-
چکیده :
این مطالعه با هــدف بررسـی متـون مربـوط بـه ویژگی های کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای، مشکلات شناختی و محیطی آنها و روش های بررسی شده برای کاهش اثر مشکلات موجود انجام شده است.
-
روش : بررسی به شکل مروری بر پژوهش های موجود صورت گرفت. یافته ها و نتیجه گیری: تعاملات سالم بین والدین، نقشی تعیین کننده در شکل گیری توانایی سازگاری با دیگران در فرزندران دارد. محیط ناامن خانواده و برخـورد نادرسـت والدین در بروز اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر گذار است و نتایج نشان می دهد در اصلاح مشکلات این کودکان توجه چند جانبه به خود فرد ، خانواده، محیط آموزشی و جامعه حائز اهمیت می باشد.
-
کلید واژه ها: اختلال نافرمانی مقابله ای، والدین ، نشانگان اختلال نافرمانی مقابله ای
-
مقدمه:
اختلال نافرمانی مقابله ای (Oppotional Defiant Disorder) از اختلالات رفتار ایذایی به شمار می رود. این اختلال با الگوی ثابت رفتار منفی کارانه، نافرمانی و خصمانه، نسبت به اولیای قدرت (همانند والدین و معلم) و نیز توانایی برای قبول مسئولیت اشتباهات خود و ملامت دیگران مشخص است. مطالعات همه گیرشناسی صفات منفی کارانه در جمعیت غیر کلینیکی، این صفات را در 16 تا 22 درصد کودکان دبستانی گزارش نموده است.
طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی ویرایش پنجم(DSM-5) میزان شیوع این اختلال بین 2 تا 16 درصد است ( انجمن روانپزشکی آمریکا، 2002) که در حدود 6 تا 10 درصد از آنان نیازمند مداخله هستند ( کاپلان و سادوک، 2003).
شواهد نشان می دهد اختلال نافرمانی – لجبازی دوران کودکی با اختلالات شخصیتی، مشکلات تحصیلی، اجتماعی در سنین بالاتر مرتبط است (کاپلان و سادوک، 2003). همچنین این کودکان پرخاشگر، از سوی همسالان خود طرد شده، از نظر تحصیلی عملکرد ضعیفی داشته و در معرض خطر بزهکاری در دوره نوجوانی و اخراج از مدرسه قرار دارند (چارسیا و سونگ یانگ، 2006).
این اختلال ممکن است از 3 سالگی شروع شود، ولی معمولا تا 8 سالگی آغاز می شود. سن بروز آن معمولا بین 8 تا 12 سالگی است و شیوع آن قبل از سن بلوغ، در پسران بیشتر است (کاپلان و سادوک، 2005؛ نک، کازدین، هییریپی و کسلر، 2007) ولی نرخ شیوع آن در طول دوره نوجوانی در دختران و پسران برابر است (لوبر و همکاران، 2009).
-
در مورد سبب شناسی این اختلال نظرات متفاوتی مطرح شده است. بعضی تحقیقات نشان داده است که اختلال نافرمانی مقابله ای با رفتار والدین ارتباط دارد (هالنشتاین، 2004؛ بارک، لوبر و لاهی، 2007؛ لوبر و همکاران، 2009).
-
در طول سالیان متمادی روش های درمانی متنوعی برای مواجه با مشکلات رفتاری شناختی و هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نا فرمانی مقابله ای به کار گرفته شده است. در این زمینه ، بخشی از درمان ها در زمینه بر مداخلات فردی و بخشی دیگر بر مداخلات خانوادگی، متمرکز شده اند. به نحوی که بر نامه های آموزشی والدین برای کمک به مدیریت رفتار فرزندانشان ، روان درمانی فردی برای مدیریت خشم ، خانواده درمانی برای بهبود ارتباط، آموزش مهارت های اجتماعی برای افزایش انعطاف پذیری و تحمل ناکامی در بین همسالان و درمان شناختی – رفتاری برای آموزش حل مساله و کاهش منفی گرایی بوده است (آکادمی روان پزشکی کودک و نوجوان آمریکا،2007).
