ویرجینیا ستیر (26 ژوئن 1916 - 10 سپتامبر 1988) یک نویسنده، مددکار اجتماعی و درمانگر آمریکایی بود، مخصوصاً به دلیل رویکردش در خانواده درمانی و کارهای پیشگامانه اش در زمینه درمان بازسازی خانواده.
وی به عنوان "مادر خانواده درمانی" شناخته می شود.
مشهورترین کتابهای وی خانواده درمانی پیوستگی، 1964، ساخت مردم، 1972 و ساخت جدید افراد ، 1988 است. وی همچنین به دلیل ایجاد مدل تغییر روند ویرایش ویرجینیا، یک مدل روانشناختی که از طریق مطالعات بالینی ایجاد شده است، مشهور است. مدیریت تغییر و معلمان سازمانی دهه های 1990 و 2000 برای تعریف نحوه تأثیرگذاری بر سازمان ها از این مدل استقبال می کنند.
وی به عنوان "مادر خانواده درمانی" شناخته می شود.
مشهورترین کتابهای وی خانواده درمانی پیوستگی، 1964، ساخت مردم، 1972 و ساخت جدید افراد ، 1988 است. وی همچنین به دلیل ایجاد مدل تغییر روند ویرایش ویرجینیا، یک مدل روانشناختی که از طریق مطالعات بالینی ایجاد شده است، مشهور است. مدیریت تغییر و معلمان سازمانی دهه های 1990 و 2000 برای تعریف نحوه تأثیرگذاری بر سازمان ها از این مدل استقبال می کنند.
نظریه خانواده درمانی ستیر
زیر بنای نظریات ستیر Satir تحلیل روانی است و دیدگاه او به ارتباطی معروف است. شیوه های او ترکیبی از انسانگرایی و ارتباطی است. درطول زندگی نظریاتش تا حدی تغییر یافته است جان کلام نظریات او بهبود ارتباطات در جهت افزایش عزت نفس است که بر اساس آن افراد هویت مستقل پیدا می کنند.
نکته اصلی کار ستیر در افزایش عزت نفس افراد در یک خانواده تغییر در سیستم بین فردی است. ستیر معتقد است که همبستگی مستقیمی بین عزت نفس و ارتباط وجود دارد. به عبارت دیگر عزت نفس پایین با ارتباط ضعیف رابطه مستقیمی دارد. خانواده به عنوان یک سیستم کل در نظر گرفته می شود که نمی توان آن را تبدیل به اجزا کرد، نقش ها تاثیر عمده ای بر روی عملکرد موثر خانواده دارند، این مهم از طریق نفوذ نقش ها، فرایندهای ارتباطی پاسخ به فشارهای روانی Stree انجام می گیرد. هر دو هم به عنوان افراد و هم به عنوان خانواده می توانند رشد و تحول پیدا کنند.
ستیر معقتد است (1983) که در برآوردن نیازهای عاطفی هر فرد، ارتباط احساسی اهمیت خاصی دارد، خواه این ارتباط رضایت بخش باشد یا نباشد هدف درمان باید اصلاح آن باشد.
ستیر دو سال قبل از مرگش در 1986 راهبرد خود را تحت عنوان مدل فرایند اعتباردادن به انسان (Human Validation Process )Model مطرح می کند که در آن درمانگر وخانواده هر دو نیروهایشان را روی هم می گذراند تا یک فرایند ذاتی توسعه بهداشت یا سلامت در خانواده را تهییج و تحریک کنند.
استعداد و توانایی و روابط سالم در خانواده و اعضای خانواده وجود دارد در درمانگرباید آنها را به کار اندازد و تسهیل کند. سیتر معتقد است که انسان ها در درون خود منابع مورد احتیاج خود را دارند تا دریک شیوه سالم رشد و تحول پیدا کنند. او می گوید وظیفه درمانگر است از:کمک کردن به مردم تا از این توان بالقوه ای که در آنان وجود دارد بهره مند شوند و همچنین آموزش دادن به مردم تا آن که از این نیورها نهفته به طور موثری استفاده کنند.
