شناخت درمانی دارای ضابطه بوده و مشکلات فرد را در سه حیطه ی زمانی مورد بررسی قرار می دهد. در شناخت درمانی بیمار به صورت فعال یاد میگیرد تا افکار ناکارآمد خود را شناسایی، ارزیابی و اصلاح کند، همچنین این نوع درمان بر زمان حال تاکید دارد و روی مشکل فعلی بیمار تمرکز می کند.
-
مقدمه
تاریخچه روان درمانی و شناخت بیماری روانی به 2100 سال پیش از میلاد بر می گردد، بابلی ها باور داشتند که علت بیماری روانی، تسخیر روح بیمار توسط شیاطین است. اولین درمان اختلالات روانی که کم و بیش از آن اطلاع داریم بوسیله غارنشینان عصر حجر شناخته شد که در حدود نیم میلیون سال سابقه دارد. جادوگران جمجمه را سوراخ می کردند و این قسمت باز شده ترفین نامیده می شد و ارواح خبیثه از آن خارج می شدند .
در فرهنگهای قدیم عبری بیماری روانی به عنوان تنبیه در برابر گناه تلقی می شد و آنان نیز برای درمان آن به جادو و دعا متوسل می شدند. پس از آن ابتدایی ترین درمانها شامل روشهای بیرون راندن ارواح خبیثه بود که بوسیله دعا و نیایش و یا جادوگران صورت می گرفت.
این درمانها در مصر و یونان بوسیله کشیشها انجام می شد. در سال 860 قبل از میلاد در معبد آسکلیپوس در یونان روحانیون دعا می خواندند اما هنوز گرسنگی و شلاق زدن و به زنجیر کشیدن در مورد بیماران سرکش به کارمی رفت .
فیلسوفان یونانی به ویژه سقراط و افلاطون و ارسطو می گفتند که بیماری روانی از فرایندهای تفکر مختل ناشی می شود. وقتی مسیحیت در قرن چهارم استقرار یافت بار دیگر بیماری روانی به ارواح پلید و شیطانی نسبت داده شد.در عصر طلائی یونان بقراط با تاکید بر روی فیثاغورث تاکید داشت که مغز مرکز اصلی فعالیت های هوش است و انواع اختلالات روانی را به سه طبقه تقسیم کرد. حدود 300 سال این وضع ادامه داشت.
تا قرن 18 بیماری روانی یک رفتار غیر منطقی تلقی می شد. از آن هنگام اشخاص مبتلا به بیماری روانی را به مرگ محکوم نمی کردند. در قرن 19 یک نگرش انسانی تر و منطقی تری نسبت به بیماران روانی به وجود آمد که یکی از رهبران این رویکرد فیلیپ پینل پزشک فرانسوی می باشد. او زنجیر ها را از پای بیماران روانی گشود و به جمع آوری شرح حال بیماران روانی پرداخت.
در خلال قرن 19 دو مکتب فکری عمده در روان پزشکی وجود داشت: تنی و روانی (دپارتمان علوم تربیتی مهر پویا، 1393) تا اینکه با ظهور روانشناسی علمی توسط وونت مکاتب مختلف روانشناسی به وجود آمدند (سیف، 1392).
ما در این نوشتار قصد داریم برجسته ترین رویکرد های درمانی را به صورت خلاصه ذکر کنیم.
-
روانکــاوی
به اعتقاد این مکتب که توسط فروید به وجود آمد، رشد معیوب شخصیت نتیجه حل ناکافی برخی از مراحل رشدی است.(سید محمدی، 1393) به طور مثال فروید وسواس را نتیجه ی تثبیت فرد در مرحله ی مقعدی می دانست ( کاپلان و سادوک، 1394) در این مکتب هدف درمان هشیار کردن ناهشیار، بازسازی کردن شخصیت، کمک کردن به درمانجویان در از خاطر گذراندن تجربیات قدیمی و روبرو شدن با تعارض های سرکوب شده و دستیابی به آگاهی عقلانی و هیجانی است (سید محمدی، 1393) .
همچنین روان کاوی در جریان درمان بر تعارض های درون فردی تمرکز می کند (سید محمدی، 1385).