-
-
نشانه های این اختلال عبارتند از:
• بدخلقی و اقات تلخی های پی در پی
• بحث های بیش از حد با بزرگترها
• سرپیچی و عدم پیروی فعالانه از مقررات و خواسته های بزرگترها
• اقدام آگاهانه و همدی برای اذیت کردن و آزار رساندن به مردم
• سرزنش دیگران به خاطر بدرفتاری و اشتباه های خود
• زود رنجی و حساسیت بیش از حد
• دلخوری و خشم دائمی
• تند و زننده صحبت کردن هنگام عصبانیت
• کینه جویی (2000، APA)
-
بر اساس ملاکهای تشخیص DSM-IV، کودکانی که از اختلال نافرمانی مقابله ای رنج می برند باید حداقل چهار مورد از علائم زیر را حداقل به مدت شش ماه بروز دهند :
این کودکان اغلب با بزرگسالان جر و بحث می کنند، زود عصبانی می شوند، در مقابل مقررات و درخواست های بزرگترها پذیرش نشان نمی دهند، دیگران را تعمدانه با کارهای خود آزار می دهند، حساس هستند و زود ناراحت می شوند، به دلیل رفتارها و اشتباهات خود، دیگران را سرزنش می کنند و اغلب کینه توز و انتقام جو هستند. migna.ir مشکلات رفتاری کودک باید به گونه ای باشد که عملکردهای اجتماعی، تحصیلی و شغلی آنان را مختل نماید. رفتارهای نا بهنجار حتماً در خانه بروز می کند، اما ممکن است در مدرسه یا موقعیت های دیگر هم دیده شود.
-
پژوهش های انجام شده
1. درمان تعامل والد – کودک
عباسی و همکاران (1392) در پژوهشی با عنوان " اثربخشی درمان تعامل والد کودک بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای " در سال (1392) به بررسی تاثیر درمان مبتنی بر تعامل والد – کودک روی مادران بر میزان کاهش علائم نافرمانی مقابله ای در کودکان پیش دبستانی پرداختند. این پژوهش بر روی کودکان سنین 4 تا 7 ساله تحت آموزش در مهد کودک های خصوصی زیر نظر سازمان بهزیستی مشهد انجام شد. آزمودنی ها شامل 30 کودک دارای اختلال نافرمانی مقابله ای و مادران آنها بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه علائم مرضی کودک انتخاب شدند. آزمودنی ها به طور تصادفی در دو گروه ( 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه مقایسه) جایگزین شدند. مادران گروه آزمایش در 7 جلسه درمان مبتنی بر تعامل والد – کودک شرکت نموده و سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان دادکه درمان تعامل والد – کودک، در شدت علائم نافرمانی مقابله ای در گروه آزمایش از نظر آماری کاهش معناداری پدید آورده است و همچنین شیوه های فرزندپروری مادران ( مقتدر منطقی، مستبد – دیکتاتور، سهل گیرانه)، شیوه فرزندپروری سهل گیرانه بیشترین نقش را در ابتلای فرزندان آنها به نافرمانی مقابله ای دارد. و به این نتیجه رسیدند مادران گروه سهل گیرانه عمدتا آشفتگی خانوادگی بیشتر، داشتن رضایت کمتر به عنوان والدین، ارائه راه حل های کمتر برای مشکلات رفتاری کودکان، مشکلات درونی کردن بیشتر و رویکرد کمتر جرأت مندانه ای در مدیریت رفتارهای کودک گزارش دادند. کانینگهام و بویل (2002) در مطالعه ای با مقایسه مادران گروه سهل گیرانه عمدتا آشفتگی خانوادگی بیشتر، داشتن رضایت کمتر به عنوان والدین، ارائه راه حل های کمتر برای مشکلات رفتاری کودکان، مشکلات درونی کردن بیشتر و رویکرد کمتر جرأت مندانه ای در مدیریت رفتارهای کودک گزارش دادند. بوگز و همکاران (2004) تاکید می کنند درمان تعامل والد – کودک به وسیله تشویق تعاملات مثبت والد – کودک و آموزش والدین به اینکه چطور باثبات باشند و تکنیک های انضباطی غیر خشونت آمیز را به کار گیرند، کمک می کند تا رفتارهای منفی چرخه ای والد – کودک شکسته شود. تیمر و همکاران (2005) بر این باورند که درمان تعامل والد – کودک باعث کاهش استرس فرزندپروری و سبک اسناد درونی تری در والدین می شود و همچنین چافین و همکاران نیز معتقدند والدین شرکت کننده در درمان تعامل والد – کودک برای کنترل کودکان تنبیه بدنی کمتری استفاده می کنند.
