخوشکنک نیست استقبال خوبی از آن به عمل آمده است پس مردم در آمریکا کتابهای روانشناسی را حتی بهتر میشناسند و میدانند که باید قدر چه کتابهایی را دانست.
با همه این تفاسیر شرایط امروز نوامیدانه نیست چون مردم ما کتابخوان هستند اما کتاب در دسترس ندارند. سازمانها و ادارات متولی کتاب در ایران باید فرایند دسترسی مردم به کتاب را تسهیل کنند و به طور مثال اگر شهروندی به فرهنگسرای محلهاش مراجعه کرد و کتابی را درخواست داد باید بتواند آن را در سریعترین وقت ممکن به دست بیاورد و مطالعه کند. در خارج از کشور این شرایط فراهم شده و به همین دلیل است که کتابخواندن ارزش به حساب میآید.
ما در انتشارات دانژه همواره تلاش کردهایم که با پشتوانه تئوریک خوب کتابهایی را انتخاب کنیم که به بهبود زندگی انسانها کمک کند در این فرایند هم به انتشار کتابهای روانشناسی عامهپسند که به حرفهای سطحی اکتفا کردهاند روی نیاوردیم و به دنبال این بودیم که روانشناسی مثبت را به معنای رئال آن معنا کنیم. یعنی کتابهایی را منتشر کنیم که راهحلها و افکار واقعبینانه برای حل مشکلات مردم ارایه کند و آنها را به تصویرسازی و تخیلهای بیهوده دلخوش نکند. من موافق ترویج و انتشار اینگونه از کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی هستم. باید از نردبانهای موجود برای رسیدن به مطلوب بهره بگیریم. در همین راستا تلاش کردهایم که با انتشار کتابهایی مانند «وقت زندگی بهتر رسیده» راهحلهای مطابق با فرهنگ خودمان ارایه کنیم بدون اینکه به دنبال راههای میانبر باشیم.
-