در درمان روانکاوی، روان کاوان از تکنیک هایی چون تداعی آزاد ( که در آن بیمار سعی می کند هر چه که به ذهنش می آید را بدون سانسور بازگو کند)، هیبنوتیزم، تحلیل رویا و ... استفاده می کنند (اتکینسون، 1392). البته بعدها انتقاداتی به روان کاوی کلاسیک فرویدی مطرح شد که این مکتب را به سوی علمی شدن هدایت کرد هماهگونه در روان درمانی روانکاوی غیر کلاسیک به جای کارکردن روی مواد خیالی بر مسائل علمی تمرکز می شود (سید محمدی، 1393).
رفتـــار درمانی
میتوان گفت که رفتار درمانی به دنبال مکتب روانشناسی رفتارگرا بوجود آمده است و در واقع اصول و قوانین این مکتب روان شناسی کاربرد درمانی دارد.
رفتار درمانگران میگویند گرچه بینش یا خودشناسی هدف ارزشمندی است اما منجر به تغییر رفتار نمیشود. ما خود اغلب میدانیم که به چه علت در موقعیت معینی رفتارهای خاصی نشان میدهیم، اما بهرغم این آگاهی نمیتوانیم رفتارمان را تغییر دهیم.
در تاریخچه رفتار درمانی دو دیدگاه عمده شرطی کردن فعال و شرطی کلاسیک پایه و اساس رفتار درمانی است. دیدگاه کلاسیک بیشتر بر یادگیریهای عاطفی تاکید دارد حال آنکه شرطی سازی فعال بیشتر بر کاهش رفتار ناپسند و به وجود آوردن رفتار های مطلوب است (سیف، 1392).
علاوه بر این دو دیدگاه نظریه یادگیری اجتماعی و یا یادگیریهای مبتنی بر مشاهده، بخش مهم دیگری را در سابقه رفتار درمانی اشغال میکند. در این دیدگاه تقلید یا الگوسازی بخش عمدهای از رشد و تکوین شخصیت است و تعدادی از تکنیکهای رفتار درمانی بر اصول این نوع یادگیری استوارند (سید محمدی،1394).migna.ir در دیدگاه رفتار گرایان بسیاری از حالات غیر عادی روانی، پاسخهای شرطی هستند که به نحوی تقویت میشوند و ادامه مییابند.
-
هدف و انتظار از رفتار درمانی
رفتار درمانی کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است. از این رو رفتار درمانگران دقیقاً با این مساله مواجهند که مراجع چگونه فرا گرفته است، یا فرا میگیرد؟ چه عواملی یادگیری او را تقویت میکنند و تداوم میبخشند؟ و چگونه میتوان فرایند یادگیری او را تغییر داد، تا چیزهای بهتری را جایگزین رفتارهای نامطلوب خویش کند؟
هدف اصلی رفتار درمانی آن است که ارتباط های نامطلوب میان محرک و پاسخ به نحو مطلوبی تغییر یابند. انتظار از رفتار درمانی، در واقع تغییر رفتار نامطلوب است. همچنین هدف های کلی رفتار درمانی، افزایش دادن انتخاب شخصی و ایجاد کردن شرایط تازه برای یادگیری هستند (سید محمدی، 1393).
تکنیک های رفتار درمانی
تکنیکهایی که روان درمانگر در فرایند رفتار درمانی از آنها استفاده میکند، عمدتاً بر اصول و قوانین نظریات شرطی فعال و کلاسیک و یادگیری های اجتماعی مبتنی هستند و در مواردی ممکن است از اصول نظریات یادگیری دیگر نیز استفاده شود.
-
اهم تکنیکهای رفتار درمانی به قرار زیر است:
-
شرطیکردن
رفتاردرمانگر عملاً از هر دو شیوه شرطیسازی فعال و کلاسیک استفاده شایانی میکند. شرطیسازی کلاسیک یا واکنشی که متضمن جانشین کردن یک محرک به جای محرک دیگر و ایجاد ارتباط و وابستگی زیاد بین آنهاست. در شرطیسازی فعال یا کنشگر رفتارها به وسیله پیامدهایشان ایجاد و کنترل میشوند. شرطیکردن فعال در رفتار درمانی به صورت تقویت مثبت و منفی و تنبیه مثبت و منفی اعمال میشود. راهکار "اقتصاد ژتونی" که بر اساس تقویت مثبت است. (آشتیانی، 1391).
