محمدرضا مقدسی
شناخت، وابستگی به شیوه دریافت اطلاعات دارد. باید دید کدام قسمت در هنگام پریشانیهای روانشناختی بیشتر تحریف میشود و یا ثابت میمانند. کدامیک از دیدگاه ها ثابت مانده ویا تعمیم داده میشوند همچنین آیا عقاید و باورهای شخص نسبت به خودش و دنیای اطرافش ثابت میماند.
شخصی با یک قالب ذهنی آرام، تمایل بیشتری دارد که درک و احساس خود را بررسی کند و اطلاعات را به منظور شفاف سازی اتفاقات ارزیابی کند.اگرچه هرکسی ممکن است دچار پیش داروی ، ذهن خوانی نتیجه گیریهای زود هنگام تحریف اطلاعات شده خوانی اما اینگونه تحریف ها فقط وقتی مشکل ساز میشود که ناهمخوان
و دارای قدمت باشد.
در هنگام ناراحتیهای عاطفی و احساسی شخص معمولاً مایل است اطلاعات دریافتی را بوسیله تعصبات و افکار منفی تحریف کند. برای مثال: اگر شخص به یک میهمانی دوستانه دعوت نشود این دعوت نشدن را به معنای دوست داشتنی نبودن خودش تعبیر میکند.
به جای اینکه دلیل دعوت نشدنش را کشف کند یا اینکه حتی به چیزهای دیگر فکر کند، روی فرضیه ی دوست داشتنی نبودن خودش متمرکز میشود. و به این ترتیب خلق و خو کاهش یافته وغمگین میشوند.افکار تحریف شده زمینه مشکلات روانشناختی هستند.
منشاء این تحریفات که معمولاً اعتقادات و باورهای قدیمی میباشد در بحران یا پریشانیهای عاطفی فعال میشوند. برای مثال فردی با تجربه افسردگی بعد از تجزیه و تحلیل روابطش با دیگران اصرار دارد که: من همیشه تنها خواهم بود (در نگاه طالع بینانه) زیرا اعتقاد دارد که آدم غیر جذابی است(باوردرونی) مجموعه این اشتباهات در روشهای دریافت و پردازش اطلاعات به افسردگی منجر خواهد شد.
شخصی با یک قالب ذهنی آرام، تمایل بیشتری دارد که درک و احساس خود را بررسی کند و اطلاعات را به منظور شفاف سازی اتفاقات ارزیابی کند.اگرچه هرکسی ممکن است دچار پیش داروی ، ذهن خوانی نتیجه گیریهای زود هنگام تحریف اطلاعات شده خوانی اما اینگونه تحریف ها فقط وقتی مشکل ساز میشود که ناهمخوان
و دارای قدمت باشد.
در هنگام ناراحتیهای عاطفی و احساسی شخص معمولاً مایل است اطلاعات دریافتی را بوسیله تعصبات و افکار منفی تحریف کند. برای مثال: اگر شخص به یک میهمانی دوستانه دعوت نشود این دعوت نشدن را به معنای دوست داشتنی نبودن خودش تعبیر میکند.
به جای اینکه دلیل دعوت نشدنش را کشف کند یا اینکه حتی به چیزهای دیگر فکر کند، روی فرضیه ی دوست داشتنی نبودن خودش متمرکز میشود. و به این ترتیب خلق و خو کاهش یافته وغمگین میشوند.افکار تحریف شده زمینه مشکلات روانشناختی هستند.
منشاء این تحریفات که معمولاً اعتقادات و باورهای قدیمی میباشد در بحران یا پریشانیهای عاطفی فعال میشوند. برای مثال فردی با تجربه افسردگی بعد از تجزیه و تحلیل روابطش با دیگران اصرار دارد که: من همیشه تنها خواهم بود (در نگاه طالع بینانه) زیرا اعتقاد دارد که آدم غیر جذابی است(باوردرونی) مجموعه این اشتباهات در روشهای دریافت و پردازش اطلاعات به افسردگی منجر خواهد شد.
تفکر همه یا هیچ:موقعیت ها و یا شخصیت هایی که باعث این تفکر میشوند : شما یا همیشه در زندگی موفق هستید و یا همیشه بازنده و شکست خورده هستید. استدلالهای احساسی : خطایی مبتنی بر اعتقاد و باور به واقعی بودن احساسات.چون من احساس نفرت میکنم پس واقعاً نفرت انگیز است.اینکه من احساس نفرت انگیز بودن دارم در واقع یک باور است نه یک احساس.(من باور دارم که نفرت انگیز هستم). بنابراین موضوعی است که مثل هر باور دیگری باید امتحان شود.
