صحنه آماده است.
همه تماشاگران، چای به دست و لبخندزنان روی مبل نشستهاند تا هنرمند «بزرگ» نمایشاش را شروع کند. اسپانسرها، نگران از خرابشدن نمایش سعی میکنند با تشویقهای بیامان و قربان صدقههای متمادی، گافهای نمایش را پوشانده و حواس مخاطبان را پرت کنند. ستاره نمایش یک کودک ۶ ساله است و صحنه نمایش، دورهمی خانوادگی است با حضور عمه و عمو و مادربزرگ. اسپانسر هم پدر و مادری هستند که از خرجهای سر به فلککشیده شاکیاند، اما از اضطرار آموزش موسیقی به کودکشان غافل نمانده. میلیونها تومان شهریه کلاس که ماهها به طول انجامیده و یک ساز گرانقیمت که بتواند در کمفروغی نوازندهاش بدرخشد و چشمها را خیره کند. کوچولوی سر به هوا که در انتخاب ساز و کلاسش نقشی نداشته، حالا باید آبروی مادر را جلوی خانواده شوهرش بخرد و او را با یک سمفونی بینقص سربلند کند. خجالت و استرس ناشی از نگاههای پرتوقع، دستهای کوچک نوازنده را به لرزه درآورده ولی اسپانسرها سعی میکنند با لوسکردن هرچه بیشتر دلبندشان، او را وادار به اجرایی کنند که انتظارش را نداشته و آمادهاش نبوده است. بدون رهبری که ارکستر را به درستی هدایت کند، نوازنده کوچک، آهنگ درخواستی را اجرا میکند. نتیجه اجرا هرچه باشد، هر چقدر ساز ناکوک و نتها فالش اجرا شوند، تشویق بیامان حضار، پایان بخش هنرنمایی تحمیلی خواهد بود تا اعتماد به نفس نوشکفته خرد نشود. کودک اما اگرچه در نواخت ساز مهارتی نیاموخته، شاید متوجه نگاههای متعجب و خندهآلود فامیل و هم سن وسالانش بشود. والد اما در هر صورت به فرزند «باکلاس» خود افتخار میکند.
فرزندم«کلاس» دارد
کلاس موسیقی، ورزشی، کامپیوتر، زبان خارجه و یک کارگاه هنری برای کودکی که هنوز پا به مدرسه نگذاشته است. رونق این کلاسها از مدتها پیش شروع شده و روز به روز بر تعداد آموزشگاههای هنری کودک افزوده میشود. در تهران تقریبا در هر محلهای یک آموزشگاه هنری مخصوص کودک راهاندازی شده تا برنامه روزانه یک کودک پنجساله، شلوغتر از مدیر ۵۰ ساله شود. در ابتدا این نوع کلاسها در دورهای با عنوان پیش دبستانی برگزار میشد.
دورهای تقریبا تفریحی در شش سالگی تا کودک را برای ورود به فضای مدرسه آماده کند و فرزند خانواده از رفتن به مدرسه دچار شوک نشود. دوره شش تا ۹ ماهه، اکنون حسابی کش آمده و والدین فرزندانشان را برای یادگیری از دو سالگی به آموزشگاههای مختلف میفرستند و کلاسهای رنگارنگ را برای تازه به دنیا آمده ثبتنام میکنند. بچهای که احتمالا تا ۳۰سالگی هم اختیاری در تصمیمگیریهای مربوط به زندگی خودش نخواهد داشت، برای فوران استعدادش در انواع و اقسام زمینهها به کلاس و مدرسه و آموزشگاه فرستاده میشود. ابتدا کلاس زبان خارجی که اگر پدر و مادر رحم کنند، فقط زبان انگلیسی خواهدبود، وگرنه تا فرانسه و آلمانی هم پیش خواهد رفت.
کلاس ورزشی قدم بعدی است تا کودک از کرختی و بیفعالیتی بیرون بیاید. کلاس کامپیوتر هم که از اوجب واجبات است تا دلبندشان از فناوری روز عقب نماند. برای تکمیل برنامه کاری، کلاس هنری دیگری هم اضافه میشود تا یک وقت گوشهای از استعداد نوشکفته هدر نرود. نخبهپروری از لحظه تولد شروع شدهاست و پدر و مادر به هیچ عنوان حاضر نیستند قبول کنند شاید فرزندشان یک نخبه در همه زمینههای فرهنگی و هنری و ورزشی نباشد.