-
2. خانواده درمانی
عباسی مکوند و همکاران (1390) پژوهشی با عنوان " اثربخشی خانواده درمانی ساختاری در بهبود کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای" انجام دادند که هدف آن مطالعه اثربخشی رویکرد خانواده درمانی ساختاری در بهبود اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان 5 تا 10 سال شهر تهران بود. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی – تک موردی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جهت انجام این مطالعه، چهار خانواده با حداقل یک فرزند مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای، از میان نمونه در دسترس، انتخاب شدند. خانواده ها با حضور کلیه اعضای خانواده طی 8 جلسه در معرض مداخلات درمانی، با طرح درمانی یکسان قرار گرفتند. جلسات به صورت هفتگی برگزار می شد. پس از اتمام مداخله و با فاصله یک ماه از اتمام جلسات در مداخله درمانی به عنوان پی گیری، با استفاده از مقیاس ارزیابی رفتار کودک راتر، مورد ارزیابی قرار گرفتند.
نتایج نشان داد خانواده درمانی ساختاری، در کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای قابل ملاحظه است. و همچنین عوامل خانوادگی و تعارضات جدی زناشویی در ایجاد اختلال لجبازی و نافرمانی تاثیر مهمی دارند (دان و همکاران، 1995). و براساس یافته های پژوهشی، نوع ارتباط کودک – والد از جمله عوامل تاثیرگذار بر این اختلال است، طوری که در این میان، انضباط سخت از سوی والدین یا دستورات متناقض از سوی آنها در به وجود آمدن این اختلال، از اهمیت بالایی برخوردار است. شواهد علمی مبتنی بر تحقیقات در دهه های اخیر، اثربخشی خانواده درمانی را در مشکلات متعدد کودکان و نوجوانان نظیر اختلالات عاطفی در کودکی و نوجوانی، اختلالات روان تنی و اختلالات رفتار و سوء استفاده جسمانی از کودک نشان داده است (کاسلو و همکاران، 2002). خانواده درمانگران، براین باورند که نه تنها آن عضو خانواده که بر او برچسب بیمار زده می شود و مشکلات خانواده به او نسبت داده می شود، نیازمند به درمان است، بلکه اعضای دیگر نیز، باید در امر درمان مدنظر قرار گیرند (کاپلان و سادوک، 2003). خانواده زمانی به عملکرد سالم دست پیدا می کند که در خانواده مرزها، قواعد، نقش ها و قدرت مشخص باشد (مینوچین، 1999).
-
3. درمان مبتنی بر دلبستگی
جهان بخش و همکاران (1390) پژوهشی با عنوان " اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر علائم نافرمانی مقابله ای در دختران دارای مشکلات دلبستگی" بر روی دانش آموزان دختر دوره ابتدایی شهر اصفهان که دارای مشکلات دلبستگی بودند، انجام دادند. روش این پژوهش تجربی بود. نمونه ها شامل 32 نفر از 388 دانش آموز مقطع دوم و چهارم ابتدایی بودند که بیشترین نمره را در زمینه مشکلات مربوط به دلبستگی و علائم نافرمانی مقابله ای به دست آوردند. اندازه گیری با استفاده از پرسشنامه مشکلات دلبستگی راندولف و پرسشنامه سلامت روان کودکان انتاریو انجام شد. مداخله انجام شده روی مادران دختران دارای مشکلات دلبستگی در کاهش علائم نافرمانی مقابله ای دختران آنها موثر بود و پایبندی مادران به تداوم روش های درمانی باعث بهبودی بیشتر در مرحله پیش آزمون شد.
پژوهش ها حاکی از آن است که بیشترین عامل تاثیرگذار بر بروز اختلال نافرمانی مقابله ای، رفتار والدین با کودک است (بارکلی، 1997). این کودکان به دلیل انجام رفتارهای مقابله ای و در نتیجه ضعف در تحصیل و برقراری رابطه با دیگران دارای خود پنداره ضعیف، درماندگی آموخته شده، افسردگی و پرخاشگری هستند (بهنک، 2002).