در واقع دیدگاه ستیر نسبت به خانواده عبارات است از:
ترکیبی از دیدگاه اولیه او در مورد معلوم و مشخص کردن ارتباط نا موافق Discrepancy بین اعضای خانواده از یکطرف و کوشش های مرتبط با انسانگرایی از طرف دیگر به منظور ساخت و ایجاد عزت نفس و خود ارزشی در بین اعضای خانواده.
انسان موجودی است عقلانی که ذاتا گرایش به رشد و خودشکوفایی دارد. بهداشت روانی انسان نیز در گرو تسهیل و تداوم مسیر رشد و خودشکوفایی است. زمانی که این مسیر رشد و خودشکوفایی با وقفه یا انسداد جدی مواجه شود، نشانگان اختلال ظاهر خواهد شد.
نکته اصلی کار ستیر در افزایش عزت نفس افراد در یک خانواده تغییر در سیستم بین فردی است. ستیر معتقد است که همبستگی مستقیمی بین عزت نفس و ارتباط وجود دارد. به عبارت دیگر عزت نفس پایین با ارتباط ضعیف رابطه مستقیمی دارد. خانواده به عنوان یک سیستم کل در نظر گرفته می شود که نمی توان آن را تبدیل به اجزا کرد، نقش ها تاثیر عمده ای بر روی عملکرد موثر خانواده دارند، این مهم از طریق نفوذ نقش ها، فرایندهای ارتباطی پاسخ به فشارهای روانی Stree انجام می گیرد. هر دو هم به عنوان افراد و هم به عنوان خانواده می توانند رشد و تحول پیدا کنند.
ستیر معقتد است (1983) که در برآوردن نیازهای عاطفی هر فرد، ارتباط احساسی اهمیت خاصی دارد، خواه این ارتباط رضایت بخش باشد یا نباشد هدف درمان باید اصلاح آن باشد.
ستیر دو سال قبل از مرگش در 1986 راهبرد خود را تحت عنوان مدل فرایند اعتباردادن به انسان (Human Validation Process )Model مطرح می کند که در آن درمانگر وخانواده هر دو نیروهایشان را روی هم می گذراند تا یک فرایند ذاتی توسعه بهداشت یا سلامت در خانواده را تهییج و تحریک کنند.
استعداد و توانایی و روابط سالم در خانواده و اعضای خانواده وجود دارد در درمانگرباید آنها را به کار اندازد و تسهیل کند. سیتر معتقد است که انسان ها در درون خود منابع مورد احتیاج خود را دارند تا دریک شیوه سالم رشد و تحول پیدا کنند. او می گوید وظیفه درمانگر است از:کمک کردن به مردم تا از این توان بالقوه ای که در آنان وجود دارد بهره مند شوند و همچنین آموزش دادن به مردم تا آن که از این نیورها نهفته به طور موثری استفاده کنند.
در واقع دیدگاه ستیر نسبت به خانواده عبارات است از:
ترکیبی از دیدگاه اولیه او در مورد معلوم و مشخص کردن ارتباط نا موافق Discrepancy بین اعضای خانواده از یکطرف و کوشش های مرتبط با انسانگرایی از طرف دیگر به منظور ساخت و ایجاد عزت نفس و خود ارزشی در بین اعضای خانواده.
انسان موجودی است عقلانی که ذاتا گرایش به رشد و خودشکوفایی دارد. بهداشت روانی انسان نیز در گرو تسهیل و تداوم مسیر رشد و خودشکوفایی است. زمانی که این مسیر رشد و خودشکوفایی با وقفه یا انسداد جدی مواجه شود، نشانگان اختلال ظاهر خواهد شد.
از نظر خانم ستیر خانواده ها را میتوان در مقیاسی بین بالنده تا بسیار اشفته قرار داد.
ویژگی های خانواده اشفته
یک. جو منفی را خیلی سریع میتوان احساس کرد. گاهی محیط آن چنان سرد است که گویی همه یخ زده اند.
دو. فضا فوق العاده مودبانه است.
سه. بی حوصلگی به وضوح مشهود است.