چشم به نگاه دیگران
«یک آفتاب بالانس همه ما را در پنج سالگی ژیمناست کرد. همسایه روبهرویی، فرزندش را کلاس ژیمناستیک نوشتهبود و جفتکاندازیها و شیرینکاریهایش در جمعهای بعد از ظهری، همه والدین در ساختمان ما را مجاب کرد که کودکشان را برای کلاس ثبتنام کنند.» این، گفتههای مدال آور ژیمناستیک در ردههای نوجوانان و جوانان است که در ۱۸سالگی برای همیشه ژیمناستیک را رها کرد و دیگر از کنار هیچ کلاس ژیمناستیکی رد نشد. پرهام در ۴۰ سالگیاش عکاسی میکند و معتقد است اگر آن جمع و دورهمی نبود، هیچوقت سمت ژیمناستیک نمیرفت. حدودا سه دهه بعد، خبری از دورهمیهای همسایگی نیست اما بیخبر از شیرینکاریهای هم نیستیم. جعبه جادویی، خانواده را به دنیای بیرون وصل میکند و از حال و احوال زندگی مدرن اجتماعی و آخرین فعالیتهای جدید کودکانه مطلع میکند. آقای دکتر و استاد دانشگاهی که در جدیدترین سریال خودنمایی میکنند، فرزندشان را کلاس گیتار ثبتنام کرده است و جمعهایشان بیموسیقی شب نمیشود. خانه هر فرهیخته و ثروتمندی، با یک پیانو در گوشه پذیرایی نشان داده میشود، اما در واقعیت، تنها نوازندهاش، کارگری هفتگی است که جمعهها پیانوی خاکگرفته را گردگیری میکند. رشد قارچگونه کلاسهای موسیقی و هنری در بین کودکان، از حدود یک دهه پیش شروع شده است که کلاسهای زبان از مد افتاد. حالا برای آنکه پدر و مادر بتوانند فرزندشان را در هر جمعی بدرخشانند، سازی بر گردنش میآویزند که سنگینیاش را سالها بعد حس خواهد کرد.
فهرست کیلومتری کلاس برای نیموجبیها
کلاس برای کودکان فقط به موسیقی و زبان ختم نمیشود. در ابتدا، بعد از آن که کلمه بابا و مامان از دهان کوچولو شنیده شود، ثبتنام او در کلاس زبان قطعی میشود تا بلبلزبانی طفل نوپا، همه فامیل و آشنایان را به حیرت وادارد. کودکی که الفبای زبان مادریاش را نمیداند، ABC را تمرین میکند تا از همه انگلیسی زبانها در فراگیری ادبیات انگلیسی پیش بیفتد. بعد هم نوبت موسیقی است که انگار بدون آن زندگی کودکانه آهنگی ندارد. انتخاب ساز از بین سیل انواع آلات موسیقی، بستگی به سلیقه پدر و مادر و نشانی نزدیکترین آموزشگاه موسیقی دارد. پدر اهل موسیقی سنتی است و دوست دارد فرزندش سهتار و سنتور یاد بگیرد. اما مادر به تازگی یک پیانوی سفید-طلایی در بازار دیده که به کنسول تازه خریده شده میآید و دکور خانه را شیک میکند. البته نه آموزشگاه سهتار و سنتور در نزدیکی محلشان هست و نه پیانوی خوشقیمت. پس فرزند به کلاس گیتار فرستاده میشود که هم ارزانتر است و هم در عکسها خوشگلتر در پشت کول دلبندشان خودنمایی میکند. بعد از زبان خارجی و موسیقی، مد جدید کلاسها، بازی و ریاضی و چرتکه است که اگر نوپایی قصد داشت دو دهه بعد حسابدار شود، از همان ابتدا روی استعداد نهفتهاش کار شدهباشد. اگر زمانی تنها درگیری دبستانیها و زیر هفتسالهها با خمیر، جعبه خمیر هفترنگ و ۱۲رنگی بود که حداقل چند نفر کادو میآوردند، اکنون چندین موسسه در تهران به صورت حرفهای کلاس «تکنیک ساخت با انواع خمیر» برگزار میکنند که شهریه میلیونی دارد و تجهیزات خمیربازیاش هم در ابعاد یک کوله بزرگ، بین ۵۰۰ هزار تا سهمیلیون تومان قیمت دارد. تایچی، تکواندو و کاراته و انواع و اقسام ورزشهای رزمی هم بسیار پرطرفدار است تا مبادا کسی به فرزند خانواده زورگویی کند و او در آینده از پس خودش برنیاید. برای فعالیت و شادی بچه و کمی فراغت از انواع کلاسهای تئوریگونه مثل زبان و موسیقی، موسسات آموزش کودک، کلاسهای «گامهای ایرانی و بازی حرکتی» برگزار میکنند که به زبان خودمانی همان کلاس رقص است. فهرست بلند بالای کلاسهای گوناگون برای کودکان به همین جاها ختم نمیشود. کلاس شطرنج، کلاس باغبانی و گلورزی، نقاشی دیواری، سفالگری، دستورزی (دوخت و دوز)، عروسکسازی و آواورزی، از دیگر اسمها و آموزشهای عجیب و غریبی است که به گردن نحیف زیر هفتسالهها افتاده تا والدینشان سربلند شوند. کارگاههایی هستند که با شهریهای حدود ۵ میلیون تومان برای دو ترم، کلاس رباتیک برای کودکان برگزار میکنند و پسربچهها و دختربچهها، هویه به دست سعی میکنند ربات سر هم کنند. شاید احساس شود این حجم از کلاس و آموزش و اضطراب برای یک کودک که معمولا زیر هفتسال دارد زیاد از حد باشد. موسسات آموزشی برای این هم چاره اندیشیدهاند و کلاسهای یوگا مخصوص کودکان برگزار میکنند تا فشار و اضطراب برنامه فشرده کاری کودک جبران شود و انرژیهای منفی را تخلیه کند.