پیش داوری کردن: انسان ها زودتر از آنکه فکر کنندقضاوت میکنند. مثلاً: وقتی یک مُراجع میگوید 15دقیقه تا جلسه اول مانده . منظورش این نیست که از این جهت خوشحال است یا ناراحت. او فقط دارد زمان ر اعلام میکند.
ذهن خوانی: تشخیص افکار دیگران بدون داشتن هیچگونه گواه و مدرک. مثلاً: امروز همکارم خوشحال نبود یعنی او از کار من ناراضی است( تفسیر شخصی بخاطر نبودن یک لبخند )
برچسب زدن: یک صفت منفی فراگیر را به خودش دیگری یا به دنیا نسبت میدهد. من اصلاً متوجهمنظور او نمی شوم. این بدان معناست که من احمق هستم . زیرا بقیه متوجه شدند ولی من متوجه نشدم.
با آموزش تشخیص و اصلاح این اشتباهات و یا این تعصبات، میتوان به مُراجعین کمک کرد تابه جای اظهارنظر قاطع و احساسی، اندیشه کنند نظرات خود را بر پایهشواهد و مستندات ارائه دهند. در مثال بالا شخص متوجه میشود که دوستانش او را به مهمانی دعوت کرده اند اما مادرش فراموش کرده که پیغام دوستان را به او برساند.
پس اگر من اینقدر زود قضاوت نمی کردم بهاسن شدت هم ناراحت نمیشدم. در حالیکه حتی اگر دعوت هم نشده باشد، بنابراین لازم بود که با دوستانشان صحبت کند و حتی اگردر لیست مدعوین به مهمانی هم نمیبود مفهومش این نیست که مورد علاقه نبوده است با این حال ما میدانیم بلاخره امکان پایان هر رابطه دوستانه ای وجود دارد و ما ناچار به انطباق با این واقعیتهای ناخوشایند هستیم.
برگرفته از کتاب کوچینگ شناختی رفتاری
نشر سخنوران ، 1399 با ترجمه محمدرضا مقدسی و نرگس زمانی
پیش داوری کردن: انسان ها زودتر از آنکه فکر کنندقضاوت میکنند. مثلاً: وقتی یک مُراجع میگوید 15دقیقه تا جلسه اول مانده . منظورش این نیست که از این جهت خوشحال است یا ناراحت. او فقط دارد زمان ر اعلام میکند.
ذهن خوانی: تشخیص افکار دیگران بدون داشتن هیچگونه گواه و مدرک. مثلاً: امروز همکارم خوشحال نبود یعنی او از کار من ناراضی است( تفسیر شخصی بخاطر نبودن یک لبخند )
برچسب زدن: یک صفت منفی فراگیر را به خودش دیگری یا به دنیا نسبت میدهد. من اصلاً متوجهمنظور او نمی شوم. این بدان معناست که من احمق هستم . زیرا بقیه متوجه شدند ولی من متوجه نشدم.
با آموزش تشخیص و اصلاح این اشتباهات و یا این تعصبات، میتوان به مُراجعین کمک کرد تابه جای اظهارنظر قاطع و احساسی، اندیشه کنند نظرات خود را بر پایهشواهد و مستندات ارائه دهند. در مثال بالا شخص متوجه میشود که دوستانش او را به مهمانی دعوت کرده اند اما مادرش فراموش کرده که پیغام دوستان را به او برساند.
پس اگر من اینقدر زود قضاوت نمی کردم بهاسن شدت هم ناراحت نمیشدم. در حالیکه حتی اگر دعوت هم نشده باشد، بنابراین لازم بود که با دوستانشان صحبت کند و حتی اگردر لیست مدعوین به مهمانی هم نمیبود مفهومش این نیست که مورد علاقه نبوده است با این حال ما میدانیم بلاخره امکان پایان هر رابطه دوستانه ای وجود دارد و ما ناچار به انطباق با این واقعیتهای ناخوشایند هستیم.
برگرفته از کتاب کوچینگ شناختی رفتاری
نشر سخنوران ، 1399 با ترجمه محمدرضا مقدسی و نرگس زمانی
منبع: میگنا