-
خاموش کردن و یا حذف رفتار
خاموش کردن یا حذف رفتار یکی دیگر از تکنیکهای رفتار درمانی است که عبارت است از، تضعیف تدریجی یا حذف یک پاسخ که از راه عدم تقویت آن صورت میگیرد. هرگاه رفتار هدف روی دهد، میتوان صرفاً با حذف کردن رویدادهایی که بسیار خوشایند هستند، آن رفتار را از بین برد.
همچنین خاموشی روشی دیگری در رفتار درمانی است که به دریغ داشتن تقویت از پاسخی که قبلا تقویت شده است اشاره دارد. در موقعیت های کاربردی، از خاموشی می توان برای رفتار هایی استفاده کرد که توسط تقویت مثبت یا تقویت منفی نگه داری شده اند (سید محمدی، 1393).
-
حساسیتزدایی منظم
این روش بر اصل شرطی سازی کلاسیک استوار است، شیوه رفتاری است که ژوزف ولپی یکی از پیشگامان رفتار درمانی ابداع کرد معمولاً با تکنیک تنشزدایی یا آرامش عضلانی و روانی همراه میشود. حساسیت زدایی منظم درمان مناسبی است که فراید سه مرحله ای را شامل می شود ابتدا مراجع یاد میگیرد که عمیقا آرام شود (آموزش آرمیدگی).
-
الگوسازی
در این روش از رفتار درمانی که بر اساس اصول یادگیری مشاهدهای است، فرد با مشاهده افرادی که رفتار سازگارانه نشان میدهند، آن رفتار را یاد میگیرد و نیز افرادی که پاسخهای ناسازگارانه دارند، راهکارهای بهتری برای مدارا یاد میگیرند.
مشاهده رفتار یک الگو (چه زنده و چه تصویری) در کم کردن ترسها و یاد دادن مهارتهای جدید، تاثیر اثبات شدهای دارد.(سید محمدی، 1385).
همچنین در این نوع درمان از غرقه سازی و مواجه سازی مستقیم که در درمان وسواس کاربرد موثری دارد استفاده می شود (کاپلان و سادوک، 1394).
-
شناخت درمانی
-
شناخت درمانی در اوایل دهه شصت میلادی توسط آرون تی بک در دانشگاه پنسلوانیا به عنوان نوعی روان درمانی برای درمان افسردگی تدوین شد و در جهت حل مشکلات فعلی و اصلاح تفکر و رفتار ناکار آمد بکار رفت (قراچه داغی، 1390).
پس از بررسی ها و پژوهش های فراوان کارایی این نوع درمان در اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطرابی منتشر، اختلال پانیک، اختلال فوبی اجتماعی، اختلال سو مصرف مواد، اختلال خوردن، مشکلات زوجها تایید شده است و در حال حاضر تنها راه درمان یا یکی از درمان های اختلال وسواسی_اجباری، اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات شخصیت و گروه های دیگر به کار می رود.
پرسونز،برنز و پولوف متوجه شدند که شناخت درمانی برای بیمارانی با سطوح ناکارآمد تحصیلات، درآمد و با پیشینه های متفاوت کارایی دارد و می تواند برای معالجه افراد در تمامی سطوح سنی از پیش دبستانی گرفته تا سالمندان مورد استفاده قرار می گیرد (محمدی، کهن زاده، 1390).
شناخت درمانی دارای ضابطه بوده و مشکلات فرد را در سه حیطه ی زمانی مورد بررسی قرار می دهد. در شناخت درمانی بیمار به صورت فعال یاد میگیرد تا افکار ناکارآمد خود را شناسایی، ارزیابی و اصلاح کند، همچنین این نوع درمان بر زمان حال تاکید دارد و روی مشکل فعلی بیمار تمرکز می کند.
یکی دیگر از مزایای این درمان کوتاه مدت بودن آن است. شناخت درمانی بر اساس الگوی شناختی استوار می باشد. فرضیه ای که در این مدل مطرح می شود آن است که هیجانات و رفتار های مردم تحت تاثیر درک و تفکر آنها از وقایع است در واقع به اعتقاد این نظریه این تفسیر آنان از موقعیت است که احساسات آنها را تعیین میکند نه خود موقعیت.
