پندار فاضل در یادداشتی اختصاصی برای میگنا نوشت: مانند تمام حرفههای یاریرسان در کوچینگ هم اهمیت دارد که با اصول نوروساینس یا علوم اعصاب آشنا باشید، چراکه در صورتی که ندانید در مغز مراجع چه اتفاقاتی میافتد ممکن است به جای کمک به آنها مانع پیشرفتشان شوید. بهطور مثال در این علم عنوان میشود که تعامل بین طبیعت و تربیت رفتار یک فرد را شکل میدهد. به عنوان یک رهیار، وظیفه شما این است که به رهپو کمک کنید تا به نسخه بهتری از خودش تبدیل شود، بر این اساس درک عوامل محیطی و ژنتیکی او حائز اهمیت است.
به همین شکل درک مغز و ذهن مراجع و زمانهایی که فرد ممکن است احساس تهدید کند اهمیت زیادی دارد چرا که در این شرایط بهتر میتوانید از مراجعتان حمایت کنید تا به جای فرار از موقعیتهایی که به نظر تهدید کننده میرسد با آنها مواجه شود.
پاسخ تهدید چیست؟
پاسخ تهدید مجموعهای از واکنشهایی است که وقتی تهدیدی را درک میکنیم در بدن رخ میدهد که دقیقا شبیه به زمانی است که تهدید واقعی وجود داشته باشد. ما از اصطلاح «تهدید» برای طیفی از محرکهای ظریف استفاده میکنیم که همه آنها به طور قطعی تحقیق نشدهاند. وقتی با گروههایی از رهبران صحبت میکنم، ممکن است بین این و پاسخ جنگ یا گریز سردرگمی وجود داشته باشد، زیرا پاسخ فیزیولوژیکی اولیه مشابه است. با این حال، اثرات فیزیکی پاسخ تهدید معمولاً کمتر واضح است، در حالی که اثرات ذهنی قوی باقی میماند.
چرا برای رهیاران این موضوع مهم است؟
پاسخ تهدید به طور ناخودآگاه در هر روز برای مراجعانتان پیش میآید که میتواند بسیاری از اقدامات آنها را تحت تاثیر قرار دهد. درک اینکه چه محرکهایی وجود دارد و چگونه کار میکنند، به شما امکان میدهد سوالات با کیفیتتری بپرسید و توجه مراجع را به طور مؤثرتری هدایت کنید. مطالعات زیادی وجود دارد که به اثرات محرکهای مختلف پاسخ تهدید میپردازد. با آگاه کردن مراجع از محرکهای بالقوه، و اینکه چگونه محرکها ممکن است دیگران را به خطر بیندازند، آنها را قادر میسازید تا در طیف وسیعی از موقعیتها مؤثرتر باشند.
برای مدیران در نقش کوچ، توجه به این نکته بسیار مهم است که میدانیم وقتی واکنش تهدید فعال میشود، بدن پر از نورآدرنالین میشود، که میتواند برای افزایش تمرکز مفید باشد. با این حال، در کل پاسخ استرس به طور کلی مفید نیست زیرا:
● تفکر خلاق را سرکوب میکند.
● مغز را به سرعت خسته میکند، کارکرد شناختی را کاهش میدهد.
● به دلیل افزایش کورتیزول میتواند اثرات منفی بر سلامتی داشته باشد.
● بر توانایی شما برای تفکر تأثیر میگذارد.
● میتواند شما را وادار کند رفتار تدافعی بیشتری داشته باشید یا افکار تدافعی داشته باشید.
● توانایی پردازش اطلاعات جدید را کاهش میدهد.
پاسخ تهدید بسیار قدرتمند است و میتواند طولانی مدت باشد. این پاسخ بسیار بیشتر از پاسخ پاداش بالقوهای است که باعث «پیشروی» شما میشود. ماندگاری پاسخ پاداش بهطرز ناامیدکننده ای کوتاه است. این پاسخها بسیار مهم هستند زیرا تأثیر مستقیمی بر کارایی، اثربخشی و بهره وری افراد دارند. به عنوان مثال، اگر یک کارمند احساس کند توسط رهبر خود تحت مدیریت ذرهبینی قرار میگیرد، میتواند مستقیماً بر بهره وری آنها تأثیر بگذارد که در نهایت برای شرکت هزینهبردار است. بنابراین کوچینگ رهبران برای کار موثر با مردم و اجتناب از تحریک پاسخ تهدید حیاتی است.