فراغت چندساعته از دردسر بچه
در جمعیتهای شهرنشین، گاهی اوقات برنامه کلاسهای فوقبرنامه که برای آمادگی کودک برای مدرسه طراحی شدهاند، از طول زمان کلاسهای یک محصل سال چهارم دبیرستان هم فراتر میرود. چطور در طول یکی دو دهه، آموزش به کودکان اینگونه متحول شدهاست و والدین را مجاب کرده میلیونها تومان خرج کلاسهای گوناگون کنند؟ تغییر زندگی اجتماعی به خصوص در شهرها، از بزرگترین دلایل ثبتنام کودکان در کلاسهای گوناگون است. کودکان شهرستانی و روستانشین، زندگی اجتماعی را در محیط زندگی و با دیگر همسن و سالانشان به گونههای مختلف تجربه میکنند. در شهر و با ازدیاد آپارتماننشینی، این نگرانی بین همه والدین وجود دارد که فرزندشان ایزوله و به دور از زندگی اجتماعی واقعی وارد محیط مدرسه شود و از این حیث آسیب ببیند. رواج تکفرزندی و عدم ارتباط کودک با هم نوع خودش، خطری است که شهرنشینها با ثبتنام در کلاسهای گوناگون قصد جبران آن را دارند تا دلبندشان قادر به دوستیابی شود و هوش اجتماعی فرا گیرد. ثبتنام در کلاسهای فوق برنامه به طرز چشمگیری در بین شهرنشینها بیشتر است تا جایی که در بسیاری از شهرستانها و روستاها تا کیلومترها اثری از آموزشگاهها و موسسات هنری مخصوص کودک وجود ندارد.
مشغله زیاد والدین از دلایل اصلی رونق پیش دبستانیها بوده است. شاغل بودن هم زمان پدر و مادر در بسیاری از خانوادهها، راهی به جز ثبتنام در پیش دبستانی را برای پدر و مادری که مرخصی زایمانشان تمام شده یا اصلا چنین فرصتی نداشتهاند، بر جا نمیگذارد. صبح همزمان با پدر و مادر، کودک خوابآلود به پیشدبستانی فرستاده میشود تا از او مراقبت شود. پیش دبستانیها معمولا تا ظهر فعالیت میکنند و بعد از آن، کلاسهای هنری و فوق برنامه بعد از ظهر، کودک را تا زمان فراغت پدر و مادرش از محیط کار، مشغول نگه میدارد. اکثرا هم بیتوجه به این که اصلا کودک علاقهای به کلاسهای ثبتنامی دارد یا نه. در بعضی والدین که مادر خانواده خانهدار است، باز هم این موضوع دیده میشود بیآنکه خانواده دغدغه زمانی برای نگهداری از فرزندشان داشتهباشند. این دسته از والدین هم برای فراغت چند ساعته از فرزند و استراحت در طول روز، حاضر به ثبتنام اینگونه کلاسها میشوند تا حتی برای چند ساعت، فرزندشان از محیط خانه بیرون باشد و همیشه گوشی هوشمند به دست نباشد. دوری از بازیهای رایانهای و فعالیت اجتماعی بیشتر، از دیگر دلایلی است که والدین برای نام نویسی ثمرهشان در کلاسهای گوناگون عنوان میکنند.