-
خطاهای شناختی
در شناخت درمانی فرض بر این است که هیجان های ما ناشی از افکار خود آیند می باشد و افکار خودآیند معمولا خطا های شناختی زیر را دارند (قراچه داغی، 1386).
1-تفکر همه یا هیچ : با مسائل به صورت مطلق برخورد کردن نسبتاً خوب یا نسبتاً بد وجود ندارد همه چیز مانند سکه دو رو دارد یا خوب است یا بد یا سیاه است یا سفید
2-فاجعه انگاری ( پیشگویی):
پیش بینی آینده به صورت منفی بدون در نظر گرفتن سایر زوایا
3-سلب قابلیت یا کاهش مثبت نگری
4-استدلال هیجانی: در این خطای شناختی فرد به دلیل احساس و باور شدیدی که نسبت به یک موضوع دارد فکر می کند آن موضوع درست است و شواهد و مدارکی که بر نادرست بودن آن دلالت دارند را نادیده می گیرد و یا آن ها را کم اهمیت قلمداد می کند
5- انگ زدن : در این وضعیت فرد بدون در نظر گرفتن شواهد یک انگ کلی و ثابت را می زند 6-بزرگ نمایی/کوچک نمایی: به بزرگ کردن نکات کوچک منفی به هنگام ارزیابی یک موقعیت و یا کوچک کردن یک موفقیت بزرگ گفته می شود.
7-صافی روانی: در این خطای شناختی فرد به جای اینکه تمام تصویر را ببیند به یک نکته ی منفی جزئی بیش از اندازه توجه می کند 8-ذهن خوانی: اعتقاد به این که دیگران چه فکری می کنند لزوما منفی
9-تعمیم افراطی: به نتیجه گیری منفی بسیار کلی که به مراتب فراتر از موقعیت فعلی است گفته می شود.
10-شخصی کردن: در این خطای شناختی فرد خود را علت وقایع منفی می داند . (قراچه داغی، 1386) سایر روان درمانی ها همچنین از سایر روان درمانی ها می توان از روان درمانی آدلری (که هدف آن ترغیب کردن درمان جویان برای تعیین کردن اهدافی که از لحاظ اجتماعی مفید باشند) و روان درمانی وجودی (که هدف آن کمک کردن به افراد تا بفهمند آزاد هستند و از مسئولیت های خود آگاه شوند) نام برد (سید محمدی، 1393).
-
-
منـــابع
1- بک آرون تی ،ترجمه قراچه داغی مهدی (1390)، شناخت درمانی، تهران، نشر درسا
2- برگر میلتن، ترجمه آشتیانی علی فتحی و آشتیانی هادی عظیمی(1391)، شیوه های تغییر رفتار، تهران، انتشارات سمت
3-پروچسکا جیمز او، ترجمه سید محمدی یحیی(1385)، نظریه های روان درمانی، تهران، انتشارات رشد
4-سادوک بنجامین، سادوک ویرجینیا،روئیرز پدرو ترجمه رضاعی فرزین (1394)، خلاصه روان پزشکی کاپلان و سادوک، تهران، انتشارات ارجمند
5-بک، جودیت ترجمه محمدی محمد رضا، کهن زاده هوشمند، جوشقانی نرگس، منصوری راد عبدالرضا(1390)، شناخت درمانی اصول و مفاهیم ماورای آن ، تهران ، انتشارات ارجمند
6-برنز دیوید، ترجمه مهدی قراچه داغی (1386)، از حال بد به حال خوب، تهران، نشر آسیم
7-کری جرالد، ترجمه سید محمدی یحیی(1393)، نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی، تهران، انتشارات ارسباران
8- فیست جس، فیست گریکوری و رابرتس تامی آن، ترجمه سید محمدی یحیی (1394) نظریه های شخصیت ، تهران، نشر روان
9- سیف، علی اکبر (1391)، روانشناسی پرورشی نوین، تهران، نشر دوران
10-دپارتمان علوم تربیتی مهر پویا (1393)، تعاریف و تاریخچه مشاوره و روان درمانی، تهران، انتشارات مهر پویا
11-اتکینسون، ریتا؛ اسمیت، بم و هوکسما، ترجمه براهنی محمد تقی ( 1391)،زمینه روانشناسی هیلگارد،تهران،رشد
میگنا
مقدمه
تاریخچه روان درمانی و شناخت بیماری روانی به 2100 سال پیش از میلاد بر می گردد، بابلی ها باور داشتند که علت بیماری روانی، تسخیر روح بیمار توسط شیاطین است. اولین درمان اختلالات روانی که کم و بیش از آن اطلاع داریم بوسیله غارنشینان عصر حجر شناخته شد که در حدود نیم میلیون سال سابقه دارد. جادوگران جمجمه را سوراخ می کردند و این قسمت باز شده ترفین نامیده می شد و ارواح خبیثه از آن خارج می شدند .