عصبشناسی پاسخ به تهدید
عصب شناسی پاسخ جنگ یا گریز به خوبی مستند شده است. سیستم عصبی خودمختار از هر دو سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است. این در حال تنظیم بسیاری از فرآیندهای ناخودآگاه در هر دقیقه از هر روز است. به عنوان مثال، ضربان قلب، هضم و ضربان تنفس ما را کنترل میکند. سیستم عصبی سمپاتیک آزادسازی نوراپی نفرین را در هنگام ارائه یک تهدید فعال میکند. سیستم پاراسمپاتیک را میتوان به عنوان یک سیستم ترمیمی در نظر گرفت که استیل کولین را آزاد میکند و تعادل هموستاتیک را باز میگرداند.
در پاسخ جنگ یا گریز، آمیگدال یک پاسخ عصبی را در هیپوتالاموس ایجاد میکند. سپس غده هیپوفیز فعال میشود و هورمون آدرنو کورتیکوتروپیک ترشح میکند. تقریباً در همان زمان، غده فوق کلیوی فعال میشود و اپی نفرین ترشح میکند. کورتیزول تولید میشود و اثرات مختلفی از جمله سرکوب سیستم ایمنی، افزایش فشار خون و افزایش سطح قند خون دارد. این باعث افزایش انرژی، همراه با افزایش ضربان قلب و ضربان تنفس میشود و بدن را برای جنگ یا فرار آماده میکند.
اکنون توجه خود را به پاسخ تهدید جلب میکنیم. هنگامی که یک فرد پاسخ تهدید را تجربه میکند، مجموعه ای از واکنش ها در بدن او ایجاد میشود. خود این فرآیند از اکسیژن و گلوکز استفاده میکند. این اثر باعث کاهش ظرفیت حافظه کاری میشود. مراجع شما به حافظه فعال برای بینش خلاق، تفکر تحلیلی، حل مسئله و حتی نگه داشتن موضوعات در حافظه کوتاه مدت نیاز دارند.همه اینها در صورت داشتن یک پاسخ تهدید مختل میشوند.
پاسخ تهدید آمیگدال، قشر سینگولیت قدامی و لوب فرونتال را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. ترشح کورتیزول تحریک میشود و این منجر به کاهش ایمنی، اختلال در یادگیری و تأثیر بر حافظه میشود. در نتیجه اینها با هم، کارایی، اثربخشی و بهرهوری دچار مشکل میشود.
مغز نمی تواند تهدیدهای واقعی و غیر واقعی را تشخیص دهد. برای مثال، اگر در پیادهروی روستایی در نزدیکی خود مار را ببینید، بیخطرتر است که به جای اینکه تصور کنید اینطور نیست، طوری پاسخ دهید که گویی مار است. سیستم لیمبیک شما به سرعت پاسخ میدهد تا شما را ایمن نگه دارد. اگر معلوم شود که مار وجود ندارد، مغز شما معمولاً پاسخ تهدید را آرام میکند. در سازمانها، معمولاً همه چیز بسیار پیچیدهتر است و مغز شما اغلب در تلاش است تا تشخیص دهد که آیا چیزی یک تهدید واقعی است یا خیر، بنابراین با فرض اینکه تهدیدی وجود دارد، شما را ایمن نگه میدارد!
هنگامی که یک تهدید درک میشود، درست مانند واکنش جنگ یا گریز، سیستم مهمی به نام محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) وارد عمل میشود. این سیستم شامل فعل و انفعالات بین سه ناحیه نام برده شده مغز است. سیستم HPA باعث تولید و آزادسازی کورتیزول و اپی نفرین میشود. این بدن را برای عمل آماده میکند. فشار خون و ضربان قلب افزایش مییابد، ریهها با افزایش سرعت تنفس، اکسیژن بیشتری دریافت میکنند و جریان خون میتواند به طور چشمگیری افزایش یابد.
انتقال دهندههای عصبی نیز در نتیجه فعال شدن سیستم HPA آزاد میشوند. این پیام رسانهای شیمیایی آمیگدال را فعال میکنند، که سپس واکنش مغز به احساسات را تحریک میکند. پیام رسانهای شیمیایی همچنین به هیپوکامپ میگویند که یک رکورد از این تجربه احساسی در حافظه بلند مدت ایجاد کند. در نهایت، انتقالدهندههای عصبی فعالیت لوب فرونتال را سرکوب میکنند، به این معنی که حافظه کوتاهمدت، تمرکز، بازداری و تفکر منطقی همگی از بین میروند. تلاش برای مدیریت کارآمد تعاملات اجتماعی یا انجام وظایف شناختی در این حالت بسیار چالش برانگیز میشود.