چهار. بدنها سفت و یا دولا و خمیده و چهره ها عبوس و غمگین یا مانند صورتکی بی احساس به نظر میرسند.چشمها فرو افتاده است و نگاهها از مردم می گریزند.
پنج. نشانه دوستی در میان افراد خانوادا کم است و شادی از وجود یکدیگر ناچیز گویی همبستگی خانوادگی نوعی وظیفه است و افراد صرفا تلاش میکنند تا یکدیگر را تحمل کنند.
وبژگی های خانواده بالنده
1. حرکت بدنها ملیح و حالت چهره ها ارمیده است
2. افراد روشن صحبت میکنند
3. در روابطشان با هم روانی و هماهنگی وجود دارد
4. حتی وقتی خردسالند به نظر گشاده رو و مهربان می آیند و بقیه افراد خانواده هم با آنها مثل آدمهای بزرگ رفتار میکنند.
5. به سخنان هم گوش میدهند و رعایت حال و خواسته های هم را میکنند. اشکارت صحبت میکنند. با یکدیگر همدردی میکنند.
6. از خطر کردن نمی ترسند. چون احساس میکنند اشتباهات احتمالی از طرف افراد خانواده پذیرفتنی است.
7.همه احساس میکنند که دیگران برای او ارزش قائل هستند و او را دوست دارند.
خانم ستیر برای ایجاد بهزیستی بر چهار موضوع عمده تاکید دارد:
1)ایجاد عزت نفس
2)کشف و اصلاح اختلالات در الگوی تبادل پیام
3)کشف و اصلاح قواعد خانوادگی
4)کشف و اصلاح شبکه های خانوادگی
که ما این چهار مورد رو یکی یکی بررسی میکنیم:
موضوع اول چون خیلی مهمه بیشتر در موردش صحبت میکنم.
یک: ایجاد عزت نفس
از نظر ستیر احساس ارزش احساسی است که آموخته میشود و خانواده محلی است که چنین احساسی را می آموزاند.
احساس ارزش داشتن فقط در محیطی میتواند شکوفا شود که در آن به تفاوتهای فردی ارزش داده شود ،اشتباهات اغماض شوند،تبادل نظر اشکار است و قوانین قابل انعطافند.
سنگ بنای ایجاد و تداوم بهداشت روانی برای هر فرد برخورداری از ارزش شخصی عزت نفس است.
به نظر شما راههای افزایش عزت نفس چیه؟
ستیر افراد را تشویق میکند تا از " دیگ " خود صحبت کنند و ببینند که محتوای آن احساس ارزش است یا احساس گناه و شرم و بی ثمری؟
منظور از دیگ:
ارزش خود یا احترام به خود است.
عامل قاطعی که در درون مردم و در بین مردم وجود دارد تصویری از ارزش خودی است که هر کس همیشه با خود دارد یعنی "دیگ" او
کمال، درستی، مسئولیت، عشق و شفقت همه از افرادی تراوش میکنند که دیگش پر است و احساس میکند برای خودش کسی است.
اما بسیاری از مردم بیشتر زندگی خود را در شرایطی دیگ سرخالی میگذرانند، بدین معنی که در حال حاضر فرد احساس نامطلوبی را تحمل میکند و سعی دارد طوری رفتار کند که گویی چنین احساسی وحود ندارد.
مراحل درمان
من مراحل درمان رو توضیح میدم شما میتونید همین الان با من برای خودتون همزمان انجام بدید و اگر دوست داشتید اینجا بنویسید.
گام اول:سطح عزت نفس خود را مشخص کنید
در حال حاضر به خودتون از صفر تا 100 در مورد عزت نفستون یک نمره بدید
گام دوم:
محتوی دیگ خود را تصریح کنید
محتوای دیگ خود را نام ببرید،این شامل افرادی میشود که به شما انرژی و دلگرمی میدهند،شما برای دیدن آنها پیشقدم می شوید و بعد از دیدن انها احساس انرژی میکنید.
