شاعران آیینی قم و همچنین مراجع تقلید در قالب شعر و سروده ارادت خود را به محضر امام عصر حضرت بقیة الله الاعظم(عج) ارائه کردهاند.
طلوع خاتم معصومین و امام آخرین، حضرت بقیةالله الاعظم(عج) ارواحنا فداه، در ادبیات ایران زمین، نمودی بارز دارد و در این بین شاعران شهر مقدس قم نیز در این قافله، دستی بر آتش دارند و حتی برخی از مراجع معظم تقلید نیز در اینباره، طبع لطیف خود را در ابیاتی تقدیم کردهاند.
یکی از این مراجع عالیمقام، آیتالله صافی گلپایگانی است.
زمانی نه چندان دور، مرحوم استاد قیصر امین پور، شعری برای حضرت حجت(عج) سرود که سه بیت طلیعه آن، چنین است:
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد نشانه چیست
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر از هزار بار بهار
کسی، شگفت کسی، آنچنان که میدانی...
وقتی این شعر به دست آیتالله صافی گلپایگانی رسید، این مرجع تقلید در همین وزن، چنین سرود:
زهی جمال رخش کرده پرتو افشانی
به ماه چارده و آفتاب رخشانی
زهی ولی خدا قطب عالم امکان
جهان جود و کرم پیشوای یزدانی
ظهور قدرت دادار، حجت بن حسن
که ظاهر است از او کبریای سبحانی
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
امید مردم محروم و فیض رحمانی
سپهر مجد و شرف، شمس آسمان جلال
جمال غیب ابد، شاه ملک امکانی
اگر چه پر شده عالم ز فتنه و ز فساد
مسلط اند به دنیا، جنود شیطانی
به نام صلح و دموکراسی و وطنخواهی
زنند ضربه به شخصیت مسلمانی
گرفته است بشر راه انحراف و خطا
به هر مکان نگرم، تیره است و ظلمانی
بگیرد ار همه اقطار محنت ایام
شب فراق شود هر چه بیش طولانی
بمان به جا و مشو ناامید چون آید
امام و منجی کل مقتدای پایانی
سلیل احمد مرسل همان کسی که خدا
عطا نموده به او منصب جهانبانی
جهان نجات دهد از فساد و استکبار
دوباره زنده کند راه و رسم انسانی
در آورد همگان زیر پرچم اسلام
نظام او نبود جز نظام قرآنی
ظهور میکند و میکند اساس ستم
کند زمین و زمان را ز عدل نورانی
امیر معدلت آیین و معدلت گستر
دهد نجات همه خلق از پریشانی
خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ایام
خوش آن حکومت و آن عدل و عصر روحانی.
سید محمدجواد شرافت، شاعر دیگری از تبار قم است که در تصویری شاعرانه، عطر گلهای مریم را از گل نرگس میداند و میسراید:
دنیای با حضور تو دنیای دیگریست
روز طلوع سبز تو فردای دیگریست
بوی بهشت میوزد از کوچه باغها
خاک زمین بهاری گلهای دیگریست
گلهای مریم از گل نرگس معطرند
عیسی اسیر نام مسیحای دیگریست
دیگر زمان از این همه تکرار خسته است
تاریخ بیقرار قضایای دیگریست
فردای بی تو باز شبی از سیاهی است
فردای با تو روز به معنای دیگریست
با هر غروب جمعه دلم زار میزند
چشم انتظار جمعه زیبای دیگریست.
و اما استاد غلامرضا سازگار را میتوان پر شعرترین شاعر قمی دانست که در این مناسبت عظیم و نورانی، ابیات متعددی را تقدیم به آستان منور حضرت حجت(عج) کرده است.