پیشنهادات
مهمترین نتیجه آموزش پاسخ به تهدید این است که هنگامی که افراد متوجه شوند که این امر میتواند تلاشهای آنها را در بسیاری از زمینههای مختلف مختل کند، در ذهنیتی قرار میگیرند که میفهمند باید کاری در مورد آن انجام دهند. اگر همه رهبران، مدیران و اعضای تیم بدانند که پاسخ تهدید برای افراد چه نتایجی دارد، فرصتهای افزایش همدلی، صبر و درک بیشتر میشود.
محرکهایی که پاسخ تهدید را فراخوانی میکنند عبارتند از:
● درک این مساله که کنترلی بر امور ندارند.
● احساس عدم قطعیت.
● هرگونه احساس بی انصافی؛
● پیوند ارتباطی ضعیف.
کلام آخر
بنابراین کشف موقعیتهایی که ممکن است در زندگی مراجع رخ دهد و همچنین آنچه ممکن است برای افراد دیگر در زندگی آنها در زمانهای خاص - دوستان، همکاران و خانواده - اتفاق بیفتد، میتواند مفید باشد. همچنین میتواند ارزشمند باشد که موضوعاتی که پاسخهای تهدید را فراخوان میدهند، شناسایی کنیم.
به عنوان مثال، اگر فردی اغلب در محل کار خود احساس کند کنترلی بر امور ندارد، پاسخ تهدید را تجربه میکند. در این صورت لازم است اقداماتی برای کاهش فراوانی آن موقعیتها انجام شود. بد نیست بهعنوان رهیار بدانید آیا به این دلیل است که رئیس آنها تمایل به مدیریت ذرهبینی آنها دارد؟ (اگر چنین است، آیا میتواند با رئیس صحبت کنند؟) آیا به این دلیل است که مراجع مدام نظر خود را در مورد آنچه میخواهد تغییر میدهد؟ (اگر چنین است، آیا میتوان رویههایی را برای به حداقل رساندن آن در نظر گرفت؟) یا به این دلیل است که چیزهایی را که نمیتواند کنترل کند فیلتر میکند؟ (اگر چنین است، آیا کار روی تمرکزها و فیلترها کمک میکند؟)
به همین شکل درک مغز و ذهن مراجع و زمانهایی که فرد ممکن است احساس تهدید کند اهمیت زیادی دارد چرا که در این شرایط بهتر میتوانید از مراجعتان حمایت کنید تا به جای فرار از موقعیتهایی که به نظر تهدید کننده میرسد با آنها مواجه شود.
پاسخ تهدید چیست؟
پاسخ تهدید مجموعهای از واکنشهایی است که وقتی تهدیدی را درک میکنیم در بدن رخ میدهد که دقیقا شبیه به زمانی است که تهدید واقعی وجود داشته باشد. ما از اصطلاح «تهدید» برای طیفی از محرکهای ظریف استفاده میکنیم که همه آنها به طور قطعی تحقیق نشدهاند. وقتی با گروههایی از رهبران صحبت میکنم، ممکن است بین این و پاسخ جنگ یا گریز سردرگمی وجود داشته باشد، زیرا پاسخ فیزیولوژیکی اولیه مشابه است. با این حال، اثرات فیزیکی پاسخ تهدید معمولاً کمتر واضح است، در حالی که اثرات ذهنی قوی باقی میماند.
چرا برای رهیاران این موضوع مهم است؟
پاسخ تهدید به طور ناخودآگاه در هر روز برای مراجعانتان پیش میآید که میتواند بسیاری از اقدامات آنها را تحت تاثیر قرار دهد. درک اینکه چه محرکهایی وجود دارد و چگونه کار میکنند، به شما امکان میدهد سوالات با کیفیتتری بپرسید و توجه مراجع را به طور مؤثرتری هدایت کنید. مطالعات زیادی وجود دارد که به اثرات محرکهای مختلف پاسخ تهدید میپردازد. با آگاه کردن مراجع از محرکهای بالقوه، و اینکه چگونه محرکها ممکن است دیگران را به خطر بیندازند، آنها را قادر میسازید تا در طیف وسیعی از موقعیتها مؤثرتر باشند.
