پس از آن که روان شناسی به عنوان یک علم جداگانه از دل فلسفه و زیست شناسی بیرون آمد، بحث درباره چگونگی تشریح و توصیف ذهن و رفتار انسان نیز آغاز شد. نخستین مکتب فکری در روان شناسی، «ساختارگرایی» بود که توسط ویلهلم ووندت، بنیان گذار نخستین آزمایشگاه روان شناسی، ارائه گردید. تقریباً بلافاصله پس از آن، سایر نظریه ها نیز مطرح شدند و هر کدام موافقان و مخالفانی یافتند.
در زیر، به برخی از مهم ترین مکاتب فکری در روان شناسی که بر دانش و درک ما از این رشته تاثیرگذار بوده اند اشاره شده است:
● ساختارگرایی در برابر کارکرد گرایی
ساختار گرایی نخستین مکتب فکری روان شناسی است و بر شکستن فرایندهای ذهنی به پایه ای ترین مؤلفه ها تمرکز دارد. مهم ترین متفکران ساختارگرا، ویلهلم ووندت و ادوارد تیچنر بوده اند.
کارکردگرایی در واکنش به نظریه ساختارگرایی شکل گرفت و به شدّت تحت تاثیر کارهای ویلیام جیمز است. مهم ترین متفکران کارکردگرا، جان دیوئی و هاروی کَر بوده اند.
● رفتارگرایی
رفتارگرایی در طول دهه ۱۹۵۰، مکتب فکری مسلّط بود. رفتارگرایی که بر پایه کارهای متفکرانی چون جان واتسون، ایوان پاولوف و اسکینر قرار دارد، کلیه رفتارهای انسان را توسط علل و عوامل محیطی، به جای نیروها و عوامل درونی، قابل توضیح و تشریح می داند. رفتارگرایی بر رفتار مشاهده پذیر تمرکز دارد. نظریه های یادگیری از جمله شرطی شدن کلاسیک و شرطی سازی عامل، مورد پژوهش های گسترده ای قرار گرفته اند.
● روان کاوی
زیگموند فروید بنیان گذار رویکرد روان کاوانه بود. این مکتب فکری بر تاثیر ذهن ناهشیار یا ناخودآگاه بر رفتار انسان تاکید دارد. فروید عقیده داشت که ذهن انسان از سه عنصر نهاد، خود و فراخود تشکیل شده است. از دیگر متفکران معروف این مکتب فکری می توان آنا فروید، کارل یونگ و اریک اریکسون را نام برد.
● روان شناسی انسان گرایانه
این مکتب فکری در پاسخ به روان کاوی و رفتارگرایی به وجود آمده است. روان شناسی انسان گرایانه بر خلاف آن دو، بر اراده آزاد انسان، رشد شخصی و خودشکوفایی تمرکز دارد. مهمترین متفکران انسان گرا آبراهام مزلو و کارل راجرز هستند.
● روان شناسی گشتالت
روان شناسی گشتالت بر پایه این ایده است که ما چیزها را به صورت یک کلّ یکنواخت تجربه می کنیم. این رویکرد به روان شناسی ابتدا در آلمان و اتریش و در خلال قرن نوزدهم در پاسخ به رویکرد جزئی نگر ساختارگرایی پدید آمد. این متفکران به جای شکستن افکار و رفتار به کوچکترین عناصر، عقیده دارند که باید کلّ تجربه را مورد نظر قرار داد. به عقیده آن ها، کلّ بزرگتر از مجموع اجزا است.
گشتالت یک اصطلاح آلمانی است که معادل های متعدد از جمله فرم، شکل بندی، هیئت و کلّ برای آن پیشنهاد شده است.
● روان شناسی شناخت
روان شناسی شناخت، شاخه ای از روان شناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، ادراک، به یادآوردن و یادگیری می پردازد. این شاخه از روان شناسی، به عنوان بخشی از حوزه بزرگتر علوم شناختی، با سایر رشته ها مانند علم اعصاب، فلسفه و زبان شناسی ارتباط دارد.
یکی از تأثیرگذارترین نظریه های این مکتب فکری، نظریه مراحل رشد شناختی است که توسط ژان پیاژه ارائه شده است.
کارگاه آموزشی روان یار