یکی از این اشعار بدیع، شعری 10 بندی از استاد است که در آن چنین میسراید:
آسمان امشب جمال حق تعالی را ببین
نیمه ماه محمد، ماه زهرا را ببین
بر فراز دست مولانا امام عسگری
ماه نرگس، آفتاب عالم آرا را ببین
پای تا سر، سر به سر، آیینه شو آیینه شو
چون شدی آیینه، آن رخسار زیبا را ببین
با همه سیارگان، دور زمین آور طواف
آفتاب بامداد عرشِ اعلا را ببین
روح شو، بر بام شهر سامرا پرواز کن
چشم شو، خورشید غایب از نظرها را ببین
همچو نرگس با گل لبخند از هم باز شو
در ریاض نور، حسن حق تعالی را ببین
ای چراغ ماه، از خورشید زیباتر شدی
غرق در انوار حسن حق ز پا تا سر شدی
***
ای بهشت سامرا! امشب جهان آرا شدی
با گلِ لبخند ماه نرگس از هم وا شدی
نی عجب، گر عالمی گردید از بوی تو مست
ز آنکه امشب مست بوی نرگسِ زهرا شدی
آسمانی لاله نرگس شکفتی در زمین
ماه بزم عرشیان، خورشید سامرا شدی
با طلوع صبح از مشرق برآید آفتاب
آفتاب فاطمه وقت سحر پیدا شدی
گاه در دامان نرگس گاه در دست حسن
نور خود را بذل کردی ماه محفلها شدی
آسمانیها، زمین بوس تو بودند از ازل
از چه ای جان جهانها، همنشین با ما شدی
در محافل حاضری، در دیده پیدا نیستی
از نظرها غایبی و انجمن آرا شدی
ای وجود از مقدمت آباد! یا مهدی بیا
عید میلادت مبارک باد! یا مهدی بیا
***
در شب میلاد پیدا شد تجلّای ظهور
سر زند از غرب، مهر عالم آرای ظهور
آمد آن مولود مسعودی که در سیمای او
از ازل پیغمبران دیدند سیمای ظهور
نقشِ «جاء الحق» دهد بر روی بازویش خبر
از قیام مهدی و از صبح زیبای ظهور
ای خوش آن روزی که کلّ خلق عالم بشنوند
در کنار کعبه پای رکن، آوای ظهور
ای همه چشم انتظاران! بشنوید و بنگرید
بر دو بازوی ولی عصر، امضای ظهور
شیعه در ایام غیبت همچو کوهی سربلند
در حوادث پایدار استاده تا پای ظهور
ای شما آل محمد! جان ما قربانتان
از شما ما را نباشد جز تمنای ظهور
میدرخشد پرچم توحید بر بام فرج
منتظر باشید، نزدیک است ایام فرج
***
غم مخور گر شد زمین ماتمسرای انتظار
میرسد روزی به پایان روزهای انتظار
اشک و آه و گریه چشم انتظاران شاهد است
سختتر از احتضار آمد بلای انتظار
یوسف زهرا! تو شاهد باش، عمر ما گذشت
پیر گردیدیم در حال و هوای انتظار
جمعهها ذکرم شده «اَین الحسن، اَین الحسین»
لحظههایم گشته یکسر لحظههای انتظار
بس که سردادم ندای «أین ابناءُ الحسین»
کرده ام صحرای دل را کربلای انتظار
از طنین ذکر «اللهم عجل للظّهور»
بندبندم گشته یکسر نی نوای انتظار
یابن زهرا! ما دعا کردیم تو آمین بگو
تا بهار وصل آید در قفای انتظار
تو تمام آرزوی آل زهرایی بیا
ای امید شیعه میدانم که میآیی بیا
و اما بند پنجم این شعر زیبا، به این نکته اشاره دارد که گلها هم بیحضور حضرتش، همچون خارند:
تو دل از من بردهای بسیار یابن العسکری(عج)
من تو را نشناختم یک بار یابن العسکری(عج)
گه نجف گه کربلا گه سامره گه کاظمین
داشتم با حضرتت دیدار یابن العسکری(عج)
دیده ای کز دیدن روی تو نابینا بود
کمتر است از نقش بر دیوار یابن العسکری(عج)
گرچه لایق نیستم، ای خوبتر از جان بیا
پا به چشمم از کرم بگذار، یابن العسکری(عج)
دشمنانت کارشان جز دشمنی با شیعه نیست
شیعه غیر از تو ندارد یار، یابن العسکری(عج)
بی تو شادی جا ندارد بین ما، مولا بیا
کوه غم از دوش ما بردار یابن العسکری(عج)
برگ برگ لالهها در باغ و بستان شاهدند
بی تو گل هم شد به چشمم خار، یابن العسکری(عج)
گرچه گم کردند چشمان گهربارم تو را
باز میبینم فقط تنها تو را دارم تو را
***
من تو را نشناختم، اما مکرر دیدمت
صبحدم در روضه پاک پیمبر دیدمت
در کنارت ایستادم پشت دیوار بقیع
گه کنار خویشتن، گه در برابر دیدمت
گرچه میگفتند پنهان است قبر فاطمه
من کنار تربت پنهان مادر دیدمت
بوی عطرت را شنیدم از بیابان نجف
در کنار مرقد ساقی کوثر دیدمت
گاه دیدم ایستادی در کنار قتلگاه
گه کنار قبر آن تنهای بی سر دیدمت
گاه در بالای سر دیدم ضریحت در بغل
گاه در پایین پا، با قبر اکبر دیدمت
گر چه ای گمگشته زهرا ندانستم تویی
در کنار قبر عباس دلاور دیدمت
ماه رویت را تماشا کردم و دل باختم
با تو بودم در همه عمر و تو را نشناختم
استاد سازگار اما در بند هفتم این شعر، حضرت مهدی را خلاصه تمام 14 معصوم بر میشمرد و میسراید:
غایبی و روز و شب در جمع مایی، سیدی
با منی اما نمیدانم کجایی؟ سیدی
ای بسا حج کرده ام، حجم فقط دیدار توست
تو حرم تو کعبه تو سعی و صفایی، سیدی
کاش جان عالمت بر رونما گردد فدا
تا دمی بر خلق عالم رو نمایی، سیدی
ای دعای فاطمه پشت سرت هر صبح و شام
کی میآیی؟ کی میآیی؟ کی میآیی؟ سیدی
مشکل اسلام تنها غیبت کبرای توست
با ظهور خود تو خود مشکل گشایی، سیدی
پرچم سرخ حسینی فاش میگوید که تو
وارث خون شهید کربلایی، سیدی
در طواف کعبهای؟یا در مدینه؟یا نجف؟
سامرا؟ قم؟ یا که مهمان رضایی؟ سیدی
ای تمام چارده معصوم! یا مهدی! بیا
ای جواب ناله مظلوم! یا مهدی! بیا
***
ای قرار قلبهای بی قرار اهل بیت
وی طلوع صبح، در شبهای تار اهل بیت
میدمد صبحی که باشد صبح آغاز ظهور
میرسد روزی به پایان انتظار اهلبیت
قرنها فریاد «اللهم عجل للظّهور»
بوده در این غیبت کبری شعار اهل بیت
ای به دستت ذوالفقار عدل! تا کی میکنی
اشک چشم نازنینت را نثار اهل بیت؟
سیدی! دست یداللهی بر آر از آستین
تا به دست آید دوباره اقتدار اهل بیت
سیزده معصوم را کشتند از راه جفا
یوسف زهرا تویی دار و ندار اهل بیت
تا قیامت لشکر پاییز را نابود کن
با ظهورت میشود عالم بهار اهل بیت
قرنها در سینه ما شعله فریاد توست
عالمی در انتظار تیغ عدل و داد توست
بند نهم نیز به خونخواهی امام زمان برای همه معصومین و از جمله حضرت سیدالشهدا و شهدای کربلا اشاره دارد:
وارث خون خدا! خون خدا گوید بیا
بر سر نی، رأس مصباح الهدی گوید بیا
اشک زمزم، چار رکن کعبه و فریاد حجر
سنگهای مروه و کوه صفا گوید بیا
فرق خونین علی هر شب صدایت میزند
خون جاری از دهان مجتبی گوید بیا
مادر مظلومهات با اشک چشم و سوز دل
بر ظهورت میکند هر شب دعا گوید بیا
نخلهای دشت سرخ نینوا آب فرات
پرچم سرخ شهید کربلا گوید بیا
زخمهای کشتگان فریاد «یا مهدی» زند
رأس جدّت بر فراز نینوا گوید بیا
قامت غلتیده در خون علمدار حسین
مشک خالی، دست از پیکر جدا گوید بیا
عالمی چشم انتظار عدل عالمگیر توست
پاسخ لبخند اصغر در لب شمشیر توست
***
جلوه کن تا زنگ غم از سینهها زائل شود
با ظهورت معنی اکمال دین کامل شود
جلوه کن تا باز بتهای حرم را بشکنی
جلوه کن تا مسلک وهابیان باطل شود
جلوه کن تا عیسی مریم برای یاری ات
با ظهورت همزمان از آسمان نازل شود
جلوه کن تا داد محسن را بگیری از عدو
چهره بگشا تا مراد فاطمه حاصل شود
جلوه کن تا آفتاب از طلعتت گردد خجل
جلوه کن تا ماه رویت شمع هر محفل شود
جلوه کن تا ابر باطل رخت بندد از فضا
جلوه کن تا امت قرآن به حق واصل شود
گرچه نبود دیده ما قابل دیدار تو
تو نگه کن کز نگاهت چشم ما قابل شود
آفتاب فاطمه بر خلق عالم جلوه کن
از کرامت بر دل تاریک «میثم» جلوه کن.
و اما شعر دیگری از استاد سازگار در این مناسبت فرخنده چنین است:
چون شد غروب چارده از ماه شعبان
بیت ولایت را حکیمه بود مهمان
میخواست گردد سوی بیت خویشتن باز
دادش امام عسگری این طرفه آواز:
کای عمه امشب را بمان در خانه ما
کامشب ز نرگس بشکفد ریحانه ما
نرگس بسان مادر موسی بن عمران
حملش به فرمان خداوند است پنهان
میخواست کم کم عمر شب پایان بگیرد
گیتی ز فیض بامدادان جان بگیرد
بگشود نرگس نرگس چشم خود از خواب
بعد از نماز شب به ناگه رفت از تاب
از درد زادن چهرهاش افروخت چون بدر
میخواند با دردانه خود سوره قدر
بگرفت دورش را در آن دارالولا، نور
نور علی نور علی نور علی نور
بشتافت با حیرت سوی مولا حکیمه
کای گفت حق وصفت به آیات کریمه
امید دل با آن نشاط و شور گم شد
نرجس میان پردههای نور گم شد
فرمود عمه از چه محزون و غمینی
برگرد تا رخسار مهدی را ببینی
فرزند زهرا آمده برگرد عمه
مهدی به دنیا آمده برگرد عمه
بوی خوشی را کرد ناگه حس، حکیمه
برگشت سوی حجره نرجس حکیمه
بگشود چشم آن عصمت دادار سرمد
بر ماه روی قائم آل محمد!
آن رهنمای آسمان در دامن خاک
دستی ش بر روی زمین دستی به افلاک
لبهای او اقرار بر توحید میکرد
حکم نبوت را ز جان تأیید میکرد
یا رب به امید دل امیدواران
یا رب به اشک دیده شب زندهداران
جام وصال یار را بر ما مپوشان
رخت فرج بر قامت مهدی بپوشان.
بخشی از شعر دیگر استاد سازگار در همین مناسبت نورانی اما چنین است:
نرگس گل در چمن آوردی
احسن احسن حسن آوردی
قرآن و محمد و عترت را
از نو جان در بدن آوردی
از یوسف گمشده زهرا
امشب بوی پیرهن آوردی
هم ختم رسل به روی دامن
هم حیدر بت شکن آوردی
دامن دامن گهر مضمون
بر دفتر شعر من آوردی
هم مشعل محفل دل زادی
هم شاهد انجمن آوردی
کنعان را شور دگر دادی
یوسف را در وطن آوردی
بنوشته به بازوی او کامل
«جاء الحق و زهق الباطل»
نرگس گل یاس به بر دارد
یا بر سر دست، قمر دارد
در عید امام زمان شیعه
عید الزهرای دگر دارد
در سامره، فاطمه زهرا
دیدار جمال پسر دارد
و این، تنها گوشه ای است از عرض ادب و ارادت شاعران آیینی قم به محضر خاتم معصومین و امام آخرین.
منبع : خبرگزاری فارس