همچنین چیزهایی را توصیف کنید که با انجام ان به خودتان اندژی میدهید مثل گوش دادن به موسیقی ،مطالعه،باغبانی یا هر چیز دیگر
اگر شما چیزخای زیادی دارید که به شما انرژی مثبت میدهد پس دیگ شما پر خواهد بود،و در نتیجه شما قادر خواهید بود تا منبعی برای دلگرمی دیگران هم باشید،
حالا مرحله دوم
گام سوم
نام سوراخ های دیگ خود را بنویسید
اینها میتوانند شامل افرادی شود که انرژی شما را تخلیه میکنند، آنها به شما احساس دلسردی و بی انرژی شدن میدهند.
هر چه آنها در زندگی شما نقش مهم تری داشته باشند سوراخ دیگ بزرگتر خواهد بود.
نقطه های قرمز در تصویر سوراخ های دیگ است
و نقطه های سبز محتوای دیگ
همچنین ممکن است شما کارهایی انجام دهید که در دیگ شما سوراخ ایجاد کند
تا اینجا همه افراد و همه کارهایی که به شما انرژی میدن و اندژی ازتون میگیرن رو نوشتید
ممکن است بر خی افراد هم در نقش محتوای دیگ باشند و هم در نقش سوراخ و مته هایی برآن،انها ممکن است الگوی تاثیر لذت بخش _ رنج اور را داشته باشند.
برخی مواقع مثبت عمل میکنند و گاهی بدون هیچ هشداری شروع به ضربه زدن و رنجاندن شما میکنند.
تصریح کنید که این افراد چگونه شما را دلگرم و یا تخلیه میکنند؟؟
به نظر شما تا اینجا فکر میکنید چطوری میتونید عزت نفستون رو افزایش بدید؟
چگونه میتوانید هم اعتماد به نفس خود را افزایش دهید و هم منبعی برای دلگرمی دیگران باشید؟
زمان بیشتری را برای بودن با افرادی که به شما انرژی میدهند اختصاص دهید.
با اختصاص زمان برای برای گذراندن زمان با افراد مشوق و دلگرم کننده خود شروع کنید.در صورت امکان تنها باهمکاران، همسالان، یا همکلاسی هایی که انها را ترغیب کننده و دلگرم کننده یافته اید بسر ببرید.
خودتان را تشویق کنید و به خودتان دلگرمی دهید.چیزهایی را انجام دهید که عاشق ان هستید.برای مثال به موسیقی گوش دهید و به کوهنوردی بروید.
پیگیری این قبیل فعالیتها انرژیربیشتری به دیگ شما میریزد.
زمان کمتری به افراد دلسرد کننده خود اختصاص دهید.
تغییرات افراطی مشکل است که یک شبه صورت پذیرد.مگر اینکه سوراخ های دیگتان را پر کنید.دلگرمی و تشویق به سادگی دیگتان را پر خواهد کرد.
شما دو کار میتوانید با افراد مانع و دلسرد کننده خود انجام دهید
1: ارتباط رودر روی را با افراد دلسرد کننده قطع کنید
چرا چنین اقدام شدیدی؟
انرژی روح زندگی است ،شما نیاز به انرژی خالص دارید نه انرژی سمی و مضر
برای مثال دو دلیلی که افراد شغل خودشان را ترک میکنند این است که مدیران انها زندگی را برای انها روز به روز سخت تر میکنند.که برای انها حس کمال نمیدهد .در نتیجه به جستجوی کاری رضایت بخش با مدیری خوش برخورد تر میپردازند.
2: با افرادی که هم دلگرم کننده و هم دلسرد کننده هستند تعاملات روشن تری را شروع کنید
به رفتارهای مثبت پاداش بدهید.پیام های روشنی در ارتباط با چیزهایی که دوست دارید انجام بدهند بدهید.