ون واگنر (2008) معتقد است که ناکامی در شکل دادن دلبستگی مطمئن در ماه های اولیه زندگی، می تواند تاثیرات منفی روی رفتارهای دوران کودکی و نیز بزرگسالی داشته باشد. بالبی (1973) در تاکید بر اهمیت ارتباط مادر و کودک براین باور است که آنچه برای سلامت روان کودک ضروری است، تجربه یک ارتباط گرم، صمیمی و مداوم با مادر یا جانشین دائم اوست. او معتقد است که بسیاری از اشکال روان آزردگی ها و اختلال های شخصیت حاصل محرومیت کودک از مراقبت مادرانه و یا عدم ثبات رابطه با کودک با چهره دلبستگی است. بنابراین بین الگوی دلبستگی کودک و تعاملات با مادر، ارتباط نزدیکی وجود دارد.
گاهی دلبستگی ناایمن در کودک باعث وابستگی بیش از حد به مادر و دیگر مراقبان و بروز اضطراب شدید در مورد از دست دادن آنان و یا سایر اختلالات اضطرابی می گردد. زمانی که کودک نتواند به اطرافیانش اعتماد کند، در مقابل آنان در لاک دفاعی فرو می رود که منجر به رفتارهای مقابله ای خواهد شد (ایزابل، 1993). توماس (2000) و پرنل(2004) معتقدند که مناسب ترین درمان برای کودکان مبتلا به اختلالات و مشکلات دلبستگی، انجام مداخله دلبستگی درمانی است. تمرکز اصلی دلبستگی درمانی، تغییر دادن دیدگاه نسبت به جهان و بزرگسالان است.
4. بازی درمانی با رویکرد شناختی – رفتاری
صفری و همکاران (1391) پژوهشی با عنوان " تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در دانش آموزان" بر روی دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان شهر اصفهان انجام دادند . روش پژوهش از نوع آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. نمونه گیری به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انجام شد و کودکانی که با توجه به ملاک های DSM – IV اختلال نافرمانی مقابله ای را داشتند، شناسایی و از میان آنها 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند . ابزار اندازه گیری، پرسشنامه SNAP-IV بود که توسط والدین تکمیل گردید . سپس کودکان گروه آزمایش در12 جلسه یک ساعته بازی درمانی شناختی - رفتاری شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها نیز از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون و پیگیری، بین دو گروه آزمایش و کنترل، در میزان نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای تفاوت معنادار وجود دارد. بنابر یافته های این مطالعه، روش بازی درمانی، سبب کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان مبتلا به این اختلال می شود و می توان از آن به عنوان یک روش مداخل های مؤثر سود جست.
به گفته اوکانر(2010) بازی درمانی، استفاده نظامدار از یک الگوی نظری به منظور برقراری یک فرآیند میان فردی است که در آن درمانگران آموزش دیده، قدرت درمانی بازی را برای کمک به پیشگیری و یا رفع مشکلات روانی – اجتماعی مراجع و دستیابی به رشد و پرورش مطلوب وی به کار می گیرند. شومان (2004)، بازی می تواند ارتباطات کودک را تسهیل کرده و در عین حال امکان رها سازی احساسات منفی را نیز به او بدهد و می تواند به کودک کمک کند سازگاری با محیطش را یاد بگیرد.
بازی درمانی می تواند به کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای کمک کند تا شیوه های سازگاری با محرک های تنش زا را یاد بگیرند و راهبرد های جدیدی در رابطه با همسالان و خانواده بیاموزند.
-
بازی درمانی شناختی – رفتاری :
* تاکید زیادی بر درگیری کودک در درمان دارد و درمانگر با ارائه اقدامات لازم از نظر رشدی به کودک کمک می کند تا از درمان بهره مند شود.
* راهبردهایی را برای رشد انطباقی تر افکار و رفتار فراهم می آورد و راهبردهای جدیدی برای مقابله با موقعیت ها و احساس ها آموزش می دهد و کودک قادر می شود شیوه های ناسازگارانه مقابله را با راه های سازگارانه تر جایگزین کند.