استعدادهای قدیمی بیکلاس
آموزشهای اجتماعی و مهارتی برای کودکان زیر هفتسال و قبل از تعلیم و تربیت در مدرسه، از مواردی است که سالها پیش تنها بر عهده پدر و مادر بود که گاهی پدربزرگ و مادربزگ به یاریاش میشتافتند. انواع و اقسام بازیهای کودکانه، کدهایی از آموزش در خود داشتند تا حتی امروزه بسیاری کارشناسان و روانشناسان کودک را بر آن دارد که والدین را به ارجاع به این گونه بازیها تشویق کنند. هفتسنگ و گل کوچک و تیلهبازی، بدون نیاز به پرداخت شهریههای گران قیمت، کودک را وارد اجتماع میکرد و انواع مهارتهای هیجانی را به او میآموخت. کلاسها و آموزشهای فوق برنامه هم اکثرا در مساجد و پایگاههای فرهنگی جریان داشت که هزینهای برای والدین در بر نداشت. تجربیات قدیمی و موفقیتآمیز بودنشان، از علامت سوالهای بزرگی است که روبهروی برنامههای پرهزینه امروزی است. اگر کودکان قدیم بدون هزینههای مختلف و استعدادیابیهای گوناگون به علاقه و هنر خود پرداختهاند و به موفقیت رسیدهاند، آیا الزامی برای خرجتراشی مختلف برای هدایت طفل به انواع فعالیتهای هنری و ورزشی وجود دارد؟
گردش مالی بزرگ با هنرورز کوچک
در انفعال آموزش و پرورش برای یاددهی زبانهای خارجه و بیفایده بودن متون کتاب درسی برای یادگیری زبانهایی مانند انگلیسی و عربی، موسسات زبان یکباره در همه محلهها و موسسات رشد یافتند و به بازاری پر سود تبدیل شدند. بیبرنامگی آموزش و پرورش برای کودکان زیر هفتسال از نکاتی است که رشد قارچ گونه موسسات آموزش کودک را در بر داشتهاست. در بیشتر کشورهای خارجی اعم از کشورهای اروپایی و آمریکایی و حتی آسیایی مثل ژاپن، پیشدبستانی مثل دبستان و دبیرستان، برای تمامی شهروندان رایگان است. در پیش دبستانیهای اروپایی، کودکان از صبح تا اواسط ظهر در پیشدبستانی مشغول بازی و فعالیتهای گوناگون هستند که هیچگونه آموزش تئوری مثل موسیقی و زبان و هنر را در بر ندارد. بلکه بیشتر منعطف به آموزش از طریق بازی و فعالیتهای اجتماعی است که کودکان داوطلبانه در آن شرکت میکنند. والدین بسیاری فقط محض تغذیه مناسب و طبق قاعدهای که این مراکز برای کودکان دارند، فرزندشان را به پیشدبستانیها میفرستند. در ایران اما، تقلید بیمنطق از فعالیتهای دیگری، باعث شده کودکان بسیاری به کلاس موسیقی فرستاده شوند، بیآنکه علاقهای به ساز یا اصلا موسیقی داشتهباشند. همین مورد گردش مالی بسیار بالا و موفقی برای مؤسسات آموزش موسیقی در برداشته که حتی در دوران کرونا، هنرجوهای زیر هفتسال خود را از دست ندادهاند و در بعضی حالات، از یک آموزشگاه موسیقی معمولی، به آموزشگاه مخصوص کودکان تبدیل شدهاند. دانشجویان موسیقی و هنرجویان بسیاری هم در دورههای آموزش کودک ثبتنام میکنند تا راه ارتباط با نسلهای جدیدتر را آموخته و بتوانند درآمدی از این بازار جدید کسب کنند.