در فرهنگهای قدیم عبری بیماری روانی به عنوان تنبیه در برابر گناه تلقی می شد و آنان نیز برای درمان آن به جادو و دعا متوسل می شدند. پس از آن ابتدایی ترین درمانها شامل روشهای بیرون راندن ارواح خبیثه بود که بوسیله دعا و نیایش و یا جادوگران صورت می گرفت.
این درمانها در مصر و یونان بوسیله کشیشها انجام می شد. در سال 860 قبل از میلاد در معبد آسکلیپوس در یونان روحانیون دعا می خواندند اما هنوز گرسنگی و شلاق زدن و به زنجیر کشیدن در مورد بیماران سرکش به کارمی رفت .
فیلسوفان یونانی به ویژه سقراط و افلاطون و ارسطو می گفتند که بیماری روانی از فرایندهای تفکر مختل ناشی می شود. وقتی مسیحیت در قرن چهارم استقرار یافت بار دیگر بیماری روانی به ارواح پلید و شیطانی نسبت داده شد.در عصر طلائی یونان بقراط با تاکید بر روی فیثاغورث تاکید داشت که مغز مرکز اصلی فعالیت های هوش است و انواع اختلالات روانی را به سه طبقه تقسیم کرد. حدود 300 سال این وضع ادامه داشت.
تا قرن 18 بیماری روانی یک رفتار غیر منطقی تلقی می شد. از آن هنگام اشخاص مبتلا به بیماری روانی را به مرگ محکوم نمی کردند. در قرن 19 یک نگرش انسانی تر و منطقی تری نسبت به بیماران روانی به وجود آمد که یکی از رهبران این رویکرد فیلیپ پینل پزشک فرانسوی می باشد. او زنجیر ها را از پای بیماران روانی گشود و به جمع آوری شرح حال بیماران روانی پرداخت.
در خلال قرن 19 دو مکتب فکری عمده در روان پزشکی وجود داشت: تنی و روانی (دپارتمان علوم تربیتی مهر پویا، 1393) تا اینکه با ظهور روانشناسی علمی توسط وونت مکاتب مختلف روانشناسی به وجود آمدند (سیف، 1392).
ما در این نوشتار قصد داریم برجسته ترین رویکرد های درمانی را به صورت خلاصه ذکر کنیم.
-
روانکــاوی
به اعتقاد این مکتب که توسط فروید به وجود آمد، رشد معیوب شخصیت نتیجه حل ناکافی برخی از مراحل رشدی است.(سید محمدی، 1393) به طور مثال فروید وسواس را نتیجه ی تثبیت فرد در مرحله ی مقعدی می دانست ( کاپلان و سادوک، 1394) در این مکتب هدف درمان هشیار کردن ناهشیار، بازسازی کردن شخصیت، کمک کردن به درمانجویان در از خاطر گذراندن تجربیات قدیمی و روبرو شدن با تعارض های سرکوب شده و دستیابی به آگاهی عقلانی و هیجانی است (سید محمدی، 1393) .
همچنین روان کاوی در جریان درمان بر تعارض های درون فردی تمرکز می کند (سید محمدی، 1385).
رفتـــار درمانی
میتوان گفت که رفتار درمانی به دنبال مکتب روانشناسی رفتارگرا بوجود آمده است و در واقع اصول و قوانین این مکتب روان شناسی کاربرد درمانی دارد.
رفتار درمانگران میگویند گرچه بینش یا خودشناسی هدف ارزشمندی است اما منجر به تغییر رفتار نمیشود. ما خود اغلب میدانیم که به چه علت در موقعیت معینی رفتارهای خاصی نشان میدهیم، اما بهرغم این آگاهی نمیتوانیم رفتارمان را تغییر دهیم.
در تاریخچه رفتار درمانی دو دیدگاه عمده شرطی کردن فعال و شرطی کلاسیک پایه و اساس رفتار درمانی است. دیدگاه کلاسیک بیشتر بر یادگیریهای عاطفی تاکید دارد حال آنکه شرطی سازی فعال بیشتر بر کاهش رفتار ناپسند و به وجود آوردن رفتار های مطلوب است (سیف، 1392).
علاوه بر این دو دیدگاه نظریه یادگیری اجتماعی و یا یادگیریهای مبتنی بر مشاهده، بخش مهم دیگری را در سابقه رفتار درمانی اشغال میکند. در این دیدگاه تقلید یا الگوسازی بخش عمدهای از رشد و تکوین شخصیت است و تعدادی از تکنیکهای رفتار درمانی بر اصول این نوع یادگیری استوارند (سید محمدی،1394).migna.ir در دیدگاه رفتار گرایان بسیاری از حالات غیر عادی روانی، پاسخهای شرطی هستند که به نحوی تقویت میشوند و ادامه مییابند.
-
هدف و انتظار از رفتار درمانی
رفتار درمانی کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است. از این رو رفتار درمانگران دقیقاً با این مساله مواجهند که مراجع چگونه فرا گرفته است، یا فرا میگیرد؟ چه عواملی یادگیری او را تقویت میکنند و تداوم میبخشند؟ و چگونه میتوان فرایند یادگیری او را تغییر داد، تا چیزهای بهتری را جایگزین رفتارهای نامطلوب خویش کند؟
هدف اصلی رفتار درمانی آن است که ارتباط های نامطلوب میان محرک و پاسخ به نحو مطلوبی تغییر یابند. انتظار از رفتار درمانی، در واقع تغییر رفتار نامطلوب است. همچنین هدف های کلی رفتار درمانی، افزایش دادن انتخاب شخصی و ایجاد کردن شرایط تازه برای یادگیری هستند (سید محمدی، 1393).
تکنیک های رفتار درمانی
تکنیکهایی که روان درمانگر در فرایند رفتار درمانی از آنها استفاده میکند، عمدتاً بر اصول و قوانین نظریات شرطی فعال و کلاسیک و یادگیری های اجتماعی مبتنی هستند و در مواردی ممکن است از اصول نظریات یادگیری دیگر نیز استفاده شود.
-
اهم تکنیکهای رفتار درمانی به قرار زیر است:
-
شرطیکردن
رفتاردرمانگر عملاً از هر دو شیوه شرطیسازی فعال و کلاسیک استفاده شایانی میکند. شرطیسازی کلاسیک یا واکنشی که متضمن جانشین کردن یک محرک به جای محرک دیگر و ایجاد ارتباط و وابستگی زیاد بین آنهاست. در شرطیسازی فعال یا کنشگر رفتارها به وسیله پیامدهایشان ایجاد و کنترل میشوند. شرطیکردن فعال در رفتار درمانی به صورت تقویت مثبت و منفی و تنبیه مثبت و منفی اعمال میشود. راهکار "اقتصاد ژتونی" که بر اساس تقویت مثبت است. (آشتیانی، 1391).
-
خاموش کردن و یا حذف رفتار
خاموش کردن یا حذف رفتار یکی دیگر از تکنیکهای رفتار درمانی است که عبارت است از، تضعیف تدریجی یا حذف یک پاسخ که از راه عدم تقویت آن صورت میگیرد. هرگاه رفتار هدف روی دهد، میتوان صرفاً با حذف کردن رویدادهایی که بسیار خوشایند هستند، آن رفتار را از بین برد.
همچنین خاموشی روشی دیگری در رفتار درمانی است که به دریغ داشتن تقویت از پاسخی که قبلا تقویت شده است اشاره دارد. در موقعیت های کاربردی، از خاموشی می توان برای رفتار هایی استفاده کرد که توسط تقویت مثبت یا تقویت منفی نگه داری شده اند (سید محمدی، 1393).
-
حساسیتزدایی منظم
این روش بر اصل شرطی سازی کلاسیک استوار است، شیوه رفتاری است که ژوزف ولپی یکی از پیشگامان رفتار درمانی ابداع کرد معمولاً با تکنیک تنشزدایی یا آرامش عضلانی و روانی همراه میشود. حساسیت زدایی منظم درمان مناسبی است که فراید سه مرحله ای را شامل می شود ابتدا مراجع یاد میگیرد که عمیقا آرام شود (آموزش آرمیدگی).
گام بعدی ایجاد سلسله مراتبی از موقعیتهای ایجاد کننده اضطراب است. این موقعیتها به ترتیب از موقعیتی شروع میشود که حداقل اضطراب را ایجاد کرده است تا موقعیتی که بیشترین هراس را به وجود آورده است. در نهایت سعی بر این است که بیمار را در شرایط خاصی با میزانی از تحریک اضطرابآور یا ترسناک روبهرو سازیم (مواجهه) و حساسیت وی را نسبت به آن محرک کمتر کنیم و به تدریج میزان اضطرابانگیزی را بالا ببریم تا جایی که بیمار بتواند در برابر اضطرابانگیزترین محرکها پاسخ غیراضطرابی از خود نشان دهد (سید محمدی، 1393).
-
الگوسازی
در این روش از رفتار درمانی که بر اساس اصول یادگیری مشاهدهای است، فرد با مشاهده افرادی که رفتار سازگارانه نشان میدهند، آن رفتار را یاد میگیرد و نیز افرادی که پاسخهای ناسازگارانه دارند، راهکارهای بهتری برای مدارا یاد میگیرند.
مشاهده رفتار یک الگو (چه زنده و چه تصویری) در کم کردن ترسها و یاد دادن مهارتهای جدید، تاثیر اثبات شدهای دارد.(سید محمدی، 1385).
همچنین در این نوع درمان از غرقه سازی و مواجه سازی مستقیم که در درمان وسواس کاربرد موثری دارد استفاده می شود (کاپلان و سادوک، 1394).
-
شناخت درمانی
-
شناخت درمانی در اوایل دهه شصت میلادی توسط آرون تی بک در دانشگاه پنسلوانیا به عنوان نوعی روان درمانی برای درمان افسردگی تدوین شد و در جهت حل مشکلات فعلی و اصلاح تفکر و رفتار ناکار آمد بکار رفت (قراچه داغی، 1390).
پس از بررسی ها و پژوهش های فراوان کارایی این نوع درمان در اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطرابی منتشر، اختلال پانیک، اختلال فوبی اجتماعی، اختلال سو مصرف مواد، اختلال خوردن، مشکلات زوجها تایید شده است و در حال حاضر تنها راه درمان یا یکی از درمان های اختلال وسواسی_اجباری، اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات شخصیت و گروه های دیگر به کار می رود.
پرسونز،برنز و پولوف متوجه شدند که شناخت درمانی برای بیمارانی با سطوح ناکارآمد تحصیلات، درآمد و با پیشینه های متفاوت کارایی دارد و می تواند برای معالجه افراد در تمامی سطوح سنی از پیش دبستانی گرفته تا سالمندان مورد استفاده قرار می گیرد (محمدی، کهن زاده، 1390).
شناخت درمانی دارای ضابطه بوده و مشکلات فرد را در سه حیطه ی زمانی مورد بررسی قرار می دهد. در شناخت درمانی بیمار به صورت فعال یاد میگیرد تا افکار ناکارآمد خود را شناسایی، ارزیابی و اصلاح کند، همچنین این نوع درمان بر زمان حال تاکید دارد و روی مشکل فعلی بیمار تمرکز می کند.
در شناخت درمانی این افکار خودآیند ما هستند که سبب عواطف و هیجانات ما می شوند لذا اگر این افکار اصلاح شوند نشانه های بیماری بهبود می یابند ولی در این نوع درمان هدف نهایی اصلاح افکار بنیادین است افکار بنیادین به درک فرد از خود،دیگران و محیط که در اثر سالها تجربه و تربیت شکل گرفته اند گفته می شود پس به اعتقاد این نوع از درمان این افکار ما هستند که سبب احساسات و به تبع آن رفتار ما می شوندmigna.ir بدیهی است برای تغییر رفتار و هیجان هایمان باید افکارمان را شناسایی و سپس تغییر دهیم.(محمدی، کهن زاده، 1390).
-
خطاهای شناختی
در شناخت درمانی فرض بر این است که هیجان های ما ناشی از افکار خود آیند می باشد و افکار خودآیند معمولا خطا های شناختی زیر را دارند (قراچه داغی، 1386).
1-تفکر همه یا هیچ : با مسائل به صورت مطلق برخورد کردن نسبتاً خوب یا نسبتاً بد وجود ندارد همه چیز مانند سکه دو رو دارد یا خوب است یا بد یا سیاه است یا سفید
2-فاجعه انگاری ( پیشگویی):
پیش بینی آینده به صورت منفی بدون در نظر گرفتن سایر زوایا
3-سلب قابلیت یا کاهش مثبت نگری
4-استدلال هیجانی: در این خطای شناختی فرد به دلیل احساس و باور شدیدی که نسبت به یک موضوع دارد فکر می کند آن موضوع درست است و شواهد و مدارکی که بر نادرست بودن آن دلالت دارند را نادیده می گیرد و یا آن ها را کم اهمیت قلمداد می کند
5- انگ زدن : در این وضعیت فرد بدون در نظر گرفتن شواهد یک انگ کلی و ثابت را می زند 6-بزرگ نمایی/کوچک نمایی: به بزرگ کردن نکات کوچک منفی به هنگام ارزیابی یک موقعیت و یا کوچک کردن یک موفقیت بزرگ گفته می شود.
7-صافی روانی: در این خطای شناختی فرد به جای اینکه تمام تصویر را ببیند به یک نکته ی منفی جزئی بیش از اندازه توجه می کند 8-ذهن خوانی: اعتقاد به این که دیگران چه فکری می کنند لزوما منفی
9-تعمیم افراطی: به نتیجه گیری منفی بسیار کلی که به مراتب فراتر از موقعیت فعلی است گفته می شود.
10-شخصی کردن: در این خطای شناختی فرد خود را علت وقایع منفی می داند . (قراچه داغی، 1386) سایر روان درمانی ها همچنین از سایر روان درمانی ها می توان از روان درمانی آدلری (که هدف آن ترغیب کردن درمان جویان برای تعیین کردن اهدافی که از لحاظ اجتماعی مفید باشند) و روان درمانی وجودی (که هدف آن کمک کردن به افراد تا بفهمند آزاد هستند و از مسئولیت های خود آگاه شوند) نام برد (سید محمدی، 1393).
-
-
منـــابع
1- بک آرون تی ،ترجمه قراچه داغی مهدی (1390)، شناخت درمانی، تهران، نشر درسا
2- برگر میلتن، ترجمه آشتیانی علی فتحی و آشتیانی هادی عظیمی(1391)، شیوه های تغییر رفتار، تهران، انتشارات سمت
3-پروچسکا جیمز او، ترجمه سید محمدی یحیی(1385)، نظریه های روان درمانی، تهران، انتشارات رشد
4-سادوک بنجامین، سادوک ویرجینیا،روئیرز پدرو ترجمه رضاعی فرزین (1394)، خلاصه روان پزشکی کاپلان و سادوک، تهران، انتشارات ارجمند
5-بک، جودیت ترجمه محمدی محمد رضا، کهن زاده هوشمند، جوشقانی نرگس، منصوری راد عبدالرضا(1390)، شناخت درمانی اصول و مفاهیم ماورای آن ، تهران ، انتشارات ارجمند
6-برنز دیوید، ترجمه مهدی قراچه داغی (1386)، از حال بد به حال خوب، تهران، نشر آسیم
7-کری جرالد، ترجمه سید محمدی یحیی(1393)، نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی، تهران، انتشارات ارسباران
8- فیست جس، فیست گریکوری و رابرتس تامی آن، ترجمه سید محمدی یحیی (1394) نظریه های شخصیت ، تهران، نشر روان
9- سیف، علی اکبر (1391)، روانشناسی پرورشی نوین، تهران، نشر دوران
10-دپارتمان علوم تربیتی مهر پویا (1393)، تعاریف و تاریخچه مشاوره و روان درمانی، تهران، انتشارات مهر پویا
11-اتکینسون، ریتا؛ اسمیت، بم و هوکسما، ترجمه براهنی محمد تقی ( 1391)،زمینه روانشناسی هیلگارد،تهران،رشد
میگنا