به جای اینکه به انها برچسب بد بزنید پیشنهادهایی ارائه دهید انتظار نداسته باشید که دبگران سریع و فوری پاسخ دهند.همه افراد برای ترمیم زخم هایشان به زمان نیاز دارند.بحث نکنید یا دیگران را سرزنش نکنید
اگر طرف مقابل پاسخ رو داد چه؟
باید تصمیم بگیرید که میخواهید با او بمانید یا او را ترک کنید؟
به صورت خلاصه ارتباط با افرادی که به شما انرژی میدهند و دوری از افراد دلسرد کننده و انجام کارهایی که دوست دارید و دوری از کارهای ناخوشایند
یک روش دیگه هم هست که خیلی مهمه فکر میکنید اون چیه؟؟
برای دیگران یک مشوق و دلگرم کننده باشید
دیگر افراد را دلگرمی بدهید. به این نحو آنها احتمال بیشتری دارد که منبع حمایتی برای شما شوند.اما نقش یک قربانی را بازی نکنید.به یک کنار نایستید تا افراد دیگر نقش یک مشاهده گر یا منتقد را برای بدبختی شما بازی کنند.
موقعی که به دیگران دلگرمی میدهید دو حالت وجود داره: یا آنها می پذیرند و تبدیل می شوند به منبع حمایتی شما
و باعث افزایش عزت نفستان می شوند. در هر دو صورت شما ضرر نمکنید
2) ارتباط
اینکه فرد چگونه زندگی اش را اداره میکند؛و چگونه نزدیکی با دیگران را گسترش میدهد به مقدار زیاد به مهارت او در ارتباط بستگی دارد
ارتباط اموخته میشود
در مجموع برای ارتباط تاکید اصلی بر کشف و اصلاح الگوی پیام رسانی است
الگوهای پیام رسانی ناکارآمد را نام ببرید؟
منظور از الگوی پیام رسانی این است که چطور منظورمان را به دیگران می فهمانیم:
الگوهای پیام رسانی ناکارامد
1_غیر مستقیم
2_تصریح نشده یا مبهم
3_ناقص هستند
4_غیر دقیق یا تحریف شده هستند
5_نامناسب یا ناهمخوان هستند
پنج سبک پیام رسانی بین افراد:
1_سبک سرزنشگر
2_سبک ارام کننده
3_سبک ابر معقول
4_سبک بی ربط گو
5_سبک همخوان
مورد بعدی قواعد زندگی است
تعداد زیادی ازما یک سلسله از قوانین را از کودکی یاد گرفته ایم و هنوز هم انها را به کار میبریم مگر اینکه تجارب دیگری انها را تغییر داده باشد این قوانین ما را به اطاعت بی چون و چرا وادار میکنندو پیامد ان جیزی جز احساس گناه و خشم نیست.
قوانین با مفهوم باید سروکار دارند
در حقیقت همون بایدها و نبایدهایی هستند که توی زندگی بر ای خودمون تعریف میکنیم
افراد میتوانند با فکر کردن به زندگی خود خودشان قوانین خودشان را بیابند و خود را از بایدها و نبایدها و همیشه و هرگزها اجتناب کنند
راه حل:
یک . افراد خانواده دور هم بنشینند و در مورد قوانین جاری خانواده فکر کنند و انها را بنویسند
دو . کدام قوانین هوز قابل اجراست و کدام قوانین کهنه و قدیمی شده اند یا مناسب نیستند و باید تغییر کنند(خانواده بالنده قوانین را مطابق زمان نگه میدارند)
سه . ایا قوانین کمک کننده هستند یا سد راه اصلا چه منظوری از این قواعد داریدو هدفتان چیست؟
چهار . برای تغییر قواعد چه باید کرد؟چه کسی احازه دارد که خواستار تغییر شود؟قوانین چگونه به وحود می ایند؟ایا یکی از اعضا قواعد را بوجود می اورد؟این شخص از همه نسن تر و عاقل تر و قوی تر لست؟ایا قواعد از کتاب بیرون می ایند یا از همسایه ها؟؟
پنج . ایا ازادی اظهار نظر وجود دارد؟؟
4) پیوند با اجتماع
در خانواده نقش ها در سه طبقه دسته بندی میشوند
زناشویی
پدر فرزندی و مادر فرزندی
خواهر برادری
از هر نقش انتظارات متعددی میرود
یکی از اولین کارهای درمانگر با خانواده های اشفته این است که از هر یک از انها بخواهد تصوری را که از نقش خود در خانواده دارند بگویند .چرا که اکثرا نمیدانند نقش انها چیست و این تعیین نقش ها باعث میشود روابط رضایت بخش تری داشته باشند.