* باعث کاهش مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان می شود (اسماعیلی، 2004).
درمانگران شناختی – رفتاری، فعالیت های بازی را به عنوان وسیله ای که نمایانگر احساسات ناهشیار است، تفسیر نمی کنند. بلکه در هنگام بازی کودکان، از راهبردهای تغییر و اصلاح رفتار بهره می گیرند تا رفتارهای سازگارانه آنها را تقویت نمایند یا از موقعیت های بازی استفاده کنند تا مهارت های حل مساله و سازگاری را آموزش دهند (اسماعیلی، 2004).
بازی درمانی به کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای کمک می کند تا شیوه های سازگاری با محرک های تنش زا را یاد بگیرند و بنابراین مخالفت ها و نافرمانی های آنها کاهش یافته یا حذف می شود (تیگز،2010).
-
5. قصه درمانی
ارجمندی راد و همکاران (1392) پژوهشی با عنوان " بررسی اثر بخشی قصه درمانی بر کاهش علائم کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای " منتشر کردند. این پژوهش در چهارچوب طرح آزمایشی، 20 نفر از دانش آموزان پایه چهارم و پنجم ابتدایی که بر اساس فهرست رفتاری کودک (BCLC) و فرم گزارش معلم (TRF) با علائم اختلال نافرمانی مقابله ای تشخیص داده شده بودند انتخاب شده و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند . طرح پژوهش از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بوده است . گروه آزمایش به مدت ١٢ جلسه ٤٥ دقیقه ای دو مرتبه در هفته تحت قصه درمانی قرار گرفتند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که قصه درمانی موجب کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای و بی اعتنایی در کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای می شود و قابلیت کاربرد قصه درمانی را در درمان مشکلات رفتاری کودکان نشان داد. قصه، جان مایه تخیل فعال است و مجموعه ای از حواس مار ا به کار می گیرد. در قصه درمانی یک روان درمانگر آگاه، هوشمند و خلاق به دلیل آشنایی با ساختار قصه با دقت علمی بیشتری موضوع را پیگیری می کند و قصه ای مناسب برای نقل برمی گزیند و بیماران نیازمند به آرامش را مداوا می نماید. در یک طرح پژوهشی که به شکل تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای، 2 مرتبه در هفته تحت قصه درمانی قرار گرفتند و موجب کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای و بی اعتنایی در کودکان مبتلا شد.
-
-
بحث و نتیجه گیری
پژوهش هایی که در سال های اخیر درباره این کودکان انجام شده وجود نقص هایی را در مهارت های شناختی و اجتماعی این کودکان نشان داده است . این نقایص اغلب در حوزه کارکردهای اجرایی، تنظیم هیجان، پردازش زبانی، پردازش اطلاعات اجتماعی، حل مسأله و سازگاری دیده می شود. کودکان مبتلا به این اختلال، اساساً در روابط اجتماعی با والدین، معلمان و همسالان دارای مشکل هستند. مطالعات نشان داده است که بسیاری از آنها فاقد مهارت های اجتماعی مناسب هستند و بسیار کم از سوی همسالانشان پذیرفته می شوند. به علاوه، این کودکان در شناخت مشکلات و به کارگیری راهبردهای حل مساله برای برطرف کردن آنها دارای نقص هستند و در مقایسه با همسالان خود، راه حل های مثبت کمتری را به کار می برند. این نقایص می تواند باعث ایجاد مشکلاتی در مدرسه، ایجاد و حفظ روابط مثبت با همسالان و جلب محبوبیت کودکان دیگر شده و پیش بینی کننده رفتارهای ضد اجتماعی در نوجوانی و بزرگسالی باشد. تحقیقات بسیاری نشان داده اند که اختلالات رفتاری کودکان در تعاملات منفی والد – کودک ریشه دارد. رفتارهای منفی والدین ( مانند فریاد زدن، تهدید کردن)، رفتارهای منفی کودک ( مانند بی مسئولیتی و نافرمانی) را تقویت می کند که این مساله رفتارهای والدین را بدتر کرده و ممکن است منجر به خشونت شود.
در تبیین یافته های این پژوهش می توان به این موارد اشاره کرد :
آشنایی والدین با اصول تغیییر رفتار
علائم نافرمانی مقابله ای
سبب شناسی آن
عواملی که سبب تقویت یا کاهش آن می شوند.