طفل گریز پا در مکتب همهروزه
آموزش زندگی جمعی، دوری از دنیای مجازی، آموزش تصمیمگیری و حل مساله و تفکر خلاق، از فوایدی است که میتوان برای کلاسهای فوقبرنامه کودکانه ذکر کرد اما افراط بیمارگونه در پر کردن برنامه هفتگی کودکی که هنوز الفبا را نیاموخته، پیامدهای جبرانناپذیری برای او خواهد داشت. والدین بسیاری از همان بدو تولد تصمیم به نابغهپروری میکنند و در عوض ایفای نقش والد، نقش معلم و استعدادیاب را برعهده میگیرند. امروزه بسیاری از والدین تحت تاثیر تبلیغات تلویزیونی یا اثرپذیری از رفتارهای جمعی، از کودکی که شاید بهره هوشی پایینی هم داشتهباشد، توقع دارند قبل از هفت سالگی حداقل به یک ساز مسلط شود و یک زبان خارجی را فرا بگیرد. کرختی و فرسودگی کودک در انبوه کلاسها و خستگی از درس و کلاس قبل از شروع سال اول دبستان، بسیاری کودکان را فراری از فضای درس و مدرسه خواهد کرد. کودکان برای ورود به مدرسه نیازی به آمادگی چند ساله ندارند و در بهترین حالت، پیش دبستانی میتواند فضایی مفید برای دوستیابی و افزایش هوش اجتماعی قبل از ورود به مدرسه باشد. والدین نیز به جای آموزش سازنوازی به کودک، میتوانند به نوازش طفل خود پرداخته، چنانکه ماریا مونتسوری روانشناس در این زمینه میگوید: ما نباید کودکانمان را برای مدرسه رفتن آماده کنیم، بلکه باید آنها را برای زندگی کردن آماده کنیم.
فرزندم«کلاس» دارد
کلاس موسیقی، ورزشی، کامپیوتر، زبان خارجه و یک کارگاه هنری برای کودکی که هنوز پا به مدرسه نگذاشته است. رونق این کلاسها از مدتها پیش شروع شده و روز به روز بر تعداد آموزشگاههای هنری کودک افزوده میشود. در تهران تقریبا در هر محلهای یک آموزشگاه هنری مخصوص کودک راهاندازی شده تا برنامه روزانه یک کودک پنجساله، شلوغتر از مدیر ۵۰ ساله شود. در ابتدا این نوع کلاسها در دورهای با عنوان پیش دبستانی برگزار میشد.
دورهای تقریبا تفریحی در شش سالگی تا کودک را برای ورود به فضای مدرسه آماده کند و فرزند خانواده از رفتن به مدرسه دچار شوک نشود. دوره شش تا ۹ ماهه، اکنون حسابی کش آمده و والدین فرزندانشان را برای یادگیری از دو سالگی به آموزشگاههای مختلف میفرستند و کلاسهای رنگارنگ را برای تازه به دنیا آمده ثبتنام میکنند. بچهای که احتمالا تا ۳۰سالگی هم اختیاری در تصمیمگیریهای مربوط به زندگی خودش نخواهد داشت، برای فوران استعدادش در انواع و اقسام زمینهها به کلاس و مدرسه و آموزشگاه فرستاده میشود. ابتدا کلاس زبان خارجی که اگر پدر و مادر رحم کنند، فقط زبان انگلیسی خواهدبود، وگرنه تا فرانسه و آلمانی هم پیش خواهد رفت.
کلاس ورزشی قدم بعدی است تا کودک از کرختی و بیفعالیتی بیرون بیاید. کلاس کامپیوتر هم که از اوجب واجبات است تا دلبندشان از فناوری روز عقب نماند. برای تکمیل برنامه کاری، کلاس هنری دیگری هم اضافه میشود تا یک وقت گوشهای از استعداد نوشکفته هدر نرود. نخبهپروری از لحظه تولد شروع شدهاست و پدر و مادر به هیچ عنوان حاضر نیستند قبول کنند شاید فرزندشان یک نخبه در همه زمینههای فرهنگی و هنری و ورزشی نباشد.
چشم به نگاه دیگران
«یک آفتاب بالانس همه ما را در پنج سالگی ژیمناست کرد. همسایه روبهرویی، فرزندش را کلاس ژیمناستیک نوشتهبود و جفتکاندازیها و شیرینکاریهایش در جمعهای بعد از ظهری، همه والدین در ساختمان ما را مجاب کرد که کودکشان را برای کلاس ثبتنام کنند.» این، گفتههای مدال آور ژیمناستیک در ردههای نوجوانان و جوانان است که در ۱۸سالگی برای همیشه ژیمناستیک را رها کرد و دیگر از کنار هیچ کلاس ژیمناستیکی رد نشد. پرهام در ۴۰ سالگیاش عکاسی میکند و معتقد است اگر آن جمع و دورهمی نبود، هیچوقت سمت ژیمناستیک نمیرفت. حدودا سه دهه بعد، خبری از دورهمیهای همسایگی نیست اما بیخبر از شیرینکاریهای هم نیستیم. جعبه جادویی، خانواده را به دنیای بیرون وصل میکند و از حال و احوال زندگی مدرن اجتماعی و آخرین فعالیتهای جدید کودکانه مطلع میکند. آقای دکتر و استاد دانشگاهی که در جدیدترین سریال خودنمایی میکنند، فرزندشان را کلاس گیتار ثبتنام کرده است و جمعهایشان بیموسیقی شب نمیشود. خانه هر فرهیخته و ثروتمندی، با یک پیانو در گوشه پذیرایی نشان داده میشود، اما در واقعیت، تنها نوازندهاش، کارگری هفتگی است که جمعهها پیانوی خاکگرفته را گردگیری میکند. رشد قارچگونه کلاسهای موسیقی و هنری در بین کودکان، از حدود یک دهه پیش شروع شده است که کلاسهای زبان از مد افتاد. حالا برای آنکه پدر و مادر بتوانند فرزندشان را در هر جمعی بدرخشانند، سازی بر گردنش میآویزند که سنگینیاش را سالها بعد حس خواهد کرد.
