سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات

۳۸۷ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است



اعمال شب و روز عاشورا/ ثواب بی‌توجهی به امور دنیایی در روز عاشورا

یک سال گذشت و باز هم عاشورایی دیگر در پیش است، روزی که مولایمان امام حسین (ع)؛ محبوب‌ترین فرد روز زمین نزد اهل آسمان (1) به فجیع‌ترین شکل ممکن توسط لشگر کفر و تاریکی به شهادت رسید، اما نور او نه تنها لحظه خاموش نشد، بلکه پیوسته در حال نورافشانی است و امروز جاذبه مغناطیس حسینی را در راهپیمایی اربعین به وضوح مشاهده می‌کنیم.

امام حسین(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) فرمودند: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید!

از ولادت حسین بن علی (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز میداشت، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند.


سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نُه نفرند و خاتم ایشان،قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد. (1)


شب و روز عاشورا بنا بر سنت تاریخی متعلق به امام حسین (ع) سرور و سالار شهیدان است و راویان به وقایع آن روز بزرگ می‌پردازند اما در روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟ روایت شده عمر بن سعد با انداختن نخستین تیر، رسما جنگ را آغاز کرد و گفت‌: نزد عبیدالله شهادت دهید که من نخستین تیر را رها کردم‌. عمر بن سعد خطاب به کوفیان گفت‌: منتظر چه هستید! اینان یک لقمه برای شما هستند.
 
زمانی که عمربن سعد تیر انداخت‌، دیگر سپاه ابن زیاد نیز شروع به تیر اندازی کردند. (فلمّا رمی عمر، ارتمی الناس‌) به گزارش ابن اعثم‌: باران تیر (و أقبلت السهام کأنّها المطر) از سوی کوفیان به سوی اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ شدت‌ گرفت و امام فرمود: اینها قاصد این قوم به سوی شماست‌؛ برای مرگی که ‌چاره‌ای از پذیرش آن نیست‌، آماده باشید.
روایت شهادت تک تک یاران حسین در دشت کربلا
پس از آن دو گروه بر یکدیگر حمله ‌کردند و ساعتی از روز را دسته جمعی با یکدیگر جنگیدند، به طوری‌ که بنا به برخی اخبار پنجاه و اندی از اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ به‌ شهادت رسیدند.
شب تاسوعای حسینی بنا بر سنت تاریخی به حضرت عباس (ع)، برادر امام حسین (ع) تعلق دارد. شجاعت ‏حضرت عباس ـ علیه‌السلام ـ در میان اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ بى نظیر بود. چگونگى شهادت او‌ و رجزهاى او‌ و جهاد او با دست بریده، همه بیانگر اوج صلابت و شهامت اوست. او تنها به سوى آب فرات رفت‌ و در برابر چهار هزار ‌تیرانداز قرار گرفت، صف آنها را با کشتن هشتاد نفر از آنها، درهم شکست و خود را به آب فرات رسانید.داغ سقای تشنگان کمر حسین (ع) را شکست

مادرش ‌ام‌البنین علیها السلام در شهر خطاب به او مى‏گوید: «لو کان سیفک فى یدیک لما دنى منه احد / اگر شمشیرت در دست‌هایت بود، کسى را جرأت نزدیک شدن به شمشیرت نبود».

روایت‏ شده، هنگامى که وسائل غارت شده از شهداى کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آن‌ها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولى دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه کسى حمل مى‌‏کرد؟

شب و روز هشتم ماه محرم بنا بر سنت تاریخی به حضرت علی اکبر، فرزند رشید امام حسین (ع) تعلق دارد؛ جوانی که خُلقاً و خلقاً شبیه‌ترین مردم زمان به پیامبر (ص) بود؛ اما لقمه‌های حرام چشم اشقیا را کور کرده بود تا فرزندان رسول خدا را با خون رنگین کنند و این جوان رشید نیز اینچنین در خیل شهدای کربلا جای گرفت و در مسیر حق در اوج مظلومیت به شهادت رسید.

در مورد زندگانی حضرت علی اکبر (ع) نیز اختلاف است؛ مثلا سن ایشان را برخی زیر۲۰سال وبرخی ۲۵ یا ۲۷ یا ۲۹ سال نوشته‌اند. ایشان چهره‌ای نورانی و پیشانی پهن داشتند که موهای ایشان از روی نرمه‌ای گوش بیشتر نبوده است. این خصوصیات ظاهری ایشان است که ویژگی‌های ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی از درجه اهمیت کمتری برخوردار است.با شبیه‌ترین مردم به پیامبر (ص) چه کردند؟


در وصف فضایل حضرت علی اکبر(ع) همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان. مورخین نقل کرده‌اند زمانی که لشکر عمر سعد چهره حضرت را دیدند گفتند: فتبارک الله احسن الخالقین. این قدر حضرت علی اکبر شبیه پیامبر(ص) بودند که لشکر عمر سعد گمان کردند پیامبر(ص) است که حضرت علی اکبر(ع) فرمود: «انا علی بن الحسین بن علی(ع)» و بعد بحث ولایت و توحید را عنوان کرد و فضایل امام حسین(ع) را توصیف فرمود.
شب هفتم و روز هفتم محرم بنابر سنت تاریخی متعلق به حضرت علی اصغر طفل مظلوم امام حسین (ع) است که با لب عطشان به شهادت رسید. مشهور است على اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القیس است، و على اصغر با سکینه از جانب مادر نیز برادر و خواهر بودند. در مورد نام این طفل، علامه مجلسى در جلاء العیون مى‏‌گوید: «بعضى او را على اصغر مى‏‌نامند».ناله مظلومیت علی اصغر عطشان در گوش تاریخ ماند

در کتاب منتخب التواریخ نقل شده: در یکى از زیارات عاشورا آمده است: «و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به‏ / و سلام بر فرزند تو على اصغر که در مورد او مصیبت‏ سختى بر تو وارد شد».

هنگامى که همه یاران و اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، نداى غریبانه امام بلند شد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله... هل من مغیث‏ یرجوا الله باغثتنا؛ آیا حمایت کننده‏اى هست تا از حرم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسى است که براى امید ثواب ما را یارى کند؟».

وقتى که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صداى گریه و شیون آن‌ها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود: «فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیرى به سوى گلوى نازک او‌‌ رها کرد، آن تیر به گلوى او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد».

در این باره سید حید حلى گوید: «و منعطفا اهوى لتقبیل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا؛ امام حسین ـ علیه السلام  براى بوسیدن کودک شیرخوار خود خم شد، اما تیر قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دار».
بنابر سنت تاریخی، شب ششم ماه محرم و روز ششم متعلق به حضرت قاسم (س) است. شهید مطهری اینچنین ذکر مصیبت حضرت قاسم می‌کند: ابومخنف به سندش از حمیدبن مسلم ـ که خبرنگار لشکر عمر بن سعد است ـ روایت کرده که گفت: از میان همراهان حسین ـ علیه السلام ـ پسرى که گویا پاره ما بود به سوى ما بیرون آمد، و شمشیرى در دست و پیراهن و جامه‌اى بر تن داشت و نعلینى بر پا کرده بود؟ بند یک از آن دو بریده شده بود‌ و فراموش نمى‌کنم که آن نعل چپش بود.

عمرو بن سعید بن نفیل ازدى که او را دید گفت: به خدا سوگند هم اکنون بر او حمله آرم. بدو گفتم: سبحان الله تو از این کار چه مى‌خواهى؟ همان‌هایى که مى‌نگرى از هر سو اطرافشان را گرفته‌اند، تو را از کشتن او کفایت کنند؟ گفت: به خدا سوگند من شخصا باید به او حمله کنم، این را گفت و بى درنگ بدان پسر حمله برد و شمشیر را بر سرش فرود آورد، قاسم به رو درافتاد و فریاد زد: عمو جان! و عموى خود را به یارى طلبید. چگونه حضرت قاسم در دشت کربلا غوغا به پا کرد؟

حمید گوید: به خدا سوگند حسین (ع) (که صداى او را شنید) چون باز شکارى رسید و لشکر دشمن را شکافت و به شتاب خود را به معرکه رسانید و چون شیر خشمناکى حمله افکند و شمشیرش را حواله عمرو بن سعید کرد، عمرو دست خود را سپر نمود. ابوعبدالله دستش را مرفق بیفکند و به یک سو رفت. لشکر عمر بن سعد (براى رهایى آن پست خبیث) هجوم آورده و او را از جلو‌ شمشیر حسین ـ علیه السلام ـ به یک سو برده نجاتش دادند، ولى‌‌ همان هجوم سواران سبب شد که آن نتوانست خود را از زمین حرکت دهد و زیر دست و پاى اسبان لگد‌کوب شد و از این جهان رخت بیرون کشید؛ خدایش لعنت کند و دچار رسوایى محشرش گرداند.