ماهیت چرخه ای تعاملات منفی والد – کودک
رفتارهای والدینی که باعث حفظ و نگهداری رفتارهای مقابله ای در کودکان می شوند.
آموزش آن ها در جهت اصلاح این رفتارها از جمله عواملی درمانی در این پژوهش به شمار می رود.
-
انجام پژوهش هایی در زمینه ارزیابی نافرمانی مقابله ای، متغیرهای سبب شناسی ژنتیکی و محیطی، رفتارهای والدینی که سبب حفظ و نگهداری این اختلال می شوند، مداخلات پیشگیرانه، درمان و خطر آسیب شناسی های بعدی، می تواند در ارتقای دانش ما در این زمینه بسیار مفید باشد.
-
تهیه کننده: میگنا
-
منـــابع:
- رحیمی، چ.، سجادی، م.، محمدی، ن.، خرمایی، ف. ( 1393 ). تاثیر رابطه درمانی بر کاهش نشانگان در کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای. فصلنامه کودکان استثنایی، سال 14 ، شماره 3، 40-31.
- عباسی، م.، طاهر نشاط، ح. ( 1392 ). اثربخشی درمان تعامل والد – کودک بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای. مجله روان شناسی بالینی ، سال 5 ، شماره 3، 66-59.
-اصلی آزاد، م.، عارفی، م.، فرهادی، ط.، فتحی، ا.، رضایی، م. (1392). اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر میزان نافرمانی مقابله ای در کودکان مبتلا به اختلال رفتار مقابله ای در دوره دبستان (ODD) و بی اعتنایی. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تبریز.
-
-ارجمندی راد، ش.، دلگشاد، ئ.، زمانی علویجه، م. ( 1392). بررسی اثربخشی قصه درمانی بر کاهش علائم مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تبریز.
- صفری، س.، فرامرزی، س.، عابدی، ا. ( 1391 ). تاثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی– رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در دانش آموزان. مجله روان شناسی بالینی ، سال 4 ، شماره 4، 9-1.
- اعلمی، م.، بهرامی احسان، هادی.، اسداله تویسرکانی، م. ( 1391 ). نقش ابعاد رضایت زناشویی در پیش بینی اختلال رفتار مقابله ای و اختلال سلوک. فصلنامه ایرانی کودکان استثنایی ، سال 12 ، شماره 3، 67-61.
-جهان بخش، م.، بهادری، م.، امیری، ش.، جمشیدی، ا. ( 1390 ). اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر علائم نافرمانی مقابله ای در دختران دارای مشکلات دلبستگی. مجله روان شناسی بالینی، سال 3 ، شماره 4، 47-41.
- عباسی مکوند، ز.، موسوی، ر.، مرادی، ع.، اکبری زرد خانه، س. ( 1387 ). اثربخشی خانواده درمانی ساختاری در بهبود کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی – لجبازی. فصلنامه فرهنگی – دفاعی زنان و خانواده ، سال 5 ، شماره 15 ، 122-105.
-
Van Goozen, S., Snoek, H., Matthys, W., Rossum, I., & Engeland, H. (2004). Evidence of fearlessness in behaviourally disordered children: a study on startle reflex modulation. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 45, 844-892.
-
Webster-Stratton, C., & Reid, J. (Ed). (2003). The incredible years – parents, teachers and children training series: a multifaceted treatment approach for young children with conduct problems. New York: Guilfoed Press.
-
Boesky, L. (2002). Juvenile Offenders with Mental Health Disorders: Who Are They and What Do We Do With Them? Oppositional Defiant Disorder and Conduct Disorder. Maryland: American Correctional Association, 36-60.
-
Raine. A. (2002) Annotation: the role of prefrontal deficits, Iow autonomic arousal and early health factors in the developmental of antisocial and aggressive behavior in children. Journal of child Psychology and Psychiatry, 43 (4), 417-437.
-
Loeber. R., Burke, J., Lahey, B., Winters, A., & Zera, M. (2000). Oppositional defiant and conduct disorder: A review of the past 10 years, part I. Journal of the American Association of child and Adolescent Psychiatry, 39 (12), 1468-1484