فهرست کیلومتری کلاس برای نیموجبیها
کلاس برای کودکان فقط به موسیقی و زبان ختم نمیشود. در ابتدا، بعد از آن که کلمه بابا و مامان از دهان کوچولو شنیده شود، ثبتنام او در کلاس زبان قطعی میشود تا بلبلزبانی طفل نوپا، همه فامیل و آشنایان را به حیرت وادارد. کودکی که الفبای زبان مادریاش را نمیداند، ABC را تمرین میکند تا از همه انگلیسی زبانها در فراگیری ادبیات انگلیسی پیش بیفتد. بعد هم نوبت موسیقی است که انگار بدون آن زندگی کودکانه آهنگی ندارد. انتخاب ساز از بین سیل انواع آلات موسیقی، بستگی به سلیقه پدر و مادر و نشانی نزدیکترین آموزشگاه موسیقی دارد. پدر اهل موسیقی سنتی است و دوست دارد فرزندش سهتار و سنتور یاد بگیرد. اما مادر به تازگی یک پیانوی سفید-طلایی در بازار دیده که به کنسول تازه خریده شده میآید و دکور خانه را شیک میکند. البته نه آموزشگاه سهتار و سنتور در نزدیکی محلشان هست و نه پیانوی خوشقیمت. پس فرزند به کلاس گیتار فرستاده میشود که هم ارزانتر است و هم در عکسها خوشگلتر در پشت کول دلبندشان خودنمایی میکند. بعد از زبان خارجی و موسیقی، مد جدید کلاسها، بازی و ریاضی و چرتکه است که اگر نوپایی قصد داشت دو دهه بعد حسابدار شود، از همان ابتدا روی استعداد نهفتهاش کار شدهباشد. اگر زمانی تنها درگیری دبستانیها و زیر هفتسالهها با خمیر، جعبه خمیر هفترنگ و ۱۲رنگی بود که حداقل چند نفر کادو میآوردند، اکنون چندین موسسه در تهران به صورت حرفهای کلاس «تکنیک ساخت با انواع خمیر» برگزار میکنند که شهریه میلیونی دارد و تجهیزات خمیربازیاش هم در ابعاد یک کوله بزرگ، بین ۵۰۰ هزار تا سهمیلیون تومان قیمت دارد. تایچی، تکواندو و کاراته و انواع و اقسام ورزشهای رزمی هم بسیار پرطرفدار است تا مبادا کسی به فرزند خانواده زورگویی کند و او در آینده از پس خودش برنیاید. برای فعالیت و شادی بچه و کمی فراغت از انواع کلاسهای تئوریگونه مثل زبان و موسیقی، موسسات آموزش کودک، کلاسهای «گامهای ایرانی و بازی حرکتی» برگزار میکنند که به زبان خودمانی همان کلاس رقص است. فهرست بلند بالای کلاسهای گوناگون برای کودکان به همین جاها ختم نمیشود. کلاس شطرنج، کلاس باغبانی و گلورزی، نقاشی دیواری، سفالگری، دستورزی (دوخت و دوز)، عروسکسازی و آواورزی، از دیگر اسمها و آموزشهای عجیب و غریبی است که به گردن نحیف زیر هفتسالهها افتاده تا والدینشان سربلند شوند. کارگاههایی هستند که با شهریهای حدود ۵ میلیون تومان برای دو ترم، کلاس رباتیک برای کودکان برگزار میکنند و پسربچهها و دختربچهها، هویه به دست سعی میکنند ربات سر هم کنند. شاید احساس شود این حجم از کلاس و آموزش و اضطراب برای یک کودک که معمولا زیر هفتسال دارد زیاد از حد باشد. موسسات آموزشی برای این هم چاره اندیشیدهاند و کلاسهای یوگا مخصوص کودکان برگزار میکنند تا فشار و اضطراب برنامه فشرده کاری کودک جبران شود و انرژیهای منفی را تخلیه کند.