برای مدیران در نقش کوچ، توجه به این نکته بسیار مهم است که میدانیم وقتی واکنش تهدید فعال میشود، بدن پر از نورآدرنالین میشود، که میتواند برای افزایش تمرکز مفید باشد. با این حال، در کل پاسخ استرس به طور کلی مفید نیست زیرا:
● تفکر خلاق را سرکوب میکند.
● مغز را به سرعت خسته میکند، کارکرد شناختی را کاهش میدهد.
● به دلیل افزایش کورتیزول میتواند اثرات منفی بر سلامتی داشته باشد.
● بر توانایی شما برای تفکر تأثیر میگذارد.
● میتواند شما را وادار کند رفتار تدافعی بیشتری داشته باشید یا افکار تدافعی داشته باشید.
● توانایی پردازش اطلاعات جدید را کاهش میدهد.
پاسخ تهدید بسیار قدرتمند است و میتواند طولانی مدت باشد. این پاسخ بسیار بیشتر از پاسخ پاداش بالقوهای است که باعث «پیشروی» شما میشود. ماندگاری پاسخ پاداش بهطرز ناامیدکننده ای کوتاه است. این پاسخها بسیار مهم هستند زیرا تأثیر مستقیمی بر کارایی، اثربخشی و بهره وری افراد دارند. به عنوان مثال، اگر یک کارمند احساس کند توسط رهبر خود تحت مدیریت ذرهبینی قرار میگیرد، میتواند مستقیماً بر بهره وری آنها تأثیر بگذارد که در نهایت برای شرکت هزینهبردار است. بنابراین کوچینگ رهبران برای کار موثر با مردم و اجتناب از تحریک پاسخ تهدید حیاتی است.
عصبشناسی پاسخ به تهدید
عصب شناسی پاسخ جنگ یا گریز به خوبی مستند شده است. سیستم عصبی خودمختار از هر دو سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است. این در حال تنظیم بسیاری از فرآیندهای ناخودآگاه در هر دقیقه از هر روز است. به عنوان مثال، ضربان قلب، هضم و ضربان تنفس ما را کنترل میکند. سیستم عصبی سمپاتیک آزادسازی نوراپی نفرین را در هنگام ارائه یک تهدید فعال میکند. سیستم پاراسمپاتیک را میتوان به عنوان یک سیستم ترمیمی در نظر گرفت که استیل کولین را آزاد میکند و تعادل هموستاتیک را باز میگرداند.
در پاسخ جنگ یا گریز، آمیگدال یک پاسخ عصبی را در هیپوتالاموس ایجاد میکند. سپس غده هیپوفیز فعال میشود و هورمون آدرنو کورتیکوتروپیک ترشح میکند. تقریباً در همان زمان، غده فوق کلیوی فعال میشود و اپی نفرین ترشح میکند. کورتیزول تولید میشود و اثرات مختلفی از جمله سرکوب سیستم ایمنی، افزایش فشار خون و افزایش سطح قند خون دارد. این باعث افزایش انرژی، همراه با افزایش ضربان قلب و ضربان تنفس میشود و بدن را برای جنگ یا فرار آماده میکند.
اکنون توجه خود را به پاسخ تهدید جلب میکنیم. هنگامی که یک فرد پاسخ تهدید را تجربه میکند، مجموعه ای از واکنش ها در بدن او ایجاد میشود. خود این فرآیند از اکسیژن و گلوکز استفاده میکند. این اثر باعث کاهش ظرفیت حافظه کاری میشود. مراجع شما به حافظه فعال برای بینش خلاق، تفکر تحلیلی، حل مسئله و حتی نگه داشتن موضوعات در حافظه کوتاه مدت نیاز دارند.همه اینها در صورت داشتن یک پاسخ تهدید مختل میشوند.
پاسخ تهدید آمیگدال، قشر سینگولیت قدامی و لوب فرونتال را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. ترشح کورتیزول تحریک میشود و این منجر به کاهش ایمنی، اختلال در یادگیری و تأثیر بر حافظه میشود. در نتیجه اینها با هم، کارایی، اثربخشی و بهرهوری دچار مشکل میشود.
مغز نمی تواند تهدیدهای واقعی و غیر واقعی را تشخیص دهد. برای مثال، اگر در پیادهروی روستایی در نزدیکی خود مار را ببینید، بیخطرتر است که به جای اینکه تصور کنید اینطور نیست، طوری پاسخ دهید که گویی مار است. سیستم لیمبیک شما به سرعت پاسخ میدهد تا شما را ایمن نگه دارد. اگر معلوم شود که مار وجود ندارد، مغز شما معمولاً پاسخ تهدید را آرام میکند. در سازمانها، معمولاً همه چیز بسیار پیچیدهتر است و مغز شما اغلب در تلاش است تا تشخیص دهد که آیا چیزی یک تهدید واقعی است یا خیر، بنابراین با فرض اینکه تهدیدی وجود دارد، شما را ایمن نگه میدارد!
هنگامی که یک تهدید درک میشود، درست مانند واکنش جنگ یا گریز، سیستم مهمی به نام محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) وارد عمل میشود. این سیستم شامل فعل و انفعالات بین سه ناحیه نام برده شده مغز است. سیستم HPA باعث تولید و آزادسازی کورتیزول و اپی نفرین میشود. این بدن را برای عمل آماده میکند. فشار خون و ضربان قلب افزایش مییابد، ریهها با افزایش سرعت تنفس، اکسیژن بیشتری دریافت میکنند و جریان خون میتواند به طور چشمگیری افزایش یابد.
انتقال دهندههای عصبی نیز در نتیجه فعال شدن سیستم HPA آزاد میشوند. این پیام رسانهای شیمیایی آمیگدال را فعال میکنند، که سپس واکنش مغز به احساسات را تحریک میکند. پیام رسانهای شیمیایی همچنین به هیپوکامپ میگویند که یک رکورد از این تجربه احساسی در حافظه بلند مدت ایجاد کند. در نهایت، انتقالدهندههای عصبی فعالیت لوب فرونتال را سرکوب میکنند، به این معنی که حافظه کوتاهمدت، تمرکز، بازداری و تفکر منطقی همگی از بین میروند. تلاش برای مدیریت کارآمد تعاملات اجتماعی یا انجام وظایف شناختی در این حالت بسیار چالش برانگیز میشود.
پیشنهادات
مهمترین نتیجه آموزش پاسخ به تهدید این است که هنگامی که افراد متوجه شوند که این امر میتواند تلاشهای آنها را در بسیاری از زمینههای مختلف مختل کند، در ذهنیتی قرار میگیرند که میفهمند باید کاری در مورد آن انجام دهند. اگر همه رهبران، مدیران و اعضای تیم بدانند که پاسخ تهدید برای افراد چه نتایجی دارد، فرصتهای افزایش همدلی، صبر و درک بیشتر میشود.
محرکهایی که پاسخ تهدید را فراخوانی میکنند عبارتند از:
● درک این مساله که کنترلی بر امور ندارند.
● احساس عدم قطعیت.
● هرگونه احساس بی انصافی؛
● پیوند ارتباطی ضعیف.
کلام آخر
بنابراین کشف موقعیتهایی که ممکن است در زندگی مراجع رخ دهد و همچنین آنچه ممکن است برای افراد دیگر در زندگی آنها در زمانهای خاص - دوستان، همکاران و خانواده - اتفاق بیفتد، میتواند مفید باشد. همچنین میتواند ارزشمند باشد که موضوعاتی که پاسخهای تهدید را فراخوان میدهند، شناسایی کنیم.
به عنوان مثال، اگر فردی اغلب در محل کار خود احساس کند کنترلی بر امور ندارد، پاسخ تهدید را تجربه میکند. در این صورت لازم است اقداماتی برای کاهش فراوانی آن موقعیتها انجام شود. بد نیست بهعنوان رهیار بدانید آیا به این دلیل است که رئیس آنها تمایل به مدیریت ذرهبینی آنها دارد؟ (اگر چنین است، آیا میتواند با رئیس صحبت کنند؟) آیا به این دلیل است که مراجع مدام نظر خود را در مورد آنچه میخواهد تغییر میدهد؟ (اگر چنین است، آیا میتوان رویههایی را برای به حداقل رساندن آن در نظر گرفت؟) یا به این دلیل است که چیزهایی را که نمیتواند کنترل کند فیلتر میکند؟ (اگر چنین است، آیا کار روی تمرکزها و فیلترها کمک میکند؟)