فراغت چندساعته از دردسر بچه
در جمعیتهای شهرنشین، گاهی اوقات برنامه کلاسهای فوقبرنامه که برای آمادگی کودک برای مدرسه طراحی شدهاند، از طول زمان کلاسهای یک محصل سال چهارم دبیرستان هم فراتر میرود. چطور در طول یکی دو دهه، آموزش به کودکان اینگونه متحول شدهاست و والدین را مجاب کرده میلیونها تومان خرج کلاسهای گوناگون کنند؟ تغییر زندگی اجتماعی به خصوص در شهرها، از بزرگترین دلایل ثبتنام کودکان در کلاسهای گوناگون است. کودکان شهرستانی و روستانشین، زندگی اجتماعی را در محیط زندگی و با دیگر همسن و سالانشان به گونههای مختلف تجربه میکنند. در شهر و با ازدیاد آپارتماننشینی، این نگرانی بین همه والدین وجود دارد که فرزندشان ایزوله و به دور از زندگی اجتماعی واقعی وارد محیط مدرسه شود و از این حیث آسیب ببیند. رواج تکفرزندی و عدم ارتباط کودک با هم نوع خودش، خطری است که شهرنشینها با ثبتنام در کلاسهای گوناگون قصد جبران آن را دارند تا دلبندشان قادر به دوستیابی شود و هوش اجتماعی فرا گیرد. ثبتنام در کلاسهای فوق برنامه به طرز چشمگیری در بین شهرنشینها بیشتر است تا جایی که در بسیاری از شهرستانها و روستاها تا کیلومترها اثری از آموزشگاهها و موسسات هنری مخصوص کودک وجود ندارد.
مشغله زیاد والدین از دلایل اصلی رونق پیش دبستانیها بوده است. شاغل بودن هم زمان پدر و مادر در بسیاری از خانوادهها، راهی به جز ثبتنام در پیش دبستانی را برای پدر و مادری که مرخصی زایمانشان تمام شده یا اصلا چنین فرصتی نداشتهاند، بر جا نمیگذارد. صبح همزمان با پدر و مادر، کودک خوابآلود به پیشدبستانی فرستاده میشود تا از او مراقبت شود. پیش دبستانیها معمولا تا ظهر فعالیت میکنند و بعد از آن، کلاسهای هنری و فوق برنامه بعد از ظهر، کودک را تا زمان فراغت پدر و مادرش از محیط کار، مشغول نگه میدارد. اکثرا هم بیتوجه به این که اصلا کودک علاقهای به کلاسهای ثبتنامی دارد یا نه. در بعضی والدین که مادر خانواده خانهدار است، باز هم این موضوع دیده میشود بیآنکه خانواده دغدغه زمانی برای نگهداری از فرزندشان داشتهباشند. این دسته از والدین هم برای فراغت چند ساعته از فرزند و استراحت در طول روز، حاضر به ثبتنام اینگونه کلاسها میشوند تا حتی برای چند ساعت، فرزندشان از محیط خانه بیرون باشد و همیشه گوشی هوشمند به دست نباشد. دوری از بازیهای رایانهای و فعالیت اجتماعی بیشتر، از دیگر دلایلی است که والدین برای نام نویسی ثمرهشان در کلاسهای گوناگون عنوان میکنند.
استعدادهای قدیمی بیکلاس
آموزشهای اجتماعی و مهارتی برای کودکان زیر هفتسال و قبل از تعلیم و تربیت در مدرسه، از مواردی است که سالها پیش تنها بر عهده پدر و مادر بود که گاهی پدربزرگ و مادربزگ به یاریاش میشتافتند. انواع و اقسام بازیهای کودکانه، کدهایی از آموزش در خود داشتند تا حتی امروزه بسیاری کارشناسان و روانشناسان کودک را بر آن دارد که والدین را به ارجاع به این گونه بازیها تشویق کنند. هفتسنگ و گل کوچک و تیلهبازی، بدون نیاز به پرداخت شهریههای گران قیمت، کودک را وارد اجتماع میکرد و انواع مهارتهای هیجانی را به او میآموخت. کلاسها و آموزشهای فوق برنامه هم اکثرا در مساجد و پایگاههای فرهنگی جریان داشت که هزینهای برای والدین در بر نداشت. تجربیات قدیمی و موفقیتآمیز بودنشان، از علامت سوالهای بزرگی است که روبهروی برنامههای پرهزینه امروزی است. اگر کودکان قدیم بدون هزینههای مختلف و استعدادیابیهای گوناگون به علاقه و هنر خود پرداختهاند و به موفقیت رسیدهاند، آیا الزامی برای خرجتراشی مختلف برای هدایت طفل به انواع فعالیتهای هنری و ورزشی وجود دارد؟
گردش مالی بزرگ با هنرورز کوچک
در انفعال آموزش و پرورش برای یاددهی زبانهای خارجه و بیفایده بودن متون کتاب درسی برای یادگیری زبانهایی مانند انگلیسی و عربی، موسسات زبان یکباره در همه محلهها و موسسات رشد یافتند و به بازاری پر سود تبدیل شدند. بیبرنامگی آموزش و پرورش برای کودکان زیر هفتسال از نکاتی است که رشد قارچ گونه موسسات آموزش کودک را در بر داشتهاست. در بیشتر کشورهای خارجی اعم از کشورهای اروپایی و آمریکایی و حتی آسیایی مثل ژاپن، پیشدبستانی مثل دبستان و دبیرستان، برای تمامی شهروندان رایگان است. در پیش دبستانیهای اروپایی، کودکان از صبح تا اواسط ظهر در پیشدبستانی مشغول بازی و فعالیتهای گوناگون هستند که هیچگونه آموزش تئوری مثل موسیقی و زبان و هنر را در بر ندارد. بلکه بیشتر منعطف به آموزش از طریق بازی و فعالیتهای اجتماعی است که کودکان داوطلبانه در آن شرکت میکنند. والدین بسیاری فقط محض تغذیه مناسب و طبق قاعدهای که این مراکز برای کودکان دارند، فرزندشان را به پیشدبستانیها میفرستند. در ایران اما، تقلید بیمنطق از فعالیتهای دیگری، باعث شده کودکان بسیاری به کلاس موسیقی فرستاده شوند، بیآنکه علاقهای به ساز یا اصلا موسیقی داشتهباشند. همین مورد گردش مالی بسیار بالا و موفقی برای مؤسسات آموزش موسیقی در برداشته که حتی در دوران کرونا، هنرجوهای زیر هفتسال خود را از دست ندادهاند و در بعضی حالات، از یک آموزشگاه موسیقی معمولی، به آموزشگاه مخصوص کودکان تبدیل شدهاند. دانشجویان موسیقی و هنرجویان بسیاری هم در دورههای آموزش کودک ثبتنام میکنند تا راه ارتباط با نسلهای جدیدتر را آموخته و بتوانند درآمدی از این بازار جدید کسب کنند.
طفل گریز پا در مکتب همهروزه
آموزش زندگی جمعی، دوری از دنیای مجازی، آموزش تصمیمگیری و حل مساله و تفکر خلاق، از فوایدی است که میتوان برای کلاسهای فوقبرنامه کودکانه ذکر کرد اما افراط بیمارگونه در پر کردن برنامه هفتگی کودکی که هنوز الفبا را نیاموخته، پیامدهای جبرانناپذیری برای او خواهد داشت. والدین بسیاری از همان بدو تولد تصمیم به نابغهپروری میکنند و در عوض ایفای نقش والد، نقش معلم و استعدادیاب را برعهده میگیرند. امروزه بسیاری از والدین تحت تاثیر تبلیغات تلویزیونی یا اثرپذیری از رفتارهای جمعی، از کودکی که شاید بهره هوشی پایینی هم داشتهباشد، توقع دارند قبل از هفت سالگی حداقل به یک ساز مسلط شود و یک زبان خارجی را فرا بگیرد. کرختی و فرسودگی کودک در انبوه کلاسها و خستگی از درس و کلاس قبل از شروع سال اول دبستان، بسیاری کودکان را فراری از فضای درس و مدرسه خواهد کرد. کودکان برای ورود به مدرسه نیازی به آمادگی چند ساله ندارند و در بهترین حالت، پیش دبستانی میتواند فضایی مفید برای دوستیابی و افزایش هوش اجتماعی قبل از ورود به مدرسه باشد. والدین نیز به جای آموزش سازنوازی به کودک، میتوانند به نوازش طفل خود پرداخته، چنانکه ماریا مونتسوری روانشناس در این زمینه میگوید: ما نباید کودکانمان را برای مدرسه رفتن آماده کنیم، بلکه باید آنها را برای زندگی کردن آماده کنیم.
علی گنجی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم